نتایج کنکور سراسری دانشگاههای دولتی ایران ظرف کمتر از دو هفته آینده اعلام میشود. نتایج آزمون دانشگاه آزاد هم معمولا یک هفته بعد از نتایج دانشگاههای دولتی اعلام خواهد شد.
۴۶ سال بعد از برگزاری اولین آزمون سراسری و متمرکز ورود به دانشگاهها در ایران، حالا خیلی چیزها تغییر کرده است. اصل کنکور اما همچنان پابرجاست.
در آزمون سراسری سال ۹۴، ۸۸۰ هزار و ۷۵۶ نفر شرکت کردند که حدود ۵۹ درصدشان زن و ۴۱ درصدشان مرد بودند. گروه علوم تجربی با حدود ۴۹۸ هزار نفر شرکتکننده، پرطرفدارترین گروه آزمایشی بود و در هر یک از گروههای علوم ریاضی و علوم انسانی هم حدود ۱۸۲ هزار نفر امتحان دادند.
تعداد شرکتکنندگان در کنکور سراسری سال ۹۴ نسبت به سال ۹۳، حدود ۱۴ درصد کاهش داشته است. در سال ۹۳ یک میلیون و ۳۱ هزار نفر در کنکور شرکت کرده بودند.
تعداد شرکتکنندگان در کنکور در سالهای اخیر مرتب کاهش یافته است. داوطلبان کنکور امسال، بیش از ۳۷۵ هزار نفر کمتر از داوطلبان کنکور سال ۸۹، یعنی پنج سال پیش هستند.
پایان یک رویا
هنوز از آن روزها که بخش زیادی از داوطلبان ورود به دانشگاهها، چند سال پشت کنکور میماندند و دانشگاه رفتن به خودی خود یک آرزو بود، نگذشته است. در میان پسران متولد نیمه دوم دهه ۵۰ و نیمه اول دهه ۶۰، زیادند کسانی که نتوانستند شاخ غول کنکور را بشکنند و ناچار راهی سربازی شدند.
دخترهایی هم هستند که آنقدر در صف انتظار دانشگاه ماندند تا صداهایی بلند شد که «از سن ازدواجتان گذشت» و آنها هم با همان مدرک دیپلم، «به خانه بخت رفتند.»
افسانه «علی کنکوری» هنوز زنده است و ایرانیان همچنان برای کنکور از فعل «قبول شدن» استفاده میکنند.
در کنکور امسال اما قبول شدن دیگر معنایی ندارد. از سال ۹۳، حتی کسانی که روز آزمون غایب بودهاند، حق انتخاب رشته دارند.
هنوز آمار دقیق و کاملی از ظرفیت دانشگاهها در سال ۹۴ اعلام نشده است، اما به گفته حسین توکلی، مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور، «گنجایش دانشگاههای کشور یک و نیم میلیون نفر است»؛ یعنی حدود ۶۰۰ هزار نفر بیش از شرکتکنندگان در آزمون سراسری.
توکلی در مورد رشته ریاضی گفته است که «در کنکور ریاضی-فنی امسال گنجایش دانشگاههای کشور ۲۵۰ هزار نفر است اما فقط ۱۸۱هزار و ۴۹۹ داوطلب در کنکور شرکت کردهاند.»
این گذشته از انبوه پردیسهای بینالمللی و برخی رشتهها در دانشگاههای غیرانتفاعی است که بدون کنکور هم پذیرش میکنند؛ همچنین دانشگاه آزاد که آزمون خودش را دارد.
به نظر میرسد کمکم زمان آن فرارسیده که غول کنکور در چراغ جادویش حبس و «علی کنکوری» فراموش شود؛ یا این که «علی» (که طبیعتا هم زن است هم مرد)، باید بزرگتر شود و پشت کنکور ارشد و دکترا بماند!
آیا میل به دانشگاه رفتن کم شده است؟
داوطلبان ورود به دانشگاههای دولتی در عرض پنج سال، حدود ۳۰ درصد کاهش پیدا کردهاند. تحلیل این آمار خام اما بدون در نظر گرفتن اعداد و ارقام دیگر، از جمله تعداد دانشآموزان در این پنج سال، ممکن نیست.
در سرزمین آمارهای کم و بیش عجیب و بعضا مخدوش و گاهی غیرقابل دسترس یا استناد، دسترسی به آمار دانشآموزان به تفکیک مقطع دقیق تحصیلی چندان ساده نیست. ضمن اینکه با توجه به تغییر اساسی در سیستم آموزشی کشور از سال تحصیلی ۹۱-۹۲ ، آمارهای احتمالی (اگر آماری اعلام شود)، در خصوص دانشآموزان مقطع پیشدانشگاهی یا چهارم دبیرستان با سالهای قبل از آن قابل مقایسه نیست. بخشی از داوطلبان کنکور هم فارغالتحصیلان هنرستانهای فنی و حرفهای و کار و دانش هستند که آمار مستقل خود را دارند.
همچنین افراد دیگری جز فارغالتحصیلان همان سال دبیرستانها (مثل پشتکنکوریها)، در کنکور شرکت میکنند، اما در مجموع، تعداد دانشآموزان مقاطع مختلف تحصیلی در این سالها به طور مداوم کاهش یافته است.
به گزارش مرکز آمار ایران، مجموع دانشآموزان دوره متوسطه در سال تحصیلی ۸۷-۸۸، سه میلیون و ۵۲۰ هزار نفر بوده است، درحالی که در سال تحصیلی ۹۰-۹۱، این تعداد به دو میلیون و ۸۵۷ هزار نفر رسیده است؛ یعنی حدود ۱۸ درصد کاهش.
تعداد داوطلبان کنکور هم در مقایسه این دو سال تحصیلی، حدود ۱۵ درصد کاهش یافته است.
به این ترتیب آمار متقضیان ورود به دانشگاهها تا حدود زیادی منطبق بر آمار دانشآموزان دوره متوسطه است و کاهش تعداد دانشآموزان، به کاهش تعداد داوطلبان منجر شده است.
نتیجهای که برخی از نهادها و گروههای محافظهکار و مخالف دانشگاهها و تحصیلات دانشگاهی (بهخصوص برای زنان) از این آمار میگیرند، این است که جوانهای ایرانی دیگر علاقهای به رفتن به دانشگاه ندارند.
به نظر میرسد این نگاه حاصل تحلیلی غلط است یا آرزویی است که تلاش میشود در قالب آمار ارائه عرضه شود.
دلیل عمده کاهش تعداد دانشآموزان کم و بیش روشن است. تا حدود سالهای ۸۳-۸۴، نسل متولد نیمه اول دهه ۶۰ (سالهای انفجار جمعیت در ایران به لطف سیاستهای جمعیتی جمهوری اسلامی)، پشت در دانشگاهها ازدحام کرده بودند و برای پر کردن تعداد محدود صندلیهای دانشگاهی با هم رقابت میکردند.
پس از آن اما، جمهوری اسلامی در کنترل جمعیت موفق عمل کرد و حالا این متولدان سالهای دهه ۷۰ به بعد هستند که وارد دانشگاه میشوند. جوانهایی که اغلب از خانوادههایی یک یا دو فرزندی هستند.
در عین حال ظرفیت دانشگاهها هم افزایش پیدا کرده است. به این ترتیب نه کاهش تعداد دواطلبان و نه از بین رفتن صف انتظار دانشگاه، میتواند به معنی کاهش میل به تحصیلات دانشگاهی نباشد.
دعوا بر سر صندلی بهتر
اگر روزی رویای جوانها در ایران در رفتن به دانشگاه خلاصه میشد، حالا این که داوطلب در کدام شهر، پشت نیمکت کدام دانشگاه قرار است چه رشتهای بخواند، حرف اهمیتی ویژه و حیاتی پیدا کرده است.
در حالی که در بیش از یک دهه اخیر، انتخاب رشته کنکور سراسری ساده و منطقی شده و فرد حق انتخاب ۱۵۰ رشته را دارد، بازار موسسههای آمادهسازی داوطلبان کنکور برای انتخاب رشته همچنان داغ است.
«انتخاب رشته با منطق فازی» و «سرنوشت شما را متحول خواهیم کرد»، از شعارهای دلالان انتخاب رشته هستند. این همه تبلیغات برای انتخاب رشته، نشان میدهد شاید رفتن به دانشگاه آسان شده باشد، اما هنوز کنکور یک رقابت جدی و تعیین کننده است.
قانون بقای رقابت
یکی از روایتهای ایرانیها در مورد کنکور این است: «در ایران قیف ورود به دانشگاه برعکس است. به جای این که همه بتوانند وارد شوند و فقط شایستهها بتوانند مدرک بگیرند، ورود به دانشگاه سخت است.»
حالا اما این قیف به کلی موضوعیت خود را از دست داده است. ورود به دانشگاه آسان است (حتی اگر در روز کنکور غایب باشید) و خروج از آن نه چندان سخت. به این ترتیب ایران در آیندهای نزدیک با شمار زیادی از فارغالتحصیلان دانشگاهی روبهروست که بدنه نحیف، بیمار و غیرمولد اقتصاد ایران، توان جذبشان را ندارد.
درست است که رقابت برای رسیدن به نیمکت دانشگاه دیگر چندان جدی نیست، اما رقابت برای یافتن شغل مناسب، فشردهتر از گذشته شده است.
چالش فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی بر سر تعداد اندک فرصتهای شغلی، ازدحام در صف ورود به دانشگاهها را به مقطع فوقلیسانس (و حالا آرام آرام دکترا) کشانده است.
تعداد داوطلبان آزمون کارشناسی ارشد دانشگاههای دولتی از سال ۹۰ تا سال ۹۳، حدود ۱۰ درصد افزایش پیدا کرده است. در مدت مشابه این افزایش برای آزمون دکترا، بیش از ۷۰ درصد است. آماری که نشان میدهد میل به تحصیل دانشگاهی نه تنها کم نشده، که به شکل خارج از تصوری به مقاطع بالاتر انتقال یافته است.
اقتصاد کنکور و تحصیل غیراقتصادی
درحالی که تحصیلات دانشگاهی که در ایران برای دانشجویان دانشگاههای دولتی تقریبا رایگان است و از منابع عمومی تامین میشود، قرار است نوعی سرمایهگذاری باشد و نیروی کار متخصص برای توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور تامین کند، عدم ایجاد فرصت شغلی برای فارغالتحصیلان دانشگاهی، این چرخه را به عکس خود تبدیل کرده است.
افرادی که سالهای طولانی از عمر مفید خود را تنها به عنوان مصرفکننده میگذرانند، اگر از علم و تخصصشان در جای مناسب استفاده نشود، عملا هم این سالها را به هدر دادهاند و هم هر آنچه برای تحصیل آنها هزینه شده، بیفایده بوده است.
همه اینها در حالی است که تحصیلات دانشگاهی به خودی خود یک اقتصاد بزرگ و غیرقابل انکار را شکل داده است.
بیشترین آمار نشر کتاب در ایران در اختیار یک موسسه انتشار کتابهای آمادگی برای کنکور است. در سالهای اخیر هم دانشجویان به محض اینکه وارد دانشگاه میشوند، برای کنکور کارشناسی ارشد برنامهریزی میکنند، برنامهریزیهایی که معمولا از طریق آزمونهای آزمایشی و کتابهای موسسههای کنکور انجام میشود.
فرزاد، داوطلب کنکور ریاضی ۹۴، به رادیو زمانه میگوید که در مقطع لیسانس همین که یک رشته مهندسی در یک دانشگاه معمولی دولتی قبول شود کافی است و فوقلیسانس برایش مهم است. او در پاسخ به این سوال که چه برنامهای برای فوقلیسانش دارد میگوید: «از همان اول باید درسها را طوری خواند که به تستهای کنکور ارشد مسلط شد.»
یک دختر فارغالتحصیل سال ۹۴ مهندسی شهرسازی از دانشگاه آزاد قزوین هم میگوید: «با این لیسانس نه کار پیدا میشود و نه کسی ما را جدی میگیرد. باید خیلی زود فوقلیسانس بگیرم.»
درسهایی که به کار نخواهند آمد
کمتر روزی است که یک کاربر ایرانی در توییتر، فیسبوک یا دیگر شبکههای اجتماعی، جملهای شبیه این ننویسد: «امروز هم گذشت و از انتگرال استفاده نکردم!»
این استعاره اگرچه بیش از حد عامیانه به نظر میرسد، اما نشان از این دارد که خود فارغالتحصیلان هم میدانند دستکم بخشی از آموختههایشان در مدرسه و دانشگاه، به کارشان نمیآید.
فارغالتحصیلان دبیرستان و هنرستان توانایی کافی برای پیوستن به بازار کار ندارند و رقابت بر سر مدرک تحصیلی بالاتر در حالی روزبهروز فشردهتر و جدیتر میشود که بازار کار به عنوان عرصه اصلی به کار بستن آموختهها رشد چندانی ندارد.
علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، ۳۱ مرداد ماه گفته است: «هر پنج دقیقه یک نفر به جمعیت بیکار کشور افزوده میشود و باید هر سال برای ۸۰۰ هزار نفر شغل ایجاد کرد.»
به گفته حسن طایی، معاون توسعه و کارآفرینی وزارت کار، برای نگه داشتن نرخ بیکاری در حدود ۱۰ درصد، باید در پنج سال آینده پنج میلیون شغل در کشور ایجاد شود، در حالی که فعلا سالانه کمتر از یک پنجم این میزان فرصت شغلی ایجاد میشود.
هنوز بعد از یک قرن ایرانی هنوز بدنبال علم است.راستی علم بهتر است یا ثروت؟
علی / 28 August 2015