مریم جهانی، یک نویسنده کرد موفق
رمان «این خیابان سرعت گیر ندارد»ِ مریم جهانی، نویسنده کرمانشاهی نه تنها در ایران پرخواننده شد، بلکه ترجمه آن به زبان آلمانی در انتشارات سوژه با استقبال مواجه شد. «این خیابان سرعتگیر ندارد» نوشته مریم جهانی، داستان زندگی شهره، زنی مستقل در شهر کرمانشاه را روایت میکند که برای گذران زندگی به رانندگی تاکسی روی آورده و با وجود آنکه در معرض انواع تعرضهای کلامی و تبعیضهای جنسیتی قرار دارد، به کار خودش ادامه میدهد. راوی عصیانگر داستان میگوید:
«علاقه روزافزون من به شغلم از وقتی معنای فلسفی به خودش گرفت که کشف کردم من حاکم بلامنازع این اتاقک همیشه لرزانم که هر کاریش بکنی تقههای ریز و درشتش میرود رو مخ. کشف کردم کردم الیزابت یا همان تاکسی زرد من، یک کیفوری مخصوص و آنی به زنها میدهد.»
مبنای اثر بر خردهروایتهایی است که هر یک سرگذشت یک زن دردمند و منفعل را روایت میکنند. این روایتها پیرامون روایت عصیان شهره، در حین حرکت در شهر، با زبانی عصیانزده، نزدیک به زبان کوچه و بازار که از لهجه شیرین کرمانشاهی هم بیبهره نمانده شکل میگیرد. بنابراین، رمان از یک ویژگی شنیداری هم برخوردار است و به یک معنا قابلیت اجرا هم دارد:
«در کلانشهر ما زنی پیدا نمی شود که دندههای دوزاری را مثل من با لذت عوض کند یا دخلش که پر شد خوشی بزند زیر دلش و ویرش بگیرد آینه بنز پارک شدهی بغل خیابان را ببوسد. یا سر ظهر و سر چراغ که راهی میشود خانه شیشههای تاکسیاش را بالا بکشد و ولوم استریو را تا اند سرسام بلند کند تا کوفتگی کت و کولش در برود. در کلانشهر ما زنها محتاط رانندگی میکنند و نمیدانند چه کیفی دارد شنیدن ناله موتور وقت دندهی معکوس… در کلانشهر ما زنها یک دنده می شناسند. دندهی مُرده.»
چاپهای اول و دوم «این خیابان سرعت گیر ندارد» توسط نشر مرکز در سال ۹۵ منتشر شد و در سال ۹۶ جایزه دولتی آلاحمد به این کتاب تعلق گرفت. اما به زودی خبرگزاریهای وابسته به حوزه هنری شروع به تخریب این اثر کردند. منتقد خبرگزاری مهر با لحن و زبانی دریده و بسیار توهینآمیز به زنان ایرانی نوشته بود:
«این خیابان سرعتگیر ندارد به مثابه ورود میان مرغدانی مرغهای کرچ بیخروسی است که تنها برای تخم گذاشتن پروار میشوند و ورود تازهای را که حس کنند، هرکدام با تمام قوا شروع به قدقد و هوار میکنند. گویی در بالابردن صدا و شکایت و مظلمهخواهی از هم سبقت میگیرند.»
بیجهت نیست که این رمان خشم منتقد خبرگزاری وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی را برانگیخته بود: شهره کار سخت رانندگی تاکسی را در محیطی که با او سرستیز دارد در پیش گرفته و از نظر مالی از حامد، همسر سابق خود و همینطور از مادرش مستقل شده و حالا به تعبیر ویرجینا وولف «اتاقی از آن خود» دارد و خواننده را به این باور میرساند که هر کس میتواند در زندگی، استقلالی برای خود فراهم بیاورد. فقط کافی است که تن بدهد به سختیها.
راهی که مریم جهانی طی کرده، راه ناهمواریست. در این گزارش با مشکلات شاعران و نویسندگان زن کرد گمنامی آشنا میشویم که از اقبال مریم و دهها نویسنده زن کرد از کشورهایی مانند ترکیه و سوریه برخوردار نبودند و با اینحال همچنان مینویسند و میسرایند. نام آنها به دلایل امنیتی و به خواست خود آنها در این گزارش پوشیده مانده است.
شواهد نشان میدهد به نسبت سالهای گذشته زنان نویسندۀ کُرد آثار بیشتری را منتشر میکنند. آنها به زبانهای کُردی و فارسی مینویسند و غالباً در آثارشان زندگی و مشکلات زنان را بازتاب میدهند، به مردسالاری حاکم بر جامعه نقد دارند و به سیاستهای حذفی و تبعیضهای جنسی اعتراض میکنند. با این وجود شرایط نشر کتاب برای همۀ نویسندگان زن یکسان نیست. نویسندگان جوان با عدم استقبال مخاطب، کم توجهی منتقدان، نبود سرمایهگذاری برای تألیف، خودسانسوری و بعضاً جدی نگرفتن از سوی جامعه دست به گریباناند.
خودسانسوری ناشی از مردسالاری
یکی از نویسندگان زن کُرد با اشتیاق پیشنهاد مصاحبه را میپذیرد. برای او که هنوز اثری منتشر نکرده است مصاحبه تریبونی برای ابراز مشکلاتش به عنوان یک نویسندۀ زن است. او متولد کرمانشاه و ساکن تهران است، یک مجموعه داستان به زبان فارسی و یک کتاب شعر به زبان کُردی دارد، ولی هنوز رغبتی به انتشار ندارد. میگوید:
کاش جامعه طوری بود که زنان هم راحت میتوانستند حرفشان را بزنند. فکر کنم خودسانسوری بزرگترین مانع خلاقیت زنان نویسنده است. دلیل آن هم به مردسالاری حاکم بر روابط اجتماعی ما برمیگردد؛ مردسالاری که هم در خانواده و خیابان وجود دارد هم در حکومت و سیاست. یک شاعر مرد خیلی راحتتر از منِ زن میتواند از مفاهیمی مانند عشق و از مسائلی مانند بوسه و انتظار و تب و تاب معشوق را توصیف کند.
او در ادامه به تأکید میگوید:
بحث بر سر توانایی در سرودن شعر نیست، بحث بر سر ترس از قضاوت شدن است. من برای اینکه از این قضاوتها دور بمانم باید خودم را سانسور کنم. اگر بدون خودسانسوری بنویسم ترسم از انتشار بیشتر میشود. بماند که اصلاً به چنین نوشتههایی مجوز میدهند یا نه! البته همۀ افراد جامعه اینطور نیستند، ولی کافی است چند نفر دست به قضاوت بزنند. همان هم برای من نویسنده گران تمام میشود.
زنان نویسنده و شاعر عموماً در آثارشان یک رویکرد اجتماعی دارند. اغراق نکردهایم اگر بگوییم تم مشترک در اکثر آثار زنان کرد انتقاد از «مردسالاری» و بازنمایی پیامدهای آن در زندگی آنان است. یک زن شاعر کرد جوان که همۀ نوشتههایش به زبان کُردی است درباره خودسانسوری برآمده از مردسالاری میگوید:
اوضاع زنان نویسنده نسبت به گذشته خیلی فرق کرده اما هنوز هم همچنان شرایط برای همه یکسان نیست. برخی از نویسندگان و شاعران زن به خاطر حمایتی که از خانواده دریافت میکنند یا به دلیل جسارتی که دارند آزادانهتر مینویسند. ولی بیشتر ما اینطوری نیستیم. البته این مسئله فکر نکنم ربطی به جغرافیا و نژاد و قومیت نداشته باشد. برای همۀ زنان ایرانی که دغدغۀ کار فرهنگی دارند این مسئله کم و زیاد وجود دارد.
او در ادامه درباره نابرابری جنسیتی در محافل و محیطهای ادبی میگوید:
مردسالاری فقط زمینهساز خودسانسوری نیست. بلکه بیتوجهی یا بیاهمیت جلوه دادن آثار زنان هم ناشی از همین نگاه است. حرف یک منتقد مرد بیشتر از منتقد زن تأثیر دارد و همه ممکن است گمان ببرند که حرف منتقد مرد علمیتر و تخصصیتر است. خود من همیشه دقت میکنم منتقد مرد در مورد شعرهایم چه میگوید. چون میدانم حرف او تاثیر بیشتری روی مخاطب دارد.
اگرچه بیشتر زنان شاعر و نویسنده کُرد به ادبیات خلاق علاقه دارند، اما هستند زنان کردی که به پژوهش و نقد ادبی و اجتماعی علاقمندند. «تاریخ اجتماعی زنان» از موضوعات مورد علاقۀ یکی از این پژوهشگران است. او تاکنون مقالات زیادی به زبان کُردی در نشریات اقلیم کردستان در زمینه مسائل اجتماعی زنان تألیف و ترجمه کرده و هماکنون مشغول تألیف کتابی در این زمینه است. او درباره مشکلات و موانع نویسندگی زنان کُرد میگوید:
مهمترین مشکل در نظام سیاسی و در بینش و نگرش مردسالار نهفته است. این سیستم که بر مدار مردمحوری شکل گرفته، آن را بازتولید و تشدید میکند و به همین خاطر فعالیت فرهنگی زنان-در هر زمینهای- کم اهمیتتر از فعالیت مردانه جلوه داده میشود. همین باعث شده زنان ناخودآگاه به سمت موضوعات کلیشهای در نوشتن بروند، در نتیجه مخاطب آنچنانی هم نداشته باشند. یعنی اگر زن از آن موضوعات کلیشهای عدول کند یا حتی آن موضوعات را از زاویه دید متفاوتی بنویسد احتمال اینکه مورد قضاوت قرار بگیرد بیشتر است.
او در ادامه یادآوری میکند که سهم جمهوری اسلامی در شکلگیری این دور باطل کم نیست:
حکومت و سیاست در این زمینه تأثیر دارد. مثلاً من در نشریات اقلیم کردستان راحتتر میتوانم موضوعات زنان را بیان کنم تا در نشریات ایرانی. این درحالیست که نشریات ایرانی سروگردنی از نشریات اقلیم بالاتر و حرفهایتر هستند. ولی چون سانسور و سیاست سرکوب زنان در ایران بیشتر است، حرف زدن درمورد مسائل زنان هم سختتر میشود، در نتیجه نگاه جامعه هم کلیشهایتر میشود.
کمبود مخاطب آثار زنان
آمار فروش کتاب در سراسر ایران همچنان پایین است. مخاطبان به دلایلی از جمله افزایش قیمت کتاب، سانسور محتوا، دغدغههای معیشتی، پایین آمدن سطح تأثیرگذاری کتاب و… رغبت کمتری به مطالعه نشان میدهند. آماری از فروش کتابهای تألیفی یا ترجمهای زنان کُرد موجود نیست. اما برخی از ناشران میگویند تعداد مخاطبان نوشتههای زنان کمتر از مردان است. یک ناشر از کرمانشاه در گفتوگو با «زمانه» خاطرنشان میکند:
در کل آمار فروش کتاب بسیار پایین است. برای ناشران شهرستانی کمتر از ناشران تهرانی هم هست. آثاری هم که به زبان کُردی منتشر میشوند باز مخاطب کمتری دارند و در این بین فروش کتابهایی که نویسندهاش زن باشد باز پایینتر است. بیشتر زنان کُرد در حوزۀ ادبیات، شعر و داستان مینویسند. متأسفانه در کرمانشاه تعداد خانمهایی که به زبان مادری مینویسند خیلی معدود است. البته همانطور که گفتم زبان فارسی مخاطب بیشتری به نسبت کُردی دارد، چون از بچگی با این زبان تحصیل کردند، ولی در هردو مورد فروش پایین است و خوانندهها سمت نویسندههای نامآشنا میروند.
کمبود مخاطب، نویسندگان زن را مجبور به سرمایهگذاریهای شخصی برای چاپ و انتشار کتاب کرده است. از آنجا که نشر کتاب سودآوری قابل توجهی برای ناشر ندارد، عمدۀ ناشران از سرمایۀ نویسنده برای انتشار اثر استفاده میکنند. یکی از نویسندگان زن در مهاباد، معتقد است اگر مخاطب آثار زنان به نسبت مردان پایینتر است، دلیل آن فقط سلطه مردسالاری نیست بلکه هنوز زنان نتوانستهاند آثار شاخصی منتشر کنند. او در ادامه به «زمانه» میگوید:
من هم بدون شک هم وجود مردسالاری را قبول دارم و هم اینکه زبان مادری ما به دلیل محدودیتهایی که در ایران دارد مخاطب کمتری دارد. اما این همۀ دلایل برای کمبود مخاطب آثار زنان نیست، چون ما نویسندگان مرد هم داریم که مخاطب ندارند. خوشبختانه امروزه زنان در جامعه کردستان ایران، با همۀ محدودیتهایی که دارند، به نسبت گذشته شرایط بهتری پیدا کردند-فقط به نسبت گذشته عرض میکنم وگرنه هنوز موانع زیادی وجود دارد – و با این حال به نظر من یکی از دلایل کمبود مخاطب آثار زنان، به ناتوانی آنها در نوشتن کتابهای شاخص برمیگردد.
او در ادامه یادآوری میکند که اثر اگر غنای ادبی داشته باشد، خودبسنده است، در این معنا که ارزش ادبی آن الزاماً تابع جنسیت نویسنده نیست:
مخاطب به اثر نویسنده توجه میکند نه جنسیت او. اگر کمبود مخاطب را فقط به جنسیت نویسنده ربط دهیم، در اینصورت نباید آثار نویسندگانی مثل ویرجینیا وولف و جین آستین فروش میرفت. رمانهای آنها هم به کُردی ترجمه شده و مخاطب خوبی هم دارند، در گذشته شاعرانی مثل ژیلا حسینی داشتیم که به کردی مینوشتند و مخاطبان بسیاری هم مییافتند. پس مسئله فقط جنسیت نیست، به نظر من، ما زنها باید سطح نوشتههایمان را بالا ببریم تا بتوانیم مخاطب بیشتری پیدا کنیم.
سرمایهگذاری روی نشر کتاب برای همۀ نویسندگان زن کار راحتی نیست. افزایش روزافزون قیمت کاغذ و همچنین نبود شغل و درآمد کافی باعث شده که برخی از نویسندگان زن دغدغۀ نشر کتاب را کنار گذاشته باشند. یکی از خانمهای شاعر که دو مجموعۀ شعر به زبان کُردی آماده چاپ دارد میگوید:
راستش تنها منبع درآمد خانوادۀ ما، پدرم است. خودم متأسفانه نتوانستم شغل پیدا کنم. سرمایهگذاری برای انتشار کتاب پول میخواهد. البته میتوانم تعداد کمی چاپ کنم ولی خُب من هم مثل هر شاعری دوست دارم کتابم در همۀ کتابفروشیها موجود باشد. فقط هم پول چاپ کتاب که نیست، باید هزینۀ طرح جلد و صفحهآرایی را خودم بپردازم. با درآمد پدرم رویم نمیشود برای چنین کاری از او پول بخواهم. چندبار تصمیم گرفتم کتابهایم را رایگان در اینترنت منتشر کنم، ولی راستش لذت کتاب چاپی یک چیز دیگر است. بخصوص اگر اثر اولتان باشد دوست دارید کتاب در ویترین کتابفروشیها دیده شود. حالا اینکه مخاطب دارد یا نه حرف دیگری است.
«خانواده مخالف نیست، اما جدی نمیگیرد»
به گفتۀ برخی از نویسندگان زن کُرد، خانواده مخالفتی با فعالیت ادبی آنها ندارد اما به عنوان نویسنده جدی گرفته نمیشوند. آنها میگویند دغدغههای معیشتی و همچنین نبود افق روش برای نویسندگی، در کنار عدم تاثیرگذاری کتاب در زندگی شخصی، برخی از اعضای خانواده را نسبت به این فعالیت ناامید کرده است. یکی از داستاننویسان جوان در شهر بوکان میگوید:
تقریباً در همۀ نشستهای ادبی زنان بیشترین تعداد را دارند. حتی برخی مواقع جلسات رونمایی از کتابهای زنان سالن جلسات را پر میکند. یا در بسیاری از شهرها مثل بوکان، مهاباد، سنندج، اشنویه، بانه و… جلسات کتابخوانی و نقد کتاب توسط زنان برگزار میشود. در تلگرام گروههای کتابخوانی زیادی وجود دارند که زنان کُرد نقش اصلی را در گرداندن آنها دارند. بیشتر این خانمها هم خودشان دست به قلم هستند و از هر سنی بینشان هست. میخواهم بگویم، معمولاً خانوادهها مخالفتی با این فعالیتها ندارند، ولی به عنوان نویسنده یا شاعر آنطور که باید و شاید در خانواده جدی گرفته نمیشوند. البته فکر میکنم در تمام ایران اینطوری باشد. دغدغههای اقتصادی و معیشتی و صدها چیز دیگر اهمیت کتاب و نویسنده را کم کرده است.
او در ادامه یادآوری میکند که توفیق اثر در میزان پذیرش فرد به عنوان یک نویسنده یا شاعر مؤثر است:
من مطمئنم اگر هرکدام از این خانمها بتوانند نویسندۀ خوبی بشوند و مخاطب پیدا کنند، خانواده هم اهمیت کارشان را درک میکند، ولی فعلاً چون اهمیت کتاب یا شعرهایی که خانمها منتشر میکنند پایین است، جدی هم گرفته نمیشوند.
برخی از خانمهای نویسنده، معتقدند اینکه در خانواده شغل آنها را جدی نمیگیرند از موانع پیشرفت در نویسندگیست. آنها میگویند اگرچه خانوادهها با فعالیت ادبیشان علناً مخالفت نمیکنند اما بیتفاوتی به فعالیت آنها نقش غیرقابل انکاری در روحیه آنها، تداوم و پیوستگی کار ادبی و امید به موفقیت دارد. یکی از خانمهای شاعر از سنندج میگوید:
درست است که معمولاً خانوادهها مخالفتی با شاعر شدن و نویسنده شدن فرزندان یا همسر خود ندارد ولی وقتی از سمت آنها جدی گرفته نشوند، خود به خود از کارشان ناامید میشوند. کم نویسندۀ خانم نداریم بهرغم اینکه نوشتههایشان چنگی به دل نمیزند و مخاطبی هم ندارند ولی چون از حمایت همسر یا اعضای خانواده برخوردارند مدام کار منتشر میکنند. به نظر من برای خانمها که در طول تاریخ هیچ وقت جدی گرفته نشدند، حمایت خانواده عنصر اساسی است. حمایت آنها دلگرمی است و میتواند مشوق خوبی برای ادامه کار باشد.
اگرچه به گفتۀ ناشران و نویسندگان، مخاطب آثار زنان کُرد از آمار قابل قبولی برخوردار نیست، اما نمیتوان نقش زنان را در تداوم فعالیتهای فرهنگی از جمله نشر کتاب و کتابخوانی انکار کرد؛ آنها هفتهها به طور مداوم جلساتی در نقد و معرفی کتاب برگزار میکنند و گاه آثاری از آنها قفسه کتابفروشیهای کردستان را مزین میکند. با اینوجود بخشی از کمبود مخاطب و عدم استقبال از سوی جامعه به شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برمیگردد که این زنان در آن فعالیت دارند.