برای انتخاب کتاب، هر کس روش خودش را دارد: تکیه کردن به جوایز ادبی، خواندن پشت جلد، یا حتی باز کردن تصادفی کتاب و مطالعه سردستی چند پاراگراف یا یک صفحه از آن. شما چه میکنید؟
ادیتور انگلیسی فورد مدوکس فورد، نویسنده «سرباز خوب» و بنیانگذار مجله ادبی انگلیش ریویو در لندن، به یک ضابطه افراطی وفادار بود: «صفحه ۹۹ کتاب را باز کنید، و همه کیفیتاش بر شما آشکار خواهد شد.»
مطمئنترین راهحل، احتمالا، خواندن دیگر آثار نویسندهای است که نوشتهای از او را پیش از این با لذت مرور کردهاید
این واقعیتی است که پیشاپیش اطمینان حاصل کردن از کیفیت کتابی که ممکن است روزها و حتی هفتهها وقتتان را بگیرد، کار سادهای نیست. دانستن این که آیا خواندن فلان کتاب به دلتان خواهد نشست، یا سرخورده، نیمهکاره رهایش خواهید کرد، شاید، دلمشغولی مشترک همه دوستداران مطالعه در سراسر جهان باشد.
مطمئنترین راهحل، احتمالا، خواندن دیگر آثار نویسندهای است که نوشتهای از او را پیش از این با لذت مرور کردهاید. پس میتوان با اطمینان خاطر بیشتر، دیگر نوشتههای او را یک به یک به دست گرفت. اما با این شیوه، مشکل نویسندههای جدید یا آنها که برایتان ناشناختهاند ـ و تعدادشان واقعا کم نیست ـ دستنخورده سر جایش میماند. با خیل عظیم آنها چه باید کرد؟
روش انتخاب اتفاقی یک صفحه از میانه یک کتاب در نهایت از معدود روشها، و شاید تنها روشی، است که اجازه دوری گزیدن از تمامی تاثیرات را برای مواجهه مستقیم با نوشته به خواننده میدهد
جوایز ادبی (اعم از نوبل، گنکور، بوکر، گلشیری، یلدا و مهرگان) میتوانند انتخابهاتان را هدایت کنند. گزارشی از کانادا نشان میدهد که اعلام خبر اهدای جایزه نوبل به آلیس مونرو، افزایشی ۴۴۲۴ درصدی در کانادا و ۴۲۱۳ درصدی در ایتالیا را در فروش آثار وی به دنبال داشته است. یک مطالعه انجام شده در نوامبر سال ۲۰۱۰ نیز نشان میدهد که به طور متوسط ۴۰۰ هزار نسخه از کتاب برندگان جایزه گنکور در فرانسه به فروش میروند.
شما چطور؟ آیا اجازه میدهید که اعضای محدود هیاتهای داوران این جوایز در انتخابهاتان حرف آخر را بزنند؟
مشاوران مجازی
در کنار صفحات ادبی روزنامهها و نقدهای مجلات ادبی تخصصیتر با پیشنهادات و توصیههاشان، اینترنت در روزگار ما، امکانات وسیعتری برای گردش دموکراتیکتر آرا فراهم کرده است. این چیزی است که توضیحات مینا، دختر ۳۰ ساله تهرانی، گوشزد میکند. مینا به زمانه میگوید: «نصف انتخابهایم بر اساس معرفی کتابها/ فیلمهایی است که در وبلاگهایی که الان سالهاست میخوانم و دیگر میدانم سلیقه مشابه داریم، میآید.»
و صد البته در کنار بلاگها، او از شبکههای اجتماعی هم که دیگر دیری است پای ثابت زندگی آنلاین بسیاری از مشتاقان فرهنگاند یاد میکند: «گاهی هم تو همین فیسبوک اگر معرفی کتاب/ فیلم ببینم میروم دنبالش.»
به این ترتیب، این خوانندگان هستند که میتوانند فارغ از توصیههای «رسمی»، تجربیات خود را با یکدیگر در میان بگذارند. در این رابطه مجازی، هر یک از آنها چون عضوی از «شبکه»ای به حساب میآید که بنا بر سلایق و گرایشهای مشترک فرهنگی، ادبی ـ که، فراموش نکنیم، محدودیتهای خود را لزوما خواهد داشت ـ شکل گرفته، بالطبع با یک کلیک میتواند از مزایای این گردش اطلاعات بهرهمند میشود.
اینترنت از راههای دیگر هم مدعی کمک به انتخاب کتابهای شماست. باید دانست که به موازات خوانندگان، نویسندگان، ناشران و مراکز پخش کتاب نیز دست روی دست نگذاشتهاند و دیگر برای تبلیغ کتابهاشان تنها به پشت جلد کتابها و خلاصهای که از داستانها یا رمان بر آن درج میکنند، بسنده نمیکنند.
به عنوان مثال، وبسایت کلاسیکز ـ راهاندازی شده توسط انتشارات هاشت (Hachette) ـ با اتکا به پاسخ مراجعان به سایت و خوانندگان به پرسشهایی مشخص، به آنها مجموعهای از عناوین کتابها را برای خواندن پیشنهاد میکند. با اینهمه کمشمار نیستند کسانی که معتقدند این جستوجوهای خودکار به دشواری میتوانند جایگزین توصیههای شخصی مثلا کتابفروشان به خوانندگان باشند.
روش انتخاب اتفاقی یک صفحه از میانه یک کتاب در نهایت از معدود روشها، و شاید تنها روشی، است که اجازه دوری گزیدن از تمامی تاثیرات را برای مواجهه مستقیم با نوشته به خواننده میدهد. ولی آیا این بهترین روش خواهد بود؟
بد نیست به خاطر داشته باشیم که این رویکرد باعث و بانی بزرگترین فرصت از دست رفته برای انتشارات معظم گالیمار در فرانسه است. در سال ۱۹۲۲، آندره ژید که صفحات ۶۲ و ۶۴ «از طرف خانه سوان» را برای تصمیمگیری در مورد دستنوشته جوانی به نام مارسل پروست انتخاب کرده بود، به دنبال روبهرو شدن با توصیف بلند و مبهمی در نوشته، از انتشار کتاب منصرف شد. تصمیمی که بعدها از آن با عنوان بزرگترین اشتباه گالیمار یاد کرد.