در تعریفی ساده از خشونت خانگی آمده است: «رفتار خشونتآمیز یا کنترلگر یکی از اعضای خانواده، نسبت به سایر اعضای خانواده.»
در این تعریف، هیچ جنسیتی مشخص نشده و برای فرد آسیبزننده، جنسیت نامعلوم است، اما معمولا وقتی نام خشونت خانگی به میان میآید، حرف از کودکان و زنانی است که در خانه خود امن نیستند و گرفتار رفتار ناهنجار پدر خانواده شدهاند.
جامعه آماری کودکان و زنان قربانی اما چنان گسترده و وسیع است که تصور اینکه ممکن است قربانی مردی هم وجود داشته باشد را دشوار میکند. شکل و شمایل خشونت هم در این تصویرسازی، تاثیرگذار است؛ کتک خوردن، مورد تحقیر قرار گرفتن، حبس شدن در خانه، ضعیف بودن، تحت کنترل قرار گرفتن و اتفاقهایی از این دست، به شرایط ضعف کودکان و زنان در ایران نزدیکتر است تا مردان. برای همین است که کمتر کسی باور میکند بر اساس همان تعریف، یک مرد هم میتواند قربانی خشونت خانگی شود و زندگیاش تحتتاثیر این اتفاق، زندگی سختی باشد.
اگر همسرآزاری را به عنوان یکی از مصداقهای خشونت خانگی در نظر بگیریم، بر اساس آمارهای ارائه شده، در هفت ماهه نخست سال ۹۳، ۴۵ هزار و ۵۵۵ نفر در کل کشور به دلیل همسرآزاری به پزشک قانونی ارجاع داده شدهاند که هزار و ۳۸۴ نفر آنها مرد و ۴۰ هزار و ۱۷۱ نفر زن بودهاند.
شوخی با خشونت خانگی
برای شما هم ممكن است پيش آمده باشد. همين كه در جمعی دوستانه و خانوادگي نشسته باشيد و وقتی بحث به حقوق زنان میرسد، دو سه نفر از مردان حاضر در جمع، شوخی و خنده را شروع كنند كه بله! ما هم دچار خشونت خانگی هستیم و تحت تأثیر آن قرار میگيريم.
معمولا در اين بحثها و حرفها، اينكه مرد نبايد روی حرف زنش حرف بزند يا كارهای سخت خانه به عهده مردان است و حتی حرفهايی درباره ميزان سكههای مهريه و ترس از مادرزن هم به عنوان شاهد خشونت خانگی در شوخی و خندهها، به عنوان نشانه ارائه میشود.
اين ماجراها معمولا به شوخی برگزار میشوند و میگذرند اما كافی است یکبار جدی و محكم به اين مردان خندان بگويی كه اگر واقعا احساس میكنند در رابطه زناشویی خود امنيت روانی ندارند يا به اندازه نقش خود قدرت تصميمگيری ندارند يا از يک فرد بيرونی و تاثيرش در زندگی خود میترسند و فکر میکنند تحت خشونت خانگی هستند، باید خودشان و البته همسرشان درمان شوند. آنوقت خواهید دید که چگونه این افراد ممکن است حرف خود را پس بگیرند.
خشونت علیه مردان، کلامی و روانی
روانشناسان، روانپزشکان و مددکاران اجتماعی معتقدند كه گرچه مردان هم گرفتار خشونت خانگی میشوند، اما تعریف این خشونت در زندگی مردان بسیار متفاوتتر از اتفاقی است که در زندگی زنان و کودکان رخ میدهد.
بر اساس آنچه که از آمارها و بررسیهای انجام شده برمیآید، درصد زنانی که همسران خود را مورد آزار و اذیت فیزیکی قرار میدهند و آسیب جسمی به آنها وارد میکنند ناچیز است اما درصد بالایی از زنان آسیبزننده، از ابزار خشونت کلامی استفاده میکنند و به رفتارهایی مثل تحقیر، توهین، تهدید، کنترلگری و … متوصل میشوند.
از آنجایی که بر اساس شرایط زیستی و محیطی در ایران، معمولا زنان از نظر جسمی ضعیفتر از مردان هستند و همینطور حساسیت روحی بیشتری دارند، آمار و تاثیر خشونت خانگی نسبت به زنان بسیار بالاتر از مردان است. مردها قدرت تحمل جسمی و روانی بیشتری نسبت به زنان دارند و همین تفاوت، باعث میشود تا کمتر از زنان دچار خشونت خانگی شوند.
بر اساس آمارهای رسمی، مقصران اصلی خشونتهای خانگی مردان هستند و خشونتورزی، کتک زدن و دیگر رفتارهای اینچنینی از سوی آنها توجیهپذیر نیست. سوی دیگر ماجرا اما امنیت روانی زن و مرد در رابطه است.
وقتی امنيت روانی همسران در خانه به خطر میافتد و همين كه یکی از دو سوی رابطه حتی در رابطه میان دو همجنس، احساس کند که همسرش بيشتر از آن كه به او توجه كند، درگير بچهها، روابط دوستانه، خانواده خود یا حتی فضای مجازی مثل فيسبوک و وايبر و … است، همين كه متوجه دخالتهای شخص سومی در نحوه اداره زندگی و رابطه خود شود يا با جملههای تهديدآميزی مثل به اجرا گذاشتن مهريه، تهديد شود و كنترل زندگی و رابطه را به دست همسرش بسپارد، يعنی تحت خشونت است و از این منظر، آسیبپذیر.
سکوت راه حل نیست
مردانی كه ناگهان در رابطه تبديل به نفر دوم میشوند و سكوت را به عنوان راهی برای واكنش نشان دادن به مساله انتخاب میكنند، احتمالا مردانی آسيبديده در رابطه هستند. حتی مردانی كه تحت كنترل شديد همسران خود قرار میگیرند و از رفتارهای كوچكی مثل طرز نشستن و راه رفتن تا رفتارهای اجتماعي مثل ميزان گپ و گفت در جمع، مشروب خوردن، معاشرت با آدمهای ديگر و …، تحت نظارت همسر خود هستند هم در واقع تحت خشونت خانگی قرار دارند، گرچه پرداختن به این موضوع نباید جای توجه ویژه به خشونت سیستماتیک علیه زنان را بگیرد.
بر اساس نظر کارشناسان علوم اجتماعی در ایران، تربیت و شخصیت مردان در اتفاقی مثل خشونت خانگی، بسیار تاثیرگذار است. مردانی با اعتماد به نفس و عزتنفس پایین، تحت سلطه زنانی قرار میگیرند که عادت به کنترل، پرخاش، سوءاستفاده، خشونت کلامی و جنسی دارند.
زنانی با این بیماریها و ناهنجاریهای رفتاری، دقیقا شبیه نمونههای مردانه خود، با این رفتارها به آرامش و رضایتی میرسند که روزگار را برای شریک زندگی خود سخت میکنند و از او قربانی تمام عیار میسازند.
قربانی مرد بر خلاف قربانیان مونث و کودک خشونت خانگی، علاوه بر ترس و فشار روحی و روانی، اغلب به دلیل شنیدهها و آموختههای عامیانه و بیاساس، قربانی بودن خود را نه متوجه میشود و نه باور میکند که این نظر میتوان شبیه مراحل اولیه متاثر شدن از خشونت قربانیان کودک و زن باشد.
او خودش را عامل اصلی تمام مشکلات و بلاها میداند و رفتار فرد مقابل را نسبت به خود میپذیرد. واقعیت این است که درصد بسیار کمی از مردان جامعه، دچار خشونت خانگی میشوند، اما همین اقلیت بسیار کوچک، شرایطی سختتر از نمونههای مونث خود تجربه میکنند.
درست است که در سالهای گذشته، افزایش اطلاعات عمومی درباره خشونت نسبت به زنان و کودکان، تاثیر مهمی در نجات این قشر آسیبپذیر داشته اما در نقطه مقابل و به دلیل عدم آگاهی، اقلیت کوچک مردان آسیبدیده، حتی در خلوت خود هم به این باور نمیرسند که مسیر بسیار سختتری برای رهایی از این وضعیت، پیش روی خود دارند.
پزشكان توصيه میكنند که اگر در رابطه هستيد و میخواهيد اين رابطه سالم بماند، بايد بدانيد كه رابطه احتياج به مراقبت و ترميم دارد. هر چند ممکن است کار چنین رابطهای از ترمیم گذشته باشد و پایان دادن به آن راه حل مفیدتری باشد.
رابطه سالم رابطه ای هست که در اون نه ظالم و نه مظلومی وجود داشته باشه. چه زن و چه مرد، باید حقوق برابر و احساس امنیت و آرامش داشته باشن
شیرین / 17 May 2015
بسی بیش از مثال های گفته شده در این مطلب را من شخصا طی 11سال زندگی برده وار به عنوان مرد؛ زیر سلطه یِ یک زن ِروانپریشِ کنترلگر ِدیوانه یِ پول! شخصا تجربه کرده ام.
تندرستی و شادی هرروزه نصیب «دکتر علیرضا شیری» نازنین باد که راهی ساده و سرراست جز صبر و سکوت و درخود شکستن به من آموخت…
سهراب / 17 May 2015
من به عنوان کسی که شخصا در دام یک زن روان پریش افتادم و بیش از سه سال طول کشید تا از شر او راحت شدم، متوجه این موضوع شدم که کسی حرف مرا باور نمیکرد. اگر یک زن بگوید همسرش خشن است دیگران با او احساس همدر دی میکنند ولی اگر مردی این حرف را بزند، او را دست و پا چلفتی میخوانند، نه انسانی متمدن. در هر صورت من آرزو میکنم که حتی دشمنان من نیز اسیر چنین موجوداتی نشوند. جالب است مثل اینکه من با خواهر زن سهراب ازدواج کرده بودم چون او هم حریص بود و پول پرست.
زکریا رازی / 17 May 2015
به نظر من این موضوعی است که باید مطرح شود و بیشتر در این رابطه تحقیق شود. زن بودن به تنهائی شرص لازم و کافی برای فرشته بودن نیست و زنها هم مثل مردها شخصیتهای مختلفی دارند و در بین آنها زنهائی هستند که بی رحم و برتری طلبند. من داستان زیر را برای خواندن پیشنهاد میکنم. فکر میکنم نصویر خوبی از سوء استفاده از مردها ارائه میدهد
http://radiokoocheh.com/article/269092
دادجو / 18 May 2015
دقثقا یکی از نزدیکان من نیز قربانی زنی سادیسمی وشیاد شد وزندگی اش در راه این زن متلاشی شد
مریم کمالی / 19 May 2015
Trackbacks