بهار عربی، با تمام جنبههای گوناگون و متنوعاش، نظر نویسندگان مدافع حقوق زن در جهان عرب را نیز به خود جلب کرده است، اما همه این نویسندگان دیدگاه یکسانی درباره دستاوردهای بهار عربی برای زنان ندارند.
بهار عرب یا خزان زن عرب؟
برخی از نویسندگان مدافع حقوق زن در جهان عرب معتقدند که بهار عربی «آغازی مردانه» دارد و بر اثر برانگیخته شدن «غیرتی مردانه» شکل گرفته؛ اینکه در تونس، کشوری که علیرغم وجود رگههای مدرن، هنوز تار و پودش از سنت است، جوانی تحصیلکرده اما بیکار به نام محمد بوعزیزی، از یک «زن» که افسر پلیس بوده است، سیلی میخورد و این سیلی را به خاطر اینکه یک زن به او زده، غیر قابل تحمل میداند و در نهایت خودسوزی میکند.
این افراد به برادر محمد بوعزیزی استناد میکنند که در یکی از مصاحبههایش گفته بود «مرد در جامعه ما تحمل نمیكند كه زنی به گوشش سیلی بزند و برای او بهتر است كه بمیرد؛ بوعزیزی هم چنین كرد.»
مرنیسی میگوید رسانهها و شبکههای اجتماعی مرز بین حریم خصوصی و زندگی اجتماعی مردم را از میان برداشتهاند. در جوامع اسلامی «حریم خصوصی» یعنی زن و عرصه عمومی یعنی مرد. به این جهت فروریختن دیوار بین این دو سرانجام به برابری زن و مرد در جوامع اسلامی خواهد انجامید.
کشیده شدن دامنه بهار عربی به لیبی، هراسها را در زمینه نادیده گرفتن حقوق زن در چنین کشورهایی بیشتر کرد. آنیک کوژان، یکی از روزنامهنگاران زن در روزنامه لوموند، در کتابی با عنوان «طعمهها؛ در حرمسرای قذافی» بر این باور است که «غیبت زنان» در انقلاب لیبی بسیار عجیب است.
او در پاسخ به این پرسش که چرا زنان لیبی خود را مخفی میکردند، به این نتیجه رسید که در این زمینه، اختیار در دستان زنان نبود، بلکه این مردان بودند که زنان را مخفی نگاه میداشتند.
نگرانی از پایمال شدن حقوق زنان در لیبی با اولین سخنرانی رییس شورای انتقالی این کشور پس از سقوط قذافی، مبنی بر احیای قانون چندهمسری، بیشتر شد.
همچنین نوال سعداوی، فمینیست معروف جهان عرب، معتقد است که تغییر حکومت در کشورهای عربی از جمله زادگاهش، مصر، بعد از وقوع بهار عربی، مشکلات زنان را چندان حل نکرده است.
سعداوی از این که زنان علیرغم حضور برابرشان با مردان در انقلاب، باز هم پس از بهار عربی به موضوعی برای اعمال زور تبدیل شدهاند، معترض است.
او مثل دیگر نویسندگان همفکرش نگران بنیادگرایانی است که با بهرهبرداری از انقلاب، نخستین قربانیانشان زنان خواهند بود.
در واقع خلاصه حرف این مدافعان حقوق زن در جهان عرب این است که «نكند بهار عرب خزان زن عرب باشد».
فاطمه مرنیسی، نویسندهای پیشتاز و امیدوار
اما این نظرات نومیدانه درباره آینده زن در بهار عربی، مخالفانی نیز در میان همین نویسندگان زن عرب دارد. یکی از این نویسندگان، فاطمه مرنیسی، نویسنده زن مراکشی است که برای ما فارسیزبانان چهرهای شناخته شده است.
فاطمه مرنیسی، در سال ۱۹۴۰در شهر فاس به دنیا آمده و نویسنده و جامعهشناس است. شهرت اصلی این نویسنده، از پژوهشهایی بهدست آمده که درباره رابطه اسلام و زن انجام شده است و از معروفترین آثار مرنیسی که به فارسی ترجمه و منتشر شده، میتوان به کتابهای «زنان پردهنشین و نخبگان جوشنپوش» و «آن سوی حجاب» اشاره کرد.
مرنیسی که در حوزه اسلامپژوهی، یکی از پیشتازان است، آثارش را که به زبانهای مختلف ترجمه شده، با توجه به شرایط زنان در جوامع عربی به طور عام و جامعه مراکش بهطور خاص نوشته است.
اما شرایط جوامع عربی طی دهههای اخیر به سرعت در حال تغییر است و مرنیسی هم با توجه به این تغییرات، حوزه کاری خود را نیز تغییر داده است. او معتقد است که از سال ۱۹۹۱ که جنگ کویت یا «جنگ خلیجفارس» درگرفت، شرایط در کشورهای عربی اسلامی تغییر کرد و به دنبال آن موقعیت زنان نیز در این جوامع دگرگون شد. همچنین دین اسلام نیز در عصر ارتباطات و رسانه، دیگر آن اسلام قرن بیستم نیست.
فاطمه مرنیسی در «زنان پردهنشین و نخبگان جوشنپوش» با استناد به آیه ۵۳ سوره احزاب و با بررسی احادیث در نکوهش زنان تلاش میکند چهرهای متفاوت از پیامبر اسلام بهدست دهد.
وقتی جنگ خلیج فارس اتفاق افتاد، اعراب تحولات کشورهایشان را از طریق رسانههای غربی به ویژه رسانههای آمریکایی مثل شبکه تلویزیونی سیانان دنبال میکردند، اما شش ماه پس از این جنگ، تلویزیون عربیزبان امبیسی متولد شد و چند سال بعد نیز در سال ۱۹۹۶شبکه تلویزیون الجزیره. اکنون هم بیش از ۵۰۰ شبکه ماهوارهای به زبان عربی برنامه و اخبار تولید و پخش میکنند.
آنچه برای جامعهشناسانی مثل مرنیسی جالب است، این است که رسانهها و شبکههای اجتماعی، آن مرزی را که در جوامع سنتی میان حریم خصوصی و عرصه عمومی وجود داشت، از بین برده است.
در این جوامع و حتی در اسلام، حریم خصوصی یعنی زن، و عرصه عمومی یعنی مرد. بنابراین، از نظر مرنیسی فروریختن دیوار میان این دو، گامی مؤثر در جهت رسیدن به برابری زن و مرد در کشورهای عربی-اسلامی است.
از سوی دیگر، فاطمه مرنیسی معتقد است که برقراری ارتباط میان زنان و دنیا از طریق رسانهها و اینترنت، هم ذهنیت خود زنان و هم تفکرات مردانه را متحول کرده است. این ابزارهای مدرن، فقط راهی برای انتقال اطلاعات و اخبار نیستند، بلکه شیوههای مدرن زندگی را به جوامع سنتی عرب تحمیل کردهاند.
بر همین اساس است که فاطمه مرنیسی، بهار عربی را نیز در ادامه تغییرات رسانهای و فرهنگی دنیای عرب میبیند و تحلیل میکند.
در واقع، تغییرات یکشبهای که در بهار عربی در برخی از کشورهای عربی اتفاق افتاد، میوه هزاران شبی بود که تلویزیونهای متعدد عربی مهمان خانههای مردم بود یا زنان و دختران و در کل جوانان عرب، وقت خود را پای اینترنت میگذراندند.
فاطمه مرنیسی برای آنکه به ما شرح دهد در بهار عربی چه اتفاقی برای زنان افتاد، ما را به قصههای هزار و یک شب ارجاع میدهد. این نویسنده میگوید که تمامی قصههای این کتاب کهن، با این جمله پایان مییابد: «چون قصه بدین جا رسید، بامداد شد و شهرزاد لب از داستان فروبست.»
از نظر فاطمه مرنیسی، این جمله کلیدی هزار و یک شب به این معنی است که شهرزاد حق نداشته که در «روز» قصه بگوید. در واقع، این تمثیلی است از سکوت یا عدم حضور زنان در جامعه سنتی. روز، در اینجا یعنی وقت بیداری و عمل و خاموش شدن شهرزاد نیز یعنی واگذاری عرصه عمل به مردان از سوی زنان.
فاطمه مرنیسی بر آن است که رسانههای جدید به روند استقرار دموکراسی در کشورهای عربی کمک میکنند. میگوید: «رسانهها ابرازی برای دموکراتیزه کردن روابط انسانی است.»
اما مرنیسی میگوید که اکنون دنیای عرب تغییر یافته و «شهرزاد» بیوقفه در شبکه الجزیره، دیگر شبکههای عربی و اینترنت در حال سخن گفتن است!
این نویسنده تأکید میکند قبل از آن که رابطه دیکتاتور با مردمش در بهار عربی قطع شود، «شهرزاد» رسانهها روابط قدرت را در ذهن مخاطبان عرب تغییر داده بود.
همچنین این جامعهشناس بر آن است که رسانههای جدید به روند استقرار دموکراسی در کشورهای عربی کمک میکند. «رسانهها ابرازی برای دموکراتیزه کردن روابط انسانی است.»
مرنیسی در این زمینه، خاطرهای را تعریف میکند: «وقتی برای نوشتن کتاب سندبادهای مراکشی به شهر زاکوره در شرق مراکش رفتم، به فروشندهای برخورد کردم که آینه میفروخت. وقتی خواستم آینهای از او بخرم گفت ۲۰۰ درهم، گفتم ۱۰۰ درهم میدهم، گفت نه، تو میتوانی بروی روی سایت اینترنتیام و قیمت آینههایم را ببینی، من وقت زیادی برای مشتریهایی مثل تو ندارم. با تعجب گفتم: جدی؟ تو هم سایت داری!»
در واقع، مرنیسی با این خاطره میگوید علیرغم این که آمارها نشان میدهد اکثریت جامعه مراکش را بیسوادها و کمسوادها تشکیل میدهند، اما اینترنت و دیگر رسانهها توانستهاند نظم جدیدی را حاکم کنند.
او اضافه میکند که رسانهها حتی بخشی از ضعف نظام آموزشی در این کشورها را نیز جبران میکنند، مثلاً بسیاری از اعراب از همین طریق توانستهاند با زبانها و فرهنگهای دیگر آشنا شوند یا مهارتهایی را بیاموزند.
عصر رسانه، عصر اعتراض
در بررسی بهار عربی، فاطمه مرنیسی به نقش رسانهها در نحوه اعتراض مردم نیز میپردازد.
به نظر این نویسنده، مردمان عصر اینترنت و فیسبوک میدانند که دیگر دوران «متکلم وحده» گذشته و کسی نمیتواند از طرف میلیونها نفر سخن بگوید، زیرا از این پس تک تک آدمها میتوانند صدای خود را به گوش دیگران برسانند.
به نظر فاطمه مرنیسی، مردمان عصر اینترنت و فیسبوک میدانند که دیگر دوران «متکلم وحده» گذشته و کسی نمیتواند از طرف میلیونها نفر سخن بگوید، زیرا از این پس تک تک آدمها میتوانند صدای خود را به گوش دیگران برسانند.
به همین دلیل است که جنبشهای شکل گرفته در بهار عربی، از جمله جنبش بیستم فوریه ۲۰۱۱ در مراکش، فاقد رهبری واحد است و جای این رهبر را رسانهها گرفتهاند.
همچنین رسانهها در تقدسزدایی اموری که پیش از این، در جوامع عربی-اسلامی جایگاهی مقدس داشتند، بسیار کمک کرده است. «نسل من به علال الفاسی و محمد پنجم به چشم خدایان مینگریستند.»
اما در دگرگونی شیوه اعتراض مردم از طریق رسانهها، آن چه از همه مهمتر است، نشستن «فریاد» به جای «سکوت» است.
در سنت عربی-اسلامی به شیوههای مختلف به مردم آموخته میشد که «سکوت» جزو فضیلتهای برتر و اساساً بخشی از ادب نفس است، در صورتی که این نظام ارزشی با ورود و تقویت رسانهها دگرگون شده است.
با این حال، فاطمه مرنیسی معقتد است که اعتراضات بهار عربی، همانطور که در آغاز مسالمتجویانه بود باید تا پایان صلحآمیز باقی بماند.
این نویسنده زن میگوید که جهان عرب به سمتی میرود که دیگر خشونت کارایی ندارد، دیگر جلو خیلی چیزها را نمیشود گرفت، و از همه مهمتر دیگر شهرزاد میتواند تمام روز را هم قصه بگوید. «شهریار باید یاد بگیرد فقط او نیست که میتواند حرف بزند. شهرزاد، ریتم گفتن و شنیدن را تغییر خواهد داد…»