❗️هشدار: در این مطلب درباره پایان دادن به زندگی نوشته شده است. ممکن است خواندن آن برای شما آزار دهنده باشد.

کیانوش سنجری، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی، چهارشنبه ۲۳ آبان در اقدامی اعتراضی به زندگی خود پایان داد. او یک روز قبل از این اقدام با انتشار متنی در صفحه شخصی خود در ایکس نوشت: «اگر تا ساعت ۷ غروب امروز چهارشنبه ۲۳ آبان سال ۱۴۰۳ فاطمه سپهری، نسرین شاکرمی، توماج صالحی و آرشام رضایی از زندان آزاد نشوند و خبر آزادی‌شان در سایت خبری قوه قضاییه منتشر نشود، من در اعتراض به دیکتاتوری خامنه‌ای و شرکایش به زندگی‌ام پایان خواهم داد.» و در نهایت بعد از ظهر چهارشنبه با انتشار این متن به زندگی خود پایان داد:
«الوعده وفا.
هیچ کس نباید به خاطر بیان عقایدش زندانی شود. اعتراض حق هر شهروند ایرانی‌ست.
زندگی من پس از این توییت به پایان خواهد رسید اما فراموش نکنیم که ما برای عشق به زندگی جان داده و می‌دهیم، و نه مرگ.
آرزومندم روزی ایرانیان بیدار و بر بردگی چیره شوند.
پاینده ایران.»
مهدی (کیانوش) سنجری‌باف ۴۲ ساله، در ۱۷ سالگی در جریان تظاهرات دانشجویی در سالگرد واقعه تیر ۱۳۷۸ بازداشت شد. او در سال ۲۰۰۷ میلادی از ایران مهاجرت کرد. سنجری که سابقه کار در شبکه خبری صدای آمریکا و نهادهای حقوق‌بشری را داشت، پس از یک دوره سکونت در ایالات متحده آمریکا، مهر ۱۳۹۵ به ایران بازگشت. او کمتر از دوماه پس از ورود به کشورش ایران بازداشت و در ادامه از سوی محاکم قضایی جمهوری اسلامی به ۱۱ سال زندان (پنج سال حبس تعزیری، ۶ سال حبس تعلیقی) و دو سال ممنوع‌الخروجی محکوم شد. سنجری در فروردین ۱۴۰۱ پس از طی دوره زندان و ممنوع‌الخروجی، باردیگر ایران را ترک کرد اما پس از مدتی به ایران بازگشت و دوباره در آبان ۱۴۰۱ بازداشت شد. سنجری تا پیش از آزادی و در دوران حبس به بیمارستان روانی امین‌آباد منتقل شد.

دیدگاه

پایان‌دادن به زندگی در بسیاری از فرهنگ‌ها و جوامع همواره یک تابو بوده است. در چند دهه اخیر به‌ویژه در کشورهایی با وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خاص، خودکشی به طور فزاینده‌ای به عنوان یکی از ابعاد پیچیده و غیرقابل چشم‌پوشی از بحران‌های فردی و جمعی ظهور کرده است. در جامعه ایران، طی سال‌های اخیر شاهد افزایش چشم‌گیر خودکشی‌ها به ویژه در میان گروه‌ها و طبقات مختلف جامعه بوده‌ایم. خودکشی‌هایی که به نظر می‌رسد نه تنها ناشی از مشکلات فردی یا روانی، بلکه به‌ویژه واکنشی به فشارهای اجتماعی و سیاسی و بی‌معنایی‌های گسترده در جامعه هستند. در این یادداشت، قصد داریم از زوایای مختلف این پدیده را بررسی کنیم که آیا پایان‌دادن به زندگی می‌تواند یک رفتار اعتراضی باشد یا تنها نوعی تقلای فردی در مواجهه با بی‌معنایی زندگی است.

اگر در ایران هستید و به خودکشی فکر می‌کنید، پیش از هر اقدامی با یکی از شماره‌های زیر تماس بگیرید: اورژانس اجتماعی: ۱۲۳، اورژانس شهری: ۱۱۵، صدای مشاور: ۱۴۸۰، اورژانس روانپزشکی تهران: ۴۴۵۰۸۲۰۰.

در چند روز اخیر، جامعه ایران شاهد خودکشی‌های تکان‌دهنده‌ای بوده است که در بطن بحران‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور ریشه دارد؛ از جمله دو دانش‌آموز که در اثر فشارهای مدیران مدرسه به‌دلیل نوع پوشش به زندگیشان پایان دادند و درنهایت كيانوش سنجری، یک فعال سیاسی شناخته شده که چهارشنبه شب ۲۳ آبان با اعلام قبلی خواسته‌هايش خطاب به حاكميت، جان خود را گرفت. این‌ها تنها نمونه‌هایی از این پدیده‌اند. این خودکشی‌ها نه تنها فاجعه‌ای انسانی‌اند بلکه باید به‌دقت تحلیل شوند، چرا که هر کدام از آن‌ها می‌توانند بازتابی از شرایط اجتماعی و سیاسی معاصر ایران و رفتار حاكميت و روشنفكران و نخبگان سياسی و حقوق بشری (به عنوان تماشاگر) در قبال چنين اتفاق‌‌هایی باشند.

خودکشی به طور سنتی به عنوان پایان دادن به زندگی در اثر فشارهای روانی و فردی شناخته می‌شود. اما در بسیاری از جوامع، خودکشی می‌تواند معنای عمیق‌تری پیدا کند و به نوعی از اعتراض به شرایط اجتماعی و سیاسی تبدیل شود. در تاریخ معاصر، خودکشی‌های اعتراضی نمادهایی از اعتراض به ظلم و بی‌عدالتی بوده‌اند. از جمله خودکشی‌های معترضانه تبتی‌هایی که در اعتراض به اشغال چین در دهه ۱۹۶۰ میلادی به زندگیشان پایان دادند، تا خودکشی‌های روشنفکران و فعالان سیاسی در کشورهای مختلف به عنوان ابراز نارضایتی از وضعیت اجتماعی و سیاسی کشورشان.

در ایران، خودکشی‌های اخیر می‌توانند نمادهایی از بحران‌های اجتماعی و سیاسی در دوران جمهوری اسلامی باشند. فشارهای اقتصادی، سرکوب‌های سیاسی و اجتماعی، و وضعیت آزادی‌های فردی و اجتماعی باعث شده است که بسیاری از افراد در مواجهه با ناکامی‌ها و بی‌عدالتی‌ها به نقطه‌ای برسند که زندگی را غیرقابل تحمل بدانند و در نتیجه، دست به خودکشی بزنند. به عبارت دیگر، این نوع خودکشی‌ها در بسیاری از موارد ممکن است به عنوان یک واکنش اعتراضی به شرایط بیرونی، همچون فشارهای اجتماعی، سیاسی، یا اقتصادی قلمداد شوند.

فلسفه و روانشناسی نیز در بررسی این پدیده نقشی اساسی دارند. از منظر فلسفی، بسیاری از متفکران چون آلبر کامو و فردریش نیچه، به مسأله بی‌معنایی زندگی پرداخته‌اند. کامو در کتاب خود، «افسانه سیزیف» خودکشی را در مواجهه با بی‌معنایی وجود بشری مطرح می‌کند. او معتقد است که زندگی انسان در ذات خود بی‌معنا است و در نتیجه، انسان باید با پذیرش این بی‌معنایی، زندگی خود را به معنای فردی و شخصی بازتعریف کند. در این چارچوب، خودکشی می‌تواند به عنوان یک «تلاش برای فرار» از بی‌معنایی و سرکوب‌های درونی تعبیر شود. کامو خودکشی را به عنوان یک «جواب» به بی‌معنایی زندگی نمی‌پذیرد، چرا که به باور او، ما باید زندگی را با تمام تناقضات و دشواری‌هایش ادامه دهیم، نه اینکه از آن فرار کنیم.

در روانشناسی، خودکشی معمولاً به عنوان نتیجه اضطراب‌های شدید روانی، افسردگی و احساس عجز بررسی می‌شود. زمانی که فرد در برابر مشکلات اجتماعی و اقتصادی احساس بی‌پناهی می‌کند، این می‌تواند به احساس یأس و ناامیدی منجر شود. این نوع اضطراب‌ها معمولاً در کشورهایی با شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بحرانی تشدید می‌شود. در ایران، این مشکلات به صورت سیستمی و ساختاری وجود دارند و از بحران اقتصادی گرفته تا سرکوب‌های سیاسی و اجتماعی، بر روان جمعی افراد اثر گذاشته‌اند. بنابراین، افراد به‌ویژه در شرایطی که به آنها هیچ امیدی به تغییر وضعیت نمی‌دهند، ممکن است به خودکشی به عنوان یک «فرار» از شرایط تلخ زندگی روی آورند.

Ad placeholder

خودکشی: اعتراض یا تقلای فردی؟

آیا خودکشی می‌تواند به‌عنوان یک رفتار اعتراضی تلقی شود؟ پاسخ به این سوال پیچیده است. در جوامعی که سرکوب سیاسی و اجتماعی شدید است، خودکشی گاهی می‌تواند به‌عنوان یک راه‌حل نهایی برای فرد تبدیل به اعتراض شود. این اعتراض نه از طریق ابراز مخالفت‌های آشکار بلکه از طریق کنش نهایی و خودآگاهانه‌ای که فرد انجام می‌دهد، بروز می‌کند.

به‌ویژه در مواردی که فرد به دلیل احساس عدم توانایی در تغییر شرایط بیرونی خود به خودکشی روی می‌آورد، این اقدام به نوعی بازتابی از اعتراض به ساختارهای اجتماعی و سیاسی است که او را در موقعیتی بی‌پناه قرار داده‌اند.

از سوی دیگر، خودکشی به‌ویژه در شرایط کشوری مثل ایران، می‌تواند نشان‌دهنده یک نوع تقلای فردی در برابر بی‌معنایی زندگی باشد. فردی که در مواجهه با فشارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی احساس بی‌معنایی می‌کند، ممکن است دیگر به زندگی ادامه ندهد و دست به خودکشی بزند، نه به عنوان اعتراض، بلکه به عنوان یک راه فرار از بی‌معنایی و ظلم.

هشداری برای ایران

افزایش خودکشی‌ها در ایران، به‌ویژه در میان طبقات مختلف جامعه باید به‌طور جدی مورد توجه قرار گیرد. این پدیده، که در ظاهر ممکن است نتیجه مشکلات فردی باشد، در واقع بازتابی از بحران‌های عمیق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در کشور است. خودکشی می‌تواند هم به عنوان یک رفتار اعتراضی در برابر ظلم و بی‌عدالتی‌ها به عنوان یک تقلای فردی در برابر بی‌معنایی زندگی دیده شود. در هر دو حالت، ضرورت توجه به شرایط روانی و اجتماعی جامعه و ایجاد تغییرات ساختاری برای پیشگیری از این بحران‌ها، بیش از پیش احساس می‌شود.

و در نهایت و بدون شک، هر خودکشی یک پیام است که ما باید آن را بشنویم و درک کنیم. مرگ خود خواسته کیانوش سنجری یک هشدار برای ایران بود.

Ad placeholder