آمارهای رسمی در ایران نشان از افزایش بیسابقه طلاق دارد. سازمان ثبت احوال آمار طلاق را تا پایان آذرماه ۱۳۹۲ خورشیدی حدود ۱۰۸ هزار اعلام کرده است که در مقایسه با سال گذشته حدود ۱۳ درصد افزایش نشان میدهد.
برخی از جامعهشناسان این افزایش را به عنوان پدیدهای اجتماعی میدانند که گریز از آن، موازی با رشد جامعه مدرن و گذار ایران از جامعه سنتی به مدرن، غیر ممکن است. برخی دیگر اما طلاق را به عنوان یک آسیب اجتماعی ارزیابی میکنند.
از سوی دیگر به تازگی لزوم تصویب لایحه «تامین امنیت زنان در برابر خشونت» مطرح شده است. این لایحه به طور کلی به موضوع خشونتهای پیش و پس از طلاق، خشونت خانگی و غیره میپردازد.
برخی از کارشناسان و فعالان حقوق زنان تصویب چنین لایحهای را گامی به جلو و برخی تغییرات ساختاری را راه حل کاهش خشونت علیه زنان میدانند.
آیا افزایش طلاق با رشد فردیت در ایران رابطهای معنادار دارد؟ آیا افزایش طلاق از نمودهای گذار جامعه سنتی به جامعه مدرن است؟
در چنین شرایطی در میان فعالان حقوق زنان و کارشناسان مسائل اجتماعی پرسشهای مختلفی مطرح است:
افزایش طلاق ساختارهای سنتی خانواده در ایران را سست کرده است. آیا افزایش طلاق با رشد فردیت در ایران رابطهای معنادار دارد؟ آیا افزایش طلاق از نمودهای گذار جامعه سنتی به جامعه مدرن است؟
در جامعهای مثل ایران، زنان، به ویژه زنانی که دارای فرزند هستند، پس از طلاق ناچارند یا به خانه پدر و مادر خود بازگردند یا برای تامین فرزندان شان تن به ازدواج های ناخواسته دهند. در این میان، وضعیت کودکان آنان در درجه نخست اهمیت قرار میگیرد. آیا در چنین شرایطی طلاق به نفع زنان است؟
تا چه اندازه لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت میتواند این شمار از زنان را در مقابل خشونت بیمه کند؟
این پرسشها را در یک گزارش رادیویی، با سه پژوهشگر و استاد دانشگاه، مهرداد درویشپور، جلال ایجادی و سعید پیوندی در میان گذاشتهایم.
البته از قوانین برده ساز جدید غافل نشوید و از قضاوتهایی که شنیده می شود. یک زن به جرم پذیرفتن ازدواج در حکم یک انسان آزاد در دین تعریف شده اینها نیست او به سان یک برده ای است که هیچ اختیاری بر روان، فکر، روح و جسم خود ندارد و در مقابل این قوانین مرد را به یک هرزه و وحشی تبدیل می کند و جالب اینکه تا زن از همه اندک حقی که برایش گذارده اند نگذرد ظلاق نمی تواند بگیرد!!!!
حال سوال این است که قوانین به سمت قرون وسطا حرکت کرده یا زنان به سمت پیشرفت حرکت کرده اند
بهار / 13 January 2014
بنظرم نظر قبلی “و جالب اینکه تا زن از همه اندک حقی که برایش گذارده اند نگذرد ظلاق نمی تواند بگیرد!!”، به شدت خلاف
واقع است! چون اغلب با مهریه های کلان مرد را بعنوان بدهکار می اندازند در زندان، و تا ریال آخری که بتوانند اخذ می کنند!
پس که گفته باید از حقوق خود بگذرند تا …!؟
ازدواج در همه ی دنیا مانند یک قرارداد است. پس از پذیرش شرایط هر عقدی، این بهانه ها را دبه کردن نمی گویند!؟
سها / 14 January 2014
با سلام در پاسخ به پاسخ بالا، عرض می کنم شما مردان زندانی شده را می بینید اما زنانی که به خاطر عدم حمایت قانون وجامعه به زحمت افتاده اند را نه؟سر بکشید به مراکز بهزیستی و امثال آن تا با وضعیت زنانی اشنا شوید که همسرانشان با انان چه کرده چه می کنند! به پایین شهر بروید تا ببینید که زنان در انجا شهروند درجه 2 هم حساب نمی شوند و بسیاری مجبورند کارگری کنند تا خرج مواد و عیاشی مردان (همسرانشان) را بدهند. همسرانی که حتی با اعتیاد بالا هم زنان نمی توانند و حق ندارند از انان جدا شوند. در مقایسه با این زنان تعداد مردان زندانی بابت مهریه یک صدم تعداد زنان بی پناه نیز نمی شوند!!! و در مورد قرارداد بله همه جا قرارداد است ولی انصاف حکم به عدالت و حمایت از هردو طرف را می دهد نه یک طرف!!! در مورد دبه هم معتقدم در جامعه بیشتر مطالعه کنید نه جامعه مردان جامعه مردان و زنان تا ببینید دبه کردن نیست جهل مرکبی است که هر دو طرف دچار آن هستند هم مردم و قانون گذاران
بهار / 14 January 2014
اگر به قوانین همه ی کشورهای دنیا نگاه کنیم ازدواج زن و مرد بعنوان عقد قرارداد به رسمیت شناخته شده است از اینرو این رابطه علاوه بر خواص طبیعی ازدواج یک قرارداد اقتصادی نیز هست که منافع دو طرف بر اساس قوانین اقتصادی عرضه و تقاضا و شرایط دیگر تاثیر مستقیم بر آن دارد . تشکیل خانواده نیز در بین انسانهای نخستین نیز اولین نوع تقسیم کار اجتماعی شناخته شده است و در تعاریف همه ی جامعه شناسان اولین نهاد اجتماعی را بعنوان خانواده به رسمیت شناخته اند . این از لحاظ ساختار شناسی به ما می گوید این رابطه ی اقتصادی را نباید با توهمات پدیدار شناسی غلط تفسیر کرد . از اینرو از لحاظ ساختار شناسی خانواده و رابطه ی بین زنان و مردان به ساختار تولیدی اینکه چه شیوه ی تولیدی ای بر تولید حاکم است و یا چه روابط و مناسباتی حاکم بر جامعه است ارتباط پیدا می کند . قرارداد بین زن و مرد نیز تحت تاثیر این ساختار و روابط قرار گرفته است . مناسبات سنتی حاکم که اسلام سنتی و تولید خرد سنتی را منافع مستقیم حاکمان قرار داده با شیوه مدرن و صنعتی تولیدی جهان امروز در تناقض بوده و در تضاد قراردارند به همین دلیل این مناسبات با شیوه ی تولید تناسب نداشته و از سال 57 یک بحران عظیمی را بر جامعه حاکم کرده اند . مردان با زنانی ازدواج می کنند که هیچ مشارکتی در مناسبات تولیدی ندارند که علاوه بر فشار مضاعف اقتصادی واقع گرا نیستند و خواسته های حتی مدرن آنها هیچ تطابقی با واقعیات مناسبات اجتماعی ندارد ما در حکومت در اپوزسیون و حتی براندازان هم مشاهده می کنیم که واقعیات عملی جامعه را نادیده گرفته و خواسته هائی را مد نظر دارند که بحران روابط مرد و زن را تشدید کرده است . مثلا از برابری زن و مرد می گویند در حالی که در هیچ جای دنیا این برابری نه تنها برای زنان که برای مردان هم وجود ندارد در حالی که کشورهای دموکراتیک هم برابری را برابری در مقابل قانون تعریف کرده اند که هیچ ارتباطی با عدالت اجتماعی نداشته و ندارد . و فمنیستها نیز بر این موضوع دامن زده اند گرایش مرد شدن در بین زنان یکی از بحرانهائی ست که این مناسبات تحمیل کرده است و …. که مسائل بسیاریست از اینرو تا ایجاد شرایط تطبیق مناسبات تولیدی با شیوه ی تولید این بحرانها امری طبیعی ست و مردان یا زنان مقصر این شرایط نیستند هم زنان و هم مردان تحت فشار و آسیب این شرایط بحرانی و گذار هستند و این تنها با سرنگونی بلاواسطه ی جمهوری اسلامی و استقرار یک نظم دموکراتیک امکان پذیر است .
فرهاد - فریاد / 15 January 2014
https://khodnevis.org/article/54090#.Utee4KzLez8
زنان در میان قوانین مرد محور
https://khodnevis.org/article/54570#.Uted_qzLez8
کوتاهسازی دوران تحصیل دختران برای ازدواج زودتر
دختران به تشکیل خانواده بپردازند تا روز قیامت پاسخگو باشند
r
bahar / 16 January 2014
سلام،
من فکر می کنم هر فردی باید آزاد باشد که طلاق بگیرد، چه مرد و چه زن. انسانها در طول زندگی مشترک قابل تغییر و دگرگونیند، گاهی تغییر بشکل موازی در زن و مرد بوجود می آید و گاهی خیر. آنگاه که تغییرات متفاوت است، اختلافات بیشتر می شود و زنگی مشترک تبدیل به یک رینگ بوکس و مبارزه آشکار و پنهان بین زوج می شود. چنین جدالی تربیت فرزندان را به مخاطره می انداز و هتاکی، تهمت، خیانت و خشم را ثمره آن می دادند.
در این بین این وظیفه دولت است که مداخله مثبت کند و آن اینست که بچه ها را از نظر مادی و معنوی پشتیبانی کند نه اینکه برای کاهش هزینه خویش و همچنین پیروی ازدستورات دینی ، زندگی یک خانواده را به جهنم مادالا عمر تبدیل کند و با قوانین عقب افتاده بظاهر خانواده ای را نگهدارد اما درون آن خانواده گندیده گردد.
دریافت مهریه زشترین و ظلم ترین گونه انتقام جوی از کسیست که توانش را ندارد. بهترین روش باید اینگونه باشد که مرد تا زمان مشخصی مخارج بچه هایش را در حالتی که زن بیکار است تامین کند و یا اگرهردو مشغول کارباشند بطورمساوی تقسیم هزینه کنند، و در حالت سوم اگر هر دو بیکار باشند ، بچه ها به نحوی از طریق دولت تامین شوند.
بچه ها باید برای همیشه به مادر و پدرشان دسترسی بصورت مساوی داشته باشند جز در مواردی که یکی از زوجین صلاحیت دیدار و مراقبت از فرزندان را نداشته باشد، مثلا دیوانه، جانی، … باشد
زندگی زورکی، رنج آور، تجاوز، اسارت و ننگ برای هر انسان آزاده است.
مرد / 06 February 2014
Trackbacks