خودجوش بودن یک جنبش پیامدهای منفی و مثبت دارد. مثبتهایش همانهایی است که جنبش را پیش میبرد و به هدف نزدیک میکند و منفیهایش به فقدان رهبری، نبود سازماندهی و هیجان و دستپاچگی در تهیه و تدارک کارها مربوط میشود.
در مورد موسیقی ترانههای برخاسته از یک جنبش شفافیت و خلوصی دارند که بیشتر عیب و ایرادها را میپوشاند و یا قابل اغماض میسازد.
صدای آزادی ایران
در جنبش سبز نیز بیشتر ترانهها صادق و صمیمی و شفاف بودند ولی در ساخت و پرداختشان بهخصوص از نظر فنی اشکالاتی وارد بود. گاه شعر و موسیقی با هم جذب و اُخت نشده بودند؛ گاه واژهای در معنای درستش به کار نرفته بود، یا ملودی پرورده نشده بود و عیبهای کوچک و بزرگ دیگر. ولی همه اینها را میتوان و باید به دیده اغماض نگریست به جبران صداقتی که در بیان درون خود دارند و در برابر مددی که به جنبش رساندند.
هوشنگ ابتهاج در ترانه نیز در جستوجوی همان کمال مطلوب آرمانیاش است که در شعر دنبال میکند.
اولین ترانه امشب ما از همین نوعی است که شرح دادیم: وظیفهای است ساده و بیپیرایه و با صدایی نه چندان شفاف ولی صمیمی که از ایران میگوید.
ترانه با یک مقدمه تکسازی غمیادانه آغاز میشود که به ندبه شخصی میماند که عزیزش را از دست داده است. این مقدمه بستر خوبی میشود برای ورود صدای انسانی:
به خون گشته آغشته تن
به لب جاری نام وطن
فدا کرده جان در راه آزادی
در راه عشق میهن
صدای فریاد و فغان ز ستم
طنین افکنده هر کجا، هر دم
ای آزادی آیا با زنجیر میآیی؟
در میان شاعران نوآور چند تنی به عرصه ترانهپردازی نیز روی آوردهاند و الحق که شیرین کاشتهاند و اعتباری تازه برای ترانههای اعتراض فراهم ساختهاند. نامدارترین آنها عبارتاند از: هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی و فریدون مشیری.
هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) در ترانه نیز در جستوجوی همان کمال مطلوب آرمانیاش است که در شعر دنبال میکند. اگرچه در هفتاد سالی که از عمر شاعر میگذرد، هنوز به پری افسانهای خود دست نیافته و چنین چیزی در چشمانداز آینده هم دیده نمیشود. با اینهمه در شعر او لحظههای اعتراضی نیز وجود دارد که در پوششی از حزم و اختیاط شاعرانه عرضه میشود.
سایه که یک بار هم با همه حزم و اختیاطش به زندان افتاده، به تأکید، بر همه شعرها و ترانههای زمان حال خود نیز تاریخ گذشته را میگذارد که از هر خطری در امان بماند. همه اعتراضاتی که او به نظام پیشین داشته، در زمان حال مصداق دقیقتری پیدا میکند. گوئی اوضاع فاجعهبار امروز را با ۵۰ سال پیش گواهی میکند.
شعر معروف او «بهار غمانگیز» واقعاً آینهای در برابر روزگار سیاه امروز ماست و با اینحال تاریخ سرایشش سال ۱۳۳۲ است. دیگر ترانههای اعتراض نیز غالباً همین وضعیت را دارند.
«ای شادی آزادی» سروده هوشنگ ابتهاج با آهنگی از کیوان ساکت، با صدای محمد رضا شجریان انتشار یافته است. شعر برای همین روزگار ما سروده شده و تاریخ ۱۳۵۸ را دارد. یعنی شاعر ۳۴ پیش حدس میزده که آخرین مقصد این انقلاب واپسگرا به دوزخی است که اکنون در آن بهسر میبریم.
«ای شادی آزادی» در جنبش سبز نیز انتشار دوباره یافت.
ای آزادی!
بنگر! آزادی!
این فرش که در پای تو گستردهست
از خون است
این حلقه گل خون است
گل خون است، ای آزادی!
از رهِ خون میآیی
اما میآیی و من در دل میلرزم:
این چیست که در دستِ تو پنهان است؟
این چیست که در پای تو پیچیدهست؟
ای آزادی! آیا با زنجیرمی آیی؟