در مذاکرات هستهای، مقامات جمهوری اسلامی بر لغو همه تحریمها اصرار دارند؛ همان تحریمهایی که نخست کاغذ پاره خوانده میشدند. تحریمها کمر دولت و حاکمیتی را که بر منابع کلان تکیه دارد شکستهاند، وای به حال مدیران و صنعتگرانی از بخشهای میانی که نفت نمیفروشند، حامیان بینالمللی ندارند، به لابیهای سیاسی و اقتصادی متصل نیستند، رانت دریافت نمیکنند و زندگی و اعتبار و سرمایهشان بر کارآفرینی، دانش فنی و تولید استوار است.
تحریمهای بینالمللی و کمبود نقدینگی دو لبه شمشیری هستند که صنایع کوچک و متوسط ایران را از پای انداختهاند. تا یکی دو سال قبل نقش تحریمها در ریزش بازار تولید و صنعت کتمان میشد. اینک اما لغو تحریمها، خواست کلیدی مقامات جمهوری اسلامی در مذاکرات اتمی است. حالا دیگر بحث تحریم و دامنه آن در وزنکشیهای سیاسی داخلی نیز خودنمایی میکند.
آنچه میگذرد …
تحریم معلول تصمیماتی است که مدیریت کلان جامعه ایران مستقل از رای و نظر مردم در پیش گرفت اما هزینهها را به دوش همان مردم سرشکن کرد. شرکتها و کارگاههای کوچکتر در نخستین موج تحریمهای مالی و تجاری ورشکسته شده و به زانو در آمدند. شرکتها و کارخانههای استخواندارتر نیز موجودیت خود را در درجه اول با تعدیل نیرو، صرفهجویی و کاهش تولید تضمین کردند. آنها که دوام آوردهاند، مذاکرات را به امید توافق و گشایشهای اقتصادی و بازرگانی با نگرانی و با امیدواری دنبال میکنند.
شش مهندس و مدیر ارشد کارخانههای قطعهسازی، ریختهگری و قالبسازی در گفتوگو با زمانه، به مشکلات و پیامدهای تحریمها اشاره کردهاند. آنها میدانند که سهمی در فشارها و انسدادها نداشتهاند اما واقعیات کنونی و تحمیل فشارهای اقتصادی را پذیرفتهاند. این پذیرش بدون مقاومت نبوده اما معنای تسلیم هم ندارد:
• ما مقداری ابزار از خارج میخریم، دستگاه میخریم و همیشه گرفتار حمل و نقل هستیم. برای هر خرید و حمل آن، بدترین تجربهها و تحقیرها را تحمل میکنیم. از نظر حرفهای و شخصی خیلی لطمه دیدهایم. فرزندم خارج کشور است، در ماههای اخیر حتی نمیتوانم از طریق بانک برایش پول بفرستم.
• مصیبتهای زیادی تحمل میکنیم. اول از همه از نظر دانش فنی دچار مشکل هستیم. ماشینآلات باکیفیت خوب نداریم. قطعات با کیفیت بالا را نمیتوانیم تهیه کنیم. از پتانسیلهایمان استفاده نمیکنیم. صنعت خودرو سازی سقوط کرده و ما هم به دلیل ساخت قطعات خودرو تحت تاثیر قرار داریم.
• بزرگترین مشکل ما عدم ارتباط مستقیم با جهان بیرون وعدم استفاده از تکنولوژی برتر است. اندازهاش قابل برآورد نیست. ما ناچار بودهایم با تکنولوژی قدیمی و کهنه کار کنیم که طبعا بازدهیاش کمتر و هزینهاش بیشتر است.
• برای خریدهایمان همیشه بین ۳۰ تا ۵۰درصد هزینه بیشتر میدهیم. دو ماه پیش یک قطعه ساده را شرکت آلمانی برایمان پست نکرد. مجبور شدیم شخصا با پرداخت هزینه هواپیما و یک شب اقامت، جنس خریداری شده را مستقیما و با نظارت گمرگ تحویل بگیریم.
• سیستم بانکی نداریم. تمام پدیدههایی که الان داریم مثل رانت خواری، پدیده بابک زنجانی یا گم شدن دکل نفتی اینها آسیبهای تحریم است و پنهان بودن معاملات که عرفی شده است.
• در شرایط نسبتا نرمالمان فاصلهای بین نه تا ده سال نسبت به تکنولوژی اروپا حرکت میکنیم. مثلا اگر سیستم انژکتوری در اروپا حاکم میشود بعد از ده سال ایران میآید. ماشین آلات مربوط به تکنولوژی هم همینطور.
اگر تحریم نبود…
به گفته مدیرعامل سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی، دستکم ۵۴۰۰ واحد تولیدی از سال ۸۴ تا ۹۱ در ایران تعطیل شدهاند. حمید چیتچیان، وزیر صنعت نیز در سال ۹۳ اذعان کرد که ۱۴ هزار واحد کوچک و متوسط از ادامه کار باز ماندهاند. دولت روحانی میکوشد جلوههای مثبتی از سیاستهای اقتصادی خود ارائه دهد اما برای پیشبرد مذاکرات و دفاع از تیم مذاکرهکننده، ناگزیر شده بر پیامدهای تحریمها صحه بگذارد.
• شاید اگر این مشکلات نبود، الان تولید کنندهای بودیم که میتوانستیم بخشی از کارمان را به بازارهای بیرون صادر کنیم. الان کشورهای اطراف از جمله شیخنشینها هم ما را به دلیل تحریمها تنبیه میکنند. اجازه گشایش دفتر یا حساب بانکی نمیدهند. سرمایهٰگذاری نمیتوانیم بکنیم. اعتبار نیست.
• تحریم تمام حرفه و معاش ما را تحت شعاع قرار داده است. الان با ۴۰درصد ظرفیت کار میکنیم. دو سال پیش رفتیم به روحانی رای دادیم چون اولین شعارش این بود که تحریمها را بر میداریم. تنها جایی که میتوانستیم به صورت مسالمتآمیز، علیه اوضاع اعتراض کنیم و با رای دادن بخواهیم که وضع عوض شود اینجا بود. البته کاری نکردهاند.
• تحریمها را مجبور شدهایم دور بزنیم. اما دور زدنها، فرهنگ دوز و کلک و رفتارهای پنهانی را ترویج کرده و از آن یک نرم ساخته است. اگر تحریمها نبودند، رفتارهای اجتماعیمان صادقانهتر بود و روحیه واسطهگری هم این قدر رشد نمیکرد. به خاطر مسئله تحریمها، حتی بعضی کالاها را هم که مصرف دوگانه ندارند، باید از واسطه بخریم.
• اگر در سیاستگذاری کلان عقلانیت بود، این تنشها ایجاد نمیشد. روابط بهتر بود و میتوانستیم به دور از تحریمها و محدودیتهای فعلی، جایی برای خود در زنجیره جهانی باز کنیم.
• وقتی برای بازدید از نمایشگاههای صنعتی به خارج از کشور میآییم، دچار افسوس میشویم و احساس در حاشیه رفتن داریم. به خاطر تحریمها حتی کارت اعتباری بانکی به ما نمیدهند. در یک نمایشگاه قراردادی بستیم ولی چون حسابجاری نداشتیم، با شرمندگی از حساب یکی از بستگان استفاده کردیم.
• با برخی شرکتهای اروپایی تا آستانه قرارداد یا خرید ماشین آلات پیش میرویم ولی سر بزنگاه، رفتارشان تغییر میکند و معامله به هم میخورد زیرا میترسند. این یک زیان دو جانبه است. از یک طرف تحقیر میشویم و از طرف دیگر ناچاریم همواره از موضع پایین با شرکای خود روبرو شویم. چانه بزنیم و خود را ثابت کنیم.
اگر توافق نشود…
دولت و کارگزارانش میگویند اگر مذاکرات به انجام نرسد، برای اقتصاد ریاضتی و «مقاومتی» برنامه دارند. صنعتگران و مدیران صنایع میانی اما نه از نظر منابع و نه از نظر منافع، میدان و تکیهگاه این گونه مانورها را ندارند. برنامه آنها عجالتا چشم دوختن به مذاکرات و آرزوی توافق است.
• اگر به بنبست بخورند، ما بدبخت میشویم. ظرفیت تولید پایینتر میآید اشتغال کمتر میشود آینده تجارت خارجی و صنعت ایران به نتیجه این مذاکرات وابسته است.
• تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که خود را کوچک کنیم. تعدیل نیرو کنیم. این یعنی آن که عدهای را اخراج کنیم، به بعضی بگوییم نیمه وقت بیایند و حقوقها را کم کنیم.
• باز هم مجبوریم برای یک گشایش اعتبار ۱۳۰ درصد مبلغ را نقد بدهیم، در حالی که در خارج شما جنس را میگیرید و به تدریج به صورت برات پولش را در طی یکسال پرداخت میکنید. این نیازها و پرداختها ما را بیش از پیش از توسعه باز میدارد.
• اگر چنین شود، میزان اشتغال افت میکند. امنیت سرمایهگذاری کمتر میشود. اختلاف طبقاتی بیشتر میشود. امنیت اجتماعی هم سقوط میکند. یعنی جرایم و بزه بالا میرود. سلامت جامعه کمتر میشود.
• بیش از پیش مصرف کننده خواهیم شد و مصرف کنندگی ما را به عقب ماندگی بیشتر سوق میدهد. ما به اندازه ۲۵ تا ۳۰ سال از جهان مدرن صنعتی عقب هستیم. در بهترین شرایط توانستهایم محصول یک دانش را بخریم به جای آن که خود آن دانش را تولید کنیم. اگر توافق نشود، این انزوا و انسداد ادامه مییابد.
• ما الان نزدیک ده سال است در یک جزیره زندگی میکنیم که با دنیا قطع ارتباط است. متروکتر از قبل زندگی خواهیم کرد و پیشرفتهای دیگران را از ماهواره و کاتالوگ نظاره خواهیم کرد.
آنچه از دست رفته…
برخورداری از شرایطی هنجار برای فعالیت صنعتی و تولیدی، یک حق بدیهی و انسانی است. این حق در سالهای تحریم و انسداد تبدیل به رویایی دوردست شده است.
• در فعالیت هستهای هیچ منافع دراز مدت و استراتژیکی نداشتیم. رفتارها طوری بود که تنها نگرانی ایجاد کرد. نباید چنین گزکی به دست دنیا میدادیم.
• اقتصاد ایران بهای گزافی داد. خیلی چیزها از دست دادهایم که هنوز ابعادش معلوم نیست. صنعت ایران قربانی تصمیماتی است که ماجراجویانه بود. دوران خاتمی دوران طلایی تشنجزدایی بود و هیچ وقت بر نخواهد گشت.
• دستاوردهایی حتما بوده و پیشرفتهایی در فناوری انرژی کردهاند اما هیچ تعادلی بین هزینهها و دستاوردها نیست.
• وقتی شما با همان دلواپسها صحبت کنید حتی نمیدانند مگاواتی که نیروگاه بوشهر میخواهد تولید کند چقدر است. ولی حمایت میکنند و سر و صدا راه میاندازند. به نظر من ۹۰ درصد جامعه ایران اصلا نمیدانند انرژی هستهای چی هست و نمیدانند نیروگاههای هستهای اساسا دارند برچیده میشوند. برای چنین چیزی این هزینه را دادهایم.
• من وقتی به دنیا آمدم، جنگ تازه تمام شده بود. از وقتی هم که درس میخواندم تا وقتی مهندس شدم، همیشه صحبت تحریم و فشار بود. در واقع نمیتوانم جهان بدون تحریم و فشار را تخیل کنم. یعنی تصوری از ایران بدون بحران ندارم.
• ما منزلتمان و اعتماد به نفسمان را از دست دادهایم. فقط امیدواریم که مدیریت کنند و اوضاع بهتر شود. دلمان میخواهد ایرانیها مثل سایر مردم دنیا زندگی کنند، با بقیه به صورت محترمانه بیزنس کنند، سفر کنند، در شغلشان پیشرفت کنند و از حق زندگی برخوردار باشند. ما هیچ کاری به سیاست نداریم.
فرض کن تحریم لغو شد و ۴۰ میلیارد دلار گرفتید.
این پول میرود برای یمن و اسد و لبنان و عراق و…
faryad / 08 July 2015