دیدگاه

برای دهه‌ها سیاستمداران اروپایی حزب‌های جریان غالب راست و چپ به قول خودشان به «میانه» چسبیدند و به خصوصی‌سازی و «آزادسازی» اقتصادی و برچیدن دولت رفاه مشغول شدند. وقتی راست افراطی قدرت گرفت، آنها سعی کردند با ادغام عنصرهای سیاست راست افراطی همچون مهاجرستیزی و اسلام‌ستیزی رأی بدنه آنها را جمع کنند؛ غافل از اینکه آن بدنه، اصل را به کپی ترجیح خواهند داد.

انتخابات در اروپا برای مدت‌ها قدرت را به دست کسانی از راست و چپ میانه می‌داد که در حقیقت تفاوتی با هم نداشتند. همین مسأله مشارکت را کمتر و کمتر کرد. اما من امروز در انتخابات اروپا رأی‌ام را به صندوق می‌اندازم. چشم‌انداز پیش رو، یعنی پیروزی بلوک قدرتمندی از راست افراطی، مرا هراسانده است. معلوم نیست قهقهرای سیاست راست‌ها به کجا بینجامد. من که علاقه‌ای به رأی‌گیری و دموکراسی پارلمانی ندارم، این‌بار فکر می‌کنم که خطر جدی‌تر از همیشه است؛ آن‌قدر جدی که مرا برای رأی‌دادن به چپ‌های پارلمانتاریست به پای صندوق رأی بکشاند.

هلند نخستین کشوری است که ساکنان آن پنج‌شنبه ششم ژوئن پای صندوق‌های رأی خواهند رفت. انتخابات پارلمان اروپا در کشورهای مختلف تا ۹ ژوئن ادامه خواهد داشت. مطایبه تاریخ است که هلندی‌ها باید آغازگر رأی‌دادن در این دوره باشند  (به استثناء استونی که از سوم تا نهم ژوئن در آن رأی‌گیری اروپایی ادامه دارد): پیروزی غافلگیرانه‌ی راست افراطی در نوامبر گذشته در هلند بود که اساساً روایت غلبه راست افراطی بر اروپا در ۲۰۲۴ را جان بخشید.

در هلند، ائتلافی از راست‌ها به سرکردگی خیرت ویلدرس، اسلام‌ستیز راست افراطی ضدمهاجر، حکومت را در دست خواهد گرفت. نخست‌وزیرشان، رئیس سابق سازمان امنیت هلند، سازمان مهاجرت، پلیس ملی و … است. برای انتخابات اروپایی هم راست افراطی بیشترین شانس را دارد. همین طور در فرانسه، راست افراطی بیشتر از بقیه در نظرسنجی‌ها رأی دارد.

در سوئد، فنلاند، آلمان، اتریش، … راست افراطی قدرتمند ظاهر خواهد شد.

بگذارید به آمارها نگاهی دقیق‌تر بیندازیم:

حزب‌های راست افراطی و راست پوپولیست احتمالاً در ۹ کشور صدرنشین خواهند بود: اتریش، بلژیک، چک، فرانسه، مجارستان، ایتالیا، هلند، لهستان و اسلوواکی.
این حزب‌ها احتمالا در ۹ کشور دیگر هم دوم یا سوم خواهند شد: بلغارستان، استونی، فنلاند، آلمان، لتونی، پرتغال، رومانی، اسپانیا و سوئد.

حزب «برادران ایتالیا» جورجا ملونی، با ریشه‌های نئوفاشیستی، نمایندگانش را به ۲۷ تن می‌رساند و حزب «اجتماع ملی» مارین لوپن به رکورد ۲۵ کرسی خواهد رسید. در اتریش، حزب آزادی (FPÖ) شمار نمایندگانش را دو برابر خواهد کرد و به شش رساند و در آلمان احتمالا حزب آلترناتیو برای آلمان (AfD) ۱۹ کرسی به دست خواهد آورد.

اگر این آمار درست از آب دربیاید، ائتلاف راست افراطی و راست محافظه‌کار و راست میانه می‌تواند بلوکی قدرتمند برای تأثیر منفی بر قانون‌گذاری‌های مربوط به بحران اقلیمی و پناهندگی  در پارلمان اروپا ایجاد کند.

پارلمان اروپا پس از انتخابات سال جاری  ۷۲۰ کرسی خواهد داشت. دو گروه پارلمانی اصلی راست افراطی را «محافظه‌کاران و اصلاح‌طلبان اروپایی» (ECR) و «هویت و دموکراسی» (ID) می‌سازند، هرچند تنها برای دومی «راست افراطی» را به کار می‌برند.

درECR  «برادران ایتالیا» ملونی و «عدالت و قانون» لهستان بزرگترین نیروها هستند و «دموکرات‌های سوئدی» و «وُکس» اسپانیا و شماری دیگر از حزب‌های راست افراطی در آن عضوند. در ID، «اجتماع ملی» فرانسه و «حزب برای آزادی» ویلدرس هلند و لیگ ایتالیا ماتئو سالوینی و … قرار دارند. پیش‌بینی می‌شود ECR از ۶۷ کرسی به ۸۵ کرسی و ID از ۵۸ کرسی به ۹۸ کرسی برسد. البته که بین این حزب‌ها هم اختلاف وجود دارد و ID پس از رسوایی AfD آلمان گفته این حزب را از گروه خودش بیرون رانده است.

در هر حال، رأی من دردی دوا نخواهد کرد. موج راست افراطی دیگر سوار بر اقلیتی به‌حاشیه‌رانده‌شده نیست. حتی در میان به اصلاح «جن زی» یا نسل بعد از هزاره‌ای‌ها هم طرفداران زیادی دارند؛ دست کم در اروپا، از شرق (بیشتر) تا غرب (کمتر). این رأی‌ها شاید آخرین تلاش‌های نومیدانه برای جلوگیری از فاجعه‌ای باشند که قریب الوقوع است.

شادا اسلام، مدیر پروژه «افق‌های جدید» در ستونی برای روزنامه بریتانیایی «گاردین» درباره انتخابات پارلمان اروپا می‌نویسد:

این لحظه‌ی غمگین و هوشیارکننده‌ای برای تمام اروپایی‌های پیشرو است. و برای اقلیت‌های اتنیکی و نژادی و مسلمان‌ها، زمانی برای اضطراب عمیق شخصی. بسیاری حس می‌کنند به آنها خیانت شده و وانهاده شده اند: نه فقط از سوی سیاستمداران و سیاستگذاران اروپایی ــ آنها هرگز آنقدرها به فکر ما نبودند ــ بلکه همچنین از سوی بخش بزرگی از رسانه‌ها و «متخصصان» اروپایی که نتوانستند خطرهای یک اروپای راست افراطی را ببیند، تهدید را دست‌کم گرفتند، یا عمداً رویشان را به سمت دیگر گرداندند. دردناک‌تر حتی، بسیاری از دوستان و همکاران سفید ما هنوز نمی‌توانند و نخواهند توانست بفهمند که برای ما همه‌ای اینها بعدی شخصی دارد و تأثیری واقعی بر سلامت روان و زندگی روزمره ما می‌گذارد. اگر آنها توجه می‌کردند، به آنها نیز اثبات می‌شد که نژادپرستی در سرتاسر اروپا «فراگیر و لجام‌گسیخته» است.

اگر واقعاً فاجعه رخ دهد، چه خواهیم کرد، ما «غیرسفیدهای» داخل کشورهای اروپایی چه خواهیم کرد؟ «ما غیرسفیدها» هم کل توپری نیست. آنها که شهروند شده‌اند و پاسپورت گرفته‌اند، در موقعیت به مراتب بهتری از غیرشهروندها هستند.

آیا به همین خاطر بود که بسیاری از ایرانی ـ هلندی‌ها به خیرت ویلدرس رأی دادند؟ آیا تصویر معوج و منحرف خودشان به مثابه‌ی آریایی سفید و مهاجر نمونه را در چهره‌ی او می‌دیدند؟

کسی چه می‌داند! امروز من، بر خلاف میل باطنی و اخلاق سیاسی‌ام، می‌خواهم رأی بدهم. این یعنی، من، برای خودم، یک آلارمیست سیاسی ام و فکر می‌کنم واقعاً اتفاق‌های بدی پیشاروی ماست. رأی بی‌فایده دادن پس چرا؟ نمی‌دانم! فقط شاید …

رئالیست‌‌ها اکنون باید محزون‌ترین موجودات جهان‌ باشند.