Opinion-small2

بدون تردید جمهوری اسلامی رژیمی غیر دموکراتیک است. این پرسش که جمهوری اسلامی مصداق کدام یک از رژیم های غیر دموکراتیک- یعنی فاشیستی و توتالیتر، دیکتاتوری نظامی، دیکتاتوری نوسلطانی یا گونه ای جدید- است، محل نزاع ارباب معرفت بوده و هست.

با تأسف بسیار باید اعتراف کرد که جامعه‌شناسان، عالمان علم سیاست و دیگر متخصصان علوم انسانی به غایت اندک به این پرسش پاسخ گفته‌اند. گویی از نظر معرفتی و اخلاقی هیچ وظیفه‌ای برای تبیین نوع “غیر دموکراتیک” بودن جمهوری اسلامی وجود ندارد.

نماز جمعه

اگر وظیفه متخصصان علوم انسانی و اجتماعی را بتوان به وظایف معرفتی و اخلاقی فروکاست، برای آن دسته از ایرانیان که دل در گرو دموکراسی و آزادی و حقوق بشر دارند، پاسخ به این پرسش به وظیفه‌ای استراتژیک تبدیل خواهد شد. برای این که راه‌های متفاوتی برای گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر وجود دارد.

تفاوت راه‌های گذار، تا حدود زیادی به تفاوت نوع رژیم‌ها باز می‌گردد. اما با این همه، بر من روشن نیست که چرا دموکراسی خواهان از پاسخ به این پرسش استراتژیک می‌گریزند.

هتاکی به زمامدار خودکامه و رژیم غیر دموکراتیک هیچ گاه نمی‌تواند کمبود تبیین جامعه‌شناختی از نوع رژیم را جبران سازد.

البته تفاوت عمیقی میان یک تبیین جامعه شناختی و شعارهای سیاسی دشنام گونه وجود دارد. هتاکی به زمامدار خودکامه و رژیم غیر دموکراتیک هیچ گاه نمی‌تواند کمبود تبیین جامعه‌شناختی از نوع رژیم را جبران سازد.

مسأله سکولاریسم

این مشکل به نحو دیگری در مورد سکولاریسم تکرار شده و می‌شود. در این خصوص بنیادگرایان مسلمان جمهوری اسلامی و برخی از افراد و گروه های دشمنشان یک گونه فکر می‌کنند. سکولاریسم را به بی‌دینی فرو می‌کاهند و تقلیل می‌دهند.

انگیزه محافظه‌کاران افراطی جمهوری اسلامی از تقلیل سکولاریسم به بی‌دینی یا حتی دین‌ستیزی روشن است، آنان به خوبی آگاهند که سکولاریسم به معنای بر باد رفتن منافع و امتیازات قدرت و ثروت باد آورده است. اما انگیزه تقلیل سکولاریسم به بی‌دینی از سوی برخی از دشمنان جمهوری اسلامی بر من روشن نیست.

می‌گوئیم رژیم جنایتکار بشار اسد، رژیمی سکولار است، پاسخ می دهند که اکثریت پست های حکومتی در دست علوی‌ها قرار دارد. توجه نمی‌کنند که اکثریت پست های حکومتی آمریکا هم در اختیار مسیحیان است، همه پست‌های حکومتی اسرائیل هم در اختیار یهودیان قرار دارد. سکولاریسم به معنای جدایی نهاد دین از نهاد دولت است، نه حکومت بی‌دین‌ها.

حکومت‌های به شدت جنایتکار هیتلر، استالین، قذافی، فرانکو، پینوشه و… نیز سکولار بودند. سکولاریسم در برابر حکومت دینی قرار می‌گیرد، نه حکومت بی‌دینان.

سکولاریسم به معنای جدایی نهاد دین از نهاد دولت است، نه حکومت بی‌دین‌ها. حکومت‌های به شدت جنایتکار هیتلر، استالین، قذافی، فرانکو، پینوشه نیز سکولار بودند. سکولاریسم در برابر حکومت دینی قرار می‌گیرد، نه حکومت بی‌دینان.

حکومت‌های سکولار به دو نوع دموکراتیک و استبدادی تقسیم می‌شوند، اما تا حدی که من اطلاع دارم، حکومت دینی دموکراتیک وجود ندارد. به عنوان نمونه، در جمهوری اسلامی:

الف- حکومت حق ویژه فقیهان است.

ب- دولت مدعی اجرای احکام شریعت اسلام (در واقع برساخته‌های تبعیض‌آمیز اعراب پیش از اسلام) است.

پ- دولت نه تنها نسبت به ادیان متفاوت (اسلام، مسیحیت، یهودیت) بی‌طرف نبوده، بلکه به جنگ برخی دیگر (بهائیت، و…) رفته است.

ت- دولت نسبت به خداناباوران هم تبعیض‌آمیز رفتار کرده و می‌کند.

اهانت به مقدسات

نمازهای جمعه یکی از رسانه‌های ولی‌فقیه برای پیشبرد مقاصد سیاسی وی هستند. نه تنها ائمه جمعه توسط او تعیین می‌شوند، بلکه محورهای سخنانی که هر هفته باید به وسیله آنان بیان شود، توسط توسط مرکزی که به وسیله آیت‌الله خامنه‌ای انتخاب شده، دیکته می‌شود.

علم کردن اهانت به مقدسات یکی از ارکان حمله به دولت حسن روحانی، از ابتدای تشکل آن بوده است. این استراتژی عوامفریبانه، محور خطبه‌های نمازجمعه این هفته ایران هم بود.

خاتمی
«آنهایی که فکر می‌کنند فضا باز شده تا به مقدسات توهین کنند در اشتباهند»

آیت‌الله احمد خاتمی- عضو مجلس خبرگان رهبری و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم- در خطبه‌های نمازجمعه تهران گفت: “اسلام جان ماست. ستون فقرات انقلاب ما است. از اول انقلاب کسانی با قلم زهرآگین خود به نیش زدن به اسلام پرداختند. در طول چند ماه گذشته روزنامه‌ای‌ ولایت حضرت علی را زیر سؤال برده است و دیگری حکم قصاص را غیرانسانی خوانده است. خوشبختانه در این عرصه من از قوه قضائیه تشکر می‌کنم و بنا به وظیفه ذاتی خود به وقت وارد شد و  آن روزنامه هتاک را تعطیل کرد.”

او سپس به شدت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تاخت که چرا آنها با روزنامه آسمان برخورد نکرده و به “کتاب‌های فاسد” اجازه نشر می‌دهند، به روزنامه‌ها اجازه می دهند تا آگهی “آژانس‌هایی که مسافران را به کشورهای فاسد می‌برند”، منتشر کنند، و غیره.

احمد خاتمی به سرعت تمام نشان داد که نگران آنچه مقدسات می‌نامند- یعنی احکام فقهی یا برساخته‌های اعراب پیش از اسلام- نیست، بلکه نگران بازگشت فتنه‌گران (جنبش سبز) است.

او آنگاه به ناقدان احکام فقهی هشدار داد: «‌آنهایی که فکر می‌کنند فضا باز شده است تا به مقدسات اهانت کنند در اشتباهند. گذشت آن زمانی که به مقدسات اهانت می‌کردید و مسئولان وقت از شما حمایت می‌کردند. مردم ما تا پای جان پای دفاع از اسلام ایستاده‌اند.»

احمد خاتمی اما به سرعت تمام نشان داد که نگران آنچه مقدسات می نامند- یعنی احکام فقهی یا برساخته‌های اعراب پیش از اسلام- نیست، بلکه نگران بازگشت فتنه‌گران (جنبش سبز) است: «ما به صراحت گفتیم که با توجه به مبانی مقام معظم رهبری فتنه‌گران سال ۸۸ تندروی افراطی بودند که متاسفانه برخی از آنها سخاوتمندانه پست می‌گیرند.»

زنای دولت با بی‌دین‌ها

آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی در خطبه‌های نماز جمعه ۹/۱۲/۹۲ مشهد همین استراتژی را دنبال کرد. او  گفت  که اجازه نمی‌دهند تا در مشهد و حرم امام رضا “یک چیز حرام و خلاف شرع”- یعنی اجرای موسیقی- انجام شود.

به گفته وی، فضایی که دولت برای خلاف شرع و اهانت به مقدسات ساخته، محدود به موسیقی نیست. طرفداران شاه، جبهه ملی، مارکسیست‌ها و بهائیان به روزنامه‌ها بازگشته و در حال اهانت به مقدسات‌اند.

او گفت: «این روزنامه [آسمان] از طرف یک عنصر مزدوری که ۱۲ سال رئیس دفتر اردشیر زاهدی و جزو افراد جبهه ملی بوده، قانون قصاص را قانونی غیرانسانی خوانده است. پس از آن در نشریه دیگری توسط یک فرد وابسته چپ‌گرا فرقه ضاله بهائیت را اقلیت مذهبی نامیده‌اند و در جای دیگری مصاحبه‌ای با فرح دیبا بیوه شاه خائن انجام و می‌خواهند آن را در یک روزنامه دارای مجوز کشور منتشر کنند.»

علم الهدی
علم‌الهدی: چرا اجازه می‌دهید تا بی‌دین‌ها رحم دولت را اجاره کرده و فرزند حرام‌زاده خود را در آن بکارند؟

علم‌الهدی سپس به وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی و دولت تاخته و می‌گوید چرا با این مسائل برخورد نمی‌کنید؟ چرا اجازه می‌دهید تا بی‌دین‌ها رحم دولت را اجاره کرده و فرزند حرام‌زاده خود را در آن بکارند؟ می‌دانیم که براساس فقه و شریعت فقیهان، اجاره کردن رحم مسلمان توسط بی‌دینان و رشد “بی‌مذهب‌ها” و “کفار”- یعنی زادن آنان- زنا به شمار می‌رود.

علم‌الهدی می‌گوید: «این اقتدار فرهنگی نیست، این لائیسم فرهنگی است یعنی این که در ترویج بی‌دینی یک متولی فرهنگی این گونه برخورد کند نتیجه‌اش این است که جریان سکولاریسم برای خود رحم اجاره‌ای گرفته که در دل آن رشد کند و بی‌دینی را ترویج دهد. آیا دولت حاضر است رحم اجاره‌ای بی‌دین‌ها شود و آقایی که متولی فرهنگی کشور است در مورد روزنامه‌ای که به نظر قرآن در مورد قصاص توهین کرده، بگوید من نظری ندارم؟ شما می‌خواهید چه کسانی از شما در کشور راضی شوند آیا فکر می‌کنید بی‌مذهب‌ها و کفار در این کشور عددی هستند.»

علم‌الهدی نگران رشد سکولاریسم در ساختار سیاسی و از دست دادن قدرت و ثروت باد آورده است. اگر حکومت “حق ویژه” فقیهان نبود، او، احمد جنتی، احمد خاتمی و سایرین چه دانش یا تخصصی داشتند که مهم‌ترین مناصب سیاسی را در اختیار داشته باشند؟

در مورد سخنان آیت‌الله علم‌الهدی باید گفت؛ اولاً: سکولاریسم را بی‌دینی و سلطه بی‌مذهب‌ها و کفار قلمداد می‌کند، نه جدایی نهاد دین از نهاد دولت.

ثانیاً: نگران رشد سکولاریسم در ساختار سیاسی و از دست دادن قدرت و ثروت باد آورده است. اگر حکومت “حق ویژه” فقیهان نبود، احمد جنتی، علم‌الهدی، احمد خاتمی، و… چه دانش یا تخصصی داشتند که مهم‌ترین مناصب سیاسی را در اختیار داشته باشند؟ آیا تخصص در برساخته‌های اعراب پیش از اسلام- یعنی احکام فقهی- امتیازآور است یا کسی را مستحق در اختیار گرفتن قدرت سیاسی می کند؟ (رجوع شود به مقاله “برده‌داری غیرانسانی وغیر اسلامی − قصاص انسانی واسلامی“).

ثالثاً: از دولت روحانی می پرسد: «آیا فکر می‌کنید بی‌مذهب‌ها و کفار در این کشور عددی هستند؟» اشتباه مارکسیست‌ها که قبل از انقلاب نیروهای مذهبی را هیچ به شمار می‌آوردند، این بار از سوی روحانیت تکرار می‌شود.

 من این اشتباه محاسبه را در سخنان برخی از روشنفکران دینی هم دیده‌ام. البته هیچ کس نمی‌داند که نیروهای غیر مذهبی مخالف اسلام یا ادیان رقیب تا چه اندازه در عمق جامعه نفوذ دارند، اما نادیده گرفتن آنان و هیچ به شمار آوردن‌شان ، نه تنها نشانه خودخواهی و تکبر است، بلکه اشتباه محاسبه معرفتی را آشکار می‌سازد. این گونه نیروها نه تنها در حال تولید گسترده افکار خویشتند، بلکه از تجربه سرکوبگری های جمهوری اسلامی نیز به سود خویش بهره می‌جویند.

آیت‌الله احمد خاتمی می‌گوید: «آنهایی که فکر می‌کنند فضا مقداری باز شده و می‌توانند به مقدسات اهانت کنند تحلیل‌شان غلط است، گذشت آن زمان که به مقدسات اهانت می‌کردید و برخی مسئولان از شما حمایت می‌کردند زیرا امروز مردم تا آخرین نفس پای مقدسات ایستاده و اجازه هتاکی به هیچ کسی را نمی‌دهند.»

فقیهان نگران اسلام نیستند، نگران قدرت و ثروت بادآورده‌اند. تبعیض را خوش دارند چون به سود آنان است و آزادی را آمریکایی قلمداد می‌کنند، چون به زیان آنان است.

اگر فقیهان خردمندانه و مصلحت‌اندیشانه فکر می‌کردند، معکوس این سخنان را بیان کرده و فضا را می‌گشودند تا همه ناقدان سخن بگویند. نقد آزادانه اسلام، حتی در بی‌رحمانه ترین شکل‌اش، موجب نابودی اسلام نخواهد شد. این مدعا را به گونه ای می‌توان موجه ساخت.

تا حدی که من اطلاع دارم، رادیکال‌ترین نقدها علیه اسلام نوشته و گفته شده است. انقلاب ارتباطات نیز دسترسی به این نقدها را برای همگان میسر کرده است. با این همه، اسلام از بین نرفته است. نقدها موجب رشد می‌شوند. مگر مسلمانان که در جوامع غربی زندگی می‌کنند و این نقدها را می‌بینند، اسلام و مسلمانی را کنار نهاده‌اند؟

سکولاریسم به معنای جدایی نهاد دین از نهاد دولت به سود دین است. در آن صورت،  اولاً: جنایات و سرکوب‌ها و فسادهای رژیم سیاسی به نام دین ثبت نمی‌شود. ثانیاً: همه به دین به چشم دشمن اصلی نمی‌نگرند که بدون خلاصی از شر آن، خلاص شدن از شر دیکتاتوری ممکن نباشد.

ثالثاً: دینداران در فضایی برابر- چون همه فارغ از جنسیت و قومیت و مذهب، “شهروندان آزاد و برابر” به شمار خواهند رفت- می‌توانند در قلمرو عمومی باورها و ارزش‌های خود را طرح کرده، با دیگران وارد گفت و گوی ناقدانه شده و از طریق استدلال دیگران را مجاب سازند. اگر دینداران باورها و ارزش‌های خود را حقیقت مستدل می‌پنداراند، نباید از آزادی و سکولاریسم بهراسند.

هراس فقیهان

فقیهان نگران اسلام نیستند، نگران قدرت و ثروت بادآورده‌اند. تبعیض را خوش دارند چون به سود آنان است و آزادی را آمریکایی قلمداد می‌کنند، چون به زیان آنان است.

آیت‌الله احمد جنتی هم گفته است: «بیش از ۲۰۰ دفعه در خصوص فتنه صحبت شد اما در این اواخر صحبت شده که باید فتنه‌گران آزاد شوند که این نقشه آمریکا است. به هر حال فتنه ۸۸ اتفاق افتاد و تمام شد هرچند که هنوز یک عده ای بیکار ننشسته‌اند. باید بدانیم که بچه حزب‌اللهی‌ها از کجا تهدید می‌شوند و چه کسانی می‌خواهند آنها را حذف کنند، شهید داده‌ها و آزاده ها را به عناوین مختلف می خواهند حذف کنند در حالی که انقلاب بر دوش اینها ایجاد و پیروز شد و اگر اینها حذف شوند دیگر چیزی وجود ندارد.»

آزادی رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی، نقشه آمریکا و حذف خودشان قلمداد می‌شود. آنان به رانت خواری دینی عادت کرده‌اند و نمی‌توانند در فضای آزاد و دموکراتیک، چپاول قدرت و ثروت را تداوم بخشند.