آنچه که می‌خوانید:

مریم طباطبایی، متولد ۱۳۵۹ در دانشگاه الزهرا و دانشگاه هنر در تهران تحصیل کرده است. «از صدای شکستن» آخرین نمایشگاه انفرادی او بود که در سال ۱۴۰۲ در گالری نیان برگزار شد. «از صدای شکستن» مجموعه‌ای‌‌ست از چند تابلو تک‌رنگ در ابعاد بزرگ که برخی از آن‌ها در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند و در یک تصویر پارانوما چند منظر از ویرانی و تباهی را به نمایش می‌گذارند. این آثار همان‌قدر درباره فاجعه متروپل (در خرداد ۱۴۰۱ در آبادان) معتبر است که بر انفجار مهیب بیروت (مرداد ۹۹/اوت ۲۰۲۰) و یا ویرانی حمص (۲۰۱۱) و یا بر محاصره ماریوپل (فوریه ۲۰۲۲) دلالت دارد. طباطبایی در رویکردش به ویرانه‌ها به سنت رمانتیسم در هنر غرب تکیه دارد. کار مریم طباطبایی فقط نمایش ویرانی‌ها نیست. او به درون ویرانه‌ها هم نفوذ می‌کند که روایتی از درماندگی انسان را مقابل دیدگان ما قرار دهد. احمد بارکی‌زاده می‌گوید: «ساختار آثار از خطوط خشک و خشن و زاویه‌دارند. به همین سبب، در نگاه اول لطافتی درفضای تابلو دیده نمی‌شود و کار دائم به بیننده شوک وارد می‌کند. کنتراست شدید نور و سایه اثر را دائم در جنبش نگه می‌دارد. حرکت خطوط ریز و درشت اثر و تغییر جهت دائم آنان حس زنده بودن کار هنرمند را دوچندان می‌کند و به همین خاطر وقتی به آنها نگاه می‌کنیم، گرچه اثری از انسان و زندگی در آن نمی‌بینیم ولی جنبش درون کار، یادآور آن زندگانی‌ست که در گذشته در آن محل وجود داشته است.» نگاره آیت به ویژگی مهم دیگر این آثار اشاره می‌کند: «کارهای مریم بی‌اندازه «رسا» (expressiv)ست. او تکنیک را به کمک می‌گیرد که صدای اثر را رساتر و بلندتر کند. کنتراست‌ها در خدمت این هدف، یعنی رسایی کار قرار گرفته‌اند. در این میان تکنیک خراش، آن زخمی که هنرمند روی مقوا می‌اندازد، این زخم را بیننده هم احساس می‌کند. این برای من شخصاً تاثیرگذار بود.»
در مجموع جهان ویران و تباه شده‌ای که مریم طباطبایی مقابل دیدگان ما می‌گذارد در کشش و کوشش بین دوری و نزدیکی، نور و سایه شکل می‌گیرد. همه چیز بستگی دارد به اینکه ما از کدام زاویه به ویرانه‌ها نگاه کنیم. آیا از این محتوا «سیاسی»‌تر می‌توان سراغ گرفت؟

«از صدای شکستن» مجموعه‌ای‌‌ست از چند تابلو تک‌رنگ در ابعاد بزرگ که برخی از آن‌ها در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند و در یک تصویر پارانوما چند منظر از ویرانی و تباهی را به نمایش می‌گذارند. این آثار همان‌قدر درباره فاجعه متروپل (در خرداد ۱۴۰۱ در آبادان) معتبر است که بر انفجار مهیب بیروت (مرداد ۹۹/اوت ۲۰۲۰) و یا ویرانی حمص (۲۰۱۱) و یا بر محاصر ماریوپل (فوریه ۲۰۲۲) دلالت دارد.

https://www.instagram.com/p/C1XIQg5tj4d/?hl=de&img_index=1

به یک معنا «از صدای شکستن»ِ مریم طباطبایی درباره جهانی‌ست که رو به انحطاط و زوال گذاشته. کار مریم طباطبایی فقط نمایش ویرانی‌ها نیست. او به درون ویرانه‌ها هم نفوذ می‌کند که روایتی از درماندگی انسان را مقابل دیدگان ما قرار دهد.  

https://www.instagram.com/p/C7RymJINZVl/?hl=de&img_index=1

مریم طباطبایی، متولد ۱۳۵۹ در دانشگاه الزهرا و دانشگاه هنر در تهران تحصیل کرده و از سال ۱۳۸۲ تاکنون به طور مستمر در بیش از ۹ نمایش انفرادی طراحی و نقاشی و بیش از ۷۰ نمایش گروهی داخلی و خارجی شرکت داشته است. طباطبایی در زمینه تصویرگری، تدریس و چاپ دستی نیز فعالیت دارد. «از صدای شکستن» آخرین نمایشگاه انفرادی او بود که در سال ۱۴۰۲ در گالری نیان برگزار شد.

Ad placeholder

با تکیه بر رمانتیسم

نقاشی دوران رمانتیسم تحت تأثیر احساسات، طبیعت و مناظر ویران شده بود. هنرمندان در دوران رمانتیسم با استفاده از ویرانه‌ها احساساتی مانند اندوه، نوستالژی و حیرت را در مخاطبانشان برمی‌انگیختند با این هدف که نشان دهند خردگرایی انسان به عنوان مهم‌ترین دستاورد دوران روشنگری حاصل چندانی در برندارد. در هنر رمانتیک، طبیعت – با قدرت غیرقابل پیش‌بینی،‌ بدیلی در برابر جهان منظم و هندسی و قابل پیش‌بینی ارائه می‌کرد. تصاویر خشن و هولناک طبیعت که توسط هنرمندان رمانتیک ساخته شده است، بیانگر مفهوم مورد نظر دنیس دیدروست که هر آنچه که وحشت برانگیزد، به تعالی منتهی می‌شود. «کلک مدوسا» اثر تئودور ژریکو ( ۱۸۱۹ – موزه لوور پاریس)، برخی آثار ویلیام ترنر از جمله «کشتی شکسته مینوتور» (۱۸۱۰، موزه کالوست گُلبنکیان در لیسبون)، یا «سوختن پارلمان در آتش» (۱۸۳۴، موزه هنر کلیولند) چنین آثاری‌اند: وحشت را یادآوری می‌کنند که ما را به ضرورت تعالی رهنمون باشند. «از صدای شکستن» مریم طباطبایی هرچند به این سنت دیرین تکیه دارد، اما از میل به تعالی در آن نشانی نمی‌بینیم. انسان فاجعه‌زده بر ویرانه‌های به جای مانده از زندگی‌اش، در مرکز توجه اوست. انسان‌های محتضر در میان ویرانه‌ها و افرادی که به نقطه‌ای در دوردست خیره مانده‌اند و همچنین سکوت بعد از وقوع فاجعه. صدای هق هق کسی را آیا می‌توان شنید؟ 

https://www.instagram.com/p/C2AeAxoNF49/?hl=de&img_index=1

احمد بارکی‌زاده، نقاش و منتقد می‌گوید:

ترکیب‌بندی این آثار در واقع دو پرسوناژ را معرفی می‌کند. آنچه هست، ساختمان مخروب و آنچه نیست یا قبلاً بوده یا در آینده خواهد آمد، فضای اطراف ساختمان. در نگاه اول ما لکه سیاهی را می‌بینیم که پرسوناژ ساختمان متروپل است و در کنار آن لکه‌هایی سفید که فضای خالی اطراف آن است و در اصطلاح طراحی و مجسمه‌سازی به فضاهای پر و خالی فضای مثبت و منفی می‌گویند. فضای خالی این تابلوها توسط فرم و ساختار و شکل ساختمان شخصیت می‌گیرند و نقش پیدا می‌کنند. ترکیب‌بندی‌های اثر سرشار از حرکت‌های ریز و درشت هستند و چشم بیننده را دائم در چرخش به روی کار هنرمند وا‌می‌دارند.

https://www.instagram.com/p/C5Q4dnOtJ6d/?hl=de&img_index=1

او در ادامه درباره تجربه مخاطب در نخستین برخورد با این آثار می‌گوید:

ساختار آثار از خطوط خشک و خشن و زاویه‌دارند. به همین سبب، در نگاه اول لطافتی درفضای تابلو دیده نمی‌شود و کار دائم به بیننده شوک وارد می‌کند. کنتراست شدید نور و سایه اثر را دائم در جنبش نگه می‌دارد. حرکت خطوط ریز و درشت اثر و تغییر جهت دائم آنان حس زنده بودن کار هنرمند را دوچندان می‌کند و به همین خاطر وقتی به آنها نگاه می‌کنیم، گرچه اثری از انسان و زندگی در آن نمی‌بینیم ولی جنبش درون کار، یادآور آن زندگانی‌ست که در گذشته در آن محل وجود داشته است.

Ad placeholder

دوری و نزدیکی، آشنایی و ناآشنایی

این دست از آثار مریم طباطبایی در ابعاد بزرگ روی مقوا به شکل تک‌رنگ با خش انداختن روی کاغذ ساخته شده‌اند. در نگاه اول گمان می‌بریم که ما این تصاویر را در جایی دیده‌ایم. فاجعه متروپل؟ ممکن است. اما همانقدر هم این ویرانه‌ها به ویرانه‌های حمص یا ماریوپل و یا در ابعاد بسیار بزگ‌تر به فاجعه غزه شباهت دارند. این احتمال هم البته وجود دارد که هنرمند قصد دارد به ما نسبت به فاجعه‌ای که هنوز به وقوع نپیوسته اما هردم ممکن است اتفاق بیفتد هشدار ‌دهد. ما سپس از بیرون به درون ویرانه‌ها، به باقی مانده‌های یک زندگی تباه شده راه پیدا می‌کنیم. سایه‌روشن شخصی که در آن میان دراز کشیده و دستش را روی سرش گذاشته است. مثل این است که او به آغوش خودش، و به یک معنا به خودش پناه برده است که سپس در تصویر بعدی جنازه مردی، چه بسا پدری را بر  تخت ببینیم. پسرکی بر زمین نشسته، دست‌ها را حائل میله تخت کرده و سر بر دستان خود نهاده است. او به چه می‌اندیشد؟

https://www.instagram.com/p/C1mFSfAtiK5/?hl=de&img_index=4

جهانی که مریم طباطبایی می‌آفریند و مقابل دیدگان ما قرار می‌دهد، از جنس کابوس‌های ماست. ممکن است هر یک از ما یکی از این صحنه‌ها را به خواب دیده باشیم. برای همین هم آشنا و در همان حال ناآشناست. با ما اخت است اما «هنوز» دور است از ما. چنین است که جهان او – این جهان ویران و تباه شده – در کشش و کوشش بین دوری و نزدیکی، نور و سایه شکل می‌گیرد. همه چیز بستگی دارد به اینکه ما از کدام زاویه به ویرانه‌ها نگاه کنیم. آیا از این محتوا «سیاسی»‌تر می‌توان سراغ گرفت؟

Ad placeholder

هنرمند در این میان برای اینکه کانون و تمرکز نگاه ما را برآشفته نکند، فقط از یک رنگ و با استفاده از تکنیک «خش» (Sgraffito) استفاده کرده است، اما نه به شکلی که در نقاشی‌های کلاسیک سراغ داریم. نگاره آیت، هنرمند نقاش می‌گوید:

در تکنیک اسگرافیتو (Sgraffito) از خمیری استفاده می‌کنیم شبیه گچ که به نقاشی حجم بدهد. کار مریم طباطبایی فرق می‌کند. او با کاردک یا برخی قلم‌موها یا یک چیز تیز دیگر روی اثر خش انداخته است.

نگاره آیت در ادامه به ویژگی دیگر کارهای مریم طباطبایی در این مجموعه اشاره می‌کند:

کارهای مریم بی‌اندازه «رسا» (expressiv) است. او تکنیک را به کمک می‌گیرد که صدای اثر را رساتر و بلندتر کند. کنتراست‌ها در خدمت این هدف، یعنی رسایی کار قرار گرفته‌اند. در این میان تکنیک خراش، آن زخمی که هنرمند روی مقوا می‌اندازد، این زخم را بیننده هم احساس می‌کند. این برای من شخصاً تاثیرگذار بود.

https://www.instagram.com/p/C2kO8_At0l7/?hl=de&img_index=1

به کارگیری هوشمندانه این تکنیک‌ها به طباطبایی این امکان را داده که به لایه‌های پیچیده‌تری دست پیدا کند. منتقدی در این‌باره گفته است:

آثار طباطبایی از جهان طراحی سربرآورده‌اند و اکنون در ابعادی بزرگ مخاطب را به درون خود می‌کشند. خراش‌هایی که تصاویر را بر روی کاغذ مقوای سنگین ساخته‌اند و جایی در میان یا مرکز تصویر نور یا سفیدی اکسپوزی هست که نقطه نفوذ مخاطب به درون تصویر است. نکته قابل توجه درباره آثار طباطبایی، صرفا فرم نیست بلکه فرم با درون‌مایه آثار هم‌نشینی مناسبی یافته است.

https://www.instagram.com/p/Cwr3wpNNW9g/?hl=de