آموزش و پرورش چه نقشی باید در دورانِ بحرانهای زیستمحیطی ایفا کند و در این دورانِ بحرانی برنامهی آموزشی را چگونه باید تغییر داد؟ چه درسها و موضوعاتی را باید به واحدهای آموزشی افزود؟ آموزش دربارهی محیطِ زیست بر چه پایه و اساسی باید باشد و از چه اصولی باید پیروی کند؟
بسیاری از کشورها از سالها پیش درسها و موضوعهایی متناسب با مسائلِ محیطِ زیست را در برنامههای درسی گنجاندهاند. در ایران اما این کار بسیار دیر و بهطورِ بسیار محدودی انجام شده و فقط چند سالی است که، در کنارِ برخی موضوعات در زمینهی محیطِ زیست که بهطورِ پراکنده در برخی کتابهای درسی آمده، فقط یک کتاب با عنوانِ انسان و محیطِ زیست آنهم فقط برای پایهی یازدهم در نظر گرفته شده است. با نظر به این کمبود، بایسته است دربارهی ارتباط میانِ مسائلِ محیطِ زیست و آموزش و پرورش بیشتر پژوهش کنیم.
کتابی با موضوع آموزش دربارهی آنچه محیط زیست را تهدید میکند
بهطور کلی، به نظر میرسد آموزش دربارهی اَبَرتهدیدها یکی از بایستههای نظام آموزشی در دوران معاصر است و یک روش این است که بحرانِ محیط زیست را نیز بر زمینهی بحث اَبَرتهدیدها آموزش دهیم. کتابِ رویارویی با تهدیدهای وجودی از طریقِ نوآوری در آموزش که در انتشاراتِ راتلج منتشر شده همین روش را پیشنهاد میکند. در این کتاب جمعی از پژوهشگران سویههایی از موضوعِ آموزش و پرورش در دورانِ تهدیدهای بزرگ و وجودی یا اَبَرتهدیدها را واکاویدهاند. پرسشِ کلیدی در این کتاب این است که چگونه باید دربارهی اَبَرتهدیدها که در دورانِ کنونی پیشاروی انسانها هست آموزش داد.
نویسندگان در چندین فصل موضوعِ آموزش را در ارتباط با دَه اَبَرتهدیدها به بحث و بررسی گرفتهاند. این تهدیدها عبارتند از:
- (یک) تغییرِ اقلیم،
- (دو) کاهشِ تنوعِ زیستی،
- (سه) افزایشِ بیرویهی جمعیت،
- (چهار) بیماریهای همهگیر،
- (پنج) فردگراییِ سودمحور،
- (شش) جنگهای هستهای، بیولوژیکی، و شیمیایی،
- (هفت) ایدئولوژیها،
- (هشت) ناآگاهی و کژنماییِ حقایق،
- (نُه) هوشِ مصنوعی، و
- (دَه) نابرابری.
چنانکه پیداست چند تا از این تهدیدها بهطورِ مستقیم یا نامستقیم به مسائلِ محیطِ زیست مربوط میشوند، و گرچه ظاهراً برخی از این تهدیدها به هم ربطی ندارند، اما کتاب بر این مبنا نوشته شده که این تهدیدها همه با همدیگر در ارتباط هستند و نباید آنها را جدا از یکدیگر دید. ویراستار کتاب در پیشگفتار ارتباطِ این دَه تهدید را بهاختصار نشان میدهد: آنچه این تهدیدها را به همدیگر پیوند میدهد موضوعِ «پایایی» است. از همین رو، کتاب میخواهد آن مبانی و اصولی را در اختیارِ خوانندگان بگذارد که برای آموزشِ پایایی لازم است.
در فصلهای یکم و دوم نویسندگان به بحثها و مسائلِ پایه دربارهی آموزش در زمینهی اَبَرتهدیدها میپردازند. در این دو فصل شاخهای از رشتهی علومِ تربیتی با عنوانِ «علمِ آموزشِ پایایی» طرح و معرفی میشود. در واقع این کتاب خودش یکی از آثارِ پیشگام در این رشته از دانش است. علمِ آموزشِ پایایی به این پرسش میپردازد که دانش و پژوهش در زمینهی پایایی را چگونه میتوان بهشیوهای غیررادیکال و خوشایند و طوری که هیچگونه تعارضی در منافع پدید نیاید سامانمند کرد و گسترش داد.
در فصلِ سوم نویسندگان بر موضوعِ تغییرِ اقلیم متمرکز میشوند و دستورکاری برای آموزش در این زمینه فراهم میآورند. چهار رکن برای این دستورکار به بحث و بررسی گرفته شده است: (یک) به چالش گرفتنِ دیدگاهِ سنتی که تغییرِ اقلیم را تهدیدی بیرونی میشمارد؛ (دو) توجه به تعارضها در منافع که هر پیشنهاد یا راهحلی برای مسئلهی تغییرِ اقلیم ممکن است با خود به همراه بیاورد؛ (سه) ارتباط با جامعه برای آنکه در همکاری با همدیگر راهکارهایی بیابیم که مشروعیت داشته باشند و جامعه آنها را بپذیرد؛ و (چهار) تغییر در سیاستگذاریها و نهادها و محیطهای آموزشی به این هدف که زمینه را برای ترادیسیهایی فراگیر و دربرگیرنده و دمکراتیک در جامعه در رویارویی با تغییرِ اقلیم فراهم کنیم.
اَبَرتهدیدِ کاهشِ تنوعِ زیستی موضوع فصل چهارم است. در این فصل بحث میشود که آموزش و پرورش در چه شیوههایی ممکن است در زمینهی حفاظت از تنوعِ زیستی یاریبخش باشد. سپس در فصلِ پنجم نویسندگان به مسئلهی افزایشِ بیرویهی جمعیت میپردازند و استدلال میکنند که یکی از علتها که معمولاً از نگاهها میگریزد رشد و توسعهی نئولیبرال است.
در فصلهای ششم و هفتم نقشِ آموزش و پرورش در زمینهی بیماریهای همهگیر بررسی شده است. نویسندگان تاریخچهای از اقدامات و تدابیر در مقابلِ همهگیریها را طرح میکنند و نقشی را که آموزش همواره در مهار این بیماریها ایفا کرده و سپس، با تمرکز بر دوران معاصر، نقشِ آموزش در مهارِ کووید-۱۹ را بررسی میکنند.
خودمحوری چونان یک یک اَبَرتهدید یا تهدیدِ وجودی در فصل هشتم بحث شده است. برخی اندیشمندان بر این باورند که توسعهی اقتصادی به شکلی که در جوامعِ مدرن پدید آمده باعث شده که خودمحوری در این جوامع به اصلی اساسی و سازماندهنده تبدیل شود. این فصل نشان میدهد که این خودمحوری در سیارهای که سخت آسیبپذیر است چه بر سرِ رفاهِ فردی و جمعی میآورد و اینکه آموزش و پرورش در دورانِ معاصر چگونه از این خودمحوری تأثیر پذیرفته است. سپس در فصل نهم نابرابری و بیعدالتی و نقشی که آموزش و پرورش دربارهی این تهدید میتواند ایفا کند بررسی شده است.
ایدئولوژیها یکی دیگر از ابرتهدیدهایی هستند که همواره در زندگیِ فردی و جمعی حضور داشته و دارند. آیا میتوان تهدیدهای ایدئولوژیها را برطرف کرد یا کاهش داد، و آیا چنین کاری از طریقِ آموزش و پرورش شدنی است؟ این پرسشها در فصل دهم بررسی میشود. تهدیدهای جنگافزارهای هستهای و بیولوژیک و شیمیایی و نیز تهدیدی که هوش مصنوعی برای انسان دارد از دیگر اَبَرتهدیدهایی است که به نظرِ نویسندگان نوعِ خاصی از آموزش و پرورش را میطلبد و در فصلهای یازدهم و دوازدهم بحث شدهاند.
سرانجام در فصلِ سیزدهم مسئلهی ناآگاهی و بیخبری و موانعی که در دورانِ معاصر بر سرِ راهِ دستیابی به حقیقت هست چونان تهدیدی بزرگ و وجودی معرفی میشود. برخی از اندیشمندان بر آنند که ناآگاهی و جهل در جوامعِ مدرن بهعلتِ کمبودی نیست که بتوان با آموزش برطرف کرد، بلکه پیآمدِ شیوهی تولید و توزیعِ دانش در این جوامع است؛ یعنی تولید و توزیعِ دانش در سطحِ بسیار پیشرفته و تخصصیشده به جهل و ناآگاهی دامن زده است. نویسنده در این فصل این دیدگاه را بررسی و واکاوی میکند و به این پرسش میپردازد که آیا راهحل در تغییر دادنِ آموزش و پرورش است. چنانکه گفتیم، هریک از فصلها در این کتاب مبنایی به دست میدهد برای گونهای تغییر در نظامِ آموزش به این هدف که انسانها بتوانند با اَبَرتهدیدها در دورانِ معاصر مقابله کنند. مجموعهی بحثها در فصلهای این کتاب قرار است اصولی فراهم آورد که بر پایهی آنها بتوان برنامهی تحصیلی و واحدهای درسی را در این راستا تغییر داد. یکی از ویژگیهای خوب این کتاب این است که در هر فصل پیشنهادهایی کاربردی و مشخص نیز ارائه شده است. با این اوصاف، این کتاب اثری خواندنی و آموزنده برای پژوهشگران و دانشجویان در رشتههای مربوط به علومِ تربیتی و فلسفهی آموزش و پرورش و مطالعاتِ محیطِ زیست است.