پیامدهای سرکوب دانشجویان به شیوه‌های مختلف از قبیل زندان، تعلیق از تحصیل، اخراج از دانشگاه و البته تبعید به شهر و دانشگاهی دیگر، اگر چه دارای مشابهت‌های کلی است، ولی در جزییات، تفاوت‌های زیادی میان دشواری‌های تجربه شده این دانشجویان وجود دارد.   

در این گزارش، با یک دانشجوی زن از دانشگاه علامه طباطبایی تهران گفت‌وگو کردیم که از حدود یک سال و نیم پیش، یعنی سه ترم تحصیلی به دلیل «ممنوع الورودی» و تعلیق از دانشگاه دور است.

به دلایل امنیتی از این دانشجو با نام مستعار «عاطفه» یاد می‌کنیم، دانشجویی که در روزهای نخست محرومیت از تحصیل، باور این شرایط جدید را برای خود غیر ممکن می‌دید و حالا بعد از گذشت یک سال و نیم، به نقطه‌ای رسیده که میل چندانی برای بازگشت به دانشگاه ندارد.  

عاطفه از آبان ماه سال گذشته و درست در اوج اعتراضات دانشجویان سراسر کشور، ابتدا برای حدود دو ماه با پیامک معاونت دانشجویی از ورود به دانشگاه محروم می‌شود. در ادامه و با برگزاری جلسات کمیته انضباطی، او با محکومیت به یک ترم «تعلیق معلق» از تحصیل، و یک ترم تعلیق اجرایی با احتساب سنوات روبه‌رو می‌شود.  

محکومیت به تعلیق معلق به معنای عدم اجرای آن در طول تحصیل، تا زمان انجام تخلف دیگر است، بندی که در شیوه انضباطی مصوب آذر سال گذشته قرار داده شده و به گفته دانشجویان در بیش از یک سال گذشته، به فشار بیشتر بر آن‌ها منجر شده است.  

یک ترم تعلیق معلق عاطفه، دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی هم در میانه تحمل یک ترم تعلیق اجرایی از سوی کمیته انضباطی به او ابلاغ شد. نمونه دانشجویانی که از اوایل اعتراضات زن، زندگی آزادی با پیامک به دانشگاه ممنوع الورود شده و بعد احکامی مثل یک یا دو ترم تعلیق را دریافت کردند زیاد است، احکامی که شاید با دیدن آن‌ها در اخبار روزمره، چندان هم سنگین به نظر نرسند، ولی وقتی با مدت ممنوع الورودی به دانشگاه و بعد در مواردی اجرایی شدن احکام معلق جمع می‌شوند، بیش از یک سال محرومیت از تحصیل را گواهی می‌دهند.

Ad placeholder

ممنوعیت ورود به دانشگاه، معدل مشروط

نخستین آسیب وارد شده به عاطفه، پیش از آغاز دوران اجرای حکم تعلیق در روزهایی رخ داد که او در ترم مهر ماه سال ۱۴۰۱ با دریافت تنها یک پیامک از ورود به دانشگاه محروم شد. آسیبی که خود این دانشجو می‌گوید، سایه آن بر کل دوران تحصیل او در مقطع کارشناسی هم سنگینی خواهد کرد:

بعد از دو ماه ممنوع الورودی به دانشگاه، از آبان ماه سال گذشته، پیامکی را دریافت کردم که مجوز شرکت در امتحانات پایان ترم را دارم. در حالی که تقریباً از شرکت در نیمی از کلاس‌های آن ترم محروم بودم و اصلاً مشخص نبود که چه حکمی برای من صادر می‌شود، باید در امتحانات شرکت می‌کردم. اصلاً آمادگی شرکت در امتحانات را نداشتم‌ در برگه‌های امتحانی، برای اساتید نامه نوشتم و به عملکرد آنها در مورد دانشجویان اعتراض کردم. در نامه برای اساتید در برگه‌های امتحانی نوشتم: بعد از دو ماه ممنوع‌الورودی به ما گفتند امتحان بدهیم، در صورتی که من از شما اساتید در این مدت چیزی جز سکوت در برابر ظلم یاد نگرفتم. شرافت برای من از نمره مهم‌تر است که من آن را از اعدامی ها و بازداشتی‌ها و کشته شده ها یاد گرفتم.

عاطفه می‌گوید با این حال شمار زیادی از اساتید به او نمره قبولی ندادند و آن ترم با گرفتن نمره پایین‌تر از نمره قبولی در بیشتر دروس، معدل مشروطی گرفته است: «این مشروطی جدا از این که در معدل کل دوران کارشناسی من به شدت موثر خواهد بود، بعد از یک سال و نیم دوری از دانشگاه و عقب ماندگی در درس، اجازه انتخاب واحدهای بیشتر در ترم بعد را از من خواهد گرفت.»

همین موضوع حالا نگرانی بابت اخراج از دانشگاه به بهانه «آموزشی» را در این دانشجو تقویت کرده است. اخراج آموزشی در سیستم دانشگاهی ایران بعد از پایان «سنوات مجاز» تحصیلی دانشجویان در هر مقطع تحصیلی رخ می‌دهد. در دوره کارشناسی، سنوات مجاز تحصیلی دانشجویان ۸ ترم است که پس از آن و در صورت باقی ماندن واحدهای درسی با موافقت دانشگاه می‌تواند به ادامه تحصیل دانشجو منجر شود.

همین پایان سنوات تحصیلی در بیش از یک سال گذشته، زمینه اخراج آموزشی ده‌ها دانشجوی معترض را فراهم کرده که در احکام انضباطی به‌طور «رسمی» شاید تنها به یک یا دو ترم تعلیق محکوم شدند.

پرتاب از شور اعتراض جمعی به انزوای دوری از دانشگاه

تجربه تعلیق از تحصیل برای دانشجویان معترض یک سال گذشته از برخی جنبه‌ها با دانشجویانی که در سال‌های پیش از آن با این مجازات روبه‌رو شدند متفاوت است. آن‌ها که در ماه‌های آغاز این جنبش در سال گذشته، در جمع‌های بزرگ دوستان خود در حال سامان‌دهی اعتراضات هستند، به یک‌باره از ورود به همان جمع‌ها محروم می‌شوند.

اثر روانی این تغییر را به روشنی می‌توان در روایت عاطفه، دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی هم دید:

از همان آبان پارسال تا اواسط آذر که به دانشگاه ممنوع الورود بودم، تا مدت‌ها نمی‌توانستم این را بپذیرم. به خاطر این اعتراضات شور زیادی داشتیم و همه ما دوستان زیادی را پیدا کردیم. بعد از ممنوع الورودی مدت‌ها تا دم در ورودی دانشگاه می‌رفتم، ولی باور نمی‌کردم که اجازه ورود به آن را ندارم و می‌خواستم که به هر طریقی به دانشگاه برگردم. این مساله خیلی عصبانی‌ام می‌کرد.

عاطفه می‌گوید بعد از یکی دو ماه زمانی که دریافت چند صد دانشجو در سراسر کشور در حال تعلیق شدن هستند، کم‌کم تلاش کرد این اتفاق را باور کند:

از این‌جا تا ماه‌ها خانه‌نشینی و انزوا شروع شد. مدتی حتی برای کاهش عصبانیت خودم مجبور بودم داروی خواب‌آور مصرف کنم. روزها خواب و شب‌ها بیدار بودم. گاهی حتی به پُرخوری عصبی دچار شدم. ولی به مرور زمان توانستم این اتفاق را با وجود خشم زیاد باور کنم.

Ad placeholder

رخوت و خانه‌نشینی، تا سرزنش از سوی خانواده

تقریباً از این‌جا تا چند ماه بعد که این دانشجو تلاش می‌کند دوری از دانشگاه را بپذیرد، اما خشم جای خود را به «رخوت» می‌دهد:

برای مدت‌ها به خانه‌نشینی روی آوردم و خشم جای خودش را به رخوت داد. نمی‌خواهم بگویم دچار سرخوردگی شدم، چون سرخوردگی نبود و بیشتر رخوت بود. به خاطر شرایط روانی و نبود تمرکز حتی شغلی را که داشتم هم از دست دادم. ارتباطات با دوستان و اطرافیان به شدت کم شد. از همه ارتباطاتی که یادآور دانشگاه و شور اعتراضات باشد، دوری می‌کردم تا حس خشمی که داشتم بیشتر نشود.

این فشار روانی بر عاطفه زمانی بیشتر می‌شود که پدر و مادر او پرسشگری یا اصطلاحا «گیر دادن» درباره وضعیت و آینده تحصیلی این دانشجو را شدت بخشیدند:

اجرایی شدن ترم دوم تعلیق که در حکم اولیه به صورت معلق بود، خانواده را به شدت نگران کرد و به سوالات زیاد آن‌ها در مورد عاقبت این روند منجر شد. ترم سوم بودم که روند ممنوع الورودی و تعلیق من شروع شد. بعد هم یک ترم تعلیق معلق به اجرا گذاشته شد، و همین خانواده را به شدت درباره امکان به پایان رساندن تحصیلم نگران کرد. مجبور بودم آن‌ها را آرام کنم، در حالی که خودم اصلاً آرامش نداشتم و سوالات پدر و مادرم کم کم به سرزنش من تبدیل شد.

«عادی» شدن سرکوب و سنگینی بار تنهایی

از این دانشجو درباره تأثیر جنسیت در این فشارهای تحصیلی، شغلی، خانوادگی و اقتصادی پرسیدیم. عاطفه در ادامه درباره محدودیت‌های جدید خود برای کار کردن توضیح داد.

دست‌کم بخشی از این فشارها از سوی خانواده از نظر عاطفه، به جنسیت دانشجوی تعلیقی برمی گردد. جایی که به گفته او برای پدر و مادر درس و تحصیل، حتی بیشتر از کار کردن دختر اهمیت دارد:

انگار که توقع خانواده از دانشجوی دختر برای تحصیل بیشتر از پسران است. چون یک پسر اگر حتی نتواند درس بخواند، پدر و مادرش می‌گویند، به هر حال سراغ یک شغل می‌رود. ولی برای دانشجوی دختر کم‌تر این ذهنیت وجود دارد.

عاطفه درباره محدودیت‌های جدیدی که در کار کردن برای او بعد از محرومیت از تحصیل رخ داد، چنین می‌گوید:

بعد از مدتی ناتوانی برای کار، تصمیم گرفتم دوباره کار کنم. زمان باید در دوره تعلیق به صورت مفید بگذرد. کار دانشجویی اصولاً این محدودیت را دارد که به دلیل وقت کم و دانشجو بودن، حقوق کم‌تری دارد و پاره وقت می‌شود. در شرایط تعلیق، از طرفی وقت بیشتری برای کار داشتم، و از طرف دیگر نمی‌دانستم که در ترم آینده به دانشگاه باز خواهم گشت یا خیر. برای همین امکان برنامه‌ریزی بلند مدت از من گرفته شد. همین موضوع هم باعث شد شرایط بد کار را بپذیرم. بدون قرارداد و با حقوق کم‌تر از قانون کار، مجبور شدم کار کنم.

با وجود همه تفاوت‌های تجربه دانشجویان تعلیقی، ولی حس انزوا و تنها شدن، حسی مشترک میان بیشتر آن‌ها است، حسی که انگار نوع و شدت آن هم برای دانشجویان تعلیقی یک سال گذشته کمی متفاوت است.

عاطفه در پایان می‌گوید بعد از پیگیری زیاد دانشجویان در روزهای ابتدای محرومیت از تحصیل، حالا مدت‌ها است که این انزوا به «شدیدترین اندازه» خود رسیده است:

ما توقع چندانی از دوستان داخل دانشگاه برای پیگیری حال خود و ادامه ارتباط نداریم. این ارتباط هم در ابتدا زیاد بود، ولی هم به واسطه فروکش کردن اعتراضات، و هم به دلیل تداوم سرکوب دانشجویان که به عادی شدن این روند کمک کرد، مدام کم‌تر شد. ولی این ناراحت کننده هم هست که با وجود شور و همبستگی که در روزهای ابتدای اعتراضات داشتیم، الان این احساس کم‌تر دیده می‌شود. الان انزوای من در شدیدترین حالتش است. من امروز در شرایطی هستم که بعد از یک سال و نیم تحمل فشار زیاد، دیگر میل چندانی برای بازگشت به دانشگاه ندارم.

تجربه دانشجویی که زیر فشار چند لایه امنیتی، تحصیلی، خانوادگی و اقتصادی و البته جنسیتی، از شور حضور در دانشگاه به کاهش انگیزه برای برگشتن به کلاس درس رسید، روندی است که نه فقط برای عاطفه، که برای بسیاری از دانشجویان محروم از تحصیل یک سال و نیم گذشته تکرار شده است.