کلیسای شهر لستر در بریتانیا، روز پنجشنبه ۲۶ مارس/ ۶ فروردین ۹۴ شاهد مراسمی ویژه برای تدفین یکی از پادشاهان انگلستان بود. پادشاهی که البته نسبتی با خاندان سلطنتی ملکه الیزابت دوم نداشت و حدود ۵۰۰ سال پیش درگذشته بود.
ریچارد سوم که مراسم تدفین استخوانهای او با حضور هزاران نفر در لستر برگزار شد، آخرین پادشاه انگلستان بود که در یک جنگ کشته شد.
اما تدفین استخوانهای او برخی بحثهای جدی و آکادمیک در حوزه اخلاق و باستانشناسی را دوباره زنده کرده است. پرسش ساده این است که چرا از میان هزاران هزار اسکلت و بقایای انسانی که توسط باستانشناسان از زیر خاک بیرون کشیده میشود و سپس در موزهها نگهداری میشود، تنها اسکلت ریچارد سوم بخت دفن مجدد در خاک را پیدا کرده و به آن احترام گذاشته شده است؟ تکلیف جسد انسانهای دیگر چه میشود؟
اما ماجرا چیست؟
در سال ۲۰۱۲ و در یک پارکینگ عمومی در شهر لستر، باستانشناسان توانستند بقایای یک اسکلت را پیدا کنند. حدس اولیه باستانشناسان یک کشف بسیار هیجان انگیز تاریخی بود. آنها معتقد بودند جسد گمشده ریچارد سوم را یافتهاند. تحقیقات مفصل تاریخی به همراه آزمایشهای علمی و ژنتیک این حدس اولیه را اثبات کرد. پس از چندین سده جسد گمشده ریچارد سوم پیدا شده بود.
چرا ریچارد سوم مهم است؟
ریچارد سوم که در سال ۱۴۵۲ میلادی به دنیا آمده بود در ۲۲ آگوست ۱۴۸۵ و تنها پس از ۲ سال سلطنت در نبردی با نام نبرد بوزورث Bosworth کشته شد. این نبرد، یکی از مهمترین نبردها بین دو خاندان اشرافی و سلطنتی در انگلستان یعنی خاندان لانکاستر، با نشان گل سرخ و خاندان یورک با نشان گل سفید بود. این نبردها سی سال طول کشید و با نام جنگ رزها مشهور شد.
سرانجام با کشته شدن ریچارد سوم از خاندان یورک توسط هنری تیودور این نبردها به نفع خاندان لانکاستر به پایان رسید. هنری تاجگذاری کرد و با ازدواج با دختری از خاندان شکست خورده یورک، اتحاد را برقرار کرد و موجب تحولی عمیق و تاریخی در بریتانیا و کل اروپا شد. از این رو نبرد بوزورث که با کشته شدن ریچارد سوم به پایان رسیده است اهمیتی بسیار تاریخی دارد.
جسد برهنه ریچارد سوم پس از کشته شدن مدتی در انظار عمومی بود تا این که سرانجام در کلیسایی در شهر لستر دفن شد.
اما این پایان ماجرا نبود. گروهی از تاریخنگاران معتقد بودند مدتها بعد، جسد ریچارد سوم از گورش در این کلیسا بیرون کشیده و به داخل رودخانه پرتاب شده است. آن کلیسا نیز سالهای بعد به طور کلی تخریب شد. بر همین مبنا بسیاری معتقد بودند دیگر نمیتوان نشانی از گور و جسد این پادشاه نگون بخت یافت.
اما مورخان و باستانشناسان دیگری معتقد بودند جسد ریچارد سوم باید هنوز در آن محل باشد، محلی که به یک پارکینگ عمومی تبدیل شده بود.
آنها سرانجام موفق شدند در محل پارکینگ اسکلت مردی گوژپشت را بیابند که آثار ضرباتی شدید روی استخوانهایش مانده بود. آزمایشهای پیچیده ژنتیک و تطبیق آن با نسل شانزدهم نوادگان خواهر ریچارد سوم جای تردیدی باقی نگذاشت که اسکلت پیدا شده متعلق به اوست. این کشف در سال ۲۰۱۳ تایید شد.
دفن ریچارد سوم: باستانشناسی و اخلاق
اسکلت ریچارد سوم به نمایش عمومی گذاشته شد و آزمایشهای فراوانی روی آن صورت گرفت و برخی رازهای زندگی او از جمله عادات غذایی و برخی بیمارهایش آشکار شد.
ریچارد سوم جزو معدود پادشاهانی بود که بدون مراسم ویژه دفن شده بود از این رو مقامات شهر لستر، شهری که ریچارد در آن کشته و دفن شده بود، تصمیم گرفتند با انجام یک مراسم مذهبی او را دوباره در کلیسایی در این شهر دفن کنند. این تصمیم که سرانجام روز ۲۶ مارس سال ۲۰۱۵/ ۶ فرودین ۹۴ عملی شد مخالفتها و پرسشهایی جدی را نیز به همراه داشت.
مخالفتها: از نوادگان ریچارد تا اخلاقگرایان
تعدادی از کسانی که به نوعی با ریچارد یا خواهر او نسبت داشتند، با شکایت به دادگاه مدعی شدند بقایای جسد این پادشاه باید در شهر یورک، یعنی جایی که در اصل متعلق به آن بود دفن شود و نه در شهر لستر. به دلایل زیادی دادگاه این درخواست را رد کرد.
اما پرسشهای جدیتر اکنون در زمینه اخلاق و باستانشناسی ظهور کرده است. یک سئوال ساده این است چرا در حالی که اسکلتهای دیگری که توسط باستانشناسان کشف میشود، در ویترین موزهها به نمایش گذاشته شده و یا کنج انبارها از یاد میروند بدون آنکه شأن انسانی آنها رعایت شود، اما تنها از این میان بقایای بدن ریچارد سوم قرار است با رعایت احترام دوباره دفن شود؟
پرسش از باستانشناسی به هنگام مواجه با بقایای بدن و جسد انسانی مدتهاست که یکی از مهمترین بحثها و پرسشها در زمینه اخلاق باستانشناسی است.
این پرسش به ویژه در مورد یافتههای باستانشناسان غربی در جوامع بومی و انتقال اسکلتها و بقایای تدفین بومیان از مناطق تحت استعمار به موسسات غربی مطرح شده بود. اوج این بحثها در دهه ۱۹۹۰ میلادی بود که موج گستردهای خواهان پس فرستادن بقایای انسانی از موزهها و موسسات تحقیقی و آموزشی غربی به جوامع بومی و استعمار زده شدند. در برخی موارد این درخواستها به نتیجه رسید و در بسیاری موارد البته بی نتیجه ماند.
اما اکنون با دفن اسکلت ریچارد سوم، این بحثها دوباره زنده شده است.
در بریتانیا به ویژه این بحث در مورد اسکلت خدمه کشتی هنری هشتم مطرح شده است. این کشتی در سده شانزدهم با ۴۰۰ خدمه غرق شد. در سال ۱۹۸۲ حدود ۱۷۹ اسکلت در اعماق دریا پیدا شد. برای این کشتی و اسکلتهایش یک موزه ۳۵ میلیون پوندی ساخته شد و این اسکلتهای انسانی به نمایش گذاشته شدند و صورت بسیاری از آنها نیز بازسازی شد. اکنون سئوال این است چرا این مردان قرن شانزدهمی به اندازه ریچارد سوم احترام ندیدهاند؟
گروهی در بریتانیا با «احترام به مردگان باستانی» فعالیت میکند و به شدت با نمایش بقایای جسد انسانها مخالف است. به گفته این گروه، در بسیاری از موسسات تحقیقاتی یا موزهها، بخش زیادی از اجساد و اسکلتها حتا در ویترین نیز نیستند بلکه در جعبه یا کیسههای پلاستیکی و در کنج انبارها میمانند. این گروه کارزاری برای تدفین مجدد تمام بقایای انسانی دارد.
اما از سوی دیگر، باستانشناسانی هستند که با دفن مجدد اسکلتها و بقایای انسانی مخالفند. آنها میگویند نگهداری آنها و تحقیق در مورد آنها اطلاعات تاریخی و علمی زیادی را از گذشته انسان آشکار میکند و حتا برای پیشرفت علم نیز مهم است. تحقیق روی اسکلتها میتواند به فهم عادات غذایی، تغییرات اقلیمی و حتا بیماریهای انسانی کمک کند.
مخالفان دفن مجدد بقایای انسانی میگویند با پیشرفت در فن آوری، مدام روشهای جدید در آزمایش و تحلیل یافتهها اختراع میشود و با این روشها میتوان این اسکلتها را مورد آزمایش قرار داد و هربار به یافتههای جدیدتری دست یافت. دفن آنها امکان این تحقیقات و نتیجهگیری ها را از بین میبرد.
اکنون ریچارد سوم در آرامگاه جدیدش با رعایت تمام تشریفات مذهبی و سنتی دوباره دفن شده است. برخی از دوکها و اشرافزادگان بریتانیایی در این مراسم شرکت کردند. هزاران نفر تابوت پادشاه قرون وسطایی را همراهی کردند و بندیکت کامبربچ، هنرپیشه نامدارد بریتانیایی، شعری برای او خواند.
اما هنوز این پرسش اخلاقی روی دوش باستانشناسی سنگینی میکند که با بقایای جسد انسانها چه باید کرد؟ آیا آنها موضوع تحقیق هستند و یا باید با رعایت احترام و شأن انسانی خاکسپاری شوند؟