به دلیل حضور پرشمار مردم در کافه‌ها، رستوران‌ها، قهوه‌خانه‌ها، تالارها، خیابان‌ها و پارک‌ها، این مکان‌ها تبدیل شده‌اند به هنرنمایی بسیاری از خواننده‌ها و نوازنده‌های نوجوان، جوان و میانسال. در گزارش‌های پیش رو، به سراغِ آن‌ها رفته‌ایم تا تصویری به دست دهیم از حضور این هنرمندان گمنام در تهران و سایر شهرهای ایران، خارج از ساختار تحمیلی حاکمیت. به دیدار عرفان رفتیم که در کافه‌ها و خیابان‌های تهران گیتار می‌نوازد.

عرفان از نوازندگان جوانی است که در خیابان‌ها و کافه‌های تهران گیتار می‌زند و آواز می‌خواند. او متولد ۱۳۷۳ است و تحصیلاتش در رشته گرافیک را در دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی به پایان رسانده. او از دوران کودکی گیتار می‌نوازد. ابتدا در جمع‌های خانوادگی و سپس در خیابان‌ها و کافه‌ها.

حال و هوای شهر نوروزی‌ست. خیابان‌ها پرآمد و شد است. معلوم نیست مردم از کدام سمت و در پی چه کاری می‌آیند و به کدام سمت برای چه کاری می‌روند. با این‌حال وقتی صدای گیتار عرفان در خیابان طنین‌انداز می‌شود، اینقدر وقت دارند که دمی بایستند و به موسیقی او گوش بدهند. در این ساعت از روز، چند دختر جوان دانشجو شنونده موسیقی او هستند. در فاصله بین اجراهای خیابانی، با او سر گفت‌وگو را باز می‌کنیم. او هم پذیراست. می‌گوید  موسیقی برای او با همه سختی‌ها و مشکلاتش شغل اول است:

پیدا کردن شغل در ایران، هر شغلی، کار سختی است و من هم کارهای زیادی چه در دوران دانشجویی و چه پس از فارغ‌التحصیلی، انجام دادم، اما راه به جایی نبرد. کارهایی بود که که باب میلم نبود و مورد علاقه‌ام نبود، کارهایی هم بود که نمی‌توانستم با آن ارتباط بگیرم، در نهایت، به علاقه کودکی‌ام برگشتم، به موسیقی. نواختن و خواندن. این کاری است که می‌توانم انجام بدهم.

حالا دیگر چهار سالی می‌شود که عرفان به نوازندگی و اجرای خیابانی روی آورده است. می‌گوید:

در طول این چهار سال، از مشکلات آگاه بودم. به ویژه برای من و امثال من که در خیابان و کافه ساز می‌زنیم و آواز لاتین می‌خوانیم، آن هم در سبکی که مورد پسندِ حکومت نیست و برای مردم هم چندان تعریف نشده است. از سوی دیگر، از همان ابتدا می‌دانستم که درآمد ثابت و کافی ندارم.

از این چهار سال، یک سال آن در قیام ژینا و سپس در پس لرزه‌‌های آن گذشته است. عرفان می‌گوید:

در برخی موارد مثل اعتراضات خیابانی، ممکن است یک ماه نتوانی اجرایی داشته باشی. اینها تنها بخشی از مشکلات یک نوازنده خیابانی و کافه‌ای است.

یکی از اجراهای عرفان در خیابان را بشنوید:

یکی از اجراهای عرفان در خیابان

دشواری‌های رسمیت یافتن در فرهنگ غیررسمی

به نظر عرفان و بنا به تجربه او ورود به دنیای حرفه‌ای موسیقی و بندهای مختلف که در تالارها مختلف کنسرت برگزار می‌کنند سخت و گاه ناممکن است. او می‌گوید:

پیداکردن راهی که بتوانی وارد بندهای بزرگ شوی سخت است، به ویژه برای ما که در سبک راک کار می‌کنیم. چون در ایران، سبک‌های پاپ و سنتی از حمایت‌های لازم برخوردارند و دیگر سبک‌ها چندان مورد حمایت قرار نمی‌گیرد. سرمایه‌گذارها هم به دلیل همین مشکلات، ترجیح‌شان این است که روی همین سبک‌ها به‌ویژه پاپ و فیوژن هزینه کنند، چون هم به بگیروببندهای حکومتی برنمی‌خورند، هم از استقبال مردمی در کنسرت‌ها برخوردار هستند.

او در ادامه یادآوری می‌کند:

 الان شما یک سالن یا تالار بزرگ موسیقی پیدا کنید که در آن موسیقی راک یا رپ اجرا می‌شود. این نوع موسیقی‌ها، تنها در کافه‌ها و خیابان‌ها شنیده می‌شود. در چنین شرایطی، کار برای ما سخت است، حتی در خیابان‌ها و کافه‌ها.

گذشته از سبک، اصولاً برگزاری کنسرت در فضاهای رسمی مانند برج میلاد عملاً برای بسیاری از هنرمندان موسیقی بسیار دور از دسترس است. موانع و دشواری‌های اخذ مجوز به کنار، هزینه اجاره سالن و نورپردازی و هزینه اماکن به حدی زیاد است که روی قیمت بلیط تأثیر می‌گذارد. ممکن است مخاطبان برای یک خواننده یا گروه معروف موسیقی هزینه گزاف را به عهده بگیرند، اما برای هنرمندان نه چندان شناخته‌شده کسی دست در جیب نمی‌کند. آن هم در این شرایط دشوار معیشتی. با اجاره‌خانه‌های هنگفت و قیمت روزافزون اقلام خوراکی. عرفان می‌گوید:

حتی اگر هزینه‌های بسیار کنید، باز هم امکان برگزاری یک اجرای بزرگ یا انتشار آلبوم نیست.

Ad placeholder

صحنه‌ای به وسعت خیابان

راه بدیل، راهی‌ست که عرفان در آن گام گذاشته: اجرا در کافه‌ها و اگر میسر نبود، در صحنه‌ای به وسعت خیابان. صحنه‌ای که به ظاهر حد و مرز ندارد، اما پر است از موانع و خطرات بی‌شمار. عرفان می‌گوید:

هر مسیری در ایران برای موزیسین‌ها، سخت است، به ویژه برای امثال ما. چون هیچ قاعده و قانون مشخص و قابل اتکایی وجود ندارد. تا دلتان بخواهد آدم‌هایی هستند که همیشه و در همه حال به شما گیر بدهند. من شخصا با انواع و اقسام سرکوب‌ها و ممانعت‌ها مواجه شده‌ام، از طرف شهرداری، پلیس، نیروی انتظامی، بسیج، و حتی این اواخر، یکی از حجاب‌بان‌های مترو.

عرفان در ادامه این تجربه را با ما در میان می‌گذارد:

در محدوده تئاتر شهر داشتم اجرا می‌کردم و چند نفر هم داشتند تماشا می‌کردند، که یک حجاب‌بان از متروی تئاتر شهر آمد جلوی من و گفت تو مجوز داری؟ من به او گفتم اجرای خیابانی نیازی به مجوز ندارد. بعد رفت پلیس را آورد که این آقا به من توهین کرده است. پلیس گفت چرا به این خانم توهین کرده‌اید؟ من گفتم، این خانم آمده وسط اجرای من، وسط نان‌ درآوردن من، مزاحم من شده.

عرفان می‌گوید حجاب‌بان پسر خردسالش را هم همراه خود آورده بود. به گفته عرفان، پسربچه هم به دروغ شهادت داد که او زن حجاب‌بان را به کناری هل داده است. عرفان می‌گوید:

پسربچه گفت که من مادرش را هل داده‌ام و به او توهین کرده‌ام. این ماجرا برای من عجیب بود. این آدم‌ها که خودشان را آدم‌های مومن و نیک‌سرشتی می‌دانند، به سادگی دروغ می‌گویند.

عرفان به اسلاوی ژیژک استناد می‌کند که معتقد است هر عصرِ خاصی، هستی شناسیِ خاص خودش را دارد:

ژیک اعتقاد دارد که از وقتی که اسلام سیاسی روی کار آمده، اتفاقا آدم‌های نیک‌سرشتی که سعی می‌کنند خود را مومن نشان دهند، ظرفیت تبدیل ‌شدن به هیولا را دارند. زن حجاب‌بان هم ظاهراً در آن روز، طبق گفته خودش برای رضای خدا کار می‌کرد، اما در عمل، رفتاری شیطانی داشت.

ما در گزارش پیشین هم یادآوری کردیم که اگر مأموران انتظامی مبنا را بر ممنوعیت اجرای خیابانی بگذارند می‌توانند نوازنده را به ایجاد مزاحمت از طریق نوازندگی در خیابان، تکدی‌گری، مقاومت در برابر ماموران نیروی انتظامی و تظاهر به فعل حرام در انظار عمومی متهم کنند. اما در قانون مجازات اسلامی نوازندگی خیابانی به صراحت جرم‌انگاری نشده است. قانونگذار در مواد ۶۱۹ و ۶۴۱ و ۶۹۰ قانون مجازات اسلامی (کتاب تعزیرات)، صرفاً مزاحمت برای کودکان و زنان در معابر عمومی و مزاحمت تلفنی و مزاحمت ملکی را جرم‌انگاری کرده و در اغلب مواقع هم شاکی خصوصی وجود ندارد.

Ad placeholder

فضاهای خاکستری در خیابان و کافه‌ها

علاوه بر این یک فضای خاکستری هم در خیابان وجود دارد. عرفان با تأکید به اینکه بارها با او بدرفتاری شده و با «لگد» ابزار موسیقی‌اش را به گوشه‌ای پرت کرده‌اند، می‌گوید:

در حین جنبش «زن، زندگی، آزادی» برای اجرا به چهارراه ولیعصر رفتم، چند نفری دور من جمع شده بودند که ناگهان مأموران حمله‌ور شدند و یک خانم و دخترش را هل دادند و با رفتاری بسیار زننده مردم را پراکنده کردند و من هم برای اینکه کار به جاهای باریک کشیده نشود، بلافاصله وسایلم را، که شامل ساز و میکروفن و آمپلی‌فایر می‌شد، با کمک یکی از حضار جمع کردم. هنوز وضعیت کم‌وبیش همان‌طور است.

در کافه‌ها هم انواع مزاحمت‌ها وجود دارد. به ویژه آنکه اگر در اجرا یک خواننده یا نوازنده زن حضور داشته باشد. عرفان می‌گوید:

همان چندبار اندکی که با خواننده‌ها و نوازنده‌های زن در کافه اجرا داشتیم، این استرس و نگرانی با ما بود که کافه را ببندند. همین نگرانی و ترس موجب شده که کمتر کافه‌ای به خواننده یا نوازنده زن اجازه اجرا بدهد. چون ریسک زیادی دارد.

اجرا در خیابان هم علاوه بر خطرات و مزاحمت‌های یاد شده، ساعت بخصوصی دارد ساعت‌هایی که کار اداری تمام شده و مردم در شهر تردد بیشتری دارند:

در ساعت‌هایی می‌توانید اجرا کنید که مردمِ زیادی در خیابان باشند، معمولا عصرها و شب‌ها.

عرفان اما به این نکته امیدبخش هم اشاره می‌کند که برخورد مردم با نوازندگان خیابانی و قضاوت آن‌ها درباره موسیقی خیابانی متحول شده است:

 شبکه‌های مجازی کاری کرده‌اند که مردم نوازنده‌ها و خواننده‌های خیابانی در سراسر دنیا را در خیابان‌های شهرهای مختلف جهان ببیند، به‌ویژه آرتیست‌های بزرگی مثل بی‌.بی کینگ که از خیابان به بزرگ‌ترین اسیتج‌های دنیا رسیدند و جایزه گرمی بُردند. طی‌کردن چنین مسیری برای یک نوازنده خیابانی در ایران، کار بسیار سختی است، اما این هم نوعی مبارزه برای یک زندگی معمولی است.

تلاش عرفان و سایر نوازندگان و خوانندگان خیابانی در ایران نشان می‌دهد که موسیقی فقط یک حرفه برای گذران زندگی نیست. موسیقی (و چه بسا سایر هنرها) به یک معنا سرنوشت فرد است. او می‌نوازد چون چاره دیگری جز نوازندگی ندارد. این سرشت اوست. حاکمیت هم در همه این سال‌ها موفق نشده با مانع‌تراشی‌ها جریان سیال، پیش‌رونده و رو به تحول موسیقی در ایران را متوقف کند.