تبدیل جمهوری اسلامی به یک «شریک» برای آمریکا اوج کابوس نتانیاهو و سایر دولتمردان اسرائیلی است. زیرا این امر به آمریکا و به متحدانش اطمینان میدهد که ایران، هم گفتمان خود مبنی بر «محو اسرائیل» را تغییر خواهد داد و هم در عمل دیگر تهدیدی برای اسرائیل نخواهد بود.
در حالی که به چهارم فروردین ۱۳۹۴، یکی از مهلتهای حساس مذاکرات طولانی اتمی ایران و گروه ۱+۵، نزدیک میشویم تحرکات دیپلماتیک و غیر دیپلماتیک دولت دست راستی اسرائیل نسبت به این پرونده شدت یافته است. اسرائیل از ابزارهای مختلف سیاسی، تبلیغاتی و جنگ روانی بهره میبرد تا به شکلی روند گفتوگوی هستهای را تحتشعاع خواستهای خود قرار دهد و به این ترتیب، احتمال دستیابی به یک «توافق نامطلوب» را ضعیف سازد.
اما چرا اسرائیل تا این حد نسبت به تعیین تکلیف پرونده فعالیتهای اتمی ایران حساس است؟ تل آویو چه سناریویی را مطلوب خود میداند و در راستای دستیابی به هدف خود چه روشهایی را به کار می بندد؟ این نوشتار به پرسشهای فوق می پردازد.
نگرانی پایهای اسرائیل
توضیح و یا توجیه عملکرد پرتحرک دولت اسرائیل برای به شکست کشاندن مذاکرات کنونی، ریشه در یک محاسبه استراتژیک و قدیمی دارد. در واقع بیش از سه دهه و نیم است که اسرائیل از روابط دیپلماتیک میان آمریکا و جمهوری اسلامی ایران نگران است. برای این کشور هر گونه نزدیکی سیاسی ایران و آمریکا میتواند آغاز یک رابطه همه جانبه باشد و به این واسطه، موقعیت و نقش اسرائیل در منطقه زیر سوال رود.
تلآویو میداند که حفظ حمایت وسیع واشنگتن و متحدان دیگر غربی در گرو آن است که اسرائیل، یگانه کشور «دمکراتیک» در منطقه و تنها نماینده ارزشهایی باشد که با این کشورها مشترک است: انتخابات آزاد، پارلمانگرایی، تفکیک قوا، آزادی مطبوعات و … اسرائیل همیشه در گفتمان تبلیغاتیش خطاب به غربیها خود را در «خط اول جبهه دمکراسی و تمدن» معرفی میکند که باید توسط سایر کشورهای دمکراتیک مورد حمایت قرار گیرد. به همین خاطر وقتی یکی از این کشورهای دمکراتیک، مانند سوئد، فلسطین را به رسمیت میشناسد، آن را به شدت مورد حمله قرار میدهد که چرا این قرار و مدار را به هم زده است.
رهبران اسرائیل میدانند که جلب کمکهای عظیم مالی، فنآوری، نظامی، مشاوره و حمایتهای بی چون و چرای دیپلماتیک از این کشور توسط ایالات متحده آمریکا و پس از آن، کانادا، استرالیا، زلاندنو، بریتانیا و … در گرو آن است که تل آویو بتواند خود را « تک و تنها» و در «معرض خطر» نشان دهد؛ کشوری «در محاصره» مسلمانها که در واقع همگی «دشمن» هستند و در پی فرصتی برای نابودی آن.
با چنین تصویری، اسرائیل توسط لابی خود نه فقط سیاستمداران و دولتمردان این کشورها را به حمایت بی چون و چرا از خود تشویق میکند، بلکه افکار عمومی آنها را نیز راضی میسازد که دولتهای متبوعشان میلیاردها دلار از مالیات شهروندان را به صورت کمکهای بلاعوض تحویل تل آویو دهند.
اسرائیل که برنده واقعی این شکلبندی تبلیغاتی، جغرافیایی و سیاسی است، مراقب است که که کسی این وضع را به هم نزند. همان قدر که نزدیکی بیش از حد آمریکا و شاه ایران سبب شد که تل آویو نظر مثبتی نسبت به بروز انقلاب در ایران داشته باشد، به همان میزان مراقب بوده است که در طول سی و شش سال گذشته واشنگتن و تهران بار دیگر فرصت نزدیک شدن به هم را پیدا نکنند. این وسواس را میتوان از روز نخست انقلاب ایران تا امروز، به عنوان یک «رفتار ثابت» نزد دولتمردان پیاپی اسرائیل سراغ گرفت.
شریک آمریکا، رقیب اسرائیل
تبدیل جمهوری اسلامی به یک «شریک» برای آمریکا اوج کابوس نتانیاهو و سایر دولتمردان اسرائیلی است. زیرا این امر به آمریکا و به متحدانش اطمینان میبخشد که ایران، هم گفتمان خود مبنی بر «محو اسرائیل» را تغییر خواهد داد و هم در عمل دیگر تهدیدی برای اسرائیل نخواهد بود. این اطمینان میتواند به تدریج برای دولت و مردم آمریکا ضرورت کمکهای مالی و غیر مالی گسترده و چند میلیارد دلاری واشنگتن به تلآویو را زیر سوال ببرد و یکی از بهترین منابع مالی بیدردسر و رایگان برای اسرائیل را تضعیف کند.
این سناریو در حال حاضر در پرتو مذاکرات اتمی، بزرگترین شانس تاریخی تحقق خویش را یافته است. به عبارت دیگر، آن گونه که در مذاکرات مطرح، و پیشبینی شده است و در قالب توافقنامه جامع نهایی میتواند بیان شود، ایران و آمریکا به دنبال حل مناقشه اتمی میتوانند مرحله به مرحله به سمت مسیر زیر بروند:
برداشتن تدریجی تحریمها، بیرون آوردن نام حکومت ایران از برخی از فهرستهای تحریمی و محدودکننده، آزاد کردن ثروتهای بلوکه شده ایران در آمریکا، آغاز روابط دیپلماتیک میان دو کشور و بازگشایی سفارت در پایتختهای دو طرف، آغاز سرمایهگذاری های کوچک شرکتهای آمریکایی در ایران، پیوندهای دانشگاهی، علمی و یا اقتصادی میان دو کشور، عقد قراردادهای بزرگ و استراتژیک برای سرمایهگذاریهای کلان در حوزه نفت و گاز، سفارشهای ایران برای خریدهای اقتصادی، فنی یا نظامی، تعمیق روابط میان دو کشور و ایفای نقش مشترک در برخی از رویدادهای منطقهای، ادغام ایران در اتحادهای منطقهای آمریکا و چه بسا، همکاریهای استراتژیک در زمینه تامین امنیت در خاورمیانه و جایگزینی نسبی حضور نظامی آمریکا در منطقه با نیروی نظامی ایران.
برای پرهیز از کلید خوردن این فرایند است که اسرائیل در حال حاضر یکی از فعالترین و خشنترین سری اقدامات دیپلماتیک و فرا دیپلماتیک خود را آغاز کرده است تا از هر طریق که شده روند مذاکرات از موفقیت احتمالی به شکست حتمی میل کند. پارهای از اقدامات اخیر اسرائیل برای این منظور چنین است:
• سرمایهگذاری کلان در جریان آخرین انتخابات میان دورهای کنگره آمریکا در نوامبر ۲۰۱۴ برای پیروز ساختن و فرستادن شماری از نمایندگان جمهوریخواه طرفدار اسرائیل به مجلس نمایندگان و مجلس سنا با هدف در اختیار گرفتن اکثریت کنگره در دست مدافعان منافع اسرائیل. لابی اسرائیل با صرف میلیونها دلار پول موفق شد موقعیتی را در مجلس سنا به وجود آورد که با داشتن اکثریت جمهوریخواه و جلب برخی از نمایندگان دمکرات یا مستقل، بتواند در موارد حساس، با کسب ۶۷ رای لوایحی را به صورت غیر قابل وتو به قانون تبدیل کند و رئیس جمهور آمریکا را موظف به اجرای آن سازد. هدف اسرائیل در اختیار داشتن کنگره آمریکا برای خنثی کردن هرگونه توافق نامطلوب دولت آمریکا با حکومت ایران بوده است.
• دعوت رئیس اکثریت جمهوریخواه کنگره، جان بونر، از بنیامین نتانیاهو برای سخنرانی در کنگره آمریکا. این دعوت مورد تقبیح کاخ سفید قرار گرفت اما لابی اسرائیل به شدت روی این موضوع تاکید دارد. باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا، جو بایدن معاون رئیس جمهوری و جان کری، وزیر خارجه آمریکا، برای نشان دادن نارضایتی قوه مجریه از این عمل خودسرانه قوه مقننه، اعلام کردهاند که در طول سفر نتانیاهو با او دیداری نخواهند داشت. این امر اما در عزم نتانیاهو برای تاکید بر سفر به امریکا و اهداف آن تاثیری نداشته است. موضوع اصلی سخنرانی او و دیدارهای حاشیهای این سفر، تاکید بر ضرورت عقیم گذاشتن مذاکرات است. نتانیاهو میخواهد در مورد آن چه خود «بازسازی امپراتوری ایران» نامیده است، هشدار دهد.
• تهدید مستقیم اسرائیل به حمله یک جانبه نظامی به تاسیسات اتمی ایران در صورت عقد توافقنامهای که مطلوب اسرائیل نباشد و این، بدون در نظر گرفتن هیچ ملاحظه بینالمللی یا منطقهای جز «تامین امنیت اسرائیل». اسرائیل میداند آمریکا نسبت به جنبه امنیتی موضوع به همان اندازه این کشور اهمیت میدهد. اسرائیل این حمله احتمالی را همانند یک شمشیر داموکلس بالای سر یک توافقنامه احتمالی نگه داشته است.
• و سرانجام درز دادن اطلاعات حساس و محرمانه مذاکرات به نحوی که سبب ابهام و نگرانی در طرفین مذاکره شده و در نهایت، گفتگوها را از ریل عادی خویش خارج ساخته و آن را به ناکامی بکشاند. این امر چنان خارج از عرف دیپلماتیک بوده که دولت آمریکا را واداشت تا در سیاست خود مبنی بر اطلاع رسانی به اسرائیل در مورد روند مذاکرات اتمی با ایران تجدیدنظر کند و اطلاعاتی کمتر و با درجه اهمیت کمتر را در اختیار اسرائیل بگذارد.
مواردی که بر شمرده شد شامل لابیگریهای گوناگون و پشت پرده دولت اسرائیل و نفوذ آن در وسایل ارتباط جمعی برای به ناکامی کشاندن این گفتگوها نیست. سازمان پر قدرت یهودیان آمریکا معروف به AIPAC با بودجهای عظیم به این کار مشغول است تا مکمل اقدامات رسمی دولت اسرائیل باشد. این سازمان همزمان با سفر نخست وزیر اسرائیل کنگره سالانه خود را برگزار میکند.
به عنوان نتیجهگیری باید گفت که اقدامات تاکتیکی و مقطعی دولت اسرائیل و نهادهای رسمی و غیر رسمی وابسته به آن در کشورهای غربی، در راستای یک استراتژی روشن و شناخته شده پیاده میشوند و آن چیزی نیست جز ممانعت از برقراری روابط عادی میان ایالات متحده آمریکا و رژیم جمهوری اسلامی ایران، به هر بهایی و به هر شکلی که باشد.
به نظر میرسد که مکمل این فعالیتها تلاشی است که جریانهای راست محافظهکار در درون نظام در داخل کشور دارند تا مبادا به واسطه حل مشکل اتمی پای «شیطان بزرگ» به ایران باز شود و تغییراتی سیاسی و اجتماعی را با خود دنبال آورد که مطلوب نهادهای سنتی در قدرت (روحانیت محافظه کار، بازار و سپاه) نیست.
درصورتی که راست اسرائیل و راست رژیم جمهوری اسلامی پیروز شوند، آینده بدی در انتظار ایران خواهد بود. برای ترسیم این آینده نوشتار را با جملهای که نتانیاهو به پایان میبریم که دوشنبه ۱۶ فوریه خطاب به ژنرال آیزنکوت، فرمانده جدید ستاد نیروهای مسلح اسرائیل ادا شده است: «به شما قول میدهم در چهار سال آینده یک روز خوش نخواهید دید.»
اتحاد نامقدس و پنهانی بین ارتجاع منطقه، یعنی عربهای سعودی- خلیج فارس و اسراییلیها وجود دارد که منافع خود را در تشنج و ناآرامی در منطقه میبیند و در مقابل هلال شیعی جمهوری اسلامی ایران، سوریه و بخشی از حکومت لبنان یعنی حزب الله ، بلحاظ استراتژیکی به جنگ و جدل میپردازد. هر دو طرف بغایت ارتجاعی و عقب مانده هستند که روشنفکر امروزی نمیداند، چگونه تحلیلی از اوضاع ارائه دهد که متهم به دفاع از یکی از آنها نشود. امیدهای به گور رفته انقلاب جهانی اسلام آقای خمینی، اینبار نه با الهام از شهیدان کربلا یا امامان مجهول الهویه شیعه بلکه قاتلان آنها یعنی سنیها و وهابیها در شکل القاعده و داعش سر باز کرده و غده چرکینی در خاورمیانه بوجود آورده است که دامان آن حتا کشورهای غربی را هم بشکل ترورهای انفرادی یا گروهی محدود ,گرفته است. رادیکالیسم اسلامی در سیاست ملی از پاکستان ضیا الحق شروع شد با ایران آقای خمینی ادامه پیدا کرد و در ترکیه بصورت ملایم تر شکل گرفت و اکنون در %۴۰ عراق ، %۶۰ سوریه بنام خلافت اسلامی، حکمرانی میکند. دستیابی به بمب هسته ایی بمثابه اقتدار و استحکام رژیمهای دیکتاتوری- نظامی در پاکستان نهادینه شده است ، در ایران در حال به ثمر رسیدن و در آینده در مصر قابل رویت است. تمامی منطقه خاورمیانه با این رژیمها و مؤمنان افراطی و خشک مغز ، همچون خاکستری زیر آتش تعصّب و اسلام مداری به خاک مبدل خواهد شد اگر تغییرات ریشه ایی و اصولی در این کشورها بزودی تحقق پیدا نکند.
جمهوریخواه / 17 February 2015
چپ لنینیست، استالینیست و خمینیست ایرانی تمام مسائل ایران (فقر، فساد، فحشا، اعتیاد، رکود، بیکاری، تورم، اختناق، زندان، شکنجه، کشتار،…….) را رها کرده و شب و روز اسرائیل را در خواب آشفته خود میبیند.
Behrouz / 17 February 2015
فکر نمیکنید که سر وصدای اخیری که در باره انفجار ارژانتین راه افتاده است ونامه دولت ارژانتین به اوباما که از او میخواهد انفجار ارژانتین را در مذ اکرات هسته ای با ایران بگنجاند نیز کار نتان یاهو باشد؟
Gethmann / 18 February 2015
بودند کسانیکه حتی در بهمن ۵۷ تیتر زدند :
صدای دیکتاتوری نعلین میاید .. مقاله اقای مرزبان در پیغام امروز
ولی اکثریت روشنفکران معنای *هیچ احساسی ندارم* مسافر ایرفرانس را
درک نکردند و هنوز هم امیدوارند!!
nader / 18 February 2015
انقلاب اسلامی آش دست پخت کارتر بود که حاصل تماسهای بهشتی در سفارت امریکا در تهران با سولیوان و آقای فالک مامور سیا و رمزی کلارک (وزیر دادگستری پیشین ایالات متحده) و فیلیپ لوس در به نوفل لوشاتو با خمینی بود تا تعهد بگیرند بعد از شاه ٬ گروههای روشنفکر را کنار زده و دستورات را گوش دهند و حکومت مشروعه سلطنتی را با هزینه نابودی کشورو تنش در منطقه راه بیاندازند.
ولی انها هم روحانیون را نمیشاختند که بعد از چندی سراغ بمب و موشک رفتند!
حالا اوباما سراسیمه در پی برگرداندن آب ریخته شده و نجات حکومت خود ساخته میباشد که وصله وپینه کار ماهرتری میخواهد!
hasani / 19 February 2015
ایجاد تنش توسط حکومتهای اسلامی ایران و داعش در منطقه ٬ باعث کلنگی شدن کشورها و بیمه دراز مدت برای بازار نفت و کار و بیزینس در درازمدت برای ۵+ ۱ خواهد بود.
farid / 19 February 2015
احتمالا اوباما هم میداند با این تاملات در خاورمیانه و افتضاح در لیبی و فرستادن ان به تنش و جنگهای داخلی درب را برای جمهوریخواهان برای انتخابات ریاست جمهوری باز کرد…..
ظریف و روحانی خود را نماینده مخالفین جا زده اند ! و میخواهند از امریکا لغو سریع تحریمها و اجازه پنهانکاری اتمی را بگیرند و ادعا میکنند اگر موافقت نکنید ما برکنار میشویم !
ولی نمیدانند که در امریکا جناح مخالف نظاره گر هر سوتی حزب حاکم میباشد.
nasim / 19 February 2015
Trackbacks