دیدگاه

در ماه اکتبر سال جاری اسراییل و ترکیه حملات گسترده‌ای به‌ترتیب به غزه و روژاوا را از سر گرفته‌اند. آن‌ها هدف مشابهی را در دو سرزمین استعماری فلسطین و کوردستان تعقیب می‌کنند: پاکسازی اتنیکی. به‌رغم شباهت‌ها، ما شاهد عدم توازن یا تبعیض معنادار در پوشش‌های رسانه‌ای، همبستگی‌های بین‌المللی و اقدامات حقوق بشری در محکوم‌کردن سیاست‌های استعماری-امپریالیستی این دو دولت نژادگرا هستیم. به‌ویژه چپ غربی، متفکرین پسااستعماری و نیروهای مترقی منطقه‌ای همواره مدافعان سرسخت و گاه بی‌قید و شرط مسئله فلسطین و نماینده‌های مشروع و نامشروع آن در مقابل استعمارگران شهرک‌نشین اسراییلی بوده‌اند، اما با تردیدهای غیرموجهه، «اما و اگر» های غیرضروری و لکنت زبان سیاسی به حل مسئله کورد (حتی در تقلیل‌گرایانه‌ترین اشکال حقوق بشری، دمکراسی و تحقق شهروندی در چارچوب دولت-ملت‌های مسلط) می‌نگرند. این درحالی‌ست که اگر فرم استعمار شهرک‌نشین اسراییلی درحال نابودسازی بنیان‌های توسعه اقتصادی-اجتماعی فلسطین و انقیاد تمام‌عیار نوار غزه است، دولت‌های پسااستعماری ایران، ترکیه، سوریه و عراق نیز در یکصد سال اخیر مشغول نسل‌کشی و پاکسازی قومی از طریق استراتژی‌هایی همچون مهندسی جمعیت، نظامی‌سازی، سلب مالکیت و غارت منابع طبیعی بخش‌های مختلف کوردستان بوده‌اند.

به همین دلیل، این روزها فضای شبکه‌های اجتماعی مملو از مقایسه‌های وضعیت کوردستان و فلسطین و ابراز نگرانی نسبت به تفاوت معنادار توجه‌های جهانی و منطقه‌ای در رابطه با وضعیت اضطراری غزه و روژاوا است. همرسانی تصاویر ترکیب‌شده از ویرانی‌های غزه و روژاوا در شبکه‌های اجتماعی یا عکس‌هایی از امنیتی‌سازی گسترده در روژهلات (کوردستان ایران) از سوی جمهوری اسلامی با این جمله که «اینجا غزه نیست، کوردستان است»، گواه شدت رواج چنین قیاس‌هایی است.

بنظر می‌رسد همنشینی‌های بصری و نوشتاری مورد اشاره درصدد یادآوری این نکته غالباً مغفول‌مانده هستند که اشغال و استعمار در خاورمیانه را نباید تنها به رابطه‌ی اسراییل/فلسطین تقلیل داد. برخی نیز بر این باورند که با از سر گیری جنگ اسراییل و حماس، مسئله کوردستان در سطح جهانی به‌حاشیه خواهد رفت؛ نگرانی‌ای که با وجود تفاوت فاحش در بازنمایی‌های رسانه‌ای، بیانیه‌های سیاسی و تظاهرات جهانی در همبستگی با فلسطین و روژاوا منطقی به‌نظر می‌رسد.

Ad placeholder

شر ژئوپلیتیک: آرمان‌ها علیه یکدیگر

این استانداردهای دوگانه در سطح جهانی، پیوند وثیقی با جهت‌گیری‌های دولت‌های خاورمیانه‌ای (علی‌الخصوص اسراییل، ترکیه و ایران) در رابطه مسئله فلسطین و کوردستان دارد که به‌شکلی ریاکارانه در جریان است. کافی است به لفاظی‌های ضدامپریالیستی دولت‌هایی همچون ترکیه و ایران در حمایت از مسئله فلسطین در مقابل اسراییل و اعمال همان سیاست و رویکردهای استعماری علیه کوردها درون و فراسوی مرزهای حاکمیت ملی‌شان یا مشاجرات بین نتانیاهو و اردوغان درباره‌ی روژاوا و غزه توجه کرد.

برای خواندن آخرین رویدادهای مهم جنگ اسرائیل ــ فلسطین و تحلیل‌ها و نظرها درباره‌ی آن، به صفحه‌ی ویژه‌ی زمانه رجوع کنید:
جنگ اسرائیل ــ غزه: گذشته، حال، آینده

اما مسئله مهمتر این است که مناقشات ژئوپلیتیکی دولت‌های خاورمیانه‌ای در میان نیروهای سیاسی و عامه مردم نیز در حال انتشار است. همانطور که در جهت‌گیری‌های مردم و اپوزیسیون ایرانی نسبت به مناقشه اسراییل/فلسطین نمایان است، جبهه‌بندی‌های منطقه‌ای در بین بخش‌هایی از نیروهای سیاسی-اجتماعی و عامه مردم کوردستان و فلسطین نیز در حال درونی‌شدن است. انگار جنبش و مبارزات آزادیبخش فلسطین و کوردستان در راستای حق تعیین سرنوشت خود نه‌تنها هیچ پیوندی با یکدیگر ندارند، بلکه اصولا در تضاد با هم هستند. این نگرش از یک سو با حمایت غیرموثر اسراییل از رفراندوم کوردستان در سال ۲۰۱۷زو از سوی دیگر، با همدلی جریانات مسلط راست‌گرای اسلامیِ جنبش فلسطین نسبت به لشکرکشی‌های اردوغان در جریان اشغال عفرین در سال ۲۰۱۶ به یک اندازه در احساسات و قضاوت‌های عموم مردم فلسطین و کوردستان رسوخ کرده است. این درحالیست که چند دهه قبل (۱۹۷۰-۱۹۸۰) روابط جریان‌های سیاسی و پیوندهای فکری بین کوردستان و فلسطین به‌گونه‌ای بود که رویای فلسطینی در کوردستان متحقق می‌شد، کوردها برای فلسطین جان می‌باختند و شاعرانشان رنج‌های یکدیگر را می‌سراییدند.

در توضیح چنین چرخش و استحاله‌ای دلایل بسیاری را می‌توان برشمرد، از جمله افول آرمان‌های جهان‌سوم‌گرایی به درون سیاست‌های ملی‌گرایانه و اسلام سیاسی پس از پیروزی اسراییل در جنگ شش روزه، شکل‌گیری نزاع‌ها و جنگ‌های داخلی جهان عرب، سربرآوردن نئولیبرالیسم در مقیاس جهانی، هژمونیک شدن عربستان سعودی، انقلاب ۱۹۷۹ ایران، فروپاشی شوروی، جنگ خلیج و… . اما تا جایی که به این یادداشت مربوط است، تاثیر تجمعی این تغییرات به‌درجات مختلف تضعیف جریانات چپ و ملی‌گرایانه مترقی درون جنبش آزادیبخش هر دو ملت (البته به درجات کمتر در جنبش کوردستان) بوده است. درواقع، تغییرات ژئولوپتیک خاورمیانه مابعد ۱۹۷۹ استحاله‌ی سیاست‌های رهایی‌بخش درون جهادیسم اسلامی، غلبه لفاظی‌های ضدامپریالیستی بر روح انقلابی‌گری استعمارستیزانه و تنزل رهایی ملی به ناسیونالیسم محافظه‌کارانه به‌دنبال داشته است.

علیه فراموشی: تاریخ‌های درهم‌تنیده‌ی کوردستان و فلسطین

در چنین پس‌زمینه‌ای، یادآوری تاریخ‌های رادیکال و همبستگی‌های میان مبارزات آزادیبخش و ضداستعماری جنبش کوردستان و فلسطین به امری ضروری بدل می‌شود. گفتنی است پیش از آنکه مبارزات فلسطین به درون باتلاق اسلامگرایی فرو برود و بخش‌هایی از جنبش کوردستان ایده‌های انقلابی رهایی ملی را به ناسیونالیسم محافظه‌کار ببازد، همبستگی‌های فرامرزی میان این دو جنبش سراسر دهه‌های ۶۰ تا ۸۰ میلادی را درهم‌تنیده بود. این همبستگی‌های انقلابی خود بخشی از آرمان‌های گسترده‌تر ضداستعماری، جهان‌سوم‌گرایی و ایده دفاع از مبارزات ملل تحت ستم در آفریقا، آمریکای لاتین، کوبا و ویتنام و به‌طور کلی جنوب جهانی بود.

درون چنین گفتمانی بود که جنبش کوردستان و فلسطین مبارزات آزادی‌خواهانه و حق تعیین سرنوشت خود را از یکدیگر تفکیک‌ناپذیر قلمداد می‌کردند. برای مثال، پس از شکست قیام باشور علیه حکومت مرکزی در سال ۱۳۷۵، اتحادیه میهنی کوردستان به‌عنوان جناح چپ مبارزات باشور (کوردستان عراق)، در دمشق و با حمایت سیاسی و لجستیکی سازمان آزادیبخش فلسطین تاسیس می‌شود. جلال طالبانی، بنیانگذار اتحادیه میهنی، همواره از آرمان‌ها و مبازات فلسطین و دوستی با جهان عرب می‌گفت. وی حتی به‌شکلی استعاری «کرکوک» را قدس کوردستان نامگذاری کرده بود. همچنین، حزب دمکرات کوردستان ایران از سال ۱۹۷۱ تا فروپاشی شوروی و چرخش گفتمانی حزب، مبارزات فلسطین را یکی از جدی‌ترین حلقه‌های استعمارستیزی و ضدامپریالیسم محسوب می‌کرد.

ارتباطات انقلابی‌تری میان جنبش فلسطین و حزب کارگران کوردستان (پ.ک.ک) وجود داشته است. در پایان دهه ۱۹۶۰، رابطه بین جنبش فلسطین و جنبش چپ رادیکال در حال رشد در ترکیه به گونه‌ای توسعه یافت که اردوگاه های فلسطینی در اردن و لبنان به مراکز اصلی آموزشی برای مبارزه مسلحانه و سرپناهی در برابر کودتاهای نظامی ترکیه دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ تبدیل شدند. متعاقباً پ.ک.ک در مقاومت مسلحانه علیه تهاجم اسراییل در ژوئن ۱۹۸۲ شرکت کرد. فراموش نکنیم که تلاش‌های پیگیرانه سازمان‌های جاسوسی اسراییل در تعقیب و دستگیری عبدالله اوجالان در سال ۱۹۹۹ بخشا به‌دلیل همین تاریخ مبارزاتی مشترک با جنبش فلسطین بود.

با این همه، پس از شکست و تضعیف جریان‌های مترقی در خاورمیانه، اسلام سیاسی بدل به منبع ایدئولوژیک جریان‌های مسلط در مبارزات فلسطین شده و ناسیونالیسم محافظه‌کارانه بر بخشی از مبارزات کوردها، بویژه در اقلیم کوردستان سایه افکنده است. این موضوع ارتباط تنگاتنگی با نزاع‌های ژئوپلیتیک دولت‌های خاورمیانه قرار دارد.

برای مثال، ترکیه و ایران به حامیان گروه‌های دولتی و شبه‌دولتی اسلام‌گرای جهادی منطقه تبدیل شده‌اند. این جریانات چه در باشور و چه در روژاوا در راستای سیاست‌های استعماری فرامرزی ترکیه و ایران تبدیل به یک تهدید سیاسی-ایدئولوژیک-نظامی علیه جنبش کوردستان گردیده‌اند. از سوی دیگر، تلاش‌های دولت اسراییل در راستای استفاده بالقوه از اقلیم کوردستان به‌عنوان یک حائل ژئوپلیتیک علیه جهان عرب و مداخلات منطقه‌ای ایران و شبه‌نظامیان وابسته آن و همچنین هم‌پیمانی‌های تاکتیکی بین روژاوا و آمریکا در مقابله با داعش بسیاری از نیروهای چپ را از جنبش کوردستان رویگردان کرده است.

Ad placeholder

همچنان «امید»: پژواک همبستگی‌های فرامرزی

داستان دیگری هم وجود دارد. داستان صداهایی مترقی از میان فلسطینی‌ها و کوردها که تسلیم منازعات ژئوپلیتیک موجود نشده‌اند. در بحبوحه رفراندم اقلیم کوردستان برخی از روزنامه‌نگاران مترقی فلسطینی با تاکید بر هم‌سرنوشتی کوردستانی‌ها و فلسطینی‌ها حمایت تام خود را نسبت به تشکیل کشور مستقل کوردستان ابراز نمودند. برای مثال، مهند عبد الحمید، نویسنده و روزنامه نگار نوشت:

تفاوت زیادی بین استفاده از [بهانه] روابط اسراییل و کوردها برای نفی حقوق مشروع مردم کورد […] و افشای حقیقت در مورد این روابط وجود دارد که به منافع کوردها و اعراب آسیب می‌رساند. کوردها حق دارند سرنوشت خود را بدون مداخله خارجی تعیین کنند. […] برای مردم فلسطین که به‌طور مشابه از رژیم استعمارگر اسراییل رنج می برند منطقی‌تر آن است از تلاش مردم کورد برای تعیین سرنوشت خود، از جمله حق ایجاد یک کشور مستقل حمایت کنند. در عین حال کوردها […] بایستی در کنار مردم فلسطین به مبارزه برای پایان دادن به اشغال استعماری [فلسطین] و [تحقق بخشیدن] حق تعیین سرنوشت آن‌ها ادامه دهند.

نایف حواتمه، رهبر جبهه دمکراتیک برای آزادی فلسطین، در نامه‌ای در سال ۲۰۱۰ گفت که «ما در کنار حق تعیین سرنوشت کوردها ایستادیم». در سال‌های اخیر، لیلا خالد، عضو شورای مرکزی جبهه مردمی برای آزادی فلسطین، چندین بار به ترکیه سفر کرده است تا از اپوزیسیون کورد حمایت کند.

بر همین سیاق، در بین جریانات پیشرو کوردستان چنین همبستگی‌های انقلابی وجود دارد. سازمان کنفدرالیسم جوامع کوردستان (KCK) در جدیترین بیانیه خود ۱۳ اکتبر درباره فلسطین به صراحت عنوان می‌کند:

«ما به عنوان جنبش آزادی کوردستان همواره در کنار آرمان عادلانه مردم فلسطین ایستاده ایم. حل مسئله فلسطین به اندازه مسئله کورد برای حل مشکلات و توسعه دموکراتیزه شدن در خاورمیانه اهمیت دارد».

همچنین، ابراهیم علیزاده، دبیر اول کومله-سازمان کوردستانی حزب کمونیست ایران، در مصاحبه با رادیو زمانه ضمن ابراز همبستگی با مسئله فلسطین و جریانات مترقی آن تاکید می‌کند:

هر سیاستی که مناسبات جنبش کوردستان و فلسطین را تخریب کند در خدمت سرکوبگران خواهد بود.

در نتیجه، موضع‌گیری جریانات مترقی و همچنین مردمان کوردستان و فلسطین بایستی دفاع از حق تعیین سرنوشت یکدیگر باشد. از این رو، ضروری است با تورق تاریخ‌های مشترک به‌یاد آورده شود که رویاهای‌ این دو ملت نه در تضاد یا جدا از یکدیگر، بلکه در پیوند و اتحاد با هم متحقق خواهد شد. برای تقویت جنبش‌‌های دمکراتیک در خاورمیانه و تصور جهانی عاری از استعمار راه دیگری وجود ندارد!

Ad placeholder