Opinion-small2

هر نوزاد دختری در هر کدام از شهرها و روستاهای ایران و در هر خانواده‌ای که چشم به جهان می‌گشاید، در همان روز تولد، انبوهی از تبعیض‌های جنسی و کلیشه‌های جنسیتی را در مقابل خود می‌بیند. برای ثبت نام فامیلی‌اش، بدون در نظر گرفتن مادر، نام پدر را برایش ثبت می‌کنند، سهم ارثش کمتر از برادرانش می‌شود، اگر در آینده بخواهد ازدواج کند، از بسیاری از حقوق فردی و اجتماعی خود محروم می‌شود، حجاب بر او اجبار شده و حق انتخاب آزادانه‌ پوشش خود را ندارد.

این تبعیض‌ها و بسیاری دیگر، تا بعد از مرگ که عکسش روی اعلامیه ترحیم قرار نمی‌گیرد و تابوتش را فقط مردان حمل و به خاک می‌سپارند نیز از او جدا نمی‌شوند. این لیست بلندبالا زمانی به نامش سند می‌خورد، که او نوزادی یک روزه است.

وقتی که اندکی بزرگتر شد، در محیط خانواده به بهانه‌ شرم و حیا، به نسبت پسران، از اکثر تحرکات و ملزومات کودکی که زمینه‌ساز شکوفایی استعداد‌هایش در بزرگسالی خواهد بود محروم می‌شود. با پا گذاشتن به اجتماع و آغاز مدرسه، کتاب‌های آموزشی‌ای که برایش در نظر گرفته شده، پر هستند از کلیشه‌های جنسیت‌زده‌ای که جای او را در خانه، و جای مردان را در عرصه‌های مختلف اجتماعی و اقتصادی دیده است. الگوی یک زن موفق، زنی می شود که خلاصه شده در انتخاب زودهنگام همسر، فرزندآوری و به دست آوردن مهارت‌های لازم در خانه داری. تمامی رسانه‌ها و دیگر ابزارهای قدرت نیز همنوا با این صدا، ضرب آهنگ این کلیشه‌ها را تقویت می‌کنند و در اثر تکرار و گستردگی، این تفکر به نگاه عموم جامعه تبدیل می‌شود و با گذر زمان و به شکلی سیستماتیک، زنان از عرصه‌های مهم و تاثیرگذار سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دور می‌شوند.

women1

همگی ما از کودکی این جمله را شنیده‌ایم که «مردان نان آور خانه هستند» و همین جمله‌ کوتاه و تفکری که پشت آن قرار دارد می‌تواند آغازگر تبعیض‌های گسترده باشد. داشتن شغل و امنیت شغلی را می‌توان یکی از نیازهای مهم انسان در دنیای تکامل یافته‌ امروز دانست.

از منظر جنسیت و در یک جامعه که ارزش‌ها و سنت‌ها در کنار قوانین رسمی بر مبنای نیازها و اولویت‌های مردان نهادینه و نوشته شده، ابزارهای استقلال و موفقیت اقتصادی به اشکال مختلف از زنان گرفته شده است؛ در حالی که داشتن شغل و درآمد، اعتماد به نفس زنان در خانه، خانواده و اجتماع را تقویت می‌کند و این استقلال می‌تواند از بسیاری از انواع تبعیض‌ها جلوگیری کند، میزان خشونت و استمرار آن را کاهش داده و قدرت ریسک پذیری و تصمیم گیری زنان را تقویت ‌کند.

در جامعه امروز ایران، اگر مواردی اندک را در نظر نگیریم، دختران تا قبل از ازدواج به شکل سنتی در کنار والدین و به طبع آن پدرسالاری زندگی می‌کنند و زمانی امکان جدایی از خانه را دارند که در یک خانه‌ دیگر تحت عنوان همسر و مردسالاری قرار بگیرند.

عموم مردان در این خانه‌ها به بهانه‌ این‌که نان آور اول خانه هستند، هرگونه تبعیض و انواع خشونت (کلامی، روانی، اقتصادی، فیزیکی و…) را بر زنان تحمیل می‌کنند.  زمانی که یک انسان فارغ از جنسیتش، خود را در محیطی ببینید که برای احتیاجات اولیه خود محتاج به فردی دیگر است، خواسته‌هایش را به اجبار با او هماهنگ می‌کند، اهداف و آرزوهایش به مرور آب می‌روند و همزمان که اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهد، از عرصه‌های مختلف اجتماعی نیز دورتر می‌شود.  بنابراین داشتن شغل و درآمد، چه از منظر اقتصادی و چه از منظر خروج از فضای خانه و پیوند به اجتماع، یکی از موضوعات اصلی و مهم زنان یک جامعه، برای رسیدن به پیشرفت فردی، اجتماعی و برابری جنسیتی است.

هر چند قربانیان اصلی تبعیض‌های جنسی زنان هستند، اما کلیشه‌ها روی گروهی از مردان نیز تاثیر منفی گذاشته و آن‌ها را از آن چیزی که مایلند باشند دور می‌کند.  به عنوان مثال، بسیاری از مردان علاقه و توانایی خود را در خانه‌داری می‌بینند، تمایلی ندارند به آن‌ها به چشم نان آور اصلی خانه نگاه شود، به مهر پدری و گذراندن زمان زیاد با کودکان خود علاقه‌ی بیشتری دارند. احساس آرامش و امنیت بیشتری دارند، وقتی در کنار زنی زندگی کنند که او مسئولیت و مدیریت اقتصادی خانه را به عهده داشته باشد. هر چند واقعیت‌های جامعه‌ جهانی امروز به ما یادآوری می‌کند که تمامی اعضای بزرگسال یک خانواده برای دارا شدن از نیازهای اولیه زندگی باید شغل و درآمد داشته باشند. این مردان در یک جامعه‌ مردسالار به ناچار باید نقش‌هایی را پذیرفته و اجرا کنند که با تمایلات آن‌ها هم‌خوانی ندارد و اصرار بر چنین اعمال و رفتاری، نابسامانی‌های دیگر اجتماعی را با خود به همراه خواهد داشت.

اگر خانواده را یکی از کوچکترین نهادهای اجتماعی بدانیم، بسیاری از مشکلات و تبعیض‌های جامعه از نبود نگاه برابر در آن اغاز می‌شود. ماندگاری یک خانواده، ارتباط مستقیمی با عشق و علاقه‌ افراد به هم دارد. هر چند خود مفهموم عشق تابعی از پارامترهای پیچیده‌ دیگر است. اما عشق سیال است، بدین معنی که در طول زمان می‌تواند کم و زیاد، یا خنثی شده و در جایی از ذهن بایگانی شود. یکی از مهمترین روش‌هایی که می‌توان عشق و علاقه را به شکلی پایدار حفظ کرد، قدرت بخشی و تقویت استقلال، اتکای به خود و اقتصاد شریک زندگی است.

یک اشتباه تاریخی، که مردان در جوامع مردسالار انجام داده‌ و می‌دهند، اجرای این تفکر غلط است که با هر چه بیشتر محدود کردن زنان، چه در اقتصاد و چه دیگر عرصه‌های اجتماعی، می‌توانند آن‌ها را وابسته، علاقه‌مند و نزدیک‌تر به خود کنند. اما واقعیت این است که هرگز عشقی میان زندانی و زندان‌بانش شکل نمی‌گیرد. هیچ عشقی در شرایط نابرابر و نگاه بالا به پایین‌ استمرار پیدا نمی‌کند. کیفیت بالاتر یک زندگی خانوادگی در تمامی زمینه‌ها مثل امنیت روانی، تربیت خوب فرزندان، رابطه‌ جنسی بهتر، ماندگاری بیشتر و…  جز با تلاش مردان برای حذف تبعیض‌ها و مهیا کردن زمینه‌های رشد و پیشرفت اجتماعی و اقتصادی زنان به دست نمی‌آید.  مردان باید تلاش کنند اعتماد به نفسی را که یک جامعه‌ مردسالار از روز اول از زنان گرفته است بازگردانند و برای آغاز این تغییرات، چه افرادی بهتر از نزدیکان خود مثل خواهر و مادر و همسر.

آمال‌ها و آرزوهای مردان در کنار شریک زندگی قدرتمند در حقوق و تصمیم‌گیری‌ها به دست خواهد آمد، نه فردی که  از روی اجبار، محدودیت و تبعیض به او وابسته باشد. در چنین هم‌خانگی است که انسان‌ها فارغ از کلیشه‌های جنسیت زده، به علاقه‌مندی‌های خود خواهند پرداخت، احترام متقابل بیشتر شده، خشونت‌ها بی معنی می‌شود و هر کدام از اعضای آن خانه احساس آرامش و آسایش خاطر بیشتری پیدا خواهند کرد.

مردانی که به برابری و زندگی عاری از تبعیض جنسی اعتقاد دارند، در مقابل جوامع مردسالار نباید منفعل و خنثی باشند. چون سکوت آن‌ها، تایید همان روش‌ها و قوانینی است که باعث نابرابری‌های گسترده شده است. آن‌ها سال‌ها در شرایط نابرابر، بسیاری از فرصت‌های تحصیلی، شغلی و… را از آنِ خود کرده‌اند، بدون اینکه توجه کرده باشند نیمی از جامعه، تنها بواسطه‌ جنس خود امکان رقابت با آن‌ها را نداشته و حذف شده است.

در نگاهی جامع‌تر، اولین قدم مردان در جهت برابری و رفع تبعیض‌ها، اعتراف کردن، در آوردن مدال‌ها از گردن و باز پس فرستادن جوایز و افتخارات خود است.

یک مسابقه‌ دو صد متر را در نظر بگیرید و فراموش نکنید در جهان مدرن امروز و با پیشرفت علم و تکنولوژی، برای مسابقاتی اینچنین، جنس لباس، میزان جذب آب، سرعت باد و کفش یک ورزشکار هم حائز اهمیت است و می‌تواند باعث جلو افتادن و قهرمانی‌اش یا عقب افتادن و شکستش شود. حالا در چنین مسابقه‌‌ای که انسان‌های مختلف در کنار هم آماده برای شروع آن هستند؛ زنانی را به یاد بیاورید که در خط شروع، یک وزنه‌ سنگین پنجاه کیلویی هم به آن‌ها بسته شده و باید آن را در طول مسیر حمل کنند؛ وزنه‌ای که بسیاری از مردان حتی تحمل و قدرت جابجا کردنش هم نخواهند داشت. اضافه بر آن و در طول مسیر نیز، در مقابل زنان موانعی مرتفع قرار گرفته است. همه‌ این اتفاقات در جلوی چشم مردانی صورت می‌گیرد که با جدیدترین تکنولوژی‌ها که وزن لباس‌هایشان را نیز سبک‌تر کرده، آماده‌ دویدن هستند. شلیک!  و مسابقه آغاز می‌شود: مردان یکی پس از دیگری از خط پایان عبور و بر سکوهای قهرمانی قرار می‌گیرند. اما آیا این پیروزی و چنین رفتاری در یک نگاه انسانی شایسته جشن و قهرمانی است یا مایه شرمساری؟ اگر به درستی بگوییم شرمساری، آیا این کافی است؟ پاسخ منفی است، به دلیل اینکه آگاهی به همراه خود مسئولیت نیز می‌آورد.

شاید اولین قدم، پایین آمدن مردان از سکوی قهرمانی و مدال‌ها و جوایز را یک به یک از گردن در آوردن باشد؛ به مانند یک قهرمان المپیک که اگر بعد از مدتی دوپینگی بودنش محرز شود، نه تنها مدال قهرمانی را باید پس دهد که سال‌ها نیز از شرکت در مسابقات محروم خواهد شد.

حال که جامعه زنان با وجود تبعیض و ظلم‌های تاریخی، به محرومیت مردان رای نداده و به آن‌ها فرصت جبران را داده است، شایسته و ضروری است که مردان برای رفع موانع تبعیض‌های قانونی و شکستن قفل وزنه‌ها- عرف‌‌ها و سنت‌های مردسالار – پیشرو باشند.