رایزنیهای فرهنگی جمهوری اسلامی در بیش از ۶۰ کشور مأموریت یافتهاند که محورهای پیام علی خامنهای، رهبر نظام اسلامی به جوانان در اروپا و آمریکای شمالی را «تبیین» کنند.
علی خامنهای، روز اول بهمن ماه و در واکنشی دیرهنگام به حوادث تروریستی پاریس، در نامهای سرگشاده که مخاطبانش جوانان در اروپا و آمریکای شمالی خوانده شدهاند، آنان را به شناخت اسلام ناب محمدی، قرآن و شخصیت پیامبر اسلام فراخواند و اقدامات تروریستی را ساخته و پرداخته دولتمردان غربی معرفی کرد که به گفته او در پی گسترش موج اسلامهراسی هستند.
در پی انتشار این نامه، اکنون سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، از مجموعههای زیر نظر رهبر نظام اسلامی، تبیین این نامه را در صدر مأموریتهای خارج از کشور خود قرار داده است.
وظیفه قانونی و تعیین شده ۸۰ نمایندگی و رایزنی فرهنگی در بیش از ۶۰ کشور جهان، معرفی فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی از طریق ارتباطات گسترده با محافل فرهنگی و علمی دولتی و غیردولتی، سازمانهای مردمنهاد، دانشگاهها و مراکز تحقیقی پژوهشی، مجامع فرهنگی و هنری و شخصیتهای دینی، علمی و فرهنگی اثرگذار عنوان شده است.
بیشتر بخوانید:تبلیغات برای «نامه رهبر»
عملکرد رایزنیهای فرهنگی جمهوری اسلامی در خارج از کشور، که از نگاه ناظران ضعیف و حتی در اغلب موارد منفی ارزیابی شود، بیش از آنکه بر معرفی فرهنگ و تمدن ایرانی، چه میراث گذشته و چه نمونههای امروزین آن استوار باشد، جنبه غالباً دینی دارد و بر فعالیت در مساجد و مراکز اسلامی متمرکز است.
با این حال، مشخص نیست که تبیین یک نامه، که مخاطبانی کلی و نامشخص دارد و حدود یک هفته پس از انتشار نیز کوچکترین بازتابی در جوامع مخاطب نویسنده نامه نداشته، چگونه و بر چه اساس قانونی میتواند و باید در مأموریتهای رایزنیهای فرهنگی یک کشور قرار گیرد.
گویی همه از یک طایفهاند
البته این رویه تنها محدود به نظام اسلامی نیست و میتوان برای آن نمونههای مشابهی در تاریخ معاصر یافت. حکومتهای مختلف توتالیتر با ایدئولوژیهای متفاوت از راست افراطی گرفته تا کمونیستی، جملگی در مشابه انگاشتن حاکم وقت با تمامیت یک نظام سیاسی و حتی یک کشور، و در مواردی در قلمرویی به مراتب فراتر از مرزهای سرزمینی، یکسان عمل کردهاند.
از نمونه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سابق به عنوان یک ابرقدرت گرفته تا کشوری کوچک مانند آلبانی، و از آلمان هیتلری گرفته تا اتیوپی دوران هایله سلاسی، رهبران این کشورها، به طور اعلام شده یا ناشده خود را متفاوت از رهبران زمینی دیگر دانستهاند و مخاطبانش را نه فقط شهروندان کشور خود، بلکه نوع بشر در معنای عامش پنداشتهاند.
در این دستگاه ایدئولوژیک- سیاسی، رهبر مافوق هر کس و هر چیز است. گاه مثل تجربه اتیوپی، رهبر به صراحت تجسم خداوند بر روی زمین قلمداد میشود و دین و آیین ویژه خود را دارد و گاه، گرچه در ستایشها از رهبر و یا تبیین جایگاه حقوقی و قانونی او ادبیاتی متفاوت به کار گرفته میشود و این صراحت دیده نمیشود، همان میزان از قدرت، اختیارات، حقانیت و ویژگیهای منحصر به فرد برای شخص رهبر در نظر گرفته میشود.
طبیعی است که رهبر و پیروانش، ناگزیرند فارغ بمانند از آنکه دیگران چه میپندارند و چه واکنشی نشان میدهند.
بر چنین بستری است که پیروان با هر حرف و کلام و نوشته رهبر، همچون متنی مقدس برخورد میکنند که باید به دیگران ابلاغ و برای آنان تفسیر شود.
در نظام اسلامی حاکم بر ایران نیز، همین رویکرد وجود دارد، با این تفاوت که بسیاری از آن نظامهای سیاسی دیگر وجود خارجی ندارند و به تاریخ پیوستهاند.
در نظام اسلامی، علی خامنهای، فقط رهبر سیاسی و یا حتی مذهبی ایران، حتی به شکل ولی مطلق نیست. او «ولی امر مسلمین جهان» است؛ فارغ از آنکه مسلمین جهان، با آن همه تنوع و گوناگونی در مذاهبشان، تا چه اندازه ولایت او را پذیرفته باشند.
ایستادن در چنین جایگاهی است که موجب میشود علی خامنهای، از موضعی مافوق مواضع سیاسی و عرفی موجود، شهروندان دیگر کشورها را مخاطب قرار دهد و آنان را بخشی از امتی در شمار آورد که او بر آنان ولایت مطلق دارد.
همین ذهنیت و دستگاه فکری و قدرت است که موجب میشود او فکر کند میتواند و مهمتر از آن، باید در میانه اوجگیری «بهار عربی» در نماز جمعه تهران خطبه به عربی بخواند و یا جوانان در اروپا و آمریکای شمالی را به راه راست فراخواند.
سلف او، روح الله خمینی، زمانی که به میخاییل گورباچف، آخرین رهبر شوروی سابق نامه نوشت، به سنت نامهنگاری پیامبر اسلام به امپراتورها وشاهان وقت وفادارتر بود، اما روش و منش علی خامنهای به دیکتاتورهای معاصر بسیار شبیهتر است.
تکرار کمیک یک تراژدی
فارغ از آنکه چنین پیامها و نامههایی جز در میان پیروانی در کشورهای دیگر، مثلاً حزب الله در لبنان، اصولاً مخاطبی نمییابند و یا اساساً مهم تلقی نمیشوند، به نظر میرسد که این وضعیت در نظام اسلامی، به دلیل تکرار، شدت و نیز ناهمزمان بودن با روح زمانه، صبغهای کمیک نیز پیدا کرده است.
اگر مثلاً در شوروی، استالین و در آلمان هیتلر و در آلبانی انور خوجه و در چین مائو و در اتیوپی هایله سلاسی در مقام تفسیر جهان و ارشاد آدمیان بودند، در ایران، اکنون علی خامنهای به تنهایی این تریبون را نیز در اختیار ندارد و مطلق بودن قدرتش درست از بیرون بیت و دفترش انکار میشود.
در ایران، مراجع تقلیدی هستند که به رغم سکوت و فرمانبرداری اجباری ناشی از فشارهای امنیتی، نظامی و مالی خود را برای ارشاد بشریت به مراتب صالحتر از علی خامنهای میدانند و هرگاه که مجالی پیدا شود، فرصت را برای صدور پیامی جهانی از دست نمیدهند.
اما به چالش کشیدن ولایت مطلقه و حق انحصاری رهبر نظام برای ارشاد جهانیان حتی به همین جا محدود نمیشود. به عنوان نمونه، در دوران رهبری علی خامنهای، رؤسای جمهوری همواره رقیبی سرسخت برای او در این عرصه بودند.
محمد خاتمی، با تز گفتوگوی تمدنها، گوی سبقت را از رهبر نظام چنان ربود که دریافتن خشم و ناشکیبی ولی امر مسلمین جهان چندان دشوار نبود؛ به ویژه آنکه جنس حرفهای این دو و واژگانشان کاملاً بر هم منطبق نبودند.
اما علی خامنهای، حتی رقیبی سرسختتر را در پیش رو داشت که از قضا خودش او را از آستین بیرون کشیده بود: محمود احمدینژاد با عطش پایانناپذیرش برای مدیریت کردن جهان، اصولاً جای چندانی برای رهبر نظام اسلامی باقی نگذاشته بود و در عمل، مقام سخنرانی و ارشاد و موعظه جهانیان و ارایه راه حلهای یگانه و مشکلگشا را از آن خود کرده بود.
محمد خاتمی کمتر و محمود احمدینژاد بیشتر، حتی امروز نیز که دیگر رییس جمهوری نیستند، نمیخواهند این مقام را واگذار کنند.
چند روز پیش از آنکه علی خامنهای به جوانان در اروپا و آمریکای شمالی نامهای بنگارد که تنها نمود و کاربردش تبلیغات در عرصه داخلی و ایجاد اشتغال در رایزنیهای فرهنگی نظام در خارج از کشور بوده، محمد خاتمی، نامهای به دبیرکل سازمان ملل متحد و محمود احمدینژاد نامهای به پاپ نوشته بودند و در آن به تفصیل، درد و درمان را همزمان شرح داده بودند.
محمود احمدینژاد، در این کار چنان استقامتی نشان داد که حتی پس از انتشار نامه علی خامنهای به جوانان آن هم فقط در اروپا و آمریکای شمالی، در نامه دیگری، نکاتی را با «ملتها» در میان نهاد و از همه «دانشگاهیان، متفکران و اندیشمندان، هنرمندان، اهالی قلم و همه آزادی خواهان و عدالتطلبان» خواست در جهت «تبیین طراحیهای تفرقهانگیز و سلطهطلبانه دشمنان بشریت، به پا خیزند» و «ملتها در تمام عالم در آسیا، اروپا، اقیانوسیه، آفریقا و آمریکا، بیش از پیش در جهت همبستگی و اتحاد و برای استقرار عدالت و دوستی تلاش و حرکت نمایند.»
تنوری که فقط نان بعضیها را گرم میکند
به این ترتیب، اگر در نظامهای سیاسی که از آنها نام برده شد، رهبر در مقام متکلم وحده سخن میگفت و دیگران فقط اجازه تکرار و تبلیغ و ترویج و تفسیر سخنان او را داشتند، در ایران، علی خامنهای حتی در چارچوب نظام اسلامی خود هم چنین قدرت و جایگاه بلامنازعی ندارد و طرفه آنکه، همه این خطیبان همزمان چنین نشان میدهند که حرف و سخنشان غلغله در عالم انگیخته و طرحی نو در انداخته است.
این تنور، البته برای آنکه روشن بماند و به هر کس به اندازه سهم و قدرش نانی برساند، سوخت ویژه خود را میخواهد: رهبر، و در مورد نظام اسلامی، فرد دیگری که از موقعیت سیاسی و اقتصادی لازم برخوردار باشد، پیام جهانیاش را صادر میکند، ماشین تبلیغات راه میافتاد، بلندگوها روشن میشود و بعد پیروان و کارمندان بسیج میشوند و هنوز روزی و ساعتی نگذشته، با خبرهای خوش باز میگردند و گزارش میدهند که «آسوده خاطر باشید»، کار تمام و کمال انجام گرفت.
بیدلیل نیست که تنها دو سه روز پس از انتشار نامه علی خامنهای، آیت الله رضا رمضانی، رئیس اتحادیه اروپایی علما و تئولوگهای شیعه با استقبال از نامه علی خامنهای، به او مینویسد: «مرقومه پر مهر حضرتعالی خطاب به جوانان اروپایی و آمریکای شمالی به مصداق “کلمه طیّبه” که از درایت حکیمانه، دغدغههای فراملی و بصیرت جهانی آن رهبر فرزانه در خصوص مسائل بینالمللی حکایت داشت، حسب اطلاعات میدانی، با استقبال وسیع مسلمان منطقه مواجه شد و موجب روشنی چشمها و شفای دلها گشت.»
آمیزهای از تمرکز قدرت، پاسخگو نبودن، توهم، چشم بستن بر واقعیات، درک نکردن موقعیت و توان خود و دیگری، تملق و چاپلوسی و دروغ و… لازم است تا چنین دستگاهی بتواند همچنان به کارش ادامه دهد.
بیشتر بخوانید:کاش خامنهای به جوانان اروپایی و آمریکایی پیام نمیداد
عالی. بهترین مطلبی بود که در باره نامه آغا به جوانان اروپایی و امریکایی خواندم. کنه و ریشه مساله خیلی خوب توضیح داده شده. ممنون از زمانه برای انتشار چنین مقالاتی
مهران / 26 January 2015
ایران از نظر منابع طبیعی یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان هست. جوانان غربی کافی است به موارد زیر نگاه کرده و خود قضاوت کنند. ۱. یکی از بالاترین نرخ تورمها و بیکاری دنیا.۲. رشد اقتصادی منفی.۳. بیش از ۷ میلیون فقیر مطلق.۴. حکومت ارازل و اوباش بجای شایسته سالاری. ۵. سن فحشا ۱۲ سال. ۶. فساد گسترده اقتصادی و……
arjomand / 26 January 2015
کدام جوان غربی؟ خامنه ای این نامه را نوشته که باز ذوب شدگان در ولایت داد بزنند ولی امر مسلمین جهان. یعنی اینقدر جاهل است که نفهمد در غرب اصلا کسی از وجود چنین نامه ای باخبر نمی شود، چه برسد به اینکه بخواند و بعد بخواهد قضاوت کند. مملکت را با همین اداو اطوار به باد فنا دادند و قاجارها را در تاریخ روسفید کردند. دریغا ایران دریغا
javid / 26 January 2015
چرا خاتمی رو قاطی این بحث می کنید؟ ایده گفت و گوی تمدن ها چه ربطی داره به حرفای آقای خامنه ای و ا. ن؟ خامنه ای و ا.ن هم متوهم نیستند و برای منافع خودشان خیلی هم حواسشان جمع است و اگر لازم باشد کشور راو هم به جنگ و نابودی می برند، ولی خاتمی، حرف ملتی متمدن را می زند که از جنگ گریزان است و به دنبال گفت و گو و مفاهمه است. همه اینها را با یک چوب زدن، فقط نشانه دشمنی چشم و گوش بسته با ایران است. آقای کوهیار شما می خواهید از رفتار خامنه ای یا ا.ن انتقاد کنید چرا کل نظامی را که از یک انقلاب مردمی بیرون امده، زیر سوال می برید. خیلی از همون کسانی که انقلاب کردند هم به این کارها انتقاد دارند، ولی اصل نظام را نمی زنند. بله ما هم می گوییم که آقای خامنه ای بیاید با جوانان ایران حرف بزند. شان جایگاه رهبری را حفض و تقویت کند. به آدم هایی مثل احمدی نژاد میدان ندهد و برعکس اندیشمندانی مثل خاتمی را که هر قرن یک بار در یک ملت ظهور می کند را دفع نکند. مشکل شماها این است که فکر می کنید اگر جمهوری اسلامی برود، یک رژیم بهتر سر کار می آید. خبر ندارید که ایران می تواند بشود عراق و سوریه. امیدوارم آقای خامنه ای هم تا فرصت هست افراد سودجو را از اطراف خود دور کند و به دلسوزان واقعی کشور اجازه دهد که آسیب های وارد شده به کشور را برطرف کنند و مشکلات را حل کنند. آن وقت خواهید دید که همین جوانان غرب، نامه آقای خامنه ای را با چه ولعی خواهند خواند، همان طور که مشتاقانه حرف های آقای خاتمی را می شنیدند و برای ملت ایران احترام قایل می شدند.
محمد / 26 January 2015
کسی که به هیچ عنوان مشروعیت ندارد نباید برای دیگران تعیین تکلیف کند .
ولی امر مسلمین و این اصطلاحات مضحک فقط به درد بازار داخلی مزدوران وطن فروش میخورد و بس .
مردم روشنفکر و آزاد ایران هرگز فریب نیرنگ و ریای خامنه ای ملعون و دیگر مزدوران جنایتکار نظام پوسیده اسلامی را نخواهند خورد .
بهنام / 26 January 2015
آقای محمد:
بسی جای تاسف که شما فرقی بین خاتمی و خامنه ای و احمدی نژاد قائل شده اید.
مثلث جهلند که هر کدام فرصت کافی برای اثبات لیاقت خود در خدمتگزاری به مردم
داشته ولی چون مثلث برمودا که میگویند مقر امام زمان خیالی هر ۳ است عقل مردم
را به انتظار ظهور ایشان در خود بلعیده اند. و معلوم نیست این ما و شما در نوشته تان
چه کسانی هستند.از کجا میدانید که با تغییر حکومت ایران همچون عراق و سوریه
خواهد شد؟ مگر خامنه ای ۲۵ سال فرصت نداشته که افراد فاسد، نمونه آن رفسنجانی
مفسد فی الارض ، را از دربارش دور کند که حال بیشتر فرصت میخواهد؟ ایشان
در وقایع ۸۸ اعتبار خود را بکلی از دست داد و بجای ذکر مصیبت برای ملتی که ایشان
رهبرش باشد ۲۴ ساعته گریستن شاید درمانی موقتی باشد. البته شاید.
حمید / 26 January 2015
آقای حمید خوب است که حداقل به یک هموطن خود که بنده باشم، حداقل دلبستگی را دارید که لااقل برایش متاسف می شوید. اما کجا به آقای خاتمی فرصت کافی برای اثبات لیاقت خود در خدمتگزاری داده شد. هر 9 روز برایش یک بحران درست کردند و اجازه ندادند هیچ کاری کند. من با بخش عمده ای از مقاله آقای کوهیار موافقم، اما هنوز هم فکر می کنم که آقای خاتمی را نمی توان کنار آقای خامنه ای فعلی و ا.ن گذاشت. اگر این طور است باید آقای خاتمی را کنار فرح پهلوی و اعضای دفتر او هم که قبل از انقلاب ایده گفت و گوی تمدن ها و فرهنگ را البته با معنایی دیگر مطرح کرده بودند هم قرار داد. چرا آن اره، این نه؟ بعد هم هموطن من، بهتر نیست که به جای داشتن امثال ا.ن ها بیشتر امثال خاتمی داشته باشیم؟ نمی دانم شما ایران هستید یا خارج از ایران. اما آنها که خارج بوده اند می توانند گواهی بدهند که کدام دوره سرشان را با افتخار بالا می گرفتند و می گفتند ایرانی هستند.
محمد / 27 January 2015
یک یاد آوری کوچک از برای محمد عزیز در بالا:
۱-سفرهای پی در پی چلبی و همچون او به ایران در زمان
خاتمی قبل از اشغال عراق
۲- به رسمیت شناختن فوری دولت نصب شده عراق بعد
از اشغال توسط ا.ن و خامنه ای قبلی!
۳- فقدان شجاعت خاتمی در مواجه با بحران به قول سرکار
از برای اثبات لیاقت و یا از برای دفاع از حق مردم
۴- واین قصه دردناک سر دراز دارد که طبق کامنتهای سرکار
با این یادآوری کوچک نمیتوان اینجا بحث و تفصیل کرد
و یا بقول خامنه ای فعلی آنرا «کش» داد!
Majid / 29 January 2015