موارد اقدام به خودسوزی یا خودسوزی کارگران در ایران در دو ماه اخیر کم نبوده است. از اقدام به خودسوزی کارگران طلای آق دره و یک کارگر شهرداری ملارد، تا خودسوزی یک کارگر زن در مشهد و کارگر بیمارستان طالقانی کرمانشاه.
در نگاه اول به نظر میرسد که دلیل این خودسوزیها، آن هم در میان کارگران، فشارهای اقتصادی است، اما شکل خودکشی و اقدام به آن که در بیشتر موارد به صورت خودسوزی است، انگیزه و دلایل این اقدام را با پاسخهایی فراتر از جواب ساده فشار اقتصادی روبهرو میکند.
کارگران و مساله خودسوزی
اگر چندین خبر خودسوزی کارگران را در ایران مورد بررسی قرار دهیم، جدای از عمل خودسوزی که در بین این کارگران مشترک است، اقدام به این نوع خودکشی در انزوا صورت نگرفته و بیشتر در محیط کار اتفاق افتاده است.
پیش از آنکه خودسوزی کارگران را در قالب یکی از نظریههای متفاوتی که در مورد خودکشی مطرح شده است قرار دهیم، مساله خودسوزی را باید در زمینه خود اقدام صورت گرفته بررسی کرد. پیامی که یک کارگر با خودسوزی میخواهد برساند چیست و این پیام پیش از آنکه اعتراض به وضعیت خود باشد، اعتراض به چه عاملی بیرون از خود است؟
جیمز استپلز، استاد انسانشناسی دانشگاه برونل در شهر میدل سکس بریتانیا که مقالههای متعددی در زمینه خودکشی دارد در این زمینه به رادیو زمانه میگوید: «برای کسانی که نه تنها از لحاظ اقتصادی فقیر هستند بلکه از سرمایه اجتماعی بسیار کمی برخوردارند (مانند نیروی کار قرارداد موقت)، انتخابهایشان برای ابراز اعتراض به قدری محدود است که رفتارهای منجر به خودکشی یا اقدام به خودکشی میتواند تنها راه تاثیرگذار موجود برای این ابراز اعتراض باشد و هنگامی که شرایط جاری غیر قابل تحمل شود، مفهوم مرگ یا جراحت، ممکن است بدترین انتخاب به نظر نیاید. از نظر کارگری که میخواهد خودسوزی کند، دستکم این اقدام وضعیت موجود را بر هم میزند.»
این نظریه پرداز بریتانیایی در ادامه در مورد دلیل اصلی خودسوزی کارگران میگوید: «آن دسته از موارد اقدام به خودکشی که برای رساندن پیام در سطح گستردهتری است، باید به روشهای معنادار فرهنگی انجام پذیرد. برای مثال خودسوزی در سطح کلی به عنوان نشان دهنده اعتراض ضعیفان در مقابل قدرتمندان است تا موجب شرمساری قدرتمندان شود.»
شرایط حاکم بر محیط کار برای کارگران اگر چه ممکن است از کشوری به کشور دیگر از نظر اقتصادی و سیاسی متفاوت باشد، اما استرسها و فشارهای ناشی از کار، عاملی است که میتواند مرزهای سیاسی را بشکند و سرنوشت کارگران را در یک زمینه مشترک رقم بزند. ایران تنها کشوری نیست که در آن کارگران دست به خودسوزی میزنند.
طبق آمار اعلام شده توسط سازمان بهداشت عمومی آمریکا، آمار خودکشی در محیط کار در این کشور به شدت رو به افزایش است. بیش از هزار و ۷٠٠ آمریکایی از سال ٢٠٠٣ تا ٢٠١٠ در محیط کار اقدام به خودکشی منجر به مرگ کردهاند. این آمار از سال ٢٠٠۷ رو افزایش چشمگیر گذاشته است و از هر یک میلیون نفر، یک نفر و نیم در محل کار خودکشی میکنند. ۸۴ درصد از این خودکشیها به صورت خودسوزی یا با استفاده از مواد آتشزا صورت گرفته است.
کوینتین فوترل، پژوهشگر آمریکایی در مقالهای در سایت «مارکت واچ» در تاریخ هفتم ژوییه ٢٠١۵، با تاکید بر اینکه بیشتر اقدامات به خودکشی در بین کارگران «یقه سفید» اتفاق میافتد اضافه کرده است که غالب این کارگران در کارخانههای بسیار ثروتمند و با گردش مالی بالا این عمل را انجام دادهاند.
این پژوهشگر عقیده دارد که گرچه از سال ٢٠٠۹ به بعد خودکشی عامل اصلی مرگ در اثر جراحت در آمریکا بوده، اقدام به خودکشی ورای طبقات است. با این حال درصد بالای این اقدام در بین کارگران اتفاق میافتد.
وقتی قرارداد موقتها خودسوزی میکنند
در ایران، روز یکشنبه ١١ مرداد ١٣۹۴، یک کارگر شهرداری ملارد اقدام به خودسوزی کرد و جان سالم به در برد. به گفته معصومه بیات، عضو شورای شهر ملارد، در گفتوگو با خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی (آنا)، «این کارگر معتقد بود که در محاسبه حق شبکاری، حق او تضییع شده است.»
بخش زیادی از کارگران شهرداری ملارد، با قراداد موقت استخدام شده و بیمه میشوند.
کمتر از یک ماه پیش از اقدام به خودسوزی در شهر ملارد، یک کارگر زن نان فانتزی در شهر مشهد به خاطر درگیری با کارفرمای قبلی خود، بنزین بر سر خود خالی کرد و خود را سوزاند. به گزارش خبرگزاری ایسنا در تاریخ ٢٠ تیرماه ١٣۹۴، این زن ٢۸ سال داشته و پس از اقدام به خودسوزی، به بیمارستان منتقل شده است.
هر چند که در گزارشهای مربوط به خودسوزی کارگر زن در مشهد اشارهای به شکل قرارداد او با کارفرما نشده است، امانزدیک به سه سال است مزد کارگران نانوایی افزایش پیدا نکرده و افزایش دستمزد آنها منوط به افزایش قیمت نان شده است.
علاوه بر تاثیر قراردادهای موقت بر ناامنی شغلی و همچنین اخراجها و دستمزدهای معوقه، عوامل روانی در محیط کار نیز میتواند عامل محرکی در خودسوزی کارگران باشد.
در تاریخ ٣١ فروردین ماه امسال، یک کارگر کارخانه فراسو در تهران خود را در محوطه کارخانه آتش زد. چند روز قبل از این اقدام، این کارگر ٢۷ ساله که داری یک فرزند بود، از کارخانه به اتهام دزدی اخراج شده بود.
به گزارش خبرگزاری کار ایران، این کارگر به نحوه اخراجش اعتراض داشت و خواهان پاک شدن اتهام دزدی در نامه اخراجش بود. دو روز پس از خودسوزی این کارگر که اسم او در خبرگزاریها به صورت اختصاری «ع.ن» منتشر شده است، او در بیمارستانی در تهران جان باخت.
در هفته دوم فروردین ١٣۹۴، یک کارگر بیمارستان طالقانی کرمانشاه، زمانی که مطلع شد حراست بیمارستان به او اتهام دزدی وارد کرده است، در زبالهدانی بیمارستان با گازوییل خود را آتش زد. به گزارش مرصاد نیوز کرمانشاه، به گفته رییس بیمارستان طالقانی، «فردی که اقدام به خودسوزی کرده، از کارگران بخش خصوصی و معتاد و سارق بوده است.»
سوختگی این کارگر تا ۷٠ درصد پیش میرود و تلاشها برای نجات او بینتیجه میماند و چند روز پس از خودسوزی جان میبازد.
خودسوزی کارگران، جدای از انگیزههای متفاوت آنها در اقدام به این نوع خودکشی، در مواردی که در چند ماه و چند سال اخیر اتفاق افتاده است، عموما در میان کارگران با قرارداد موقت، بیشتر بوده است.
در بهمن ماه ١٣۹٣، یک کارگر قرارداد موقت صدا و سیما، زمانی که با مسأله تعدیل نیرو در این سازمان روبهرو شد، با یک گالن نفت میخواست در مقابل ساختمان شیشهای جامجم اقدام به خودسوزی کند که همکارانش مانع از این اقدام او شدند.
قرار است تا پایان سال ١٣۹۴، حدود ١٢ هزار نفر از کارکنان صدا و سیما اخراج شوند.
آخرین آمارها در ایران حاکی از آن است که ۹٣ درصد کارگران با قرارداد موقت کار میکنند. اگر اقدام به خودسوزی در میان ۹٣ درصد از کارگران که قرارداد موقت دارند اتفاق افتاده است، این خودسوزیها چه پیامی دارند؟ آیا خودسوزی تنها راه باقیمانده برای کارگران است تا به کارفرما و فراتر از آن به دولت اعتراض کنند؟
خودسوزی کارگران، اعتراض یا انزوا؟
توماس جوینر در رساله «تئوری روانشناختی بین فردی رفتار خودکشی: وضعیت تجربی کنونی»، کم تعلقی-بیگانگی اجتماعی را یکی از عوامل بروز اقدام به خودکشی میداند. این روانشناس آمریکایی که مقالههای متعددی را در مجلات علمی دنیا در مورد خودکشی منتشر کرده است، مسأله بروز خودکشی را اینگونه توضیح میدهد: «انزوای اجتماعی بین تمام عوامل تاثیرگذار در بروز این رفتارها، اصلیترین عامل به حساب میآیند.»
کارگری که در ایران زندگی میکند، چه در بخش تولیدی و چه در بخش خدماتی، فاقد هر گونه حقی برای تشکیل سازمان و نهاد صنفی و سیاسی خودگردان است. بر اساس قانون کار جمهوری اسلامی ایران، تنها تشکل به رسمیت شناخته شده موجود برای کارگران، شوراهای اسلامی کار هستند که اعضای آن تحت نظارت شدید دولت نصب یا برکنار میشوند. نبود تشکل مستقل کارگری در محیط کار، ممکن است کارگر را در مقابل فشارهایی که به او تحمیل میشود، به انزوا بکشاند.
به نظر میرسد که کارگر تک افتاده و بدون اتحادیه و سندیکا یا هرگونه تشکل و انجمن صنفی، خودسوزی را برای اعتراض خود به وضعیت موجود انتخاب میکند.
شاید همین عامل است که زبان اعتراض کارگران متشکل در معدن چادرملو را که برای تحقق خواستههایشان در سال ١٣۹٣ دست به اعتراض و اعتصاب زدند و صاحب انجمن صنفی بودند، متفاوت میکند با زبان اعتراض کارگران معدن طلای آق دره که سه نفر از آنها در سال ١٣۹۴ اقدام به خودکشی کردند.