این مقاله به بررسی موضوع پیچیده زنکشی میپردازد. با تأکید بر این مهم که در بیست سال گذشته زنکشی در جوامع محافظهکار، بهشدت نگرانکنندهای افزایش یافته است. ظهور ایدئولوژیهای محافظهکارانه، تاثیر شخصیتهای سیاسی راستگرای افراطی بر هنجارهای اجتماعی، زمینه را برای تسلط ایدههای ضدزن که منجر به زنکشی میشود، فراهم میکند.
در حالی که ایتالیا ظهور یک دوره سیاسی محافظهکار جدید را تجربه میکند، خشونت مبتنی بر جنسیت نیز افزایش پیدا کرده است که منعکسکننده ایدئولوژیهای زنستیزانه ایست که با دنیای مدرن سازگاری ندارد.
جولیا چکتین، دختر ۲۲ ساله ایتالیایی در حالی به قتل رسید که دولت ایتالیا قتل زنان بر اساس جنسیت را به رسمیت نمیشناسد. ایتالیا بهرغم تاریخ غنی و طلیعهدار بودن در رنسانس فرهنگی، افول دموکراسی و تشدید جریان ایدئولوژیهای محافظه کارانه را تجربه میکند که در بسیاری موارد به سرکوب زنان کمک کرده است.
برای درک ریشههای زنکشی، باید زمینه تاریخیای که هنجارهای اجتماعی را با سلطه هزارساله مردسالاری شکل داده است بررسی کرد. قتل غمانگیز جولیا چکتین بهدست دوستپسر سابقش در دولت محافظهکار جورجیا ملونی اتفاق افتاده است و یک نمونه تلخ و یک زنگ خطر بزرگ است.
از لحاظ تاریخی، ایتالیا تحت تاثیر نقشهای جنسیتی سنتی قرار گرفته است که عمیقاً در ساختارهای اجتماعی جاافتاده است. نرمهای اجتماعی محافظهکارانه، جامعه مذهبی همراه با نگاه مردانه به زن، انقیاد زنان را تداوم بخشیده است، عاملیت آنان را محدود ساخته و حقوق آنها را در درجه دوم انتظارات جامعه قرار داده است.
ظهور یک دوره سیاسی جدید که نتیجه آن، انتخاب جورجیا ملونی ست، تنها نخستوزیر ایتالیایی که در گذشته سابقه حضور در یک سازمان نئوفاشیستی را داشته است، چالشهای زیادی را برای گروههای تحتستم مانند زنان، مهاجران، مسلمانان و گروههای کوئیر به وجود آورده است. ملونی با سقط جنین، ازدواج و فرزندآوری جامعه «الجیبیتیکیوپلاس» مخالف است. سخنرانی معروف جورجیا ملونی که گفته بود: «من جورجیا هستم، من یک زن هستم، من یک مادر هستم، من یک مسیحی هستم.» در سایه «خدا، وطن، خانواده» که شعار کارزار انتخابی وی بود، تهدید بزرگی برای دموکراسی است. «خدا، وطن، خانواده» (Dio, Patria, Famiglia) که پیش از این نیز شعار حزب فاشیست ایتالیا به رهبری «بنیتو موسولینی» در دوره پیش از جنگ جهانی دوم بود، با تاکید بر ارزشهایی مانند خانواده و نرمهای اجتماعی جامعه، برای نفرتپراکنی و جرمانگاری گروههای کوئیر و با دلبستگی به وطن، بیگانههراسی را تبلیغ میکند. شعار «خدا، وطن، خانواده» داستان کنترل مردان بر زنان در جامعه، در پناه ایدههای فاشیستی است.
تاثیر شخصیتهای سیاسی بر نگرشهای جنسیتزده را نمیتوان انکار کرد. ایدئولوژیهای سیاسی جورجیا ملونی که اغلب با اصول محافظهکارانه همسو هستند، پتانسیل شدید نابرابریهای جنسیتی را به همراه دارند که نه تنها در اقدامهای قانونی، بلکه در ادراک اجتماعی گستردهتر از نقشهای زنان احساس میشود.
قتل جولیا چکتین نشان میدهد که چگونه تغییرات سیاسی میتواند پیامدهای غیرقابل جبرانی به همراه داشته باشد، به ویژه زمانی که قوانین و ایدئولوژی ضدزن/ضدکوئیر به محیطی مساعد برای خشونت مبتنی بر جنسیت کمک میکند. وضعیت زنان در شرایط موجود، چیزی است که مردان از زنان میخواهند و میخواهند بدن و ذهن زن را تصرف کنند. قتل جولیا، منعکسکننده الگوی گستردهای است که چالشهای زنان در یک چارچوب اجتماعی مردسالار/پدرسالار را نشان میدهد.
طبق آمارهای رسمی، در هر سه روز، یک زن در ایتالیا توسط پدر، شوهر و یا دوستپسر خود کشته میشود. دادههای منتشرشده وزارت کشور ایتالیا نشان میدهد از اول آگوست ۲۰۲۱ تا ۳۱ جولای ۲۰۲۲، ۱۲۵ زنکشی بهدست مردان اتفاق افتاده است که در آنها ۱۰۸ زن در محیط خانوادگی-عاطفی به قتل رسیدهاند. طبق گفتههای سازمان «زنکشی ایتالیا» (Femminicidio Italia) از ابتدای سال میلادی تاکنون هم زنکشی بهدست مردان جان ۱۸زن را گرفته است.
دادههای جهانی نشان میدهد که زنان برخلاف مردان، بیشتر احتمال دارد به دست یکی از اعضای خانواده یا شریک زندگی خود کشته شوند تا توسط یک غریبه.
جنبش ۱۰ ثانیه و «لمس مختصر»
نه تنها قوانین حمایت از زنان در خانواده در کشوری مانند ایتالیا بهشدت ناکارآمد است و محیط خانه و خانواده را برای زنان ناامن میسازد، بلکه زنان ایتالیایی با قوانین و دولتی بهشدت تبعیضگرایانه نیز روبهرو هستند.
در آوریل ۲۰۲۲ یک دانشآموز دختر دبیرستانی توسط سرایدار مدرسه مورد تعرض جنسی قرار گرفت. سرایدار ۶۶ ساله این دبیرستان، دستش را داخل شلوار و لباس زیر دانشآموز که در حال بالارفتن از پلهها بود گذاشت و وقتی با اعتراض دختر و دیگران مواجه شد با لبخند پاسخ داد:
«داشتم شوخی میکردم.»
سرایدار به تعرض جنسی متهم شد. او اعتراف کرد که بدن دختر را بدون رضایت او لمس کرده است، اما ادعا کرد که این فقط یک شوخی بوده است.
علیرغم درخواست دادستان برای تحمل چهارسال حبس به دلیل تعرض جنسی، قاضی با گفتن اینکه «متهم/مرد، بدن دختر را کمتر از ۱۰ ثانیه لمس کرده است و زمان کمی برای تجاوز است» به نفع سرایدار رای داد.
این تبعیض آشکار در قانون نسبت به زنان، خشم مردم را نسبت به تبعبض جنسیتی در ایتالیا برانگیخت و جنبش مجازی با عنوان «لمس مختصر» ( (Palpata Breve) و «هشتگ ۱۰ ثانیه» را در اعتراض به اظهارات قاضی دادگاه را به وجود آورد. کاربران ایتالیایی در کمتر از ۱۰ ثانیه به نقاط مختلفی از بدن خود دست میزدند تا نشان دهند لمس مختصر اجباری هم میتواند تعرض و آزار جنسی باشد.
خشونت علیه زنان-کوئیرها پدیدهای است که کموبیش در همه کشورها وجود دارد و ناشی از یک نابرابری عمیق است که ریشه در فرهنگ مردسالار دارد. تفسیر اشتباه از قوانین شریعت، رسمیتدادن به نرمهای اجتماعی، و همراهی نظام سلطه ضدزن، استمراربخش این وضعیت بوده است.
قانون «Delitto d’onore» یا «جنایت بهخاطر ناموس» که در سال ۱۹۸۱ در ایتالیا لغو شد، ارتباط زنکشی با انگیزههای حفاظت از ناموس، آبرو و کنترل بر زن و بدن زن را آشکار میکند. طبق این قانون «اگر شخص در حالت خشم، همسر، دختر یا خواهر خود و یا شخصی را که با همسر، دختر، خواهر وی رابطه جنسی برقرار میکند را بکشد، فقط بین ۳ تا ۷ سال مجازات میشود» که در مقایسه با جنایت مشابه با انگیزه متفاوت، مجازات کمتری داشت. چرا که حفظ آبرو و حفاظت از ناموس، نارضایتی اجتماعی به بار نمیآورد و برای قانونگذار قابل توجیه بود.
در قوانین جمهوری اسلامی با اینکه قتل عمد جرمانگاری شده است، اما قتل فرزند توسط والدین بسته به اینکه جرم توسط کدام یک از والدین اتفاق افتاده است، مجازات متفاوتی دارد.
طبق ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ و ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی جدید «پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد، قصاص نمیشود و به پرداخت دیه به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد»
قوانین ضدزن که مردان را مالک زنان میداند و زمینههای اجتماعی در ایران، تکرار قتلهای منتسب به ناموس را فراهم میکند، هنجارهای سنتی و عوامل فرهنگی با همراهی قوانین زنستیزانه جمهوری اسلامی نقش مهمی در تداوم زنکشی ایفا میکند که بازتاب تعامل پیچیدهای بین سیاست و انتظارات جامعه از زنان است.
روایت تاریخی که در بلوچستان شکل گرفته است نیز ساختارهای مردسالارانه عمیقا ریشهدار را نشان میدهد که در طول قرنها نقشهای جنسیتی را شکل دادهاند، چگونه نقش عوامل فرهنگی در تداوم زنکشی، پیچیدگیهای نگرشهای جامعه نسبت به زنان را آشکار میکند. چهارچوب قانونی پیرامون قتل ناموسی، قانون مالکیت پدرسالارانه بر زنان، کاستیهای قانون در پیگرد موثر عاملان زنکشی، شکافهای موجود در نظام حقوقی، پیچیدگیهای این چهره تاریک مدرنیه را روشن میکند. در کنار قوانین ضدزن، ضد کوئیر، پذیرش جامعه در محدودههای قانونی مانع بزرگی است، تلاقی هنجارهای فرهنگی و ساختارهای قانونی چرخهمعافیت از مجازات را برای کسانی که مرتکب زنکشی میشوند را تداوم میبخشد.
در حالی که در سراسر جهان، جان زنان در خطر است، ریشههای مشترک هنجارها و قوانین ضدزن، در روایتهای زنکشی جریان دارد، تمام حوادث ناگواری که در جهان برای زنان اتفاق میافتد وجه مشترکی دارند و این است که قاتلان، فرزندان خلف مردسالاریاند.