دیدگاه

با تعمیق بحران‌های چندگانه جمهوری اسلامی، اعتراضات بازنشستگان به لحاظ کیفی و کمی در حال گسترده‌تر شدن است. هفته گذشته، تجمعات بازنشستگان در کل پرشمارتر از معمول بود. همانطور که در گزارش گروه کارگری رادیوزمانه اشاره شده، بازنشستگان بانک‌هایی چون ملت و صادرات به صف مبارزه‌ها پیوستند و در برخی شهر‌ها همچون اهواز بازنشستگان تأمین اجتماعی و کشوری تجمع مشترک برگزار کردند و شعار «لشکری کشوری تامین اجتماعی، اتحاد اتحاد» سردادند.

تکثیر مبارزات بازنشستگان باعث شده که جدا از یکشنبه‌های اعتراضی، که عمدتاً به تأمین اجتماعی مربوط می‌شود، مبارزات به روز‌های دیگر هفته هم تسری کند. به عنوان نمونه، بازنشستگان مخابرات طی هفته‌های گذشته دوشنبه‌ها و سه‌شنبه‌های اعتراضی خود را در ده‌ها شهر عمدتاً جلوی اداره مخابرات رقم زده اند.

https://www.instagram.com/reel/CxDfgtwNqM_/

دوشنبه ۸ آبان ۱۴۰۲، بازنشستگان مخابرات در شهرهای رشت، زاهدان، کرمانشاه، سنندج، خرم‌آباد، اصفهان، آذربایجان غربی، زنجان، تبریز، ساری، اندیمشک، شیراز، تهران، قزوین، ایلام، اردبیل، همدان، و بندرعباس و … به خیابان‌ها آمدند و شعار‌هایی نظیر «مخبر حیا کن، آیین‌نامه رو اجرا کن» سر دادند. یکشنبه‌های اعتراضی نیز از دی ماه ۱۳۹۹ تا کنون، به رغم همه پستی و بلندی‌ها، همچنان تداوم خود را حفظ کرده ست. تکرار کمی این تظاهرات اما، همچون جمعه‌های اعتراضی بلوچستان، به شکل بالقوه این پتانسیل را دارد که ابعاد کیفی جدیدی به خود بگیرد و این امکان را به بازنشسته‌ها اعطا کند که زبان سیاسی، پراتیک، و ابزار‌های جدیدی را برای گرفتن حق و حقوق پایه ای خود ابداع کنند.

بدیهی ست که به لطف تورم افسار گسیخته، کاهش ارزش پول ملی، و سرکوب دست‌مزد‌ها و عدم همسان‌سازی مستمری، بازنشستگان در وضعیت بغرنجی قرار دارند، چراکه مستمری‌شان کفاف یک زندگی پایه‌ای را هم نمی‌دهد. اما جدا از این، مبارزات بازنشستگان بر سر چه چیزی ست و چرا حق و حقوق بازنشستگی واجد اهمیتی مضاعف است؟

https://www.instagram.com/reel/Cw0JFBTN7gV/

Ad placeholder

سازمان تأمین اجتماعی، به عنوان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین صندوق تأمین بیمه، ۴۴ میلیون نفر را برای درمان و بازنشستگی تحت پوشش خود قرار دارد. این سازمان، که بناست به عنوان صندوقی بین‌النسلی در خدمت خیر عموم باشد، همواره مورد دست‌اندازی و تجاوز  دولت‌های مختلف بوده: از میر حسین موسوی در زمان جنگ گرفته تا احمدی نژاد که سعید مرتضوی جلاد را به ریاست این سازمان منصوب کرد، از روحانی که سهام این سازمان را در بورس عرضه کرد و با سرریز‌شدن درآمد‌های حتی فقیر‌ترین اقشار به بازارها‌ی مالی کسری بودجه دولت خود را تأمین کرد، تا بدهی‌های کلان دولت ابراهیم رئیسی (عضو هیئت مرگ) به این سازمان. در همچنان بر همان پاشنه چرخیده و می‌چرخد.

دست‌اندازی‌های دولت به کنار، سود‌های کلان شستا (شرکت سرمایه‌گذاری تأمین اجتماعی)، در عوض تأمین نیاز‌های درمانی و بازنسشتگی مزدبگیران، به‌عنوان یکی از هلدینگ‌های اصلی اقتصاد و بازار بورس به جیب مدیران و سوداگران و انواع اقسام مافیا ریخته می‌شود، درست همانطور که در جوامع «پیشرفته» سرمایه‌داری نیز صندوق‌های بازنشستگی به اصطلاح مالیه‌سازی (finalicialized) و سرمایه‌هاشان به بازارهای مالی کانالیزه شده اند. در بریتانیا، به‌عنوان یکی از کانون‌های اصلی سرمایه مالی جهانی، مزدبگیران ازطریق اپلیکیشن‌ها به شکل هرروزه تشویق می‌شوند تا بخشی از پولی که برای بازنشستگی کنار می‌گذراند را در بازار‌های مالی سرمایه گذاری کنند و سود آن را یا برای هزینه‌های جاری یا برای بازنشستگی خود ذخیره کنند.

این مسئله، یعنی خودآیینی در قبال صندوق بازنشستگی، یکی از کانون‌های اصلی نزاع بازنشستگان با دولت است.  در «منشور مبارزات مشترک بازنشستگان» که توسط گروه اتحاد بازنشستگان تهیه شده نیز ذکر شده است. در بخش «مطالبات فوری بازنشستگان» نه فقط افزایش دستمزد بازنشستگی در همخوانی با تورم و هزینه‌های زندگی پایه‌ای، درمان رایگان و بیمه کارآمد، ایجاد مسکن و غیره بلکه همچنین بر «شفاف سازی وضعیت صندوق های بازنشستگی و برگرداندن سرمایه های اختلاس شده به صندوق ها … همچنین ضرورت نظارت نمایندگان واقعی و منتخب بازنشستگان بر صندوق ها» نیز تأکید شده. از آنجا که صندوق‌های بازنشستگی درواقع متشکل از بخشی از دستمزد خود نیروی کار و حاصل دسترنج و بخشی از ارزش افزوده‌ای ست که خود آنان تولید کرده اند، کنترل و گردانندگی این صندوق‌ها نیز به خود مزدبگیران تعلق دارد.

پادکست زمانه درباره صندوق‌های تأمین اجتماعی در برنامه هفتم توسعه را بشنوید:

مبارزات حول مسئله بازنشستگی صرفاً مربوط به بازنشسته‌های کنونی نیست و به عنوان امری بین‌النسلی آینده کل طبقه کارگر و مزدبگیران، اعم از بیکاران و کارمندان، را دربرمی گیرد، بالاخص که جمعیت «سالمند» جامعه ایران به شکل فزاینده ای رو به رشد است. یوسف رضایی، معاون توان‌بخشی اداره کل بهزیستی استان تهران، اخیراً اعلام کرده:

بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی در دنیا هر ۱۰۰ سال جمعیت سالمندان دو برابر می‌شود ولی در ایران هر ۲۰ سال جمعیت سالمندی کشور دو برابر می‌شود که این مهم نیازمند برنامه‌ریزی است چراکه تا ۲۰ سال آینده کل هزینه درمان کشور بایستی برای سالمندان هزینه شود.

Ad placeholder

کانال صنفی معلمان، هفته گذشته (سه شنبه، ۹ آبان) دربارۀ «ابربحران سالمندی» هشدار داد و نوشت: «پیش‌بینی می‌شود جمعیت سالمندان ایران تا سال ۱۴۳۰ به ۳۰ میلیون نفر برسد».

بله، کنترل جمعیت و فراهم‌ساختن نیروی کار متناسب با ریتم‌های ادواریِ انقباض و انبساط سرمایه وجه لاینف هر جامعه سرمایه‌داری- مردسالار است و جمهوری اسلامی نیز از این موضوع استثنا نیست. منتها هرچقدر علی خامنه‌ای و طبقه حاکم تلاش کند با زور و خشونت دولتی، مصوبه‌های مجلس «انقلابی»، و اعمال قدرت اجتماعی به بدن زنان دست به کنترل جمعیت بزند و زادوولد را افزایش دهد، در غیاب دست کم شمایی از افق و آینده نسبتاً باثبات، سیاست‌های کنترل جمعیت جمهوری اسلامی از پیش با شکست روبرو خواهد شد.

در مجلد نخست سرمایه، مارکس به وجه بین‌النسلی بازتولید نیروی کار و آموزش کودکان به عنوان نیروی کار آینده و ارزش این کالای ویژه می‌پردازد اما به بازنشستگان و درواقع بازتولید آینده نیروی کار، یعنی زمانی که لزوماً در خدمت ارزش افزایی نیست، نمی‌پردازد. نظریه بازتولید اجتماعی و درکل فمینیست‌های مارکسیست، اخیراً تلاش کردند تا این فقدان نظری را تا حدی جبران کنند و بر این امر تأکید بگذارند که مبارزات برای بیمه و بازنشستگی نه صرفاً موضوعی مربوط به دست مزد و شرایط کار (بازنشستگی به عنوان شکلی از کنارگذاشتن بخشی از دست مزد برای آینده) بلکه همینطور بخش مهمی از حیات اجتماعی یا همان بازتولید اجتماعی ست، بالاخص درقبال مسئله ی «مراقبت»، که در سرمایه‌داری معاصر کنونی با کالایی‌سازی مضاعف حیات اجتماعی، تقویت فرد‌گرایی و اتمیزه‌‌ساختن جامعه، امکان مراقبت عاطفی و فیزیکی از جامعه، به‌ویژه سالمندان، سلب شده است. به رغم اینکه بازنشستگی با مبارزات فمینیستی به شکل درونی پیوند خورده، متأسفانه بسیاری از تظاهرات بازنشسته‌ها در ایران ظاهری کم و بیش مردانه دارد و اگر زنان حضور یابند در بسیاری موارد آنها را در صفوف اول تظاهرات نمی‌بینیم – البته که این یکی از راه‌های برون‌رفت از بن‌بست مبارزات کنونی بازنشسته‌ها ازقضا می‌تواند مشارکت بیشتر زنان باشد. چنانکه در جنبش زن زندگی آزادی دیدیم، مداخله فعالانه زنان حول حجاب اجباری و مناسبات مردسالار-اسلامیستی جمهوری اسلامی توانست خیزش‌های توده‌ای فرودستان را در قیاس با دی ماه ۹۶، آبان ۹۸، خرداد ۱۴۰۰ (جنبش تشنگان)، به لحاظ کیفی تا حد زیادی ارتقا دهد.