شاید «دکتر ژیواگو» و «لورنس عربستان»، معروفترین فیلم های عمر شریف، بازیگر فقید در ایران باشند و حالا که او از دنیا رفته، می‌بینم که بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی او را با بازی در این فیلم‌ها به یاد می‌آورند. هرچند او در بیش از صد فیلم و در نقش‌های گوناگون از چنگیزخان گرفته تا چه‌گوارا بازی کرده است.

omarsh02

تصویری که از عمر شریف در ذهن من نقش بسته و هرگز از خاطرم نمی‌رود، بازی تاثیرگذار او در نقش فرانچسکو، کشیش جوان فیلم «اسب کهر را بنگر» ساخته درخشان فرد زینه من است؛ کشیشی که چریکِ پیر اسپانیاییِ مبارز و بی‌ایمانی به نام مانوئل آرتیگز، اعتقاداتش را به چالش می‌کشد. او در زمانه‌ای که دستگاه کلیسا، همدست رژیم فرانکو بود، بین آرتیگز کمونیست و بی‌خدا و ژنرال وینولاسِ کاتولیک، شجاعانه در کنار آرتیگز می‌ایستد و سعی می‌کند او را از دام هولناکی که ژنرال برایش گذاشته برهاند در حالی که مانوئل از کشیش ها متنفر است و اعتمادی به آنها ندارد و نمی‌تواند قبول کند که کشیشی برای نجات او جانش را به خطر بیندازد.

عمر شریف از معدود بازیگران عرب بود که توانست وارد سیستم فیلمسازی هالیوود شده و در نقش‌های مهمی در کنار بزرگ‌ترین بازیگران سینمای غرب از آنتونی کویین گرفته تا گرگوری پک، سوفیا لورن، الگ گینس، جولی کریستی و پیتر اوتول ظاهر شود. قطعاً یکی از دلایل موفقیت شریف در عرصه بین‌المللی و رمز ورود او به هالیوود، توانایی او در صحبت کردن به زبان‌های مختلف از جمله انگلیسی بود.

به علاوه او بازیگر خوش‌قیافه و جذابی بود و مهارت زیادی در بازی در نقش‌های متفاوت داشت؛ از شیخ عربِ صحرانشین «لورنس عربستان» گرفته تا پزشک رمانتیک «دکتر ژیواگو» و کشیش انسان‌دوست و باشرف «اسب کهر را بنگر» و تا چهره‌های تاریخی سرشناسی چون چه‌گوارا و چنگیزخان.

ریچارد شیکل، مورخ و منتقد سینمایی مشهور آمریکایی درباره او نوشت: «سخت می‌توان باور کرد که بازیگر نقش شیخ در “لورنس عربستان” و نقش کشیش در “اسب کهر را بنگر”، هر دو یک نفر باشند.»

عمر شریف، پیش از این که به وسیله دیوید لین برای بازی در فیلم «لورنس عربستان» انتخاب شود و به شهرت جهانی برسد، در فیلم‌های مصری زیادی بازی کرد.

عمر شریف با نام اصلی میشل دیمیتری شلهوب در خانواده‌ای مسیحی و لبنانی در اسکندریه به دنیا آمد. او از دانشگاه قاهره در رشته ریاضی فارغ‌التحصیل شد اما علاقه او به بازیگری او را به لندن کشاند. بعد از اتمام تحصیل در رشته بازیگری در آکادمی سلطنتی هنرهای دراماتیک لندن به مصر بازگشت و به بازی در فیلم‌های مصری پرداخت. او بازیگری در فیلم‌های مصری را در دهه ۱۹۵۰ یعنی در دوره‌ای شروع کرد که در واقع دوران طلایی سینمای مصر بود و این سینما نه تنها در مصر بلکه در کشورهای خاورمیانه از جمله ایران محبوبیت بسیاری داشت و فیلم‌ها و بازیگران مصری، مانند فریدالاطرش و عبدالوهاب، الگوی سازندگان فیلم‌های فارسی در سال‌های دهه ۱۳۳۰ بودند.

اگرچه برخی از منابع، «شیطان صحرا» (۱۹۵۴) را نخستین فیلم مصری عمر شریف ذکر کرده‌اند اما او قبل از آن در فیلم «آسمان جهنم» (۱۹۵۳) ساخته یوسف شاهین، سینماگر برجسته مصری بازی کرد که درباره مبارزه یک دهقان روستایی با یک زمین‌دار فئودال بود. «جدال در دره»، «بی خواب»، «بانوی قصر» و «رودخانه عشق» (اقتباسی از آنا کارنینای تولستوی) از جمله فیلم‌های دیگر او در سینمای مصر است. در این زمان عمر شریف با فاتن حمامه، ستاره زیبا و مشهور سینمای مصر آشنا شد و رابطه عاشقانه‌ای بین آنها به وجود آمد که منجر به ازدواج آنها شد. او به خاطر فاتن حمامه به اسلام گروید و نامش را به عمر الشریف تغییر داد. آنها در فیلم‌های رمانتیک زیادی در کنار هم بازی کردند و سرانجام بعد از ۲۰ سال زندگی مشترک در سال ۱۹۷۴ از هم جدا شدند. عمر شریف بعد از آن دیگر هرگز ازدواج نکرد. فاتن حمامه نیز ژانویه امسال از دنیا رفت.

عمر شریف با چند تصویر:

[metaslider id=227213]

«آغاز و پایان» (۱۹۶۰) ساخته سینماگر مصری، صلاح ابوسیف، آخرین فیلم عمر شریف در سرزمین خود قبل از ورودش به هالیوود بود. این فیلم بر اساس رمانی از نجیب محفوظ ساخته شد که رمان‌هایش از سال‌های دهه ۱۹۵۰ به بعد، دستمایه‌های خوبی برای اقتباس سینماگران مصری بوده است.

بازی در فیلم حماسی «لورنس عربستان» ساخته دیوید لین در نقش جنگجوی عربی به نام شریف علی که به نیروهای لورنس ملحق شده و در کنار او علیه نیروهای عثمانی می‌جنگد، سکوی پرش عمر شریف به عرصه بین‌المللی بود؛ نقشی که هورست بوخهلتز، موریس رونه و دیلیپ کمار برای آن نامزد بودند اما دیوید لین در نهایت عمر شریف را انتخاب کرد. کمتر کسی می‌تواند آن نمای معروفی را که سردار عرب در جامه‌ای سیاه، سوار بر شتر در صحرا از دور همچون لکه سیاهی به تدریج نزدیک می‌شود تا در نقطه وضوح دوربین دیوید لین قرار گیرد فراموش کند. نقشی که عمر شریف را نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل کرد و برای او شهرتی جهانی به همراه آورد. بعد از آن بود که او به یکی از پرکارترین بازیگران هالیوود در سال‌های دهه ۱۹۶۰ تبدیل شد و در فاصله کوتاهی در فیلم‌های کلاسیک مهم و پرفروشی مثل «دکتر ژیواگو»، «شب ژنرال‌ها» و «سقوط امپراتوری رم» بازی کرد.

دیوید لین بار دیگر او را در فیلم حماسی دیگری به نام «دکتر ژیواگو» که بر اساس رمان معروف بوریس پاسترناک ساخته می‌شد و داستان عاشقانه‌ای را در بستر جنگ‌های داخلی مربوط به انقلاب کمونیستی روسیه روایت می‌کرد، در نقش پزشک شاعر مسلکی به نام یوری ژیواگو که عاشق زن شوهرداری به نام لارا می‌شد، بازی گرفت و به خاطر بازی در این نقش، بار دیگر موفق به دریافت جایزه گلدن گلوب شد.

عمر شریف در درام جنگی «شب ژنرال‌ها» ساخته آناتول لیتواک، بار دیگر در کنار پیتر اوتول قرار گرفت. در این فیلم او نقش سرگرد گِرو از واحد اطلاعات ارتش آلمان نازی را بازی کرد که به دنبال کشته شدن زن فاحشه‌ای که جاسوس آلمانی‌ها بوده، به بازجویی از سه ژنرال آلمانی می‌پردازد اما ژنرال‌ها از سماجت او در پی‌گیری قتلی که از نظر آنها بی‌اهمیت است، به ستوه آمده و ترتیب انتقالش را می‌دهند.

شریف در سال ۱۹۶۹ در فیلم «چه» ساخته ریچارد فلایشر در کنار جک پالانس در نقش فیدل کاسترو، در نقش چه‌گوارا ظاهر شد. در همین سال بار دیگر به همراه گرگوری پک در فیلم وسترن «طلای مک کنا» در نقش یک یاغی بازی کرد.

بازی در فیلم «دختر بامزه»(فانی گِرل) در کنار باربارا استرایسند( در نخستین نقش سینمایی اش)، در نقش یک قمارباز و به دنبال آن دوستی نزدیکش با این بازیگر یهودی هالیوود که مدافع دولت اسرائیل بود، عمر شریف را به دردسر انداخت و باعث خشم مقامات مصری و دلخوری آنها از او شد.

در سال‌های دهه ۱۹۷۰، شهرت عمر شریف فروکش کرد. به علاوه در این دوره بیشتر انرژی و وقت او صرف بازی بریج و شرط‌بندی در مسابقه اسب‌دوانی شد. او در سال ۱۹۸۳ تجربه ها و خاطرات خود از بازی بریج را در کتابی با عنوان «زندگی عمر شریف در بریج» منتشر کرد. در گفت‌وگو با نیویورک تایمز در مورد علت کاهش فعالیت و محبوبیتش در سینما در دهه ۱۹۷۰ گفته بود: «در اواخر دهه شصت، عده‌ای از سینماگران جوان و با استعداد در آمریکا ظهور کردند اما آنها درباره جامعه خودشان فیلم می‌ساختند و جایی برای خارجی‌ها در فیلم‌هایشان نبود، از این رو هیچ نقشی برای من وجود نداشت.»

در سال های دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، عمر شریف در فیلم‌های هالیوودی و اروپایی زیادی بازی کرد که هیچ کدام از آنها اعتباری برای او کسب نکردند. تنها فیلم‌های مهم او در این دوره، «دزد رنگین‌کمان» ساخته الخاندرو خودوروفسکی(بار دیگر در کنار پیتر اوتول)، « تسخیرشدگان» ساخته آندره وایدا (بر مبنای رمان داستایوفسکی) و فیلم اتوبیوگرافیکال هانری ورنوی با عنوان «مادر» بود که در آن در کنار کلودیا کاردیناله ظاهر شد. او در سال ۱۹۹۱ به مصر بازگشت و در فیلم «جنگ در سرزمین مصر» ساخته صلاح ابوسیف در نقش کوتاهی بازی کرد.

اما بازی در فیلم «مسیو ابراهیم و گل‌های قرآن»، ساخته فرانسوا دوپیرون (بر اساس رمانی از اریک امانوئل اشمیت)، بار دیگر توانایی عمر شریف را در ایفای نقش‌های متفاوت و دشوار به نمایش گذاشت. در این فیلم که داستان آن در دهه ۱۹۶۰ در پاریس می‌گذرد، عمر شریف نقش یک مغازه‌دار ترک مسلمان را بازی کرد که رابطه صمیمانه‌ای با یک نوجوان یهودی به نام مومو برقرار می‌کند. مومو آنچنان تحت تأثیر شخصیت و فرهنگ مسیو ابراهیم قرار می‌گیرد که تغییر مذهب داده و مسلمان می‌شود و پس از کشته شدن ابراهیم در تصادف اتومبیل، اداره مغازه او را به عهده می‌گیرد. عمر شریف برای بازی در این فیلم، برنده جایزه سزار بهترین بازیگر سال ۲۰۰۴ شد.

شریف در سال ۲۰۰۹ در فیلم مصری «مسافر» ساخته احمد ماهر بازی کرد که روایت سه روز از زندگی شخصیتی به نام حسن در سه دوره مختلف زندگی‌اش بود که به شکلی نمادین با سه مقطع سرنوشت‌ساز تاریخ مصر گره خورده بود.

آخرین کار سینمایی عمر شریف پیش از بیماری آلزایمر او، بازی در فیلمی به نام «قصبه را تکان بده» ساخته لیلا مراکشی بود که در سال ۲۰۱۳ ساخته شد. در این فیلم او در کنار هیام عباس بازیگر زن برجسته فلسطینی بازی کرد.