[podcast]http://www.zamahang.com/podcast/2010/20130917_Execution-SaeedPeyvandi_FarazSanei_PanteBahrami.mp3[/podcast]

مجازات اعدام در ۱۴۰ کشور جهان لغو شده است. نام ایران اما هنوز در میان ۲۱ کشوری قرار دارد که نه تنها این مجازات در آن اجرا می‌شود، بلکه در اغلب مواقع در ملاءعام  نیز اجرا می‌شود. این در حالی است که بسیاری از جامعه‌شناسان معتقدند مجازات اعدام حساسیت جامعه را در مورد اعمال خشونت کاهش می‌دهد و خشونت را پدیده‌ای عادی جلوه می‌دهد.

دهه 60 و اعدام

بنا بر گزارش سازمان عفو بین‌الملل، ایران از زاویه میزان اعدام بعد از چین مقام دوم را در جهان دارد. آمار غیر رسمی منتشرشده از سوی سازمان‌های حقوق بشری تنها در سال ۲۰۱۳ بیش از ۳۰۰ اعدام را گزارش کرده است. بخشی از این آمارها را جمهوری اسلامی تائید کرده و شماری از اعدام‌ها نیز مخفیانه صورت گرفته است.  از سویی دیگر، با اینکه نهادهای مدنی و کنشگران حقوق بشر، خواستار لغو حکم اعدام هستند، ولی به نظر می‌رسد افکارعمومی در ایران هنوز برای لغو بی‌قید و شرط این مجازات آماده نیست. بسیاری از مردم بر این باورند که این نوع مجازات تأثیری بر کاهش میزان جرم و جنایت دارد.

در روزهای اخیر اما سیمین بهبهانی، پروین فهیمی، محمد ملکی، بابک احمدی، فریبرز رئیس‌دانا، محمد نوری‌زاد، علی‌رضا جباری و اسماعیل مفتی‌زاده که همه در ایران به‌سر می‌برند در بیانیه‌ای کارزاری را «جهت حذف هرچه سریع‌تر شیوه‌های بی‌رحمانه اعدام» تحت عنوان «لگام» راه‌اندازی کرده‌اند. این کنشگران از تمامی ایرانیانی که «خواهان کاهش و حذف روش‌های خشونت‌افزا در جامعه هستند» خواسته‌اند تا با همراهی و پشتیبانی از کارزار «لغو گام به گام اعدام»، بر ترویج شیوه‌های خشونت‌آمیز در ایران «لگام» بزنند.

سعید پیوندی: اتفاقی نیست که جامعه‌ ما که بیشترین اعدام‌ها و بیشترین اعدام‌ها را در ملاء‌عام دارد (چنین پدیده‌ای تقریباً در هیچ جای دنیا دیده نمی‌شود جز در ایران و چند کشور دیگر)، روز به روز خشن‌تر از پیش می‌شود و ناامنی در آن گسترده‌تر می‌شود. بنابراین می‌توان گفت که مجازات اعدام نه تنها بازدارنده نبوده، بلکه تشدیدکننده نیز بوده است.

در پی راه‌اندازی کارزار «لغو گام به گام اعدام» (لگام) ده‌ها شخصیت و نهاد ایرانی با امضای بیانیه‌ای از این کارزار حمایت کردند. همچنین به گزارش کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، بیش از ۴۵ زندانی سیاسی، امروز ۱۳ آذرماه، همزمان با چهلمین روز اعدام حبیب‌الله گلپری‌پور و رضا اسماعیلی مامدی، دو زندانی سیاسی کُرد، در زندان‌های مختلف ایران در اعتراض به اعدام زندانیان دست به اعتصاب غذای نمادین یک روزه خواهند زد.

شماری از زندانیان سیاسی زندان رجایی‌شهر کرج به نمایندگی از زندانیان اعتصابی بیانیه‌ای منتشر کرده‌اند که در آن افزایش اعدام‌های اخیر به «افراطیون حاکم بر ایران و قوه قضائیه وابسته به آن» نسبت داده شده و آمده است: «متأسفانه قوه قضائیه به‌خاطر سکوت دولت تدبیر و امید و قدرت‌های غربی و نیز نادیده گرفتن پیام صلح و آشتی مردم ایران در انتخابات ۲۴ خرداد، همچنان بر نقض سیستماتیک حقوق بشر اصرار می‌ورزد که این امر می‌تواند به رشد ناامنی و خشونت منجر شود.»

آن‌ها ضمن محکوم کردن اعدام‌های اخیر در کردستان و سیستان و بلوچستان گفته‌اند که خواستار لغو صدور و اجرای «هر نوع حکم اعدامی» هستند.

زندانیانی که در این اعتصاب غذای نمادین شرکت دارند، ۱۲ نفر از زندان رجایی‌شهر کرج؛ ۲۰ زندانی سیاسی در زندان ارومیه؛ ۱۰ نفر در زندان سقز؛ ۱۲ زندانی زندان قزل‌حصار کرج از جمله شش زندانی اعتصابی سنی کُرد محکوم به اعدام که از روز دوشنبه ۱۳ آبان‌ماه در اعتصاب عذا می‌باشند؛ چهار زندانی از زندان میناب؛ و سه زندانی از زندان کرمان، هستند.

سعید پیوندی:

اعدام چه تاثیری در کاهش جرم در جامعه دارد؟

اجرای حکم اعدام به ویژه در ملاء عام چه تاثیری در کاهش جرم و جنایت دارد؟

سعید پیوندی
سعید پیوندی

سعید پیوندی، جامعه‌شناس می‌گوید: «ویکتورهوگو در کتاب «آخرین روزهای یک محکوم به اعدام»، صحنه‌ای را توصیف می‌کند که خود شاهد آن بوده است: زمانی  که او از میدان شهرداری پاریس عبور می‌کند، دیدن صحنه مقدمات یک اعدام به قدری برای او تکان‌دهنده می شود که این کتاب را می‌نویسد. او یکی از اولین کسانی‌ است که در سال ۱۸۲۹ میلادی مسئله‌ ممنوع شدن اعدام در ملاءعام را مطرح می‌کند. بعد این امر در جهان تبدیل به یک پدیده فراگیر و همگانی می‌شود. به طوری که ما در اوایل قرن بیستم دیگر شاهد برچیده‌شدن اعدام‌ در ملاءعام در بسیاری از کشورها بودیم.

اعدام در ملاءعام پیش از انقلاب ۵۷ نیز وجود داشته، ولی رفته رفته میزان آن در سال‌های نزدیک به انقلاب بسیار کاهش می‌یابد…

در شهر سمنان، زمانی که من بچه بودم، یک روز صبح زود پدرم همه‌‌مان را بیدار کرد و ما را برد به تماشای صحنه‌ اعدام فردی که در شهر ما مرتکب قتل شده بود.

 او را در میدان اعدام، با طناب دار، اعدام کرده بودند. این صحنه  اعدام که من به‌عنوان یک بچه‌ پنج‌ ساله شاهد آن بودم، هر گز در زندگی از ذهن من پاک نشد. تنفر من هم از اعدام و از این عمل تا حدودی برمی‌گردد به آن صحنه‌ای که در آن دوره دیدم. تا اوایل سال‌های ۵۰ می‌شود گفت که هنوز گاه‌گاهی اعدام در ملاءعام در ایران وجود داشت، ولی از آن زمان دیگر به تدریج اعدام‌ها پنهان شدند و دیگر ما با اعدام به شکل سنتی‌ آن در ملاءعام مواجه نبودیم.

در جامعه‌ای که در آن اعدام وجود دارد، به‌خصوص اعدام در ملاءعام، ما نوعی رابطه‌ آسیب‌شناسانه با خشونت داریم و رابطه‌ آسیب‌شناسانه با جان انسان و اهمیت جان انسان. این رابطه‌ آسیب‌شناسانه باعث می‌شود که افکارعمومی و وجدان‌های جامعه به‌‌ اندازه کافی به اهمیت مبارزه با خشونت، به اهمیت تلاش برای محدود کردن خشونت و از بین بردن آن واقف نشوند.

بنابراین پرسشی که امروز می‌تواند مطرح شود این است که آیا چنین اقداماتی و اتخاذ چنین روش‌هایی در عمل نتیجه داده است و آیا جامعه‌ ما امروز با جرم‌ و جنایت کمتری مواجه است تا ۳۵ سال قبل؟ اگر به ارقام و آمار موجود و به تعداد اعدام‌ها یا به تعداد زندانیان نگاه کنیم، می‌بینیم که در عمل از شدت این نوع اعمال جنایتکارانه یا اعمالی که مجازات اعدام دارند، نه تنها کاسته نشده، بلکه جامعه‌ ما بیش از هر زمان دیگری با پدیده بزهکاری، با پدیده قاچاق مواد مخدر و با پدیده مصرف مواد مخدر مواجه است.

وجود چنین مجازاتی در سطح جامعه و به شکل علنی آن، در عمل باعث می‌شود که جامعه‌ ما به جای اینکه با خشونت یک رابطه‌ انتقادی و فاصله‌گیرانه داشته باشد، آن را بپذیرد و در افکار عمومی و در فرهنگ ما تبدیل به چیزی عادی شود. به‌خصوص زمانی که این خشونتی توسط دولت به نام قانون انجام می‌شود و در عمل نوعی مشروعیت پیدا می‌کند. پس اتفاقی نیست که جامعه‌ ما که بیشترین اعدام‌ها و بیشترین اعدام‌ها را در ملاء‌عام دارد (چنین پدیده‌ای تقریباً در هیچ جای دنیا دیده نمی‌شود جز در ایران و چند کشور دیگر)، روز به روز خشن‌تر از پیش می‌شود و ناامنی در آن گسترده‌تر می‌شود. بنابراین می‌توان گفت که مجازات اعدام نه تنها بازدارنده نبوده، بلکه تشدیدکننده نیز بوده است. چون برخلاف آنچه تصور می‌شود، پیام آموزشی این روش تربیتی شوم و نادرست، چیزی نیست جز توسعه‌ و توجیه خشونت.

تأثیر این نوع مجازات بر روح و روان افراد و سلامت روانی جامعه چیست؟

ما از دو زاویه می‌توانیم به این مسئله نگاه کنیم. ابتدا از این زاویه‌ نگاه کنیم که وجود چنین مجازاتی در ملاءعام یا حتی وجود چنین مجازاتی حتی اگر در ملاء‌عام نباشد، برای افراد جامعه چه پیامی دارد و آن‌ها چه درک و برداشتی از این امر دارند؟

فراز صانعی
فراز صانعی

تنها پیام اعدام برای افراد جامعه این است که شکلی از خشونت به‌نام قانون مشروعیت پیدا می‌کند. در جامعه‌ای که در آن اعدام وجود دارد، به‌خصوص اعدام در ملاءعام، ما نوعی رابطه‌ آسیب‌شناسانه با خشونت داریم و رابطه‌ آسیب‌شناسانه با جان انسان و اهمیت جان انسان. این رابطه‌ آسیب‌شناسانه باعث می‌شود که افکارعمومی و وجدان‌های جامعه به‌‌ اندازه کافی به اهمیت مبارزه با خشونت، به اهمیت تلاش برای محدود کردن خشونت و از بین بردن آن واقف نشوند و نوعی توافق عمومی بر سر اینکه خشونت چیز بدی‌ است شکل نگیرد. حال در مورد هرکسی باشد و توسط هر کسی انجام شود.

توجه کنید که مفهوم خشونت در طول تاریخ بسیار تابع تحولات اجتماعی است. آنچه در دو یا سه قرن پیش اسمش را خشونت نمی‌گذاشتند، امروز یک خشونت عریان است و حتی ممکن است کارهایی که ما امروز می‌کنیم، در ۵۰ سال آینده به‌عنوان امری همراه با خشونت تلقی شود. به‌خصوص که نماینده رسمی جامعه، یعنی دولت و نهادهای دولتی، در اعمال این خشونت در اشکال مختلف و به‌خصوص اعدام نقش مرکزی را بازی کنند و در واقع نهادهایی که باید برای مردم پیام‌آور فرهنگ ضد خشونت باشند، در عمل خودشان پیام‌آور اولیه و اصلی خشونت در جامعه هستند.

فراز صانعی:

 آمار و اطلاعات موجود غیرشفاف است

به خاطر عدم شفافیت دولت ایران در مورد آمار اعدام‌ها، سازمان‌های حقوق بشری از میزان دقیق اعدام‌ها در این مورد مطلع نیستند. بلکه بخشی از آمارهای آن‌ها از خود مقامات قضائی ایران است و برخی اعدام‌ها که به‌طور مخفیانه انجام شده و افرادی که شاهد این اعدام‌ها بوده‌اند، این آمار را منتقل کرده‌اند. با وجود این میزان اعدام‌ها روند افزایشی در ایران داشته است.

 فراز صانعی: معمولاً کسانی که در رابطه با قاچاق مواد مخدر به‌عنوان مجرم شناخته می‌شوند، نه کسی را کشته‌اند و نه قتلی در این جرایم وجود دارد. فقط مواد مخدر فروخته‌اند‌ یا آن را از جایی به جایی دیگر منتقل کرده‌اند. در ایران متأسفانه به‌خاطر نحوه‌ اجرای قانون ضد مواد مخدر، حتی آن‌هایی هم که میزان خیلی کمی فروخته‌اند اعدام می‌شوند.

فراز صانعی، پژوهشگر دیده‌بان حقوق بشر می‌گوید: در پنج‌، شش سال اخیر تعداد اعدام‌شدگان در ایران بسیار زیاد بوده و ایران پس از چین در رتبه‌ دوم قرار گرفته است و هر سال، یعنی از سال ۲۰۰۹ به بعد و قبل از آن هم همینطور، سازمان دیده‌بان حقوق بشر به‌شدت عملکرد اعدام و اجرای احکام اعدام در ایران را محکوم کرده است. ما چند بیانیه در سال گذشته و به ویژه در دو سال گذشته در رابطه با اجرای احکام اعدام برای جرایم مواد مخدر، یعنی قاچاق مواد مخدر و حمل و نقل مواد مخدر و توزیع مواد مخدر منتشر کرده‌ایم. بر اساس قوانین بین‌الملل هیچکدام از این جرایم جرم جدی محسوب نمی‌شوند.

اینکه شما می‌گویید ایران رتبه‌ دوم در جهان از حیث اجرای مجازات اعدام را دارد، آیا نسبت به تعداد اعدام‌ها در مجموع است یا نسبت به جمعیت؟ یعنی این آمار بر چه اساسی تهیه شده است؟

براساس تعداد است. در رابطه با تعداد کل اعدام‌ها در سال‌های اخیر، اگر برگردیم به سال ۲۰۰۹ و شاید هم قبل از آن، ایران بعد از چین در رتبه‌ دوم قرار گرفته است؛ فقط در رابطه با تعداد اعدام‌ها. خیلی‌ها می‌گویند اگر جمعیت ایران را در نظر بگیریم، ایران شاید در رتبه‌ اول باشد. ولی ما هیچ وقت این را نگفته‌ایم، به‌خاطر اینکه نمی‌دانیم تعداد کسانی که در چین اعدام شده‌اند چیست. آماری که وجود دارد کاملاً غیر شفاف است و هیچکس آمار خیلی دقیق در رابطه با اعدام‌هایی ندارد که در چین صورت گرفته است. برای همین است که ما هیچ وقت رسماً نگفته‌ایم ایران در رتبه‌ی اول قرار گرفته است.

شما به جرایم جدی اشاره کردید. از نظر عرف بین‌الملل، این جرایم جدی چه‌ هستند؟

معمولاً کسانی که در رابطه با قاچاق مواد مخدر به‌عنوان مجرم شناخته می‌شوند، نه کسی را کشته‌اند و نه قتلی در این جرایم وجود دارد. فقط مواد مخدر فروخته‌اند‌ یا آن را از جایی به جایی دیگر منتقل کرده‌اند. در ایران متأسفانه به‌خاطر نحوه‌ اجرای قانون ضد مواد مخدر، حتی آن‌هایی هم که میزان خیلی کمی فروخته‌اند اعدام می‌شوند. برای همین است که ما گفته‌ایم این جرم جدی محسوب نمی‌شود. متاسفانه در ایران، تعداد اعدام‌ها در سال‌های اخیر به طور چشمگیری افزایش یافته و تعداد زیادی از این اعدام‌ها، یعنی بیش از ۷۰ درصد از آنها، در سال‌های اخیر مربوط می‌شود به جرایم مواد مخدر که همانطور که گفتم، این جرم بر طبق قوانین بین‌الملل جدی محسوب نمی‌شود. بر اساس این قوانین، قتل یک شخص یک جرم جدی محسوب می‌شود و برای همین است که خیلی از کشورها قتل را دلیلی جدی می‌دانند برای اجرای احکام اعدام، اما سازمان دیده‌بان حقوق بشر چنین تشخیص نمی‌دهد. یعنی معتقد است اعدام باید به‌طور کامل متوقف و لغو شود، چون مجازاتی غیرانسانی و ظالمانه است. یعنی هیچ فرقی نمی‌کند که جرم چه بوده  است.

دیگر اینکه در کشورهایی مثل ایران، متأسفانه روند و عملکرد دادخواهی با یکسری مشکلات خیلی خیلی جدی مواجه است و خیلی از کسانی که توسط دادگاه‌های انقلاب یا دادگاه‌های عادی مجرم شناخته و محکوم به اعدام می‌شوند، متأسفانه دسترسی به وکیل نداشته‌اند و خیلی اوقات اطلاعاتی که از آن‌ها گرفته شده به طور اجباری و تحت شکنجه صورت گرفته است. به خاطر تمام این دلایل و اینکه روند دادخواهی در ایران ایرادهای زیادی دارد، دیده‌بان حقوق بشر همیشه موضع‌اش این بوده که حداقل دولت ایران باید اجرای احکام اعدام را به طور موقت متوقف کند و نهایتاً مجازات اعدام کاملاً لغو شود.

شما فکر می‌کنید به چه دلیل ما در ایران شاهد افزایش شدید اعدام هستیم؟

در کشورهایی مثل ایران، متأسفانه روند و عملکرد دادخواهی با یکسری مشکلات خیلی خیلی جدی مواجه است و خیلی از کسانی که توسط دادگاه‌های انقلاب یا دادگاه‌های عادی مجرم شناخته و محکوم به اعدام می‌شوند، متأسفانه دسترسی به وکیل نداشته‌اند و خیلی اوقات اطلاعاتی که از آن‌ها گرفته شده به طور اجباری و تحت شکنجه صورت گرفته است.

دولت ایران همیشه موضع‌اش این بوده که اولاً  اجرای احکام اعدام برمی‌گردد به مسائل شرعی و بر طبق قوانین شرعی یکسری جرایمی هست که باید برایش حکم اعدام صادر شود؛ حکمی که باید بعد اجرا شود. بعد هم از لحاظ جلوگیری از ارتکاب جرم، همیشه عده‌ای در قوه قضائیه و در دولت ایران بوده‌اند که براین باورند اجرای احکام اعدام در نهایت جلوی جرم‌های خیلی جدی مثل تجاوز به عنف، قاچاق مواد مخدر و قتل را می‌گیرد، ولی متأسفانه ما می‌بینیم که اینطور نبوده است. یعنی تمام تحقیقاتی که در سال‌های اخیر توسط سازمان‌هایی انجام شده است که روی این مسئله بسیار کار کرده‌اند، نشان می‌دهد که نه تنها مجازات اعدام عادلانه نیست و غیر انسانی ا‌ست، بلکه هیچ اثر خاصی روی جلوگیری از ارتکاب جرم در جامعه ندارد و نخواهد داشت.

سعید پیوندی:

 رابطه افکار عمومی و لغو مجازات اعدام، رابطه ای حساس است 

مرکز آمار مجازات‌ اعدام در واشنگتن پژوهشی را در کشور آمریکا در مورد میزان جرم و جنایت در ایالت‌های مختلف این کشور انجام داده است. بر اساس قوانین آمریکا مجازات مرگ نه توسط قوانین فدرال، بلکه موضوع ایالت‌هاست. در آمریکا هنوز ۳۲ ایالت دارای قانون مجازات اعدام هستند. این در حالی‌ است که ۱۸ ایالت این کشور مجازات اعدام را لغو کرده‌اند. ایالت میشیگان در سال ۱۸۴۶ اولین ایالتی بود که مجازات اعدام را غیر قانونی اعلام کرد. آخرین ایالتی که لغو اعدام را پذیرفت، ایالت مریلند در سال ۲۰۱۳ است.

مرکز آمار مجازات اعدام مقایسه‌ای را در مورد میزان جنایت در طی ده‌سال، از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۱،  مورد کنکاش قرار داده است. این تحقیق نشان می‌دهد که در سال ۱۹۹۹ نرخ متوسط جنایت به ازای هر صدهزار نفر در ایالات آمریکا با مجازات مرگ ۵/۵ درصد است. در حالی که این رقم در ایالت‌های بدون مجازات تنها ۳/۶ درصد است. علاوه بر آن نرخ جنایت در ایالت‌های بدون مجازات اعدام به‌طور پیوسته نسبت به ایالت‌های با مجازات مرگ پایین نگهداشته شده است. این پژوهش یکی از ده‌ها تحقیقی ا‌ست که نشان می‌دهد مجازات اعدام در کاهش بزهکاری نقشی ندارد و برعکس در ایالت‌هایی که مجازات‌ اعدام وجود ندارد، میزان جرم و جنایت کمتر است.

سعید پیوندی در مورد رابطه بین آمادگی افکار عمومی و لغو مجازات اعدام در ایران می‌گوید: «موضوع آماده کردن افکار عمومی برای لغو اعدام، موضوعی اساسی‌ ا‌ست. برای اینکه در خیلی از کشورهای دنیا تا زمانی که این تحول به‌وجود آید و این تصمیم برای لغو اعدام گرفته شود (با اینکه خیلی از نخبگان جامعه به آن رسیده بودند)، یکی از موانع بازدارنده،همین مقاومت افکار عمومی بوده است، چراکه افکار عمومی فکر می‌کرد وجود اعدام به نوعی حاشیه امنی برای جامعه ایجاد می‌کند و جنایتکاران به‌خاطر ترس از اعدام دست به جنایت نمی‌زنند. بنابراین ده‌ها سال در کشورهای اروپایی این موضوع مورد بحث بود که آیا لغو اعدام منجر به افزایش جرم و جنایت در جامعه و تشویق آن نمی‌شود؟

حالا با گذشت چند دهه از چنین تصمیمی در  کشورهای مختلف اروپایی ما می‌توانیم از این اتفاقی که افتاده بیلانی بگیریم و نشان دهیم که نه تنها جامعه با افزایش جرم و جنایت مواجه نبوده، بلکه در همه‌ این کشورها ما شاهد کاهش نسبی خشونت و به‌خصوص خشونت در حد کشتن افراد هستیم و این تحولی مثبت در روانشناسی جامعه است، هرچند که این‌ها زمان می‌برد. حتی در همین کشورهایی که در آن‌ها اعدام لغو شده است، مثل فرانسه، هنوز هم بخشی از افکارعمومی فکر می‌کند اگر جرم و جنایتی اتفاق می‌افتد، اگر قتلی اتفاق می‌افتد، به‌خاطر این است که اعدام لغو شده است. در حالی که همه آمارهای رسمی به روشنی نشان می‌دهند که تعداد قتل‌ و جنایت در طول سال‌هایی که اعدام لغو شده، یعنی از اوایل سال‌های ۸۰ تاکنون، روبه کاهش گذاشته و به‌هیچ‌وجه چنین تصمیمی منجر به افزایش بی‌رویه قتل و جنایت در جامعه نشده است.

پیوندی: در قیاس با دهه شصت می‌توان گفت که در ایران بخش عمده‌ اعدام‌ها در سال‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ به طور کلی اعدام‌های مربوط به قاچاق و مواد مخدر و قتل و جنایت بوده و اعدام‌های سیاسی بخش کوچکی از اعدام‌ها را تشکیل می‌دهد.

افکارعمومی به نوعی بارو دارد به اینکه گویا هرچه مجازات شدیدتر باشد، ما با کاهش تعداد جنایت و جرم مواجه خواهیم بود. اشکال این نگاه این است که فکر می‌کند فقط یک انگیزه بیرونی ‌است که باعث می‌شود ما جرم و جنایت نکنیم. یعنی ترس از مجازات. در حالی که بیش از هر چیزی این باید آگاهی درونی خود انسان باشد و تنفر او از جنایت‌ و از کشتن یک انسان دیگر و اهمیتی که جان انسان در جامعه دارد. باید این تبدیل شود به انگیزه اصلی پرهیز از قتل یا جنایت نکردن، نه اینکه فقط ترس از قانون و اعدام شدن. یعنی از طریق آگاهی و آموزش، یک انگیزه بیرونی را باید تبدیل کنیم به یک انگیزه درونی.

 امروز در ایران چه گروه‌هایی بیشتر در معرض خطر اعدام هستند، سیاسیون یا جرم‌هایی مثل قاچاق و جنایت؟

می‌توانیم بگوییم ما دوره‌های مختلف داشتیم. دوره‌هایی داشتیم که در آن اعدام‌های سیاسی یا اعدام‌های ایدئولوژیک تعدادشان خیلی زیاد بوده، ولی به طور کل، در همه‌ این سال‌های بعد از انقلاب ما به طور منظم شاهد صدور حکم اعدام بوده ایم که شامل دو گروه بزرگ می‌شود. یک گروه که شامل قاچاقچیان مواد مخدر می شود. چون ایران به‌هرحال در چهارراه عبور مواد مخدر قرار دارد و یکی از آلوده‌ترین کشورهای دنیا در این زمینه است.

گروه دوم در معرض خطر، کسانی هستند که مرتکب جرم و جنایت شده‌اند، به‌خصوص جنایت، و این‌ها تمام زندگی‌شان بسته به این است که از طرف خانواده‌ مقتول بخشیده می‌شوند یا نه. این یک امر واقعاً تکان‌دهنده است.  یعنی یک نفر می‌تواند در مورد سرنوشت و زندگی کسی دیگری تصمیم بگیرد، در حالی که همه می‌دانند با کشتن فردی که مرتکب قتل شده، فرد مقتول که زنده نخواهد شد و این فقط حس انتقام را در جامعه بازتولید می‌کند.

آن چیزی که در سال‌های اخیر در مورد اعدام‌ها در ایران می‌شود گفت این است که ما با کاهش بسیار شدید اعدام‌های سیاسی و ایدئولوژیک مواجه هستیم. هرچند که اشکال دیگری از اعدام‌های پنهان یا غیرمستقیم ممکن است وجود داشته باشد، مثل مرگ زندانیان در خود زندان براثر شکنجه یا براثر بدرفتاری یا شرایط بد در زندان‌ها و یا به‌خصوص زندانیان مذهبی که بهایی‌ هستند یا از دین اسلام برگشته‌اند که آن‌ها هم در خطر مرگ قرار دارند. در مجموع و در قیاس با دهه شصت می‌توان گفت که در ایران بخش عمده‌ اعدام‌ها در سال‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ به طور کلی اعدام‌های مربوط به قاچاق و مواد مخدر و قتل و جنایت بوده و اعدام‌های سیاسی بخش کوچکی از اعدام‌ها را تشکیل می‌دهد.

من فکر می‌کنم انگیزه‌ صدور حکم اعدام هرچه باشد، جامعه ایران، افکارعمومی، روشنفکران، روزنامه‌نگاران، وجدان‌های بیدار، همه باید یکصدا خواهان این باشند که اعدام به‌عنوان یک شکل مجازات غیرانسانی که به نوعی برای جامعه پیام خشونت‌آمیز و ضد زندگی دارد برچیده شود. هرچند شاید کسانی که محکوم می‌شوند، به خاطر کارهای بسیار بدی که کرده‌اند، در چشم جامعه شایسته این مجازات به نظر برسند، ولی لازم است ما به خاطر اهمیت به جان انسان و مبارزه علیه خشونت، پیام جدیدی انتخاب کنیم و گفتمان جدیدی انتخاب کنیم که در آن بیشترین پیام برای زندگی و برای درست زندگی کردن و آینده بهتر و روشن‌تر باشد تا اینکه با مرگ بخواهیم به جامعه‌مان پیامی بدهیم.

 افکارعمومی نسبت به اعدام سیاسیون تا حدی حساس است، اما این حساسیت درباره قاچاقچیان و خرده فروشان مواد مخدر نیست یا بسیار کمتر است. نظر شما چیست؟

باید نکته‌ای را اضافه کنم و آن اهمیت فشار افکارعمومی بین‌المللی‌ در این زمینه است. یعنی در اعدام افراد سیاسی یا اعدام‌های ایدئولوژیک و مذهبی، اعدام‌هایی جدا از‌ بخش‌های قاچاق مواد مخدر و یا بخش‌های جنایی، در قیاس با دهه شصت، عقب‌نشینی آشکاری صورت گرفته است، ولی طرح این نکته به این معنا نیست که میزان فعلی اعدام سیاسیون در ایران کم است. فشار افکارعمومی و عدم پذیرش مجازات اعدام بدون شک نقش خیلی مهمی در این میان بازی می کند، ولی همزمان نباید از فشار جامعه جهانی، سازمان‌های حقوق بشری و دولت‌های خارجی روی ایران غافل بمانیم. چون انعکاسی که یک اعدام سیاسی پیدا می‌کند، به مراتب در سطح جهان بیشتر از اعدام یک قاچاقچی مواد مخدر است. برای اینکه آن قاچاقچی مواد مخدر گاه از داشتن وکیل هم محروم است، در حالی که زندانیان سیاسی از امکانات رسانه‌ای و تبلیغاتی بسیار بیشتری برخوردارند.

اگر مبارزه و فشار افکارعمومی سبب شده که ما شاهد عقب‌نشینی حکومت در اعدام افراد سیاسی در قیاس با دهه شصت باشیم، پس باید افکارعمومی‌ را امروز آماده کنیم برای اینکه سرانجام بپذیرد که اعدام راه‌حل مبارزه با جرم و جنایت و قاچاق مواد مخدر نیست و این‌ها راه‌حل‌های دیگری دارند، راه‌حل‌های اجتماعی دارند و پیام ما هم برای تک تک افراد جامعه‌مان، چه بزهکاران و چه افراد عادی، همیشه باید پیام دوستی و پیام زندگی و پیام صلح باشد. برای اینکه وجدان‌های این‌ها کم کم عادت کند که کار خطا، کشتن انسان، قاچاق مواد مخدر و … اعمالی ضدانسانی‌ هستند. به این ترتیب می توانیم امیدوار باشیم که رفته رفته به خاطر ضد انسانی ‌بودن‌ این نوع اعمال و نه به خاطر ترس از مجازات، میزان  جرم و جنایت در سطح جامعه کاهش بیابد.