Opinion-small2

نامه ۴۷ سناتور امریکایی خطاب به مسئولان ایرانی مبنی بر اینکه تعهدات احتمالی دولت اوباما به ایران در پرونده هسته‌ای “با چرخش قلم” توسط دولت بعدی آمریکا قابل نقض است، واکنش تند آیت‌الله خامنه‌ای را به همراه داشت.

او در نخستین دیدار با اعضای خبرگان به ریاست محمدی یزدی با اشاره به مضامین نامه مذکور گفت: ‌‌‌‌«همین نامه سناتورها نشانه فروپاشی اخلاق سیاسی است در نظام آمریکا. چون همه دولت‌های عالَم طبق مقررات شناخته شده و پذیرفته بین‌المللی به تعهدات خودشان پایبندند. بالاخره دولتی تعهدی می‌کند و می‌رود و دولت بعدی که آمد، تعهد به جای خود باقی است. نقض تعهد نمی‌کنند… این [نامه] نهایت فروپاشی اخلاق سیاسی است. و نشان دهنده این است که آن دستگاه [نظام سیاسی امریکا] واقعا قابل ادامه نیست یعنی آن دستگاه، دستگاه متلاشی شده است.»

US Kongress

با این بیان، خامنه‌ای مدعای ۴۷ سناتور امریکایی را “مصداق نقض تعهد” کلیت نظام سیاسی امریکا دانسته و برای آن سه تالی فاسد برشمرده است: یکم: نقض تعهد، نشان فروپاشی اخلاق سیاسی است. دوم: نقض تعهد، نشان غیر قابل دوام بودن آن نظام سیاسی است (یعنی “فروپاشی اخلاقی” به دنبال خود “فروپاشی سیاسی” را به همراه دارد). سوم: نقض تعهدات بین‌المللی، مغایر با مقررات و اصول پذیرفته شده بین‌المللی است.

نظر به ۳ تالی فاسد برشمرده شده برای نامه مذکور، پرسش‌های زیر قابل بررسی است:

آیا به استناد نامه مذکور می‌توان نتیجه گرفت که نظام سیاسی امریکا دچار فروپاشی اخلاق سیاسی است؟

آیا نظام جمهوری اسلامی خود دچار فروپاشی اخلاقی نشده است؟

اصل جانشینی

آنچه که آیت‌الله خامنه‌ای آن را مغایرت با مقررات بین‌المللی دانسته، در حقوق بین‌الملل با عنوان “اصل جانشینی” شناخته می‌شود. بنا بر اصل جانشینی، اگر یک نظام سیاسی منقضی شد و نظام سیاسی دیگر به جای آن نشست، کلیه تعهداتی که نظام سیاسی پیشین بدان متعهد بود، به نظام سیاسی جدید منتقل می‌شود.

برای مثال، ادعای ایران در تعیین رژیم حقوقی دریای خزر دقیقا بر همین اصل استوار بود؛ چرا که تهران معتقد بود قراردادهای موجود بین ایران و شوروی مبنی بر استفاده مساوی از دریای خزر، به کلیه کشورهایی که پس از فروپاشی شوروی در اطراف خزر به وجود آمدند نیز منتقلمی‌شود و از این رو، کشور تازه استقلال یافته، باید بنا بر اصل جانشینی ملتزم به تعهدات دولت شوروی باشند.

قوت اصل جانشنی تا آنجاست که حتی اگر یک نظام سیاسی رخت بست و نظام دیگر به جای آن مستقر شد، این اصل غیر قابل خدشه است چه رسد به اینکه اگر دولتی (مثلا دولت اوباما) پایان یابد و دولت دیگر در همان نظام سیاسی ایالات متحده به قدرت برسد.

بدیهی است اگر این اصل چنان مستحکم باشد که تغییر نظام‌های سیاسی در آن خلل وارد نکند، تغییر یک رییس جمهور نیز اخلالی در آن ایجاد نمی‌کند.

نظر به همین تحلیل حقوقی بود که پیش از خامنه‌ای، محمد جواد ظریف در بطلان ادعای آن نامه گفت: «خوب است این سناتورها بدانند که بر اساس حقوق بین‌الملل، کنگره نیز در آینده نمی‌تواند مفاد توافق را تغییر دهد و بدیهی است که هر اقدام کنگره در جلوگیری از اجرای توافق احتمالی دولت آمریکا به مثابه نقض تعهدات بین‌المللی آن دولت خواهد بود.»

 موضع رسمی آمریکا و سناتورها

خامنه‌ای، موضوع نامه ۴۷ سناتور را فروپاشی اخلاق سیاسی دانسته است. اما، جای این پرسش باقی است که آیا موضوع نامه آن ۴۷سناتور، موضع رسمی ایالات متحده امریکاست؟

اگر چنین باشد، در فروپاشی اخلاق سیاسی امریکا نباید تردید داشت چرا که اصل جانشینی، ریشه دیرینه در تاریخ بشریت حتی در جوامع ابتدایی دارد چه رسد به کشوری مانند آمریکا. اما واقعیت این است که موضع نادرست آن نامه، فقط موضع ۴۷ تن از ۱۰۰ عضو سنا یعنی کمتر از نصف اعضاست.

برای مثال هری رید (رهبر دمکرات‌ها در سنا)، تا آنجا پیش رفت که نامه ۴۷ سناتور را “حمله سیاسی بچه‌گانه” به رییس جمهور توصیف کرد. علاوه بر اینکه تعدادی از سناتورهای جمهوریخواه نیز به امضای نامه مبادرت نکردند.

با علم به این واقعیت که موضوع نامه، به هیچ وجه موضع تمامی اعضای سنا و موضع کلیت نظام سیاسی امریکا نیست، پرسش این است که چرا خامنه‌ای، آمریکا را نظامی متلاشی شده و فاقد اخلاق سیاسی می‌داند؟ مگر به قدر وافی صداهای اعتراض درون آمریکا علیه آن نامه برنخاست؟

به بیان دیگر، اگرچه مفهوماً معنای سخن آیت‌الله خامنه‌ای درست است (که نقض پیمان نوعی فروپاشی اخلاقی است) اما، مصداقاً نمی‌توان نتیجه گرفت که صرفا بنا به گفته جمعی از سناتورها، کلیت نظام سیاسی ایالات متحده، خود را ملتزم به تعهدات پیشین نمی‌داند.

از قضا، اگر از کسی خلاف اخلاق سیاسی سر زده باشد، آن فرد خامنه‌ای است که با علم به مخالفت دیگر سناتورها، موضع آن ۴۷ سناتور را موضع کلیت نظام سیاسی امریکا القا می‌کند.

مدعای خامنه‌ای (مبنی بر فروپاشی اخلاق سیاسی در ‌آمریکا) مبتنی بر ادعای کاذبی است که می‌گوید کلیت نظام سیاسی آمریکا رسما خود را غیر ملتزم به تعهدات دولت‌های پیشین می‌داند.

هم‌زمان باید پرسید که کارنامه جمهوری اسلامی در التزام به تعهدات نظام پیشین چگونه است؟

نمونه‌های داخلی در ایران

در بهمن ۵۷ نظام جمهوری اسلامی جایگزین نظام پادشاهی ایران شد اما نظام قبلی، امضاءکننده پیمان‌ها و میثاق‌های بین‌المللی متعددی بود که تعهداتی برای ایران به همراه داشت. یکی از این تعهدات، امضای پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای (ان‌‌پی‌‌تی) است. دقیقا ناظر بر اصل جانشینی است که اینک جمهوری اسلامی، اجازه هزاران هزار ساعت بازرسی آژانس از تاسیسات هسته‌ای خود را داده است. اگر تعهد دولت پادشاهی ایران نبود، هیچ قانونی نمی‌توانست جمهوری اسلامی را به بازرسی ها متعهد کند مگر آنکه خود آن را امضاء می‌کرد.

پرسش ساده از آیت‌الله خامنه‌ای این است که چه فرقی است بین پیمان منع گسترش و اعلامیه جهانی حقوق بشر که هر دو در زمان دولت پادشاهی امضا شدند؟

چگونه است که جمهوری اسلامی به هزاران هزار ساعت بازرسی‌های آژانس تن در می‌دهد و آن را دلیل صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای می‌داند اما، به قدر یک دقیقه اجازه بازرسی احمد شهید (گزارشگر منصوب شورای حقوق بشر) از ایران را نمی‌دهد؟ چه فرقی است بین تعهد ایران به آژانس و تعهد ایران به شورای حقوق بشر؟ چگونه است که صادق لاریجانی رییس قوه قضائیه، صراحتا اعلام می‌دارد که سیاست ما نپذیرفتن گزارشگر ویژه است؟

عدم التزام جمهوری اسلامی به اعلامیه حقوق بشر که توسط دولت پادشاهی امضا شد، تنها یک نمونه برجسته از نقض رسمی تعهدات پیشین جمهوری اسلامی است، وگرنه تعداد تعداد میثاق‌هایی که جمهوری اسلامی عالماً و عامداً به نقض آن‌ها پرداخته بیش از این هاست. (برای مثال میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی یا کنوانسیون وین ناظر بر مصونیت دیپلمات‌ها و اماکن دیپلماتیک که در جمهوری اسلامی بارها نقض شده است.)

این نوشتار در صدد تبرئه امریکا از مواردی که احیانا خلاف تعهدش عمل کرده ، نیست. بلکه مدعای این نوشته این است که:

اولا اقدام خامنه‌ای مبنی بر القای موضع جمعی از اعضای سنا به جای کلیت نظام سیاسی آمریکا، اقدامی فریبکارانه است. ثانیا اگر قرار باشد نقض تعهدات جمهوری اسلامی برشمرده شود، سیاهه‌ای بلند بالا را شامل می‌شود.

اگر چنین باشد، آنگاه باید پرسید آیا جمهوری اسلامی به دلیل نقض مکرر پیمان‌هایش، دچار فروپاشی اخلاقی نشده؟ اگر پاسخ مثبت است آیا نباید بر اساس سخنان خامنه‌ای نتیجه گرفت نظامی که دچار فروپاشی اخلاقی است، دچار فروپاشی سیاسی نیز می‌شود؟