هنگامی که تیم هفتاد نفره دولت روحانی در نیویورک به سر میبرد، در فضای سیاسی داخل کشور شاهد همصدایی نیروهای اقتدارگرا و اصلاحطلب (خارج و داخل)، نظامیان و سیاستمداران، و برخی از اقتصادانان در پشت سر دولت وی در مذاکرات بودیم.
همه این نیروها یکصدا خواهان ترمیم رابطه با امریکا و رفع تحریمها هستند: از موتلفه تا جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب، و از عملگرایان تا شریعتگرایان. مخالفان دور تازه مذاکرات نیز عمدتا ساکت بودهاند. برخی در این میان به اوباما نامه مینویسند (و از نگاه طرف دیگر به خیانت و دریوزگی در برابر شیطان بزرگ متهم نمیشوند) و برخی از مشی معتدل روحانی حمایت میکنند. در ۱۶ سال اخیر هیچگاه نیروهای سیاسی اسلامگرا و غیراسلامگرا تا این سطح و این گونه همصدا نبودهاند.
آیا این همصدایی فقط در حوزه سیاست خارجی است؟ چنین نیست. این همصدایی در حوزه سیاست داخلی نیز خودش را نشان میدهد تا آنجا که احمد توکلی میگوید باید وزرات علوم، تحقیقات و فنآوری را به یک اصلاحطلب سپرد: “برای این وزارتخانه نمیتوان یک اصولگرا را انتخاب کرد، البته باید از اصلاحطلبی استفاده کرد که پایبند به انقلاب و اصول نظام باشد.” (ایسنا، ۲۳ شهریور ۱۳۹۲)
با وجود جناح اعتدالیون، دیگر سیاستمداران تشکیلاتی مثل باهنر یا بادامچیان جایی برای مانور و تشکیل احزاب فراگیر نخواهد داشت و مجبورند همیشه از دولت دفاع یا با احتیاط از آن انتقاد کنند.
زمزمه باز شدن روزنامههای بسته شده به گوش میرسد (هممیهن و نشاط)، تعدادی از زندانیان سیاسی آزاد میشوند و وعده داده میشود تعداد بیشتری آزاد خواهند شد، و در کنار اینها به هیچوجه صدایی انتقادی از حکومت خامنهای در داخل از سوی نیروهایی که قبلا درون حکومت بوده و از سال ۸۸ بیشتر تحت فشار بودهاند، به گوش نمیرسد.
آیا با انتخابات ۹۲ و روی کار آمدن دولت روحانی فضای دوقطبی دهههای هفتاد و هشتاد جای خود را به فضای تک قطبی یا چند قطبی در کشور خواهد داد؟ سرانجام جناح بندیهای کشور در این موقعیت تازه به کجا خواهد رسید؟ در انتخابات آینده مجلس که غلامحسین کرباسچی از قول کارگزاران میگوید دارند برایش برنامه ریزی میکنند و در آن فعالانه شرکت خواهند کرد (باشگاه خبرنگاران، ۳ مهر ۱۳۹۲) طرفهای درگیر کدام جناحها خواهند بود؟
جناح اعتدالیون: سرکوب شدهها و شرکای سابق احمدینژاد
همچنان که در دورههای رفسنجانی و خاتمی دو حزب کارگزاران و مشارکت با اتکا به دولت شکل گرفتند، در دوره روحانی نیز گروهی از سیاسیون بدون اقدام تشکیلاتی در حرکتهای سیاسی در کنار هم قرار خواهند گرفت و به صورت جناحی حرکت خواهند کرد. طلیعه این امر، همراهی اکبر هاشمی رفسنجانی/ محمد خاتمی/ناطق نوری/حسن خمینی در انتخابات ۹۲ بود. سخن از شکلگیری فراکسیون اعتدال در مجلس نیز مطرح بوده و گروهی چند ده نفره در این قالب شکل گرفته است، اما این گروه فعلا دارند جلسات خود را برگزار میکنند و از فعالیت رسمی در مجلس منصرف شدهاند (عضو مجلس از سبزوار، خانه ملت، ۱۵ تیر ۱۳۹۲).
اگر وضع به همین شکل پیش رود و شورای نگهبان دخالتی نکند، جریان عملگرایی، اصلاحطلبی و “سنتگرایی زخم خورده از احمدینژاد” در جناح اعتدالیون مضمحل خواهند شد و این مجموعه در انتخابات آینده مجلس نیز هماهنگ با هم شرکت خواهند کرد.
با وجود جناح اعتدالیون، دیگر سیاستمداران تشکیلاتی مثل محمدرضا باهنر یا اسدالله بادامچیان جایی برای مانور و تشکیل احزاب فراگیر چنان که ادعا میکنند نخواهد داشت و مجبورند همیشه از دولت دفاع یا با احتیاط از آن انتقاد کنند.
اصلاحطلبان داخل و خارج کشور نیز در این دوره به هر قیمت پشت سر دولت خواهند ایستاد و رهیافت انتقادی خود را کنار خواهند گذارد تا به قائلان به براندازی نشان دهند اصلاحطلبی هم ممکن است و هم نتایجی در بر دارد.
آنها همچنین میخواهند به حکومت نشان دهند بدان وفادارند و دولت روحانی محمل خوبی از این جهت است. جریان عملگرایی، اصلاحطلبی و “سنتگرایی زخم خورده از احمدینژاد و همپیمانانش” در این جناح مضمحل خواهند شد. اگر امور به همین شکل پیش برود، این مجموعه در انتخابات آینده مجلس نیز هماهنگ با هم شرکت خواهند کرد؛ اگر شورای نگهبان آنها را قلع و قمع نکند.
دو دهه سرکوب اصلاحطلبان و نیروهای خواهان تغییر به آنهایی که در ایران ماندهاند آموخته که نباید انتظار زیادی داشته باشند و افق تغییر را گسترش دهند و گرنه سروکارشان با گرگهای بیت خواهد افتاد. آنها که سرکوب را در خطابههای خود بیاثر میدانند، باید به محافظهکاری اصلاحطلبان در دو سال اخیر نگاه کنند. اصلاحطلبان در برابر دولت روحانی نخواهند ایستاد چون به افراط متهم خواهند شد. سنتگرایان نیز در برابر آن نخواهند ایستاد چون به کارشکنی متهم خواهند شد. بدینترتیب هیچ هسته سخت مخالفتی در برابر دولت روحانی در میان باورمندان به جمهوری اسلامی شکل نخواهد گرفت.
سرمایه سیاسی دولت روحانی عبارت است از ۱) اصلاحطلبانی که میخواهند به هر قیمت به سهمی از قدرت دست یابند و برچسب فتنهگر را از خود بزدایند و ۲) اقتدارگرایانی که میخواهند سهم خود از سرزنش شکستهای دوران احمدینژاد در اذهان عمومی را به دست فراموشی بسپارند.
دو دهه سرکوب اصلاحطلبان و نیروهای خواهان تغییر به آنهایی که در ایران ماندهاند آموخته که نباید انتظار زیادی داشته باشند و افق تغییر را گسترش دهند و گرنه سروکارشان با گرگهای بیت خواهد افتاد.
در عین آن که برخی اصلاحطلبان دارند مقامات دولتی را کسب میکنند، دستگاههای امنیتی همچنان در حال تعقیب و سرکوب افراد وفادار به جنبش سبز هستند. بنابر این گشایشی که محمد خاتمی از آن در فضای سیاسی سخن میگوید، شامل سبزها نخواهد شد.
جناح مصباحیون
مصباح و نزدیکان و طرفدارانش در انتخابات ۹۲ بسیار ضعیف شدهاند اما این گروه و همفکرانشان در مراکز حساس نظامی، امنیتی، و تبلیغاتی دارای اهرمهای کافی هستند. مصباح عدم انتخاب نامزد این گروه را نه در فقدان پایگاه اجتماعی یا شکست سیاستهای آن بلکه در تمرکز مردم بر مادیات و هماهنگی مخالفان نامزد این جریان در عمل سیاسی میجوید.
رهبر معنوی این گروه حتی عدم انتخاب جلیلی را به فال نیک میگیرد تا زمانی که شرایط برای پیروانش فراهم شود: “شاید اگر کسی که ما میخواستیم [سعید جلیلی] سر کار میآمد، چه بسا در اندک مدتی زمینههای شکست او را فراهم میکردند، که در آن صورت، به معنی شکست اصولگرایی و شکست آرمانخواهی بود.” (مصباح یزدی، فارس، ۳ مهر ۱۳۹۲)
این جناح در دوران رایگیری وزرا از مجلس تلاش کرد خودی نشان دهد اما تعداد آنها در مجلس به اندازهای نبود که بتوانند تاثیر قابل توجهی داشته باشند. مصباحیون در جناح اعتدالیون هضم نخواهند شد. شکاف میان مصباحیون و دیگر گروههای اقتدارگرا بیش از آن است که به این زودیها التیام یابد.
گربههای چاق سپاه بعد از عدم انتخاب قالیباف، به یک دوره کما فرورفتهاند اما با بروز ناکاراییهای دولت روحانی و تمام شدن ماه عسل خامنهای،روحانی از کما بیرون آمده و مشغول فعالیت خواهند شد.
صداهایی که در مخالفت با مذاکرات نیویورک در هفته آخر سپتامبر به گوش میرسد (مثل این که “در استراتژی سپاه نرمش وجود ندارد”، جانشین فرمانده سپاه، فارس ۴ مهر ۱۳۹۲، یا “نرمش مقابل امریکا محال است”، احمد خاتمی، تابناک، مهر ۱۳۹۲) و عمدتا از سوی آن دسته از نیروهای امنیتی و نظامی شنیده میشود که با دولت روحانی مشکل دارند، سرپناهی بهتر از جبهه مصباحیون نخواهند یافت چون کرسیهای جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین برای نشستن کسانی که بخواهند جبههای علیه روحانی و دولتش بگشایند، جایی ندارد.
افراد قدرتمند بیت و مخالف روحانی نیز جایی بهتر از تشکیلات مصباح برای خود نخواهند یافت و مجبورند با وی و پیروانش همپیمان شوند. مصباحیون در جریان تحقیق و تفحص از حمله طرفداران مصباح به علی لاریجانی وقرائت گزارش آن در مجلس ضربه محکمی خوردند، اما به دلیل استفاده حکومت از این روشها برای حذف مخالفان، مصباحیون از این ماجرا گذر خواهند کرد.
تجربه احمدینژاد به اصلاحطلبان و سنتگرایان و عملگرایان آموخت که در صورت تفرق یکی یکی طعمه ائتلاف مصباحیون، و دیگر عناصر عامهگرایی مثل احمدینژاد با کمک افرادی بانفوذ در بیت خواهند شد. این آموخته نیز به زودی تحت تاثیر احساس قدرت رها نخواهد شد.
گربههای چاق سپاه
در انتخابات ۹۲ قالیباف عمدتا منافع گربههای ثروتمند سپاه را نمایندگی میکرد که در هشت سال دولت احمدینژاد و هشت سال شهرداری قالیباف بیش از پیش به منابع قدرت و ثروت دسترسی پیدا کرده بودند. مصباح دیگر همانند دهه هفتاد، واعظ یا ایدئولوگ محبوب این گروه نیست بلکه آنها به اندازهای قدرت و ثروت و رسانه دارند که میتوانند برخی از اعضای شورای نگهبان یا بخشی از فراکسیون رهروان ولایت مجلس را بخرند و در کیسه خود داشته باشند. این گروه نیز همانند جناح اعتدالیون با رفع تنش با دولتهای غربی موافق بودهاند.
تجربه احمدینژاد به اصلاحطلبان و سنتگرایان و عملگرایان آموخت که در صورت تفرق، یکی یکی طعمه ائتلاف مصباحیون، و دیگر عناصر عامهگرایی مثل احمدینژاد با کمک افرادی بانفوذ در بیت خواهند شد.
این گروه بعد از عدم انتخاب قالیباف، به یک دوره کما فرورفته اما هنگامی که ناکاراییهای دولت روحانی بروز پیدا کند و نارضاییها افزایش یابد، دولت نتواند به انتظارات و وعدهها پاسخ دهد و ماه عسل روحانی- خامنهای تمام شود، از کما بیرون آمده و مشغول فعالیت خواهد شد.
منابع ثروت و قدرتی که امروز در اختیار این گروه قرار گرفته، نمیتواند در حوزه سیاست نماینده نداشته باشد. باید دید هنگام انتخابات آینده چه اسمی (مثل آبادگران، ایثارگران، رایحه خوش خدمت که در دورههای گذشته استفاده شد) برای این گروه انتخاب خواهد شد. فعلا این گروه دارند با نور پایین حرکت میکنند و مواضعی را نیز در دولت و مجلس و شهرداریها در اختیار دارند.
***
از آنجا که روحانی خود شخصیتی قطبیکننده نیست، قطبیکردن شرایط در حول و حوش وی برای گروههایی که با وی کار میکنند دشوار خواهد بود. بنابر این در چهار سال آینده نمیتوان انتظار شرایط دو قطبی سیاسی در ایران داشت.
حتی آزادی کروبی و موسوی و دیگر زندانیان سیاسی شرایط را دو قطبی نخواهد کرد چون این افراد در صورت آزادی سالها طول میکشد تا خود را برای فعالیت دوباره جمع و جور کنند. زندانهای جمهوری اسلامی کارگاههایی برای شکستن انسانها هستند و افراد پس از ازادی به زمانی طولانی برای ترمیم خود نیاز دارند.