یک بار دیگر گفتهایم که دیکتاتورها در هر منطقه جهان که باشند ویژگیهایی دارند که آنها را در گستره تاریخ شبیه به هم میسازد. از همین روی جنبشهایی هم که علیه آنها به پا میشود، ناگزیر شباهتهایی ویژه با هم پیدا میکنند و شیوهها و ابزار مبارزهشان کمابیش یکسان میشود.
جنبش سبز در ایران هم میخواست در اعتراضش علیه خودکامگان همان ابزاری را به کار ببرد که در جنبش مشروطیت تجربه شده بود. شعر و شعار و موسیقی مهمترین این وسائل بود. شعارهایی که برای دکلامسیون و یا برای پیوند با موسیقی انتخاب میشد بسیار هوشمندانه و هدفمند مینمود. این شعارها از «رأی ما کو» شروع میشد و رفته رفته به «مرگ بر دیکتاتور» میرسید.
ترانه ژاله
در برپایی نهضت سبز، فرآوردههای موسیقی که با شتاب و هیجان ساخته و پرداخته شده بود اگر هم لنگیهایی داشت، در زیر پوشش شعرهای برانگیزاننده پنهان میماند. در جمع این سهگانه، یعنی شعر و شعار و موسیقی، درست همانند دوره مشروطیت نقشی سازنده در جنبش ایفا میکرد.
همان شباهتی که در جنبشها وجود دارد سبب شده بود که ترانههای زمان انقلاب ۵۷ که بیجا و به خطا به کار رفته بود، اینک در جای درست خود مورد استفاده قرار گیرد.
یکی از مشهورترین این ترانهها که با سرود پهلو میزند، بازتاب واقعه خیابان ژاله در ۱۵ شهریور ۱۳۵۷ است. این ترانه نتیجه پیوند شعری است برانگیزاننده از سیاوش کسرایی و آهنگسازی حسین علیزاده. جمهوری اسلامی بیشترین استفاده تبلیغاتی را از این ترانه کرد، ولی در جنبش سبز بود که جایگاه واقعی خود را بهدست آورد.
ترانه خس و خاشاک
آزادیخواهان هرچند مدتی زیر فشار خودکامگان باشند و مجبور شوند خود را پنهان کنند، اما باز روزنههایی برای ابراز وجود پیدا میکنند. آنها مانند شهابی هستند که یکباره ابرهای تیره شب ظلمانی را میدرد و زمین و زمان را روشن میکند. خودکامگان از سوی دیگر توانایی آزادیخواهان را ناچیز ارزیابی میکنند و وقتی انفجاری رخ میدهد و فریادی بلند میشود، آن را به چیزی نمیگیرند.
در نهضت سبز، ترانههایی که شتابزده ساخته و پرداخته شده بودند، در جمع سهگانه شعر و شعار و موسیقی، درست همانند دوره مشروطیت نقشی سازنده در جنبش ایفا میکردند.
جنبش سبز نیز شهابی بود که ناگهان آسمان تیره ایران را روشن کرد و وعده سر برآوردن سپیده را میداد. هنگامی که سیل مردمان به حرکت درآمد، نظام خودکامه اندیشید که با یک نفیر همه معترضان از ترس خیابانها را رها میکنند و به خانههایشان برمیگردند. در عمل ولی چنین نشد. معترضان ماندند و کار جنبش بالا گرفت. رییس جمهوری که با تقلب در مقام خود ابقاء شده بود، بر منبر رفت و زبان به تحقیر معترضان گشود و آنها را «خس و خاشاکی» نامید که بهزودی از میان میروند. این حرف کسی بود که در آغاز کار، خود را از رنجبران جامعه معرفی کرده بود و ادعا میکرد که با رأی عامه مردم انتخاب شده است و همیشه به تأکید میگفت که به تودهها تکیه دارد.
سخن تحقیرآمیز رییس جمهور تقلبی موجی از تظاهرات تند را بهوجود آورد و هنرمندان نیز پاسخ دندانشکنی به او دادند. محمد رضا شجریان گفته بود: اگر خس و خاشاک این است، من هم به آن تعلق دارم و همچنین گفته بود هرگاه صدای خود را از صدا و سیمای جمهوری اسلامی میشنود احساس شرم میکند. در زمانی کوتاه ترانههایی نیز با مضمون «خس و خاشاک» منتشر شد. برخی از آنها شناسنامه داشتند و برخی بیشناسنامه بودند.
در یکی از این ترانهها آمده بود:
سیل جوشنده خس و خاشاک نیست
گرچه از کشتن شما ما را باک نیست.
این ترانه را میتوانید در برنامه رادیویی «ترانههای سبز» بشنوید.