بیش از یک سال از مرگ عطاءالله رضوانی شهروند بهایی ساکن بندرعباس می گذرد، ولی تاکنون هیچ اقدام و پیگیری قانونی جدی در مورد این جنایتها صورت نگرفته است.
رضوانی از مدیران سابق جامعه بهایی بندرعباس و تاجری سرشناس در این شهر بود که در تاریخ دوم شهریورماه سال گذشته، پس از ربوده شدن توسط اشخاصی ناشناس، به قتل رسید. به گفته خانواده وی در گفتوگو با خبرگزاریهای مختلف، آقای رضوانی چندین دفعه از سوی وزارت اطلاعات، دفتر امام جمعه شهر و اشخاص ناشناس به طور مستقیم و غیر مستقیم مورد تهدید قرار گرفته بوده است.
جامعه جهانی بهایی نیز در بیانیهای، انگیزه مذهبی را دلیل اصلی این سوءقصد عنوان کرد و از دولت حسن روحانی، خواستار شناسایی و پیگیری آمران و عاملان این ترور عقیدتی شد.
در این بیانیه آمده بود که از سال ۲۰۰۵ تا سال ۲۰۱۳ میلادی حداقل ۹ شهروند بهایی به طرزی مشکوک به قتل رسیدهاند و ۵۲ شهروند بهایی هم مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند که تاکنون هیچ اقدام و پیگیری قانونی در مورد این جنایتها صورت نگرفته است.
هر چند قتل عطاءالله رضوانی در ابتدا با خبررسانی گسترده رسانهها مواجه بود، ولی پس از یک ماه، این خبر در گستره روزافزون خبرهای ایران به بوته فراموشی سپرده شد.
به این بهانه زمانه با نوید اقدسی (پسر خاله مقتول) پیرامون وضعیت پرونده قتل عطاءالله رضوانی پس از یک سال به گفتوگو نشسته است.
بیش از یک سال از ترور عطاءالله رضوانی، شهروند بهایی در بندرعباس گذشته است. در این مدت، چه اقداماتی در جهت شناسایی یا دستگیری قاتلان صورت گرفته است؟
نوید اقدسی– در طی یک سال گذشته هیچ اقدام مثبتی در جهت پیداکردن عاملان یا آمران این جنایت صورت نگرفته و پرونده با روز اول آن هیچ تفاوتی پیدا نکرده است.
نخست آقای رضایی (افسر تحقیق پرونده) تحقیقات گستردهای را در جهت پیدا کردن قاتل یا قاتلان شروع کرده بود، ولی ناگهان پس از چندی به دلایلی نامعلوم این اقدامات قطع شد. در طی این مدت، کوروش (پسر متوفی) به طور مرتب به دفتر بازپرس پرونده، آقای امانی مراجعه کرده و خواستار پیگیری بیشتر این پرونده شده بود که تاکنون به هیچکدام از درخواستهای وی ترتیب اثر داده نشده است.
نخست آقای رضایی، تحقیقات گستردهای را در جهت پیدا کردن قاتل یا قاتلان شروع کرده بود، ولی ناگهان پس از چندی به دلایلی نامعلوم این اقدامات قطع شد. در طی این مدت، کوروش (پسر متوفی) به طور مرتب به دفتر بازپرس پرونده، آقای امانی مراجعه کرده و خواستار پیگیری بیشتر این پرونده شده بود که تاکنون به هیچکدام از درخواستهای وی ترتیب اثر داده نشده است. البته برخورد بازپرس و سایر مسئولان پرونده با خانواده رضوانی محترمانه بوده است. همچنین خواهر مرحوم رضوانی نامههایی را به دفتر ریاست جمهوری، ریاست قوه قضائیه، ستاد حقوق بشر اسلامی و دفتر علی مطهری (نماینده مجلس) ارسال داشته که تاکنون به هیچکدام از آنها پاسخ داده نشده است.
متاسفانه عدم توجه رسانهها و نهادهای حقوق بشری به این ترور مذهبی موجب شده تا این پرونده در قوه قضائیه به بوته فراموشی سپرده شود و مجریان قانون از کشف علت و شناسایی آمران و عاملان خودداری ورزند. نگرانی خانواده مرحوم رضوانی این است که این عدم توجه موجب شود تا این پرونده ترور هم به سرنوشت مشابه پروندههای دیگر شهروندان بهایی که طی ۳۵ سال گذشته مورد سوء قصد قرار گرفتهاند، دچار شود و بعد از مدتی بدون هیچ حاصل، بسته و از گردونه قضائی کشور خارج شود.
در جریان پرونده، مدتی بحث خودکشی مطرح بود. میتوانید در این زمینه توضیح دهید؟
به نظر من طرح و عنوان کردن فرضیه خودکشی فقط و فقط برای وقتکشی بوده است چون اولاً تفنگ و موبایل متوفی در محل پیدا نشده است. پلیس گفته که اسلحه و موبایل دزدیده شده است، ولی باورکردنی نیست که دزد یک گوشی ارزانقیمت و اسلحه را بدزدد، ولی ماشین، ضبط ماشین یا حتی پول توی جیب مقتول را ندزدد.
ثانیاً جای اثرات باروت روی انگشتان متوفی نبوده، درحالیکه اگر فردی به خودش تیر بزند باید اثر آن روی انگشتانش باقی بماند. از طرف دیگر، آنطور که در گزارش پزشک قانونی آمده است به آقای رضوانی با هفت تیر معروف به «هفت تیرشاهکش» سوء قصد شده است. با تحقیقی که ما انجام دادیم متوجه شدیم که دسترسی به این نوع اسلحه برای یک فرد عادی بسیار مشکل است.
نکته دیگر اینکه آقای رضوانی هیچگاه سربازی نرفته و کار با اسلحه را نمیدانسته است. ایشان خانواده شادی داشتند و به گفته پزشکان، از سلامت کامل روانی برخوردار بودند. مشکل مالی هم نداشتند که به دلیل آن دست به خودکشی بزنند.
این نکته را ذکر کنم که در آخرین مراجعه به اداره آگاهی نیز، منتفی بودن فرضیه خودکشی از طرف اداره آگاهی اعلام شده است. آنان گفتهاند به یک کارگر افغان به نام «کریم» که آخرین فردی بوده که عطاء رضوانی را دیده مشکوک هستند و دنبال وی میگردند.
در خبرهای منتشره در سال گذشته اینطور عنوان شده که غروب روز دوم شهریور ماه، عطاءالله رضوانی برای کار تعمیراتی، به منزل یک فرد بهایی در بندرعباس به نام ایرج میدانی رفته بوده است.
وی پس از انجام کار، کارگر افغان منزل به نام «کریم» را که برای خرید میوه میخواسته از خانه خارج شود با اتومبیل خودش تا میدان اصلی شهر میبرد.
کریم در میدان اصلی شهر از ماشین پیاده میشود و دیگر کسی آقای رضوانی را نمیبیند. کریم دو روز بعد بازجویی میشود و در طی بازجویی عنوان میکند که عطاءالله رضوانی قبل از حرکت از منزل، حدود نیم ساعت در اتومبیل با موبایل صحبت میکرده است. این کارگر افغان، دو ماه بعد بهطور ناگهانی ناپدید میشود. این همه اطلاعاتی است که در مورد کریم وجود دارد. میتوانید توضیح بیشتری در مورد این فرد بدهید؟
فرضیه متهم دانستن کریم هم مانند مطرح کردن خودکشی فقط برای وقتکشی است. ناپدید بودن و عدم دانستن جای کریم بهترین بهانه است تا پیگیری پرونده را تا مدتها، حتی چند سال طول بدهند.
متاسفانه عدم توجه رسانهها و نهادهای حقوق بشری به این ترور مذهبی موجب شده تا این پرونده در قوه قضائیه به بوته فراموشی سپرده شود و مجریان قانون از کشف علت و شناسایی آمران و عاملان خودداری ورزند. نگرانی خانواده مرحوم رضوانی این است که این عدم توجه موجب شود تا این پرونده ترور هم به سرنوشت مشابه پروندههای دیگر شهروندان بهایی که طی ۳۵ سال گذشته مورد سوء قصد قرار گرفتهاند، دچار شود.
کریم با عطاءالله رضوانی و کوروش، ارتباط خوبی داشت. او اصلا انگیزهای برای قتل نداشته است. اگر او قاتل بوده چرا پس از گذشت دوماه از قتل آقای رضوانی، فرار کرد؟ چرا همان روز دوم یا سوم شهریورماه فرار نکرد؟ کریم از سن ۹ سالگی در منزل دکتر ایرج میدانی زندگی میکرده و در همان جا بزرگ شده است. زندگی خیلی خوبی هم داشت.
آقا و خانم میدانی، او را دوست داشتند و کریم هم با آنان رابطه بسیار خوبی داشت و مورد اعتمادشان بود. اصلاً دلیلی برای فرار وی وجود ندارد. سال گذشته که آقای رضوانی کشته شد کریم ۱۷ ساله بود (حدود هشت سال در منزل دکتر میدانی زندگی کرده بود) در آن زمان خانواده میدانی در مسافرت بهسر میبردند و خانه را به کریم سپرده بودند.
کریم هر کاری داشت به عطاءالله رضوانی تلفن میزد چون آقای رضوانی دوست صمیمی خانواده میدانی بود. بعد از کشته شدن وی، کریم مورد بازجویی قرار گرفت. آنطور که تعریف کرده است با وی برخورد خوبی نداشتهاند و حتی او را بهخاطر ملاقات با وکیل متوفی، بهشدت مورد مواخذه قرار دادهاند.
فرضیه متهم دانستن کریم هم مانند مطرح کردن خودکشی فقط برای وقتکشی است. ناپدید بودن و عدم دانستن جای کریم بهترین بهانه است تا پیگیری پرونده را تا مدتها، حتی چند سال طول بدهند.
کریم که یک نوجوان ساده افغان است. پس از این بازجویی خیلی میترسد. در اوایل پاییز ۹۲، خانم میدانی از سفر برمیگردد و خانواده رضوانی از وی درباره عطا میپرسند. فکر میکنند شاید اطلاعاتی داشته باشد که تا آن زمان به کسی نگفته است.
خانم میدانی هم قبول میکند ولی پس از چند روز به خانواده رضوانی میگوید کریم هیچ اطلاعاتی بیش از آنچه گفته شده، ندارد. این نوجوان افغان، حدود دو ماه بعد در آبان ماه ناگهان بدون گذاشتن ردّی ناپدید میشود بیآنکه با خانواده میدانی که حدود ده سال با ایشان زندگی میکرده، خداحافظی کند. خانم میدانی هم چند روز بعد، ناگهان بر اثر سکته فوت میکند و این گونه، آخرین اطلاعات مربوط به جریان ترور عطاءالله رضوانی از بین میرود. در اینجا به نظر نمیآید متهم کردن یک کارگر کم سن افغان بدون دلیل و مدرک، آن هم پس از آنکه ماهها از گم شدن این فرد میگذرد کمکی به حل پرونده ترور عطاءالله رضوانی کند.
خانواده رضوانی در گفتوگوهای سال گذشته، به تهدیداتی اشاره کرده که عطاءالله رضوانی طی سالهای اخیر از سوی بعضی ارگانها و افراد ناشناس شده است. میتوانید در این زمینه بیشتر توضیح دهید؟
این تهدیدها به دو شکل اجرا میشدند. بعضی تهدیدها جنبه عمومی داشتند؛ مانند سخنان امام جمعه بندرعباس که در خطبههای نماز جمعه به مسلمانان در ارتباط با بهاییان هشدار میدادند.
کریم با عطاءالله رضوانی و کوروش، ارتباط خوبی داشت. او اصلا انگیزهای برای قتل نداشته است. اگر او قاتل بود چرا پس از گذشت دوماه از قتل آقای رضوانی، فرار کرد؟
مدتی پس از این سخنان، دکتر ایرج میدانی در محل مطب مورد ضرب و شتم با چاقوی افرادی ناشناس قرار گرفت. بعضی از این تهدیدها هم به طور مستقیم، بهاییان سرشناس بندرعباس را هدف قرار داد. این تهدیدها شامل عطاءالله رضوانی هم میشد. به دلیل آنکه او قبل از تعطیلی تشکیلات مذهبی بهاییان از مسئولان جامعه بهایی بندرعباس هم بود و بعد از آن هم مورد اعتماد همه بهاییان شهر بود و به رفع مشکلات آنان می پرداخت.
آقای رضوانی فردی بسیار خانواده دوست بود و سعی میکرد کمتر با انتقال تهدیدها به آنان، موجب نگرانی شان شود، با این حال چندین دفعه خانواده را از تماسهای تهدیدآمیز تلفنی که از سوی وزارت اطلاعات، اداره اماکن یا افراد ناشناس شده بود، مطلع کرده بود. بعضی از این تهدیدها هم بهطور غیر مستقیم صورت میگرفت؛ مثلاً جلوگیری از ورود آنان به محل کار (کارخانه) یا منع کردن مسلمانان از معامله با آنان ازجمله مواردی بود تا او را مجبور به ترک بندرعباس کنند.
از طرفی، بسیاری از بهاییان هم که طی چندسال گذشته توسط اداره اطلاعات بندرعباس دستگیر شدند هنگام بازجویی به آنان پیغام داده میشد که به عطاءالله رضوانی بگویند که «یک روز نوبت او هم خواهد رسید» یا «حسابش را خواهند رسید».
موردی هم حدود دو ماه قبل از ترور آقای رضوانی پیش آمد که شک برانگیز است. آقای رضوانی در تیرماه سال گذشته به طور ناگهانی تصمیم میگیرد که برای یک ماه استراحت به روشن کوه مازندران برود. این عمل از آن جهت قابل تامل است که تا آن زمان سابقه نداشت که او مدت یک ماه به سفر تفریحی برود و در بندرعباس نباشد. ما احتمال میدهیم که ایشان تهدید به چیزی شده و با خود فکر کرده اگر برای مدت طولانی بندر را ترک کند مشکل رفع خواهد شد. متاسفانه ایشان همانطور که قبلا هم گفتم چون نمیخواست موجب نگرانی و ترس همسر و فرزندانشان شود هیچ علتی را برای این سفر ناگهانی یک ماهه بازگو نکرده است.
در طی یک سال گذشته که از قتل عطاءالله رضوانی گذشته آیا خانواده وی با مشکل خاصی مواجه بودهاند؟
مشکل خاصی نبوده. فقط عدم پیگیری پرونده، خانواده رضوانی را دچار ناراحتی کرده است.
خانواده رضوانی در ابتدا بسیار امیدوار بودند که با توجه به خاص بودن اسلحه استفاده شده در این جنایت، یا با توجه به صحبتهای کریم از طریق ردیابی آخرین تماسهای تلفنی آقای رضوانی یا حتی چک کردن دوربین خیابانهای محل تردد اتومبیل مرحوم رضوانی بتوان به حقایقی در مورد قتل مرحوم رضوانی دست پیدا کرد که متاسفانه در این زمینهها هیچ پیگیری دقیق انجام نگرفت.
خانواده رضوانی در ابتدا بسیار امیدوار بودند که با توجه به خاص بودن اسلحه استفاده شده در این جنایت، یا با توجه به صحبتهای کریم از طریق ردیابی آخرین تماسهای تلفنی آقای رضوانی یا حتی چک کردن دوربین خیابانهای محل تردد اتومبیل مرحوم رضوانی بتوان به حقایقی در مورد قتل مرحوم رضوانی دست پیدا کرد که متاسفانه در این زمینهها هیچ پیگیری دقیق انجام نگرفت.
بیمه عمر آقای رضوانی هم به دلیل آنکه علت مرگ مشخص نیست به خانواده وی داده نمیشود. سال گذشته بعد از کشته شدن عطاءالله رضوانی در چندین شهر که نزدیکان وی در آنها ساکن بودند، جلسات ختم برگزار شد.
در تیرماه امسال که خواهر عطا (صهبا رضوانی) میخواست جلسه یادبود خصوصی (منحصر به بهاییان) در سمنان برگزار کند از طرف نیروی انتظامی محل مخالفت شد. از او میخواهند یا جلسه را برگزار نکند یا در صورت برگزاری، تعهدی را امضا کند مبنی بر اینکه مسئولیت هر اتفاق با خودشان خواهد بود. البته خانم رضوانی تحت این عنوان که وی حق دارد مانند هر شهروند ایرانی برای نزدیکان خود، مراسم ختم برگزار کند و وظیفه نیروی انتظامی هم ایجاد امنیت و حفاظت از همه شهروندان ایرانی است، از پذیرش تعهد مذکور خودداری میکند.
سلام.
متاسفم بابت اقای رضوانی، ولی اخیرا یک بهائی تازه مسلمان شده جسدش به صورت حلق اویز شده پیدا شده .
و هنوز هم قاتلش پیدا نشده و خانوادش سال87 به نیروی انتظامی رفتن و اخطار دادن که ممکنه بلائی سرش بیاد و نیروی انتظامی هم هیچ اقدامی نکرده و اخرشم کشته شده. چرا هیچ کس جریان قتل این اقای ضرغامی رو پیگیری نمیکنه؟؟
به نظره شما مشکوک نیست؟
یار جوان / 05 October 2014
روحش شاد و یادش گرامی باد .
از آدمها تنها یک چیز باقی میماند و آن هم نام نیک است و چه افتخاری بهتر از این که بعد از فقدانش او را به نیکی و نکوئی یاد کنند .
بهنام / 05 October 2014
سلام
منهم متاسفم در مورد درگذشت آقای ضرغامی که چند سال قبل به وقوع پیوست اما خوب بود این نکته را هم ذکر می کردید که آقای ضرغامی مسلمان زاده ای بودند که بهایی می شوند و بعد با تهدید و فشار اداره اطلاعات (شاید از ترس مرتد شدن و اعدام) دوباره مسلمان می شوند این طوری حقایق بیشتر آشکار می گردد.
دوست گرامی اگر ایشان را بهایی ها کشته بودند به نظر شما جمهوری اسلامی که تهمتهای مختلفی را به بهاییان نسبت می دهد و همان ها را هم در نشریات خودش منتشر می کند اگر احتمال اندکی می داد که این فرد توسط فردی بهایی کشته شده این را به تمام دنیا جار نمی زد؟ آره مشکوکه چون یک مسلمان بهایی شده بر اثر تهدیداتی دوباره مسلمان می شود وناگهان کشته می شود چرا قاتل پیدا نمی شود شاید ایشان هنوز در خفا هنوز بهایی بوده و همین موجب مرگش شده!!!
مازیار / 05 October 2014
درود
قبل از طرح مجدد پرونده جناب آقای عطاءالله رضوانی به نظر بهتر است که بهاییان عزیز به یک جمع بندی در مورد سناریوهای مطرح شده بپردازند تا اینقدر گرفتار تناقضات نگردند. در این مقاله به برخی سناریوهایی که از سوی بهاییان مطرح شده اشاره گردیده است
http://yarejavan.com/index.php/magnifier/408-2014-01-16-03-06-11
نیک دل / 05 October 2014
این شخصی که از سایت وابسته به وزارت مخوف اطلاعات کامنت گذاشته به این پرسش پاسخ دهد که امام جمعه پلاک موقت بندر عباس به چه حقی و بر اساس کدام قانونی مرحوم رضوانی و دیگر بهائیان که از شهروندان عادی بوده و طبق قانون اساسی خود رژیم شهروند ایران محسوب میشوند را تهدید میکرده اند و اصولآ به ایشان چه مربوط است که در زندگی و کار شخصی افراد دیگر دخالت میکنند ؟
اداره اماکن هم چندین بار ایشان را باز خواست نموده اند ، بیخود و بیجهت .
چون ایشان تاجر موفقی بوده اند و خاری در چشم ملایان ، و تن به خواستهای آنان نداد ، دستور قتل و حذف فیزیکیش را صادر کردند و او را به قتل رساندند .
بهنام / 06 October 2014
با سلام چرا تنها برای یک بار هم که شده مقاله سایت یار جوان را مطالعه نمی نمایید در این مقاله به نقل از خبر گذاری های بهایی ذکر شده که طبق جمع بندی داستان های این منابع بهائی از چهار طرف به سر مقتول شلیک شده که هر کدام طرفی را صادق می دانند پس اصل مطلب در مورد مشکوک بودن خود داستان است تا بعد برسد به بررسی امام جمعه و نقل قول های دیگر دوستان با تشکر
امیر علی کامرانی / 16 October 2014