زندگی شهری و زنان

شهرهای جهان نظمی مردسالارانه دارند. با رویکردهایی سودمحور و ابزارگرایانه ساخته شده‌اند و به زیستن، محیط زیستن، و کیفیت آن بی‌توجه‌اند؛ همان‌طور که به زنان و به زیست آزادانه‌ی آن‌ها. شهرسازی فمینیستی یک تئوری و جنبش اجتماعی در رابطه با تأثیرات محیط ساخته شده بر زنان است که می‌خواهد معنای زن بودن در فضای شهری را درک کند و مبارزات و فرصت‌هایی که زنان در محیط‌های ساخته شده با آن مواجه می‌شوند را زیر نظر بگیرد. طرفداران شهرسازی فمینیستی منتقد نظام‌های مردسالار و سرمایه‌داری‌اند که معماری و شهرسازی را شکل داده و می‌دهند و شهر را برای زنان ناامن، ناخوشایند و غیرقابل زیست می‌کنند. شهرسازی فمینیستی همچنین به تأثیرات مثبت و منفی محیط ساخته شده بر روابط زنان، بر آزادی‌ها، فرصت‌ها، پویایی و فعالیت‌های روزانه آنان توجه دارد. شهرسازی فمینیستی نیاز به درک و سپس دگرگونی نظام‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی محدودکننده و سرکوب‌کننده زنان را پیش می‌کشد و سعی می‌کند محیطی منصفانه‌تر، فراگیرتر و خوشایندتر برای همگان ساخته شود.
زندگی شهری زنان در ایران با محدودیت‌ها و خشونت‌های بسیاری مواجه‌ همراه است. هرچند جمعیت زنان دانش‌آموخته از مردان بیشتر است و یک سوم پزشکان ایرانی زن هستند و بسیاری به شغل معلمی اشتغال دارند و بسیاری از هنرمندان و نویسندگان ایرانی و کارگران و کارآفرینان زنان هستند، اما محرومیت از زیست شهری و محرومیت از حضور در فضای عمومی و رانده شدن به چهار دیوار تنگ و منزوی خانه، مانع بزرگی برای رشد آزادانه‌ی خیال و اندیشه‌ی آن‌ها و مشارکت سیاسی آن‌ها در ساخت اجتماع است. در مجموعه‌ای از گزارش‌ها، به مکان‌های شهری رفته‌ایم و با زنان در گفت‌وگو قرار گرفته‌ایم.

 شهر، زن و سالن تئاتر

بیرون از سالن تئاتر، در خیابان‌ها نمایشی از سرکوب بدن‌ها همچنان در جریان است. همزمان واقعیت‌های خشن اقتصادی، فقر و بیکاری و تنگدستی و مهم‌تر از همه تضاد طبقاتی ادامه دارد. در داخل سالن تئاتر اما مثل این است که در این جدال‌های روزانه وقفه کوتاهی پدید می‌آید.

 تئاترهای تهران، مجموعه‌‌های فرهنگی‌اند متشکل از سالن‌های نمایش، کافه و کتاب‌فروشی. طبقه متوسط شهری که در اثر بحران‌های پیاپی اقتصادی رو به تحلیل رفته است در این فضاها معمولاً احساس آرامش و امنیت می‌کند. به همبن سبب هم بیشتر مخاطبان تئاتر از قشر متوسط شهری‌ست. در تهران بیش از ۳۰ تماشاخانه دولتی و خصوصی وجود دارد. در این تماشاخانه‌ها در طول ماه ۴۰ نمایش روی صحنه اجرا می‌شود. تئاترهای کمدی یا موزیکال، طبقات دیگر اجتماعی را نیز به سالن تئاتر می‌کشاند. برای گفت‌وگو با زنانی در سه نسل به تئاتر شهر، تالار وحدت، عمارت ارغوان، تماشاخانه شهرزاد، و عمارت نوفل‌لوشاتو رفتیم.

تئاتر یک هنر اجتماعی‌‌ست که روی صحنه، به طور زنده در حضور همزمان تماشاگران و بازیگران شکل می‌گیرد. بنابراین تئاتر یک رویداد و شکلی از هنر بر مبنای ارتباط مستقیم با مخاطب است و به دلیل همین ارتباط مستقیم و بلاواسطه هم تئاتر نقش مهمی در ارائه پیام دارد. اداره کل هنرهای نمایشی در دولت رئیسی با آمارسازی از رشد یک و نیم میلیون نفری تماشاگران تئاتر در نیم‌سال نخست سال ۱۴۰۲ خبر داده است. بلیت تئاتر گران نیست و با این‌حال به دلیل بحران اقتصادی، از ۴۰ نمایشی که در طول ماه در ۳۰ سالن تئاتر تهران برگزار می‌شود حداکثر پنج نمایش بازدهی اقتصادی دارد.

اقتصاد تئاتر در جریان بحران همه‌گیری کرونا لطمه خورد و کار برخی از تماشاخانه‌های خصوصی به ورشکستگی کشید. در قیام ژینا، خیابان‌های شهر به صحنه‌های نمایش‌های خودجوش خیابانی تبدیل شد. تئاتر در شهر یا شهر به عنوان تئاتر؟ این پرسشی‌ست که همواره در همه دوره‌ها، از زمان پرده‌گردانی و شمایل‌خوانی و نمایش‌های روحوضی تاکنون مطرح بوده است.

بیرون از سالن تئاتر، در خیابان‌ها نمایشی از سرکوب بدن‌ها همچنان در جریان است. همزمان واقعیت‌های خشن اقتصادی، فقر و بیکاری و تنگدستی و مهم‌تر از همه تضاد طبقاتی ادامه دارد. در داخل سالن تئاتر اما مثل این است که در این جدال‌های روزانه وقفه کوتاهی پدید می‌آید.  

 تئاترهای تهران، مجموعه‌‌های فرهنگی‌اند متشکل از سالن‌های نمایش، کافه و کتاب‌فروشی. طبقه متوسط شهری که در اثر بحران‌های پیاپی اقتصادی رو به تحلیل رفته است در این فضاها معمولاً احساس آرامش و امنیت می‌کند. به همین سبب هم بیشتر مخاطبان تئاتر از قشر متوسط شهری‌ست. در تهران بیش از ۳۰ تماشاخانه دولتی و خصوصی وجود دارد. در این تماشاخانه‌ها در طول ماه ۴۰ نمایش روی صحنه اجرا می‌شود. تئاترهای کمدی یا موزیکال، طبقات دیگر اجتماعی را نیز به سالن تئاتر می‌کشاند. برای گفت‌وگو با زنانی در سه نسل به تئاتر شهر، تالار وحدت، عمارت ارغوان، تماشاخانه شهرزاد، و عمارت نوفل‌لوشاتو رفتیم.

تئاتر شهر

تئاتر شهر از قدیمی‌ترین، مهم‌ترین و پرتماشاگرترین سالن‌های تئاتر است، با پنج سالن تئاتر، که سالن اصلی آن پرتماشاگرترین سالن تئاتر ایران است. ووردی زنان و مردان در سالن اصلی جداست. در ورودی زنان، مأموران زن مستقر شده‌اند. آن‌ها مراقب پوشش زنان هستند و به برخی از زنان تذکر می‌دهند که حجاب بر سر کنند. بعد از ورود به سالن انتظار، در یک نمای کلی می‌توان زنان و دختران را دید که حجاب از سر برداشته‌اند.

مریم و علی از غرب و شرق تهران با طی‌کردن یک فاصله بسیار زیاد به تئاتر شهر آمده‌اند. آن‌ها که هر دو ۳۳ سال دارند با هم دوست‌اند و تا مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کرده‌اند. آخرین‌بار در سال ۱۳۹۶ علی به تئاتر رفته. او در آن زمان نمایش «ماتریشوکا»ی پارسا پیروز را در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه تماشا کرده و حالا بعد از هشت سال او یک بار دیگر به تماشای تئاتر آمده است.   

در خیابان‌ها نمایشی از سرکوب بدن‌ها همچنان در جریان است. همزمان واقعیت‌های خشن اقتصادی، فقر و بیکاری و تنگدستی ادامه دارد. در داخل سالن تئاتر اما مثل این است که در این جدال‌های روزانه وقفه کوتاهی پدید می‌آید.  

 مریم تا پیش از این، هرچند گاه یک بار به همراه خانواده به دیدن نمایش‌های مختلف می‌رفته است. او اکنون بعد از آشنایی با علی، به اتفاق او برای دیدن نمایش «پدر» نوشته فلوریان زلر و به کارگردانی آوروند دشت‌آرای و با بازی رضا کیانیان در سالن اصلی تئاتر آمده‌ است. موضوع این نمایش پدری‌ست که به آلزایمر مبتلا شده. پیش از این هم در سال ۲۰۲۰ فیلمی به کارگردانی زلر بر اساس همین نمایش ساخته و اکران شده بود که اسکار هم گرفت. علی و مریم این فیلم را دیده‌اند.

علی یک پیراهن و یک شلوار کتان به تن دارد. او می‌گوید به تئاتر «علاقه بسیار» دارد اما به دلیل مشکلات مالی چند سالی‌ست که از سالن‌های تئاتر فاصله گرفته است:

با این وضع اقتصادی، الان فقط ماهی یک‌بار می‌توان به تئاتر آمد. امروز هم به پیشنهاد دوستانم آمده‌ام با این امید که شروعی خوب باشد برای دیدن تئاترهای بعدی…

مریم شال سورمه‌ای‌اش تا نیمه موهایش را پوشانده است و مانتوی کوتاهی به تن دارد. او با اشاره به تذکر دادن حجاب‌بان‌ها می‌گوید:

من در ورود به تئاتر مشکلی نداشتم، اما به اکثر دختران گیر می‌دادند.

او در ادامه می‌گوید:

قیمت بلیت تئاتر گران نیست و در مجموع نسبت به تفریحات دیگر، به‌صرفه‌ترین تفریح است. برای من، بیشتر موضوعات تئاتر مهم است که اکثر اجتماعی و سیاسی است. خودِ محیطِ تئاتر هم کشش خودش را دارد،  آدم‌های مختلفی می‌آیند از هر قشری، از هر نسلی و با هر تیپی. همه اینها در مجموع تئاتر را جذاب می‌کند. در یک کلام اگر بخواهم بگویم، قرارگرفتن در این محیط، به خودی خود، جالب است.

می‌توان حضور چشمگیر زنان را در جای‌جای تماشاخانه‌ها دید. بیش‌تر هم زنان با لباس‌های رنگی و مُد روز و بدون حجاب اجباری حضور دارند. قدرت حجاب‌بان‌ها در تعرض و تحمیل خواسته‌های حاکمیت صرفاً محدود است به ورودی سالن‌‌های تئاتر.

۶۰ تا ۷۰ درصد زنان که به دیدن این نمایش آمده‌اند بی‌حجاب‌اند. اما تک و توک زنان و دختران چادری هم در میان جمعیت منتظر دیده می‌شوند. برخی از وابستگان به نهادها از سهمیه سالن‌های دولتی برخوردارند. این اشخاص حجاب سفت و سختی دارند.

برخی سر در گریبان دارند، تنها و در خود هستند. در سالن که باز می‌شود، با ورود به سالن واقعیت دیگری شکل می‌گیرد. همه برای مدتی از واقعیت‌‌های جاری و ساری در اجتماع جدا می‌شوند.  

تالار وحدت

یکی از زیباترین و باکیفیت‌ترین سالن‌های تئاتر و کنسرت تهران، تالار وحدت (رودکی سابق) است. روبه‌روی تالار وحدت، تالارهای حافظ و فردوسی است، که یکی برای تئاتر و دیگری برای نمایش‌های عروسکی در نظر گرفته شده. در محوطه بیرونی تالار وحدت که از دو طرف سنگفرش شده، جمعیت زیادی در دو صف زنانه و مردانه منتظر عبور از گیت خانم‌ها و آقایان هستند. در سمت زنان، ماموران حجاب مستقرند که به زنان با پوشش اختیاری تذکر می‌دهند.

در تالار وحدت با گنجایش بیش از ۷۰۰ نفر، معمولا تئاترهای موزیکال یا تئاترهایی با بازیگران معروف به نمایش درمی‌آید. برای همین اقشار مختلف مردم را در بین مشتاقان تئاتر می‌توان دید. یک زن و شوهر تقریباً پنجاه‌ساله به همراه دخترشان که حدوداً ده‌ساله به‌نظر می‌رسد و بدون روسری است، از تماشاگران نمایش موزیکال «قصه ترانه‌های ماندگار» به کارگردانی سید جلال‌الدین دری اند. آنها از محله جیحون تهران می‌آیند که فاصله نسبتاً نزدیکی با مرکز دارد. مرد کارمند بانک است. می‌گوید:

تبلیغات تئاتر موزیکال را روی بیلبوردهای شهر دیدم و از بازیگران معروفش حدس زدم که شاید تماشایی باشد. معمولا تئاترهایی را انتخاب می‌کنیم که بازیگران معروف دارد. نمایش موزیکال فرح‌بخش است. فشارِ کاری و مسئولیت زندگی را تعدیل و قابل تحمل می‌کند. در این نمایش، هم موسیقی است، هم تئاتر. ما یک بچه ده‌ساله هم داریم، برای همین تئاترهایی را انتخاب می‌کنیم که بچه‌مان هم حوصله‌اش سر نرود.

زن هم که کارشناسی دارد و مدتی است که به دلایلی خانه‌دار است، می‌گوید:

ما سالی چندبار به تئاتر می‌آییم که بیش‌ترشان هم در تالار وحدت هستند یا نهایتاً تماشاخانه ایرانشهر و یا تماشاخانه سنگلج که بیش‌تر تئاترهای ایرانی نمایش می‌دهند و برای خانواده جذاب است. این را هم در نظر داشته باشید که بلیت‌های سالن‌های اصلی نسب به سالن‌های دیگر گران‌تر است. مثلاً برای تئاتر موزیکال امشب، بلیت برای سه نفر، یک ملیون و دویست هزار تومان شده است. در این شرایط اقتصادی، تأمین این هزینه‌ها برای خانوار ایرانی سخت است.

قیمت بلیط دو نمایش موزیکال تالار وحدت بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان است.  نمایش موزیکال کلنل به کارگردانی امیر بشیری یک موزیکال دیگر است که در این شب در تالار وحدت به نمایش درمی‌آید.

Ad placeholder

تماشاخانه شهرزاد

تماشاخانه شهرزاد در سال‌های دهه ۱۳۹۰ توسط شهرزاد جعفری تأسیس شد و در کمتر از هفت سال به یکی از پرتماشاگرترین تماشاخانه‌های تهران تبدیل شد، با پنج سالن تئاتر با گنجایش هر سالن، ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر. در این تماشاخانه هر ماه بیش از پنج یا شش نمایش در ساعت‌های مختلف روز روی صحنه می‌رود. در یک گوشه سالن انتظار کافه و کتاب‌فروشی قرار دارد و در طبقه بالا هم یک کافه دیگر. در یک نمای کلی، می‌توان حضور چشمگیر زنان را در جای‌جای تماشاخانه دید. بیش‌تر هم زنان با لباس‌های رنگی و مُد روز و بدون حجاب اجباری حضور دارند. در میان انبوه زنان، دو زن را می‌بینم که با موهای کوتاه روی یک نیمکت نشسته‌اند. هردو شلوار جین پوشیده‌اند با پیراهن مردانه. خودشان را بهاره و ضحی معرفی می‌کنند. ضحی ۳۳ سال دارد و در مقطع کارشناسی تحصیل کرده، و بهاره هم ۵۰ سال دارد و در مقطع دکترا تحصیلاتش را به پایان رسانده. آنها ۱۲ سال است که با هم به تئاتر می‌آیند. بهاره از ونک می‌آید و ضحی از ولنجک.

  زمان نمایش باید برای دختران نوجوان مناسبت باشد. برخی تئاترها ساعت ۸ یا ۹ شب اجرا می‌شوند و همین باعث می‌شود که انتخاب دختران نوجوان محدود باشد. آن‌ها باید تئاترهایی را انتخاب کنند که بین ساعت ۵ تا ۶ عصر روی صحنه می‌روند که معمولاً تعداد این نمایش‌ها هم زیاد نیست.

بهاره حضور در تئاتر را به دلیل آرامش و امنیت و سکوتی که نسبت به سینما دارد ترجیح می‌دهد. می‌گوید:

هر هفته یا دو هفته یک‌بار، مسیری طولانی‌ را طی می‌کنیم تا به مرکز برسیم. از قبل از طریق اینترنت یا در گفت‌وگو با دوستان، نمایش خوبی را انتخاب می‌کنیم، بلیت می‌خریم و آخر هفته به تئاتر می‌آییم.

ضحی از طریق خواهرش که طراح صحنه است با تئاتر آشنا شده. می‌گوید:  

بیشتر نمایش‌ها را به توصیه خواهرم انتخاب می‌کنم و بعد با بهاره مشورت می‌کنیم و در نهایت یک نمایش را برای دیدن انتخاب می‌کنیم.

ضحی می‌گوید تئاتر «زنده» است و همین ویژگی هم آن را دیدنی می‌کند. بهاره هم در این زمینه می‌گوید:

تئاتر نسبت به سینما «فرهنگی‌تر» است. برای من، از یک‌ طرف تفریح و سرگرمی است و از طرف دیگر، فرصتی است برای با هم بودن و تجدید دیدار. با این اوقات فراغت کم ترجیح می‌دهم به‌جای کوچه و خیابان و پاساژگردی، به تئاتر بیایم که هم سرگرم بشوم و هم از نظر فرهنگی برخوردار شوم. تئاتر نسبت به سینما کمتر سانسور می‌شود و امکان حرف‌زدن و نقد کردن بیش‌تری دارد.

بهاره تئاتر آمدن را، تفریح پرهزینه‌ای می‌داند و می‌گوید:

وقتی تئاتری را انتخاب می‌کنی، بسته به تئاتر و بازیگرهایش، از ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان باید بپردازی. اگر به تالار وحدت بروی که باید تا ۵۰۰ هزار تومان هم هزینه کنی. به این رقم، کافه را هم باید افزود، که آن هم حداقل ۳۰۰ هزار تومان هزینه دارد. هزینه‌های ایاب و ذهاب هم بماند. چون همه تئاترها در مرکز هستند و ما هم از شمال تهران می‌آییم. همه اینها را وقتی کنار هم می‌گذاری، یعنی حداکثر بتوان ماهی یک بار تئاتر تماشا کرد.  

بهاره و ضحی درباره استقرار مأموران حجاب در ورودی تئاترها می‌گویند:

ما تا حالا به مشکلی برنخوردیم. معمولاً در تالارهای دولتی، در همان ورودی، خودمان شالمان را روی سرمان می‌اندازیم، اما بلافاصله که وارد شدیم، آن را برمی‌داریم. اما سالن‌های خصوصی زیاد گیر نمی‌دهند.

 بهاره به تابلوهایی که در دو طرف سالن انتظار در سالن شهرزاد نصب شده‌اند اشاره می‌کند که روی آنها نوشته شده است: «از اینکه حجاب خود را رعایت می‌کنید، متشکریم.»

عمارت نوفل‌لوشاتو

عمارت نوفل لوشاتو نامش را از خیابان نوفل لوشاتو که در آن قرار دارد وام گرفته است. یک ساختمان چند طبقه قدیمی، که به سالن تئاتر تبدیل شده است؛ مجموعه‌ای از کافه و کتابفروشی و فروش اجناس هنری و دو سالن کوچک تئاتر با گنجایش هر کدام ۱۰۰ نفر . روی تابلوی بزرگ آن، تصویری از زن بازیگری است که در در نقشِ «مده‌آ» بازی می‌کند. در حیاط عمارت یک کافه کوچک قرار دارد که دخترها و پسرهای جوان، اکثراً بدون حجاب اجباری نشسته‌ یا ایستاده‌اند و درحال گپ‌وگفت یا نوشیدن قهوه‌اند. نگین در سالن کوچک انتظار نشسته است تا نمایش «مده‌آ» شروع شود. او دختری ۳۶ ساله است، کارشناسی ارشد تغذیه دارد و ساکن محله فاطمی است. او ۱۲ سال است که به تئاتر می‌آید. می‌گوید به دلیل تأثیراتی که در دوران کودکی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پذیرفته به تئاتر علاقمند شده است.  

نگین از معدود تماشاگرانی‌ست که هفته‌ای دو بار به تئاتر می‌آید. خودش می‌گوید:

با اینکه هزینه‌های تئاتر بسیار زیاد شده، یعنی چیزی بیش از یک‌میلیون تومان در ماه،  هشت‌بار در ماه به تئاتر می‌آیم. از یک‌طرف به‌دلیل علاقه‌ای که دارم، از طرف دیگر، فکر می‌کنم تئاتر نسبت به سینما و کنسرت و مراکز خرید، یکی از بهترین و سالم‌ترین تفریحات در ایران است. هم سرگرم‌کننده است، هم اینکه چیزی به آدم می‌افزاید، و هم اینکه فضای آزادتری دارد برای گفت‌وگو با آدم‌های مختلف. این نکته مهمی است. نه سینما و نه کنسرت این فضای گفت‌وگو در یک محیط امن و آرام را ایجاد نمی‌کند. نکته مهمی که شاید کمتر کسی به آن توجه می‌کند این است که سالن‌های تئاتر ما، به دلیل اینکه اکثراً خانه‌های قدیمی مسکونی‌ بوده‌اند که بعدها تغییر کاربری داده‌اند، ناایمن هستند. یعنی اینکه هر لحظه این خطر وجود دارد که سقف پایین بیاید.

نگین بیش‌تر مواقع تنهایی به تئاتر می‌آید. او با اشاره به وضعیت حجاب اجباری در تئاترها می‌گوید:

برای سالن‌های دولتی، مأمور حجاب‌بان گذاشته‌اند. در سالن‌های حافظ، مولوی، تالار وحدت و تئاتر شهر، مأمور هست و مدام به زنان تذکر می‌دهند. اما سالن‌های خصوصی مثل همین‌جا، تذکر یا گیرِ شدیدی ندارند. من از قبل خودم را آماده می‌کنم و اجازه نمی‌دهم که کسی به‌م تذکر بدهد.

نگین تئاتر را خوددرمانی می‌داند و می‌گوید:

تئاتر نوعی خوددرمانی برای آدم‌ها در زندگی است؛ چون اتفاقات واقعی را به صورت زنده روی صحنه به نمایش می‌گذارد؛ به ویژه از بعدِ کشته ‌شدن مهسا، به نظرم، تئاتر تراپی خوبی است برای عبور از کسالت زندگی روزانه و افسردگی.

عمارت ارغوان

عمارت ارغوان یک ساختمان قدیمی است با حیاطی بزرگ که در میان آن یک حوضِ آب با فواره قرار دارد و دو کافه سرپوشیده و فضای باز. این عمارت دو سالن تئاتر دارد با گنجایش ۱۰۰ و ۱۵۰ نفر. در فضای عمارت، بیش‌تر دخترها و پسرهای جوان را می‌توان دید. در آن میان دو دختر نوجوان بیشتر از همه به چشم می‌آیند. هردو بدون حجاب‌اند. یکی با موهای کوتاه رنگ‌شده شبیه بازیگرهای سینما در سال‌های دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ و دیگری هم با موهای معمولی.

آرینا، ۱۵ سال دارد، اول دبیرستان است، کامپیوتر می‌خواند و مهدیه هم ۱۷ سال دارد، دیپلمه است و پشت کنکور. آرینا و مهدیه سه سال است که به تئاتر می‌آیند. آنها چندسال است که باهم دوست‌اند و معمولا تئاترها را آرینا انتخاب می‌کند و بعد از شرق تهران، محله تهران‌پارس، یک مسیر طولانی را با بی‌آرتی طی می‌کنند تا به مرکز برسند. آرینا با اشاره به اینکه دلش می‌خواسته تئاتر بخواند، می‌گوید:

به دلیل اینکه تئاتر در ایران آینده‌ای ندارد، ناگزیر شدم کامپیوتر بخوانم و در کنارش به تئاتر بپردازم. نمایش‌نامه‌نویسی را بسیار دوست دارم و در طول ماه، نمایش‌نامه‌های زیادی می‌خوانم، به‌ویژه از نظر مضمون و محتوا برایم بسیار جذاب هستند. تئاتر هم براساس همین نمایش‌نامه‌ها ساخته می‌شود، از این زاویه، تئاتر برایم مثل زندگی است. تمایش زنده‌ای که برگرفته از فرهنگ و جامعه است، روی صحنه می‌رود و احساسات آدمی را به‌خوبی نشان می‌دهد.

آرینا می‌گوید در محیط فرهنگی تئاتر احساس امنیت می‌کند. او با دوستش ماهی یک‌بار به تئاتر می‌آید. می‌گوید:

دوست داریم ماهی چندبار بیایم، اما مگر چقدر پول توجیبی از خانواده می‌گیرم؟ با اینکه بچه‌های تئاتر نسبت به‌زحمتی که می‌کشند، پول کمی دریافت می‌کنند و بلیت هم قیمتش پایین است، اما ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار تومان برای ما زیاد است. نکته مهم دیگر این است که زمان نمایش هم باید برای ما مناسبت باشد. برخی تئاترها ساعت ۸ یا ۹ شب هستند، که عملاً برای ما که از مرکز دور هستیم امکانش نیست. برای همین انتخابمان محدود است؛ یعنی فقط تئاترهایی باید انتخاب کنیم که بین ساعت ۵ تا ۶ عصر روی صحنه می‌روند که معمولاً تعداد این نمایش‌ها هم زیاد نیست.

آرینا از طریق اینترنت در جریان نمایش‌های روز قرار می‌گیرد. می‌گوید:

از بین تئاترهایی که در طول ماه روی صحنه است، تک‌تک آنها را می‌گردم و نظر مردم و منتقدان و نویسندگان را می‌خوانم، و بعد درنهایت تئاتری که به ذهینت فرهنگی و اجتماعی و سیاسی نزدیک باشد را انتخاب می‌کنم؛ تراژدی‌ها و درام‌های اجتماعی برایم جذاب است. تئاتر برای من فراتر از یک سرگرمی‌ست.

آرینا قرارگرفتن در فضای تئاتر را اتفاقی خوشایند می‌داند و می‌گوید:  

  نگاه‌های آدم‌ها برایم جذاب است؛ نگاه‌هایی که هیجان‌زده‌اند که چه چیزی در سالن تئاتر در انتظارشان است. اینکه روی صحنه بازیگرهایی را می‌بینی که در واقع خود تو هستند.  خودت در حال، گذشته یا آینده‌ای که می‌تواند بهتر باشد. همه اینها تئاتر را برایم شبیه جامعه‌ای می‌کند که آدم در آن می‌تواند تا حدودی، آزادی را نفس بکشد و برای ساعتی خوش، در آرامش، به آزادی فکر کند که آدمی تنها با آزادی است که می‌توان معنای واقعی خود را پیدا کند. و این رویای زیبایی است برای من و همنسل‌های من، که بسیاری برای آن طی یک سال اخیر، جانِ عزیزشان را از دست دادند.