چرا هیچکدام از چهرههای معروف تلویزیون ایران، نمیتوانند ارزشهای نظام حاکم را آنطور که قرار است به خورد مخاطب بدهند؟ چرا بیشتر آنها خیلی زود یا محبوبیتشان بین مردم را از دست میدهند، یا موقعیتشان نزد حاکمیت را؟
تجارت فلاکت با حقوق یک میلیاردی
«تمام رسالت ماهعسل همین است: در آغاز ماه مبارک رمضان استعفا بدهیم از شغل ناظم و ناظر تمام کائنات و دانای کلی، و شروع کنیم به نفس کشیدن در این ماه.»
احسان علیخانی، اجرای اولین قسمت برنامه محبوب «ماهعسل» سال ۹۴ را با این جملهها آغاز کرد.
این برنامه حدود ۱۰ سال است در آستانه افطار از شبکه سه تلویزیون دولتی ایران پخش میشود و یکی از پربینندهترین و احتمالا محبوبترین برنامههای مناسبی رمضان است، آنقدر که این روزها اولین صفحه جستوجوی کلمه «ماهعسل» در گوگل، به کلی به این برنامه مربوط است و صفحه فیسبوک آن ۹۸ هزار لایک دارد.
جز یکی-دو سال، این برنامه را احسان علیخانی اجرا کرده است. علیخانی، از سری مجریهای جوانی بود که بهخاطر ظاهر و اجرای متفاوتش با کلیشههای تلویزیون ایران، اسم و رسمی به هم زد و با ماهعسل به یکی از محبوبترین و مشهورترینهای تلویزیون ایران تبدیل شد.
در صفحه ویکیپدیای ماهعسل آمده: «این برنامه سعی دارد با تلنگرهایی که از طریق مهمانان مختلف به مخاطب میزند، وجدان -شاید خفته- بیننده را بیدار کند.»
بهنظر میرسد این صفحه را هواداران یا حتی دستاندرکاران ماهعسل ساختهاند. دستکم در فضای مجازی، میزان مخالفت و نقد و بد و بیراهی که نثار ماهعسل میشود، کمتر از تمجید از آن نیست. مخالفان میگویند که علیخانی در این برنامه «تجارت فلاکت» میکند. او آدمهای زجرکشیده -معمولا از طبقات فرودست- را جلوی دوربین میآورد، داستان زندگی آنها را از زبان خودشان بیرون میکشد، چند قطره اشک برایشان میریزد و نهایتا به آنها و مخاطب میگوید با همه مصائبی که شما متحمل شدهاید، زندگی به خوبی و خوشی ادامه دارد.
منتقدان میگویند علیخانی در برنامهاش ماموریت دارد وضعیت موجود را توجیه کند، وضعیت آدمها را عواقب عملکرد خودشان -و نه ساختارها و حاکمان- نشان دهد و البته ایدئولوژی رسمی را بازتولید کند. تا اینجا البته ماهعسل تفاوت چندانی با بیشتر برنامههای تلویزیون ندارد. آنچه علیخانی را متمایز میکند، اشکهایی است که معمولا میریزد. باور کردن این اشکها اما برای برخی مخاطبان سخت است، بهخصوص که حرف و حدیثهای زیادی در مورد اسپانسرها و منابع مالی و اخیرا دستمزد علیخانی، مطرح میشود.
در سال ۹۳ گفته شد که اسپانسرها در انتخاب میهمانان نقش دارند، اتهامی که البته خود علیخانی رسما در برنامهاش تکذیب کرد. امسال اما رسانهها، حتی رسانههای اصولگرا، خبر از دستمزد ۸۰۰ تا یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومانی علیخانی برای تنها یک ماه اجرای ماهعسل میدهند. این تناقض را بعید است علیخانی با گریههایش جلوی دوربین برنامه زنده، توجیه کند: چیزی حدود ۱۷۰۰ برابر حداقل دستمزد کارگر، برای القای این تصویر به مخاطب که اولا بدبختیتان تقصیر خودتان است، ثانیا شما در اوج بدبختی هم خوشبختید!
چادر قهوهای و سرمهای آزاده
آزادی نامداری و فرزاد حسنی مجریهای پرحاشیه تلویزیون ایران بودند که در سال ۹۲ با هم ازدواج کردند. آنها در دوران کوتاه زندگی مشترکشان، بارها در تلویزیون ایران اجرای مشترک داشتند و به عنوان میهمان به برنامههای مختلف دعوت شدند. زوج پرحاشیه، مسلمانانِ معتقدی بودند که اجرای هردویشان پر از ارجاعات دینی بود. نامداری به حجاب کامل (چادر) التزام دارد. در عین حال، ظاهر و سبک زندگی آنها، بههیچوجه مخاطب را یاد «حزبالهیها» نمیاندازد.
نامداری بارها از جانب محافل تندوری مذهبی نقد شده بود. در تیرماه ۸۹، با چادر قهوهای، به جای چادر سیاه در برابر دوربین ظاهر شد تا مذهبیها رنگ چادر او را توهین به حجاب خود بدانند. نامداری اما کوتاه نیامد و روز بعد با چادر سرمهای برنامه را اجرا کرد، در اجرای زندهاش صراحتا به انتقادها اشاره کرد و گفت: «من در برنامههای قبلی هم رنگ چادرم متفاوت بوده و اینها برای این است که نشان دهیم اهمیت خاصی برای مساله عفاف و حجاب قائل هستیم.»
سایت بولتننیوز، در فروردین ۹۱، برنامه «خانمی که شما باشی» را متهم به کپیبرداری از «فارسی۱» و «من و تو» و دامن زدن به تفکرات فمینیستی کرد.
سایت زنانپرس، مدعی شد که نامداری شهرتش را مدیون «رفتارهای ویژه و نوع خاصی از هنجارشکنیها و خرق عادتها و بیان صریح تفکرات خاص خود است که از دیگر مجریان زن تلویزیون هرگز ندیدهایم.»
هرچند نامداری بر رویه خود اصرار کرد، اما هیچکدام از موفقیتها و اجراهای زوج خوشبخت متشرع، نام آنها را به اندازه زمانی که نامداری با انتشار عکس صورت کبود خود، ادعا کرد شوهر سابقش کتکش میزده، سر زبانها نینداخت.
پس از این ادعا، رسانهها و محافل مذهبی، یا سکوت کردند، یا از نامداری بهخاطر زیر پاگذاشتن حریم خصوصی همسر سابقش انتقاد کردند.
از جمله انتقادها، متنی بود که ژیلا صادقی، مجری تلویزیون، در خبرگزاری فارس منتشر کرد. یادداشت همکار نامداری در نقد «پدیده عجیب و بدیع انتشار اطلاعات و تصاویری از زندگی برخی از اصحاب رسانه، توسط خود آنان»، بخشی از تناقضهای سبک کار و زندگی امثال نامداری را افشا میکند. صادقی نوشته است امثال نامداری، که تمام اعتبار خود را از «رسانه ملی» میگیرند، با «اینگونه رفتارهای غیر قابل توجیه» نه تنها وجهه تلویزیون دولتی، که حیثیت اجتماعی و شغلی همکاران خویش را نیز در مخاطره قرار میدهند.
تلاش نامداری و حسنی برای اثبات این که میتوان الگوی اسلامی خانواده و زن را، با متفاوت و مدرن بودن جمع بست، میتوان جلوی دوربین برای معشوق شعر عاشقانه خواند و در عین حال «حجب و حیا و عفت اسلامی» را تمام و کمال رعایت کرد، راه بهجایی نبرد: زندگی مشترک آنها تنها یک سال دوام آورد و بدتر از آن، حالا شوهر متهم است به ضرب و شتم همسرش.
آن عارف اغفالگر …
فرزاد جمشیدی، مجری عارفمسلکی که به نثر مسجع حرف میزد، تا همین چند سال پیش، انحصار اجرای برنامههای مذهبی را دراختیار داشت. ریش بلند و طرز سخنگفتنش، از او چهرهای منحربهفرد ساخته بود. ورق اما زمانی برگشت که یک دختر خبرنگار از او شکایت کرد، به اتهام اغفال و سواستفاده جنسی.
مجری متواضع برنامههای سحر و افطار تلویزیون، در سفر مقدس حج، به دختر علاقهمند میشود، وانمود میکند که در آستانه طلاق است، بعد از بازگشت به ایران، دختر را به کیش میکشاند و «با او ارتباط برقرار میکند».
این اتفاق در هفت شهر دیگر تکرار میشود و نهایتا وقتی کار به سواستفاده مالی و ضمانت برای وام کلان میرسد، دختر میفهمد که ماجرای طلاق از اساس دروغ است و کار به دادسرا میکشد. با پادرمیانی دستاندرکاران تلویزیون البته دختر فریبخورده از شکایتش صرفنظر میکند و به روال معمول جمهوری اسلامی، ابعاد قضیه هرگز برای افکار عمومی روشن نمیشود، اما غیبت طولانی جمشیدی از تلویزیون و نهایتا خداحافظی همیشگیاش از سیما، میتواند مهر تاییدی باشد بر اثبات رسوایی او در دستگاه قضا.
از آمریکنآیدل وطنی تا زهرا
الهام چرخنده، که به فرمان “رهبر”ش، به «الهام زهرایی» تغییر نام داده، بازیگر و فیلمساز و مجری سابق برنامه «ستاره مهاجر» (ورژن وطنی آمریکن آیدل) است که ناگهان خامنهای را «نائب امام زمان» نامید و فیلمهای سخنرانیهایش در دانشگاهها دستبهدست شد.
چرخنده بدون این که گذشتهاش را به روی خودش یا مخاطب بیاورد، ناگهان به سرباز ولایت تبدیل شد، چادر بهسر کرد و پرچمدار ارزشهای ارتجاعی و ضدزنی شد که حتی حاکمان ایران هم چندان علاقهای ندارند با چنین برندهایی شناخته شوند. او به شکلی کمسابقه ناگهان به سمت ولایت چرخید و هرگز انگیزه این چرخش را تبیین نکرد.
اما ادعاها و تبلیغات او به دلیل بزرگنمایی و افراطش در رفتار و گفتار و همچنین گذشته متفاوتش، چندان قابل باور نیست.
او در دوران پیشا زهراییاش هم رفتارهای عجیبی داشت. کمتر بازیگر یا مجری زنی در ایران، انبوهی عکس در فیگورها و ژستهای چرخنده دارد. کمتر کسی را میتوان یافت که برای اجرای یک برنامه موسیقی، با حجابی نیمبند و رفتاری به کلی دور از استانداردهای نظام مقدس، از کشور خارج شده باشد.
زندگی پر از تنافض چرخنده، کافی است که او هرگز به عنوان یک «زهرایی» جدی گرفته نشود، حتی اگر هر روز رکوردهای خودش در نزدیکی به زن مطلوب اسلام بنیادگرا را جابهجا کند!
حجاب برتر: فقط برای بازی
«ستایش»: سریالی دو فصلی، با محوریت یک شخصیت زن، متلزم به حجاب برتر و آنقدر مقید به مذهب که برای اینکه عقد فرزندش شرعا درست باشد، با پای خود نزد پدر شوهری میرود که ۲۲ سال توانسته بود از دستش فرار کند. این سریال نه فقط در ایران که در برخی کشورهای همسایه، از جمله کردستان عراق محبوب و البته مانند انبوه تولیدات تلویزیون دولتی ایران، مملو از سویههای سکسیستی و ضدزن است.
بازیگر نقش ستایش در عمل اما نشان داد که چندان هم متشرع نیست. در مراسم عید غدیر سال ۹۳ در زریندشت، امامجمعه اعلام کرد “نرگس محمدی با چادر و حجاب برتر به روی صحنه خواهد آمد”.
نرگس محمدی زیر بار نرفت و کار نهایتا تا آنجا بالا گرفت که مراسم لغو شد و ویدئوهایی از به هم ریختن سالن به دست مردم، منتشر شد.
نرگس محمدی احتمالا ترجیح میدهد دو طرف را داشته باشد: بازی در سریال مطلوب جریان حاکم با «حجاب برتر» برای کسب شهرت و تن ندادن به همان حجاب برتر در زندگی شخصی، برای حفظ محبوبیت و البته حق انتخاب پوشش.
تناقضهای گریزناپذیر
سید محمد حسینی، مجری سابق تلویزیون ایران، هماکنون شومن تلویزیونهای لسآنجلسی است و تلاش پیگیرانهای برای نقد مذهب و مذهبیون دارد. کمتر کسی اما ژست مذهبی او (و برادرانش) در تلویزیون ایران را از یاد برده است.
خواسته یا ناخواسته، جمهوری اسلامی تلاش میکند سلبریتیهای خودش را تولید کند: آدمهای مذهبی، اما جذاب؛ باحجاب، اما “کول”؛ متشرع، اما مدرن. گرچه هنوز نمونه موفقی یافت نشده است.
جالب اینکه بیشتر تناقضها وقتی نمایان میشوند که پای زن (حجاب، سکسوالیته، حقوق زن، آبرو، خانواده و …) درمیان باشد.
سلبریتیهای برساخته جمهوری اسلامی، در برهههای حساس، به ایدههایی که قرار است مروجش باشند، وفادار نمیمانند و درست وقتی لازم است، تمام سرمایهگذاری نظام مقدس را بر باد میدهند.
در مورد حسینی کاملا مخالفم، من اجراهاش رو از بچگی میدیم هیچ ربطی ب این عنوانی ک ازش یاد کردید نداره،
حتی یادمه بمناسب عاشورا تو ی برنامه دعوت شده بود که رسما داشت ب سخره میگرفت و ب هربهانه ای میخندید و شوخی میکرد
حسام / 10 July 2015
اینها فقط مشتی دلقکند که نان را به نرخ روز میخورند و اگر از ولی امر دزدان جهان حمایت و طرفداری میکنند ، تنها به خاطر مزدوری و مواجب دنیوی و امتیازاتیست که در این طرف و آن طرف به آنها میدهند .
نمونه های زیادی هم در بین بازیگران سینما وجود دارد مانند شریفی نیا و امین حیائی و حتی محمدرضا گلزار با آن لباس احرام پوشیدنش در مکه که همگان دیدند با این ترفند و در موقع بازگشت از حج تحمیلی ، ممنوع التصویریش ملغی شد و اجازه حضور مجدد در سینما را پیدا کرد .
شهرت و محبوبیت چون سمی در کالبد اینان رخنه کرده و حتی این اواخر دیدیم که هنرمندی مثل بهرام رادان با آن جریان حمایت از ازدواج همجنسگرایان در آمریکا و با یک تشر از سوی رئیس کیهان ، به غلط کردن افتاد و در نامه ای از شخص او عذر خواهی نمود که با تحقیر و کوچک کردن خود باید به حالش تاسف خورد .
بهنام / 10 July 2015
بعضي اطلاعات اين نوشته غلط و تحليل ها غلط است. مثلا خانمي كه شاكي جمشيدي بود خبرنگار نبود. ستايش با چادر نقش است وربطي به قبول داشتن يا نداشتن حجاب ندارد. اينطور باشه هيچ كس نبايد نقش دزد بازي كنه! در مورد دستمزد عيلخاني هم خودش توضيح داد.
ماكان / 11 July 2015