خامنهای، رهبر حکومت اسلامی از دیپلماسی نیویورکی حسن روحانی یک ارزیابی ارائه داد: “ما از تحرک دیپلماسی دولت از جمله سفر نیویورک حمایت میکنیم زیرا به دولت خدمتگزار اعتماد داریم و به آن خوشبین هستیم اما برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد، بجا نبود، چون ما دولت امریکا را غیرقابل اعتماد، خود برتربین، غیرمنطقی و عهد شکن میدانیم.”
با نظر به مشابهت این ارزیابی با اظهارات برخی سران سپاه در همین مورد، این پرسش پیش میآید که: ارزیاب اصلی کیست، ولی فقیه است یا این سران سپاه هستند که سیاستگذاری میکنند و درباره نتیجه آن نظر میدهند؟
تصمیم گیری در جمهوری اسلامی امروز سه ضلع عمده دارد: رهبر، سپاه و دولت روحانی. در رابطهی دولت و رهبر با توجه به شخصیت محافظه کار روحانی از او انتظار نمیرود بر خلاف نظر صریح خامنهای عمل کند. او تجربهی میر حسین موسوی، رفسنجانی، خاتمی و حتی احمدی نژاد در تعامل با خامنهای و مغضوب شدن آنها را در برابر چشمانش دارد و در این قلمرو مخاطره نمیکند. از همین جهت تصور عمومی بر این بود که روحانی در عدم ملاقات حضوری با اوباما از جهت گیری خامنهای پیروی کرده اما در گفتوگوی تلفنی از سخنان وی در دیدارهای عمومی و خصوصی سرپیچی نکرده است.
روحانی خواهان تنش با سپاه نیز نیست و قبل از سفر به نیویورک در دیدار با سپاهیان بر دخالت هر چه بزرگ تر و بیشتر آنها در اقتصاد تاکید کرد تا این موضوع به نقطهی تاریکی در روابط دولت و سپاه تبدیل نشود. روحانی نمیخواهد منافع سپاهیان را به خطر اندازد.
اما در رابطهی میان سپاه و رهبر دو نظر در افکار عمومی وجود دارد: این که فرماندهان سپاه تابع رهبر هستند (نظری که رسانههای رسمی دولتی و شبه دولتی مطرح میکنند) و دیگر این که خامنهای در تصمیم گیریها به شدت تحت تاثیر فرماندهان سپاه است (نظر بخشی از مخالفان رژیم). نظر اول در تبیین دست بالاتر خامنهای به قدرت فراتر وی در قانون اساسی، نظریهی ولایت فقیه و تغییرات همیشگی فرماندهان (به غیر از فرمانده سپاه و رئیس ستاد نیروهای مسلح) اشاره میکند و نظر دوم به وابسته تر شدن خامنهای به نیروهای سپاه برای سرکوب پس از جنبش سبز و واگذاری بی دریغ منابع عمومی به سپاه در سالهای اخیر.
برای روشن شدن این که کدام یک دست بالاتر را دارند میتوان به یک مورد بسیار گویا از تعامل سه جانبهی دولت، رهبر و سپاه توجه کرد. مورد اخیر مذاکرات دولت روحانی در نیویورک است. نخست به مواضع سه طرف حول و حوش این مذاکرات نگاهی بیندازیم:
۱. علی خامنهای در دیدار با فرماندهان سپاه: “”من مخالف حرکتهای صحیح دیپلماسی نیستم، بنده معتقدم به همان چیزی که سالها پیش نامگذاری شد به نرمش قهرمانانه.” (۲۶ شهریور ۱۳۹۲) خامنهای در همین دیدار به سپاهیان میگوید: “سپاه به عنوان یک موجود زنده باید بداند از چه میخواهد پاسداری کند، لزومی ندارد سپاه در عرصه سیاسی پاسداری کند، اما باید عرصه سیاست را بشناسد.” خامنهای در این سخنان به سپاهیان میگوید که بگذارند روحانی مذاکرات را به پیش ببرد.
۲. حسن روحانی قبل از سفر به نیویورک: “دولت در برنامه هستهای کاملا قدرتمندانه وارد میشود. دارای اختیارات کامل هست.” (در مصاحبه با ای بی سی، ۲۹ شهریور ۱۳۹۲) روحانی در این سخن میگوید که رهبر جمهوری اسلامی در مذاکرات خصوصی به وی اختیار کامل در پیشبرد مذاکرات را داده است.
۳. نقد گفتوگوی تلفنی توسط فرمانده سپاه: “رئیس جمهور محترم که مواضع مقتدرانه و مناسبی در این سفر و به خصوص در نطقشان در مجمع عمومی سازمان ملل اتخاذ کردند، بهتر بود همانگونه که برای ملاقات حضوری به اوباما وقت داده نشد، از پذیرش مکالمه تلفنی با اوباما نیز خودداری کرده چنین اقداماتی به بعد از نشان دادن اقدامات عملی دولت آمریکا و راستیآزمایی و صداقتسنجی در رفتار عملیشان موکول میشد.” (محمد علی جعفری، تسنیم ۸ مهر ۱۳۹۲) فرمانده سپاه علی رغم سخنان خامنهای هم در تصمیم گیریهای سیاسی دخالت میکند و هم اختیارات کامل را به چالش میکشد.
۴. نقد گفتوگوی تلفنی توسط خامنهای: “ما از تحرک دیپلماسی دولت از جمله سفر نیویورک حمایت میکنیم زیرا به دولت خدمتگزار اعتماد داریم و به آن خوشبین هستیم اما برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد، بجا نبود، چون ما دولت امریکا را غیرقابل اعتماد، خود برتربین، غیرمنطقی و عهد شکن میدانیم.” (۱۳ مهر ۱۳۹۲) خامنهای در این سخن دقیقا موضع فرماندهی سپاه را تکرار کرده و اختیارات کامل داده شده را نفی میکند.
سه تفسیر
رفتار دولت و سپاه در این حوزه روشن است: یک طرف به دنبال مذاکرهی جدی و کاهش تنشهاست و طرف دیگر در پی حفظ وضعیت موجود یا وقت کشی برای تداوم برنامهی اتمی مثل هشت سال گذشته. اما برای فهم رفتار دو گانهی خامنهای به سه گونه تفسیر میتوان پرداخت:
۱. تفسیر روانشناسانه. این که خامنهای شخصیتی ضعیف در برابر نظامیان دارد و در برابر فشار آنها نظرات صریحش را تغییر میدهد. براساس این تفسیر سپاهیان با دخالت صریح در سیاست خارجی و نقد دولت علی رغم اختیارات کامل گرفته شده از خامنهای، در سیاست جمهوری اسلامی دست بالاتر را دارند. خامنهای حتی اگر بخواهد نمیتواند با آنها مخالفت کند. در همین موضوع نیز در نهایت او موضع سپاهیان را عرضه میکند.
۲. تفسیر ایدئولوژیک. خامنهای به لحاظ عقیدتی با رفع تنشها با غرب موافق نیست (او چندی قبل همهی غربیها را وحشی معرفی کرد) و مواضع وی در باب نرمش قهرمانانه یا دادن اختیارات کامل به دولت و منع سپاه از دخالت در حوزهی سیاست صرفا اقدامی تاکتیکی و تبلیغاتی برای برگزاری موفق نمایش دیپلماسی در نیویورک و باورپذیری اقدامات روحانی از سوی افکار عمومی در غرب بوده است. بدین ترتیب، دولت روحانی باید با لحاظ این موضوع اقدامات بعدی خود را تنظیم کند. بر اساس این تفسیر خامنهای دست بالاتر را در سیاست دارد و سپاهیان هماهنگ با مواضع اصلی وی عمل میکنند.
۳. تفسیر سیاسی. خامنهای از جمله کسانی است که به جد به تغییر موازنهی قدرت در دنیا معتقد است. او مکررا از افول غرب و رو به ضعف رفتن قدرت ایالات متحده سخن گفته است. سپاهیان منصوب وی نیز بر همین عقیده هستند. بنابر این، موضوع این نیست که خامنهای و سپاه کدام یک دست بالاتر و کدام یک دست پایین تر را دارند. آنها را باید در یک اردوگاه دید و آن اردوگاه به دنبال تداوم برنامهی هستهای است. سخنان موردیای که از این اردوگاه برای مذاکره و دیپلماسی به گوش میرسد را باید بر اساس “از این ستون به آن ستون فرج است” تبیین کرد و نباید آنها را جدی گرفت. این سخنان برای آن است که از فشارهای اقتصادی روی جمهوری اسلامی کاسته شود و این نظام بتواند با رفع مشکلات اقتصادی خود به جاه طلبیهایش در منطقه و دنیا ادامه دهد.
نظر شما چیست؟
شما درباره موضوع مطرح شده در این مقاله چه فکر میکنید؟
نظرتان را برای “زمانه” بنویسید.
“کدامیک دست بالاتر را دارد: خامنه ای یا سپاه؟”
خامنه ای که بیش از یکدست ندارد و با آن عبایش را نگه میدارد که مبادا بیافتد. سپاه هم که یکدستش
پایین است و دست دیگرش به شقیقه. پس دست کی بالا؟ جواب: دست خدا که بالاترین دستاست!
Majid / 05 October 2013
با نظر نویسنده موافقم انچه که نتایج به بار امده در این روزهاست متاسفانه رنگ به رنگ شدن مواضع دولت احمدی نژاد بوده است و بحق باید مانند غربی ها منتظر اقدامات عملی در اینده نزدیک بود.
محسن / 05 October 2013
در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی ، با توجه به نشاط و سر زنده بودن مردم هم دولت ایشان و هم اصلاح طلبان ، حضرت آقا و مزدوران سپاهیشن به محاق رانده شده بودند ، و آنجا بود که حضرت آقا روز به روز بیشتر به حاشیه رانده می شد و وقعی هم به صحبتهای او نمی گذاردند (مخصوصا با حمایت آقای هاشمی رفسنجانی از اصلاح طلبان )و درست مانند کشورهایی که نخست وزیر همه کاره است و عنوان ریاست جمهوری تشریفاتی است رهبری ایران نیز همینگونه شده بود ، تا اینکه سپاهیان دستمال به دست شروع به نقشه کشی و طراحی در اتاقهای فکر خود کردند و دوران هشت ساله خاتمی که تمام شد با هم دستی شورای نگهبان و نفوذ و دخالت در وزارت کشور و قوه قضاییه که همگی یک به یک و سنگر به سنگر از عناصر اصلاح طلب و حتی میانه رو پاکسازی می شد ،حضرت آقا ( خامنه ای) مجددا هویت و نقش اصلی خود را باز کرد و دیگر امان به اصلاح طلب و نیروهایی که خواهان حزف اصولگرها بودند ، ندادند و لذا آقای خامنه ای باید هم ممنون دار سپاهیان که یاریش کردند باشد و حالا هم دارد بنوعی هم تشکر از همراهی سران سپاه میکند و هم بنوعی دست آنها را باز گذاشته که دخالت نمایند .
احمد / 05 October 2013
بزرگترین اشتباە در اینمورد در هشت ساڵ خاتمی و مجلس اصلاح طلبان بریاست مهدی کروبی رخ داد کە خاتمی از این نیروی انسانی کە نزدیک بە بیست میلیون بود هیچ نوع استفادە سیاسی نکرد و اجاز ەدا کە این نیروه فعال و رفرمخواە منفعل و گوشە نشین شود ،البتە این کار خاتمی هم عمدی بود نە از روی اشتباە چونکە ایشان هم خواهان رفم اساسی در سیستم نبود و بارها هم میگفت کە هر کس دم از اصلاح قانون اساسی بزند خائین است ،سرو تە همە سخرانیهایش هم تعریف و تمجید از ازرهنمودهای حکیمانە رهبر معظم اش بود ،خوب مهدی کروبی هم در ابداع حکم حکومتی پیشتاز بود و حاڵا هم دارد تاوانش را پس میدهد ، موسوی هم کە در پێ اصلاح واقعی نبود ایشان هم اختلاف شخصی دیرینە با خامنەای داست وتحت نام اصلاح و اصلاح طلبی دوو هدف را دنبال میکرد یکی زیر پای خامنەای دوشمن دیرئینە خود را خالی کند و سر مردم را هم با بازگشت بدوران طلایی امام اشان گرم کند تا دار سدستە خامنەای را پاک سازی میکند ، ولی در میان مردم میبایس این سئوال را از خود میپرسیدند ،کسیکە حکم حکومتی را در جهت تثبیت جایگاە خامنەای در مجلس بە قانوون مبدل کرد و کسیکە در دوران نخس وزیری او هزران انسان بی گناە بدون کوجکترین جرم اثبات شدە بە جوخەهای اعدام سپردە شدند و لب باز نکرد ،چطور میتواند حقوق پایمال شدە مردم را بآنها برگرداند کە خود از پایمان کنندگان این حقوق بود تازە قبل از اینکە خامنەای چیزی بشود ؟ خلاصە تا این سیستیم جهنمی حاکم است ایران و ایرانی روی خوشی را بخود نخواهند دید ،هیچ روز بروز هم اوضاع بدتر و بدتر خواهد شد ،تنها راە نجات ،سرنگونی این رژیم است با تمام جناحهایش .و استقرار یک نظام سکولار ،دمکرات ،فیدرالی کە حقوق ملیتها ی دیگر هم تامین شدە باشد. و
حمید / 05 October 2013
مطلب خوبی بود ولی دو سه تا نکته هم هست که جای طرح داره
هر چند روحانی در سخنرانی اش نقش سپاه رو خیلی پر رنگ و برجسته کرد ، ولی خیلی زود معلوم شد این باج دادن منشأ خارجی نداره و موضوع کاملا درون ساختار قدرت باید دیده بشه
بین این سخنرانی روحانی و توقف اجرای اصل 44 خیلی فاصله نیافتاد . اصل 44 ی که بجای اصل خصوصی سازی باید به اصل سپاهی سازی از اون تعبیر کرد .
اگر اجرای این اصل واقعا متوقف بشه ، یه معنی بیشتر نداره و اون همه ایستادن در برابر سپاه و قدرت روزافزونی که سپاه در حال کسب اونه
در این اوضاع وانفسای اقتصادی ، قدرت دست کسیه که سرمایه بیشتری در دست داره و خب فکر نمی کنم کسی راجع به قدرت اقتصادی سپاه شک داشته باشه …
ایستادن مقابل سپاه ، به هر حال باید به پشتوانه و پشتگرمی ای انجام بشه ؛ اگر توقف اجرای اصل 44 به معنای نوعی اعلان جنگ به سپاه تلقی بشه ، معنی اش احساس خطر از جانب این نهاد قدرتمند و از اون طرف لزوم اتحاد با سایر نهادها و کنار اومدن با دشمنان داخلی و خارجیه …
حالا نخوایم مقایسه تاریخی هم داشته باشیم وضع امروز رو با سیستم خلفای عباسی و رابطه شون با امرای نظامی شون ، به هر حال سپاه خیلی وقته زنگ خطر رو برای روحانیت مستقر در راس هرم قدرت به صدا در آورده :
تاسیس حوزه علمیه و تربیت روحانی توسط سپاه ، شاید در نگاه نخست نوعی تربیت طلاب وابسته به رهبر رو تداعی کنه ولی در دراز مدت معلوم خواهد شد این طلاب ، در خدمت سپاه خواهند بود یا مقام رهبری …
به هر حال توقف اصل 44 علیرغم صحبت های روحانی ، نوعی اعلان جنگ به سپاه تلقی میشه و حالا با وجود تحریم ها و کفگیری که به ته دیگ خورده ، باید دید سیستم فعلی اونقدر دست و دلباز هست که کماکان اجازه ترکتازی در عرصه اقتصادی رو به سپاه بده یا اینکه تنازع بقا ، لزوم درگیری بین سپاه و سایر نهادها و بخش های سیستم رو ایجاب می کنه
NARSIS / 06 October 2013
نظریه اول واقعی تر است.فرمان عدم دخالت د ر عرصه سیاست -سپاهیان را خوش نیامد.تصور حیات رهبر در غیاب
پشتیبانی تام سپاه ناممکن است.سنگ انداختن در راه موفقیت های این دولت هم بسیار طبیعی است.
درعین حال واقفند این دولت بایستی اوضاع پریشان مردم و مملکت را بطور محسوس بهبودی بخشد .وگرنه….
monfared.reza / 06 October 2013
تفسیر دینی: مجرم و ظالم چه سید علی باشد و چه سپاه دستش آلوده است به جنایت و تبهکاری.
آن دست در درگاه الهی روزی به سخن آمده و بر علیه صاحب دست به تفصیل شهادت خواهد داد.
و یقین بداریم که بر خلاف ۳ تفسیر مورد سئوال در نوشته بالا مو لای درز این تفسیر نمیرود که
نمیرود.
Samad / 06 October 2013
با تشکر فراوان از استاد مجید محمدی .
در وافع به نظر میرسد که سپاه و خامنه ای هر دو مکمل یکدیگر هستند و برای حفظ قدرت به هم وابسته اند ولی چنانچه فرماندهانی در سپاه پیدا شوند که بخواهند باز هم بر ثروت اندوزی و جاه طلبیشان بیافزایند آنوقت است که معادله به هم خورده و حتی ممکن است است با یک کودتای بدون خونریزی ظمام امور را در دست بگیرند و به سلطه روحانیون تا حدود زیادی پایان دهند .
البته شاید این اتفاق در دراز مدت به وقوع بپیوندد ، از طرفی هم خامنه ای به شدت نگران سرنوشت شومیست که بعد از مرگ خود در انتظار خانواده و فرزندانش میباشد ، چرا که یکبار به چشم خود دیده است که چگونه خمینی زدائی کردند و حتی خود نیز با سکوت معنا دارش مهر تائیدی بر این مسئله زد و داستان همچنان ادامه دارد .
*** .
گوئی این کاربر محترم خود از آن دنیا برگشته و به عینه این خرافات را دیده است که با رد به قول خودش سه تفسیر فوق به منبر رفته و تفسیر دینی ارائه داده است .
ضمنآ آدرس ایمیل استاد محمدی جهت مکاتبه ضروری مورد نیاز است ، لذا خواهشمندم به صورت خصوصی ارسال فرمائید .
بهنام / 07 October 2013
قیچی دیده اید آیا؟ باید دو تیغه داشته باشد تا ببرد. درست است؟ قیچی یک تیغه نمی برد. پس بحث این و آن نیست. هر دو تیغه های یک قیچی اند!!!!
میترا / 12 November 2013