گاهی آموس اوز، رمان‌نویس اسرائیلی را، حامی فلسطینیان و مخالف سیاست شهرک‌سازی‌ در کرانه باختری رود اردن معرفی کرده‌اند. «یهودا»، رمان جدید او که ترجمه آلمانی آن را انتشارات «زورکامپ» چاپ کرده، با بحث‌هایی در مورد روند صلح خاورمیانه همراه شده. این رمان بیانی گیرا دارد و مفهوم «خیانت» برای فهم آن مهم است.

آموس اوز در حال خواندن یکی از کتابهایش در سال ۲۰۱۱
آموس اوز در حال خواندن یکی از کتابهایش در سال ۲۰۱۱

شخصیت‌های اصلی آن گِرشوم والد، پیرمردی ۷۰ ساله، آتالیا، عروس ۴۵ ساله‌اش و جوانی دانشجو به نام شموئیل اَش هستند. شموئیل کمی بعد با دو شخصیت نخست همخانه می‌شود. داستان در زمستان سال ۱۹۵۹ در خانه‌ای قدیمی در شهر بیت‌المقدس رخ می‌دهد. فعالیت‌ها و گفت‌وگوهای روزمره میان شخصیت‌ها، تاریخ اسرائیل و تا حدی عشق دستمایه‌های نویسنده هستند. در این بین، زندگی شخصی، سیاسی و مذهبی این سه نفر با یکدیگر پیوند پیدا می‌‌کند.

شموئیل در وضعی بحرانی به سرمی‌برد: دوست دخترش برای ازدواج با مرد دیگری او را رها کرده و شموئیل نمی‌تواند پایان‌نامه تحصیلی‌اش را آن‌طور که می‌خواهد پیش ببرد و کمک‌هزینه‌ خانواده‌اش را هم از دست می‌دهد. او تحصیل را رها و پس از کمی جست‌وجو، کار مراقبت از مردی سالخورده را آغاز می‌کند.

گفت‌وگوی دو نسل

طرح جلد ترجمه آلمانی رمان «یهودا»
طرح جلد ترجمه آلمانی رمان «یهودا»

گرشوم و دانشجوی جوان در شب‌نشینی‌های‌شان در مورد تاریخ یهود، سیاست و موضوع‌های بسیار دیگری صحبت می‌کنند. صاحبان خانه دردی مشترک دارند: میشا، همسر آتالیا و پسر گرشوم در جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ کشته شده. این واقعه به شکلی نمادین بار دیگر پرسشی را پیش می‌کشد که همواره مطرح بوده: درگیری فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها که در تاریخ معاصر خاورمیانه و مناسبات آن تأثیری منفی داشته، چند دهه دیگر ادامه خواهد داشت؟

شموئیل می‌فهمد که آتالیا دختر شئاتیل آبرابانل، از مخالفان سرسخت تأسیس کشور اسرائیل و منتقد رسمی داوید بن گوریون، اولین نخست‌وزیر اسرائیل است. به دلیل ارتباط‌های بسیار با اعراب پدر او را «خائن» خوانده‌اند. از این زاویه، شخصیت غایب روایت، به یهودای اسخریوطی در کتاب مقدس نزدیک می‌شود. با این تفاوت که او نه به مسیح، بلکه به آن‌چه برای دولت اسرائیل مقدس به نظر می‌رسد، به موجودیت اسرائیل، خیانت کرده است.

به نوشته هفته‌نامه «اشپیگل»، نویسنده پیش‌تر گفته که خود او را نیز بارها در زندگی‌اش از جمله برای حمایت از راه حل دو کشور مستقل در درگیری‌های خاورمیانه «خائن» نامیده‌اند. این صفت را اولین بار زمانی به او داده‌اند که هشت‌ سال داشته. زمانی که سرزمین‌های فلسطینی در اشغال نیروهای بریتانیایی بودند. در آن زمان، او به گفته خودش، به افسری انگلیسی چند کلمه زبان عبری یاد داده و در عوض از او زبان انگلیسی یاد گرفته بود.

آرمانگرایی غایب

با پیگیری داستان مشخص می‌شود که مخالفت شئاتیل آبرابانل با اولین نخست‌وزیر اسرائیل شعارگونه نبوده است. هر چند او درگذشته، اما پیرمرد و عرو‌س‌اش ذهنیت آرمانگرای شئاتیل را برای دانشجوی جوان توضیح می‌دهند. او آرمانگرای غایب یا به بیان دیگر، نوعی آرمانگرایی غایب در بحران خاورمیانه است. شئاتیل مرزبندی‌های دولتی را نمی‌پسندیده، طرفدار همزیستی اعراب و اسرائیلی‌ها و معتقد بوده که طرف‌های درگیر باید بهتر همدیگر را بشناسند تا بتوانند با هم کنار بیایند.

گذشته از این، او گفته و باور داشته که جهان بدون دین، کم‌جنگ‌تر است و دین‌ها هسته‌ اصلی فاجعه هستند: «یهودیت، مسیحیت و اسلام از مداومت شفقت و رحمت را تنها تا زمانی وعظ می‌کنند که خودشان قدرت، زنجیرهای زندان، شکنجه‌گاه و چوبه دار را در اختیار نداشته باشند… جهان بدون ادیان و انقلاب‌ها البته ممکن بود جنگ‌های کم‌تری را تجربه کند.»

با ادامه بحث‌ها، شموئیل و آتالیا نیز به یکدیگر نزدیک‌تر می‌شوند و به نظر می‌رسد که این زن درگیر فعالیتی امنیتی برای دولت اسرائیل باشد. او با همسرش میشا در کنار پدران‌شان در همان خانه زندگی می‌کرده‌اند. در عین حال، شرلوم در باره آتالیا به شموئیل جوان توصیه‌ای می‌کند: «عاشق او نشوید! شما قدرت‌اش را ندارید.»

بازنگری سیاست و دین

در گفت‌وگوها میان نماینده‌های دو نسل قدیم و جدید، تأسیس اسرائیل هم مطرح می‌شود: با اشاره به اعلام استقلال اسرائیل در سال ۱۹۴۸ پس از جدایی از سرزمین‌های فلسطینی که تحت قیمومیت بریتانیا بودند. روندی که با انتشار اعلامیه‌‌ بن گوریون باعث از دست رفتن زمین‌های فلسطینیان و آغاز جنگ میان اعراب و یهودیان نیز شد.

بحث‌های طولانی با میان‌پرده‌ها و گسست‌هایی مانند پرداختن نویسنده به رابطه شموئیل با آتالیا، تصادف دانشجوی جوان و بیماری گرشوم همراه است که شموئیل در ازای دستمزدی نگهداری او را پذیرفته است. با وجود این در پایان داستان، بعد از چهار ماه شموئیل خانه پیرمرد را ترک می‌کند.

بازتفسیر دو شخصیت‌ یهودا و مسیح در حین گفت‌وگوی شخصیت‌های رمان قابل توجه است: شموئیل که به دین باور ندارد می‌گوید مسیح در اصل یهودی اصلاح‌طلبی بوده که با گروهی از عالمان این دین درافتاده و یهودای اسخریوطی، از حواریون او، در اصل با خیانت خود، مسیحیت را بنیان گذاشته و دشمن آن نیست. این شاگرد مسیح باعث می‌شود او را به صلیب بکشند، صلیبی که بعدها نشان مسیحیت می‌شود. با این حساب، بدون مصلوب شدن مسیح، مسیحیت و «قربانی شدن مسیح برای نجات بشریت» اصلاً وجود می‌داشت؟

می‌توان پردازش و محتوای گفت‌وگوها را در رمان یهودا پیشنهادی برای بازخوانی خیانت به دیدگاه مسلط و بازاندیشی سیاست حاکم در روند درگیری‌های خاور میانه نیز تفسیر کرد. به‌خصوص با مبنا قرار دادن این شاهد که نویسنده زمانی در سخنرانی‌ای در شهر هامبورگ گفته بود:‌ «گاهی خائن درست همان کسی است که جرأت تغییر را دارد. خائن از دید کسانی که نمی‌خواهند خودشان را تغییر بدهند، از تغییر می‌ترسند، از تغییر متنفرند.»