غلامحسین ذاکری، صاحب امتیاز و مدیر مسئول مجله آدینه، روز یکشنبه ۱۹ آبان، در آستانه هفتاد سالگی درگذشت.
نام ذاکری و نقشی که مجله آدینه به دوران انتشار خود ایفاء کرد، شاید بر کسانی شناخته نیست که از دوم خرداد ۷۵ به بعد چشم عقل باز کرده و ذخیره دادههای تاریخیاشان به موتور جستوجوی گوگل محدود است یا به روایت مخدوش رسانههای حکومتی و یا حداکثر به تاریخسازی مقلوب و کژدیسه رسانههای وابسته به اصلاحطلبان مذهبی و شبکه قدرت اقتصادی ـ سیاسی رفسنجانی در داخل و خارج کشور.
اما غلامحسین ذاکری و نقش مجله او در فرهنگ ایران، برای بسیاری کسان که آدینه را در سالهای ۶۴ تا ۷۷ میخواندند و از جمله برای نسلی که با پل آدینه به جهان فرهنگ و سیاست پا گذاشت و با این مجله بزرگ شد، آشنایانی هستند از یادنرفتنی.
فرج سرکوهی: «مجله آدینه مدیر خود را که در آغاز نه روشنفکر بود و نه روزنامهنویس حرفهای چندان دگرگون کرد تا از مردی که روزگاری میخواست «جدول» برای سرگرمی منتشر کند به روزنامهنویسی بدل شد که به کمتر از آدینه، چنان که بود، راضی نمیشد.»
یک بار در صدمین شماره آدینه در یادداشتی با عنوان «حکایت آغاز»، که در کتاب «شب دردمند آرزومندی» نیز آمده است، و یک بار در کتاب «یاس و داس» درباره شکلگیری آدینه و نقش غلامحسین ذاکری در این مجله نوشتهام.
ذاکری در دانشکده هنرهای دراماتیک تحصیل کرده بود. از سال ۱۳۵۱ تا انقلاب کارمند رادیو و از گویندگان برنامه رادیویی «راه شب» بود.
من بدان سالها در زندان بودم و این برنامه را نمیشناسم اما بسیار شنیدهام که «راه شب» برنامهای جذاب و پرمخاطب بوده است و ذاکری گویندهای محبوب. در همان سالها و در همان برنامه «راه شب» با مسعود بهنود و سیروس علینژاد آشنا و دوست شده بود. سیروس علینژاد، من و ذاکری را در سال ۶۴ با هم آشنا کرد.
من و سیروس علینژاد و مسعود بهنود از دوران انتشار مجله هفتگی «تهران مصور» هم را میشناخیتم. بهنود سردبیر تهران مصور و بود و سیروس معاون سردبیر. من پس از آزادی از زندان به تحریریه این مجله پیوستم.
اما عمر آزادیهای برآمده از انقلاب چند صباحی نپائید و از جمله آیت الله خمینی در یک سخنرانی فرمان حمله به مطبوعات غیر حکومتی را صادر کرد و چند ساعتی پس از سخنرانی او چهار نشریه آیندگان، پیام امروز، تهران مصور و امید تهران تعطیل شدند و ما بیکار شدیم.
جمهوری اسلامی در سرکوب سال ۶۰، نه فقط سازمانها و حزبهای سیاسی که اتحادیههای صنفی کارگری و کارمندی و نهادهای دموکراتیکی چون کانون نویسندگان و رسانههای غیر حکومتی را نیز سرکوب کرده بود.
فضای خفقانی آن سالها، که فرآورده هر دو جناح حکومت بود، فضای رعب و وحشت بود و شکنجه و اعدام و سانسور. اعدامهای سال ۶۰ بسیاری از دوستان و آشنایان ما را از ما گرفته بود و ترس بر خیابانها و خانهها حکومت میکرد.
آدینه در سال ۶۴ و به دورانی منتشر شد که فرهنگ غیر حکومتی را به سکوت تبعید کرده و حتی پاتوقهای روشنفکری را نیز بسته بودند.
به نوشته سیروس علینژاد، غلامحسین ذاکری و او در آن سالها بر آن بودند تا «جدول» سرگرمی منتشر کنند اما در سال ۱۳۶۴ که پروانه نشر مجله آدینه به نام غلامحسین ذاکری صادر شد «با فرج سرکوهی و برادرم که مطبوعاتیِ خوبی بود و قلم خوبی داشت و آقای ذاکری شدیم چهار نفر. گفتیم باید مقداری پول بگذاریم و کار را شروع کنیم. خودمان را چلاندیم و نفری ۲۰ هزار تومان گذاشتیم که کار را شروع کنیم. البته ما نام بهنود را نیز مطرح کردیم که اگر آمد و خواست پول بگذارد، بتواند سهم داشته باشد». «اولین شماره را در دوازده صفحه و پنج هزار نسخه منتشر کردیم که کمتر از دو هزار نسخه آن فروش رفت. مطالب را نیز من و فرج و یکی دو نفر دیگر مینوشتیم».
در شمارههای یک تا پنج یا شش آدینه جز نام داکری و انجوی شیرازی نام دیگری نیست. میترسیدیم که نامهای خود را بنویسیم و سوابق ما به تعطیلی مجله منجر شود. شماره ۵ یا ۶ بود که روزنامه کیهان دشنام نامهای نوشت علیه آدینه و تیراژ ما بالا رفت.
پس از انتشار چند شماره آدینه ذاکری را از اداره رادیو تصفیه یا به اصطلاح آن روزها بازخرید اجباری کردند.
جمهوری اسلامی میکوشید تا فرهنگ تکصدائی خود را بر جامعه تحمیل و گذشته فرهنگی ایران را از ذهن جامعه حذف کند.
خلق فضائی هرچند کوچک برای صداهای رنگارنگ فرهنگی و انتقال فرهنگ غیر حکومتی به نسلهای پس از انقلاب از کارکردهای آدینه بود.
فرج سرکوهی: «تنوع فرهنگی به مذاق کسانی خوش نمیآید که از رانت سرکوب مخالفان خود سود میبرند تا در فصائی خالیشده از رقیبان حرفهای و فکری خود سخنگوی واحد منبرهای انحصاری باشند.»
در آغاز انتشار آدینه نه حکومتیان تصویری داشتند از آنچه این مجله میتوانست بشود و نه ما طرحی از پیش تدوین شده. آدینه بر آزمون و خطا، بر نیاز زمانه، بر ظرفیتهای فرهنگی و حمایت روشنفکران و روزنامهنویسان مستقل ارتقاء یافت و از نشریهای ۱۲ صفحهای در قطع روزنامه و با تیراژ پنج هزار و فروش حدود دو هزار نسخه به تیراژ ۳۰ هزار و بعدتر ۵۰ هزار در قالب مجلهای فرارفت که برد و نفوذ و تأثیر بسیار داشت.
آدینه شاید تنها مجله فرهنگی در ایران بود که به چنین تیراژ بالائی دست یافت و شاید تنها مجلهای بود که از مهندس مهدی بازرگان تا احمد شاملو در آن قلم میزدند.
آدینه از سال ۶۴ تا ۷۷ که تعطیل شد، ۱۲۴ شماره مجله و چند جلد ویژه نامه منتشر کرد.
تا شماره ۴۶ سیروس علینژاد سردبیر آدینه بود و من معاون سردبیر. از شماره ۴۷ به بعد تا سال ۱۳۷۵ که دستگیر شدم من سردبیر آدینه بودم.
در یک سال زندانی بودن من چند شماره بدون سردبیر منتشر شد. پس از آنکه من مجبور شدم از کشور خارج شوم منصور کوشان چند شماره آدینه را سردبیری کرد و آدینه در سال ۱۳۷۷ تعطیل و ذاکری به سه ماه زندان محکوم شد.
دادگاه تجدید نظر تهران این حکم را به «لغو امتیاز موقت به مدت پنج سال» کاهش داد. این حکم نیز در سال ۱۳۸۱ لغو «مجله آدینه از اتهامات وارده تبرئه شد».
غلامحسین ذاکری نه روشنفکر بود و نه روزنامهنویس حرفهای به تعریف رایج هر دو اصطلاح.
دست تصادف بود یا نیاز زمانه و یا ترکیب بنیانگذاران آدینه در آغاز که او را به مدیر مسئولی مهمترین مجله فرهنگی آن روزگار برکشید و بیراه نیست اگر بگویم همانگونه که گاه متن، نویسنده را مینویسد و مؤلف را تعریف کرده و به دنبال خود میکشد، مجله آدینه نیز ذاکری را تعریف کرد و به او شکل داد و او را دگرگون کرد، هرچند شاخصها و ساختار شخصیتی او نیز در این دگرگونی بیتأثیر نبود. تحول شخصیتی ذاکری را میتوان در متنی دید که برای مجله مهرنامه نوشت.
مجله هوادار رفسنجانی در سال ۹۱ روایتی مخدوش درباره آدینه منتشر کرد که در آن دوران کوتاهی از آدینه تمجید و برخی کسان بزرگ شده بودند تا بیشترین دوران حیات و بیشترین شمارههای آدینه لعنت و برخی قربانیان قدرت کوچک شوند چرا که آدینه در بیشترین دوران حیات و شمارههای خود و به دوران لعنتشدگان قدرت، راه را بر چپها نیز نبسته بود و به این گرایش نیز فرصت و مجال داده بود تا در کنار گرایشهای دیگر، آراء و آثار خود را منتشر کنند. تنوع فرهنگی به مذاق کسانی خوش نمیآید که از رانت سرکوب مخالفان خود سود میبرند تا در فصائی خالیشده از رقیبان حرفهای و فکری خود سخنگوی واحد منبرهای انحصاری باشند.
ذاکری اما تن بدین بازی نداد و حق لعنتشدگان و قربانیان قدرت را به جای آورد و نوشت:
«پس از تبرئه آدینه اجازه انتشار دوباره به این مجله را دادند و گفتند میتوانی آدینه را منتشر کنی، اما آدینه را دیگر منتشر نکردم. واقعیت این است که آدینه را باید با چه کسانی منتشر میکردم؟ همه رفته و پراکنده شده بودند. دیگر خیلی دیر شده بود.»
مجله آدینه مدیر خود را که در آغاز نه روشنفکر بود و نه روزنامهنویس حرفهای چندان دگرگون کرد تا از مردی که روزگاری میخواست «جدول» برای سرگرمی منتشر کند به روزنامهنویسی بدل شد که به کمتر از آدینه، چنان که بود، راضی نمیشد.
ذاکری پس از تعطیل آدینه تنها شده بود. او که به دفتر آدینه و نشست و برخاست هر روزه با شاعران و نویسندگان و روشنفکران خو گرفته و با موجهائی زیسته بود که با هر شماره آدینه برمیخاست، تنهائی دوران تعطیلی آدینه را به تلخی زیست. به دانمارک رفت. گاهی تلفنی گپ میزدیم.
تعطیلی آدینه ذاکری را از پای درآورد و سرطان ریه کار را تمام کرد.
با سلام
خدا رحمتش کند که آدینه او نوری بود در دل تاریکی …
لطیف / 12 November 2013
مرا به یاد روزگار دور بردی .
دقیق و درست نوشتی اقا فرج .
یادش بخیر.
هادی ابرام / 13 November 2013
من هم به نوبه ی خود درگذشت مدیر مسئول نشریه ی وزین آدینه را تسلیت می گویم. راستی مراسم ختم کجا بود یا هست؟
شهریار / 13 November 2013
من هم به نوبه ی خود درگذشت شادروان ذاکری را تسلیت می گویم. متاسفانه این سرنوشت اکثر مدیران مطبوعات مستقل است. مرگ در گمنامی و احتمالاً عسرت.
یادش گرامی و روانش شاد باد!
شهریار / 13 November 2013
با سلام
با تسلیت به خانوائه ارجمند زنده یاد ذاکری و اهل قلم و فرهنگ ایران زمین.
آقای سرکوهی اجازه می خواهم که مورد ی را در باره تاسیس آدینه عرض کنم.
من خوب به یاد دارم که در خیابان بهار پائین تر از بیمارستان شهربانی منزل شادروان ناصر مفخم بود و پارس ورزشی ها در ایام هفته در زیر زمین منزل آقای مفخم جمع می شدند.
هنوز دو هفته ای از این جلسه ها نگذشته بود که آقای سیروی علی نژاد و آقای ذاکری به منزل آقای مفخم می آمدند و زمان به پایان یک ماه از این جلسه ها نرسیده بود که آقای ذاکری بحث راه اندازی مجله آدینه را مطرح کرد و تصور چنین بود که زیر زمین منزل آقای مفخم را برای مکان این نشریه مناسب دیده اند.
در گرما گرم چنین تصمیمی یکی از دوستان ساختمانی را در خیابان فخر آباد(اگر نام خیابان را فراموش نکرده باشم) به شادروان ذاکری پیشنهاد داد و دو هفته بعد ایشان در منزل آقای مفخم از اجاره کردن این ساختمان قدیمی خبر دادند و با یکی از آشنایان من در باره راه اندازی بخش آگهی ها مذاکره کردند. در آن زمان ماهنامه صنعت حمل و نقل و مجله فیلم دو نشریه ای بودند که با صدور مجوز تک شماره منتشر می شدند.
با تشکر
کوروش طاهری
کوروش / 13 November 2013
در آن سالهای سیاه و پر اندوه، آدینه شمع فروزانی بود که چون خورشیدی به من توان میداد و بسان درختی استوار بود که از جوانهها و شکوفههایش امید میبارید
مهران رفیعی / 14 November 2013
هیچ نشریه در رژیم جمهوری اسلامی بدون مدیر مسولان وابسته به اطلاعات تاسیس نمی شود . آدینه یکی از بهترین نشریات دوران خود بود . تمام نیروهای مخالف جمهوری اسلامی و جامعه روشنفکری را به سوی خود کشید . اما این حرف خامی است ، که جمهوری اسلامی سالها نتوانست جلوی فعالیت آن را بگیرد . آدینه یک سوپاپ تخیله برای آرام کردن خشم نیروهایی بود که آزادی شان گرفته شده بود . واین به معنی محکوم کردن کسانی نیست که در آن قلم زدند یا کار کردند . بحث بر سر جهت دادن های سازمان اطلاعات و ضد اطلاعات ایران است . به هر حال با دو سویه بودن این نشریه ، باید از کارش تقدیر کرد . چرا که افراد این نشریه هم کاری نمی توانستند بکنند .
رضا / 24 May 2015