سهشنبه شب و بامداد چهارشنبه، ۹ و ۱۰ مرداد، تنها در فاصلهی چند ساعت، دو چهرهی برجسته در ائتلاف نیروهای موسوم به «محور مقاومت» در بیروت و تهران کشته شدند.
اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس، مهمان مراسم تحلیف رئیس جمهوری اسلامی بود و در محل اقامتش کشته شد. روایتها دربارهی نحوهی ترور متفاوتند و هنوز جزئیات دقیق مشخص نیست. از حمله با پرتابه و موشک تا انفجار بمب مجهز به هوش مصنوعی، روایتهای مطرح دربارهی آن است.
فواد شکر، بلندپایهترین فرمانده نظامی حزبالله هم در منطقهای مسکونی در حومه بیروت کشته شد. حمله هوایی به او به کشته شدن دستکم پنج غیرنظامی ــ سه زن و دو کودک ــ و مجروحیت دهها تن دیگر انجامید. میلاد بیدی، یکی از نیروهای سپاه پاسداران هم همراه فواد شکر معروف به حاج محسن کشته شد.
حالا همگی منتظرند که پاسخ جمهوری اسلامی و حزبالله و دیگر نیروهای «محور مقاومت» به این ترورها را ببینند. اسرائیل در وضعیت آمادهباش است و چهارشنبه، مقامهای ارتش اسرائیل، مرخصی سربازان را لغو کردند.
تحلیلگران گوناگون در اسرائیل و کشورهای دیگر در پیشبینی نوع واکنش احتمالی ایران و متحدانش در جبههی موسوم به «محور مقاومت»، تقریباً متفقالقولند:
- انتظار میرود ایران هر اقدام تلافیجویانهاش را در هماهنگی با نیروهای نیابتیاش انجام دهد. این میتواند چندین موج حمله در طی دورهای چندروزه باشد و منطقی است پذیرفتن اینکه اسرائیل پس از آن باز پاسخ خواهد داد.
- به علاوه، پیشبینی میشود که «محور مقاومت» از حمله به غیرنظامیان احتراز کند و تأسیسات نظامی و استراتژیک را هدف قرار دهد. این تأسیسات در مرکز و شمال کشور قرار دارند. انتخاب هدفهایی در حیفا یا تلآویو احتمالا پاسخ متناسب تلقی خواهد شد.
اما هنوز این باور وجود دارد که شاید پاسخها «سنجیده» باشند و اسرائیل نیز از واکنش بدتری در پاسخ به آنها دوری کند و جنگ تمامعیاری رخ ندهد.
در ادامه تحلیلهای منتشرشده در سه روزنامه اسرائیل، هاآرتص و جروزالم پست و تایمز اسرائیل را مرور خواهیم کرد.
«مرگ هنیه برای ایران اهمیت استراتژیک ندارد»
روزنامه «تایمز اسرائیل» در همکاری با آسوشیتدپرس مینویسد که برای ایران و حزبالله، جای چندانی برای اشتباه در پاسخ به حملههای اسرائیل وجود ندارد.
این یادداشت آنچه را پیش روست، چنین توصیف میکند:
تحلیلگران توافق دارند که هر دو حمله بیش از حد نزدیک به خانه انجام شدهاند که پاسخی در بر نداشته باشند … از کار درآوردن پاسخی که بدون راه بردن به افزایش مخرب تنشها بتواند بازدارندگی را احیا کند، چه بسا ظریفترین کنش تعادلآفرین در این حدود یک سال قرار داشتن در آستانهی جنگی منطقهای باشد.
گزارش تایمز اسرائیل سپس به سراغ مهند الحاج علی، پژوهشگر ارشد مرکز خاورمیانه کارنگی میرود که پژوهشاش بر حزبالله متمرکز است.
به باور الحاج علی:
این بار، خیلی در جنگ پیش رفته ایم و یک فرماندهی حزبالله هدف است. حزبالله باید پاسخ دهد و اگر پاسخ ندهد، قاعدهای جدید پیش خواهد آمد: کشتن غیرنظامیان در طرف اسرائیلی به هدف قراردادن حومههای بیروت خواهد انجامید. حزبالله نمیتواند چنین چیزی را بپذیرد… حزبالله باید فراتر از آنچه دامنهی فعلاً محدود عملیاتیاش است، پاسخ دهد. آنها باید در منطقهای در درون قلمروهای اسرائیل حمله کنند و این کار ریسکهای بزرگی به همراه خواهد داشت.
آندریاس کریگ، تحلیلگر نظامی و مدرس ارشد مطالعات امنیت در کینگز کالج لندن نیز نظر مشابهی دارد و میگوید حزبالله احساس خواهد کرد که باید حملهای تلافیجویانه و جدی انجام دهد:
تصور میکنم حزبالله ضربهای بسیارسختتر از قبل خورده و آن هم در جایی که درد زیادی دارد. در تقابل اسرائیل و حزبالله، این یک افزایش تنش عمده است و به خاطر آن حزبالله باید به طور متناسب و کمابیش زودهنگام به آن پاسخ دهد.
به باور کریگ، حزبالله احتمالا تأسیساتی نظامی همچون پایگاه هوایی نزدیک حیفا را هدف قرار خواهد داد، و نه اهداف غیرنظامی را.
نبیه عواضه، مبارز سابق حزب کمونیست لبنان که یک دهه در اسرائیل زندانی بود، و تحلیلگر سیاسی و نظامی کنونی که مواضعی نزدیک به «محور مقاومت» دارد، سومین کسی است که تایمز اسرائیل به سراغش میرود.
به باور عواضه، حزبالله حمله در بیروت ر ا«نقض تمام قواعد درگیری» میداند زیرا منطقهای مسکونی در این حمله هدف قرار گرفت و فواد شکر «در خانهاش و نه در مقری نظامی» کشته شد. این تحلیلگر نظامی میگوید پاسخ حزبالله علیه هدفی در حیفا خواهد بود.
در مورد پاسخ احتمالی ایران اما اوضاع پیچیدهتر است. برخی همچون آندریاس کریگ بر این باورند که ایران میتواند پاسخی خفیف بدهد. کریگ میگوید هرچند کشتهشدن هنیه در ایران به آبروی این کشور ضربه زده و تحقیرآمیز بوده، اما:
«هنیه بخش اساسی و سازندهی محور مقاومت نیست. مرگ او هیچ دلالت استراتژیکی برای ایران ندارد به جز اینکه ایران انگار سیلی خورده باشد، چون میزبان بوده و میهمانش … کشته شده است.»
نومی بار یاکوف، پژوهشگر برنامهی امنیت بینالمللی در اندیشکده «چتهام هاوس»، بر این باور است که ایران برای پاسخگویی سراغ نیروهای نیابتیاش خواهد رفت:
آنها همهجا آدمهای خودشان را دارند، برنامههای آموزشی و مسلح کردن و برنامهریزی خودشان را دارند، و میتوانند به هر نقطهای در دنیا دسترسی داشته باشند. آنها میتواند به هدفهای یهودی یا اسرائیلی در سرتاسر جهان ضربه بزنند.»
«آزادی گروگانها در برنامه نتانیاهو اولویت ندارد»
آموس هارل، تحلیلگر «هاآرتص» در ستونی دربارهی ترور اسماعیل هنیه و فواد شکر، آن را نشانهی بیاهمیتدانستن آزادی گروگانها در برنامه جنگ بنیامین نتانیاهو میداند.
به نوشتهی هارل، ترور شکر و حنیه با فاصلهی هفتساعته به دو مجادلهی داغ راه برده است: یک اینکه آیا کشتن هنیه در تهران اصلاً توجیهی دارد؛ و دو، بحث دربارهی توافق برای آزادی گروگانها.
هارل با اشاره به ترور سه رهبر جبهه موسوم به «محور مقاومت» مینویسد:
حذف سه رهبر حماس و حزبالله [از جمله محمد ضیف که ظاهرا ۱۳ ژوئیه در حمله اسرائیل کشته شد] را در خاورمیانه به عنوان موفقیتی برای اسرائیل در نظر گرفتند، حتی اگر با این کار به طور کامل آبروی بربادرفتهاش پس از قتل عام حماس در هفتم اکتبر را باز نیافته باشد. حالا اسرائیل به خاطر ترورها در حال آمادگی برای جلوگیری (و تا حدی جذب) حملههای تلافیجویانه از سوی ایران، حزبالله، حماس و حوثیها در یمن است. شانس اینکه معاملهای بر سر گروگانها صورت پذیرد، علیرغم حمایت دستگاه دفاعی اسرائیل از آن، اکنون به خاطر تغییرها در نظم منطقهها به صفر نزدیک شده است.
تحلیلگر هاآرتص به مقایسه ترور شکر و هنیه میپردازد. او میگوید هیچکس پس از حملهی حزبالله به مناطق اشغالی جولان که به کشتهشدن ۱۲ کودک و نوجوان انجامید و به معنای نقض قواعد نانوشتهی بازی از سوی حزبالله بود (البته حزبالله دست داشتن در این حمله را تکذیب کرده)، با هدف قراردادن فرمانده نظامی حزبالله در یک حملهی دقیق مشکلی نداشت. اما ترور هنیه در خاک ایران را متفاوت میداند و تأکید میکند که این ترور در حالی رخ داد که مذاکرات برای آزادی گروگانها با حماس در جریان بود و به علاوه، اقدامی برای تحقیر ایران به عنوان میزبان هنیه در روز تحلیف رئیس جمهوری جدیدش بود.
به باور هارل، ترور هنیه در تهران باعث شد ایران در مرکز تصمیمگیری برای نوع تلافیجویی باشد.
او بالاخره درباره نتانیاهو مینویسد:
دربارهی توافق برای آزادی گروگانها، مشخص است که نخست وزیر بنیامین نتانیاهو دستور کار خودش را دارد و بازگرداندن گروگانها به خانه در رأس آن نیست. نخست وزیر علاقهمند به تداوم جنگ در غزه بدون هیچ تغییری در اختصاص نیروهای عملیاتی در آنجا علیه حماس و بدون بیرون کشیدن سربازان از نتزاریم یا فیلادلفی است؛ دو کوریدوری در غزه که حالا ارتش اسرائیل اشغالشان کرده است. درگیری با حزبالله در شمال فعلا اولویت دوم برای نتانیاهو است. او نمیخواهد اسرائیل درگیر جنگی منطقهای شود و بنابراین نمیخواهد جنگ با حزبالله تشدید شود. از نظرگاه او، وضعیت در مرز شمالی اسرائیل میتواند برای مدت زیادی به همین شکل ساکن باقی بماند.
آنطور که هارل میگوید، نتانیاهو به سخنان ژنرالهای ارشد خود گوش فرانمیدهد و در برابر توافق کارشکنی میکند. هرچند مقامهای نظامی ارشد همچون وزیر دفاع بر این باورند که حماس پس از ترورهای اخیر در موقعیت ضعف قرار دارد و الان موقع مناسبی برای دستیابی به توافق با حماس و آزادسازی گروگانها است تا تنشها با حزبالله هم فروبنشیند، نتانیاهو ــ به گفته هارل ــ در حال توطئهچینی برای برکنار کردن یوآو گالانت است و با بهترشدن نتایج نظرسنجیها درباره عملکرد نتانیاهو پس از ترورهای اخیر، شاید نخست وزیر این برکناری را سریعتر انجام دهد.
«پیام قاطع و سنجیده به دشمنان اسرائیل»
یاکوف کاتز، تحلیلگر جورازلم پست، در ستونی با عنوان «پیام جسورانهی اسرائیل از طریق ترورهای بلندپایه اخیر» اقدام این کشور در کشتن شکر در بیروت و هنیه در تهران را میستاید و مینویسد:
اینها دو حمله در دو پایتخت، بیروت و تهران بود که پیشتر «از حد گذراندن» فرض میشد. انجام دادن آنها در فاصلهی تنها چند ساعت پیامی بسیار قوی میفرستند: نه فقط درباره تواناییهای اطلاعاتی و عملیاتی اسرائیل، بلکه همچنین دربارهی عزم و قطعیتاش برای حمله به هر کس که دستی علیهاش بالا ببرد.
به باور کاتز، این پیامها باعث شد مردم به یاد اسرائیل نیرومند پیش از فاجعههای نظامی و اطلاعاتی هفتم اکتبر گذشته بیفتند.
تحلیلگر جروزالم پست همزمان ترور شکر در بیروت را نوعی «مصالحه» از سوی بنیامین نتانیاهو میداند. او مینویسد که وزیران تندرو کابینه به دنبال حملهای بزرگ علیه حزبالله بودند اما نتانیاهو به دنبال جنگ تمامعیار نیست:
حذف شکر نوعی مصاحله بود. از یک سو، ضربهای بزرگ بود و پتانسیل این را دارد که حزبالله را به واکنشی شدید وادارد. از سوی دیگر، میتوان آن را حملهای دقیق، متمرکز و تنها دانست. این راهی است برای اسرائیل که بگوید در تلافی قتل ۱۲ کودک کار بزرگی انجام داده اما به دنبال درگیری وسیعتر نیست. توپ حالا در زمین حزبالله است.
اما کاتز خود بلافاصله مینویسد که همهی این حرفها تا شش ساعت بعدتر درست بود، وقتی هنیه در تهران ترور شد. به باور او، هدف قرار دادن هنیه در تهران یعنی متصل کردن حماس به حزبالله در حمله به جولان و در نهایت، متصلکردن مسئولیت تمام حملهها علیه اسرائیل به ایران که حامی حزبالله و حماس است.
او سپس به گمانهزنی درباره پاسخ تلافیجویانه ایران و حزبالله میپردازد و میپرسد: آیا اگر حزبالله به سمت تلآویو موشک شلیک کند و همهی آنها ردگیری شوند، اسرائیل از پاسخ به آن احتراز خواهد کرد یا پاسخ خواهد داد؟ اگر تهران به سمت اسرائیل موشک و پهپاد بفرستند و باز اکثریت آنها ردگیری و منهدم شوند، اسرائیل خود را وادار به پاسخگویی خواهد دید یا چرخه تلافی را قطع خواهد کرد؟
کاتز مینویسد:
اینها تنها چند سناریو است که اکنون در اورشلیم (قدس)، تهران، بیروت و غزه بررسی میشوند. همه در حال تحلیلند و میخواهند پیشبینی کنند طرف دیگر چه انجام خواهد داد.