خیره به یک مانیتور، خواه تلفن هوشمند یا تبلت: این تصویری است که از هفتههای نخست پس از قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی به یاد بسیاری از ما باقی مانده است. برخی ساعتها نمیتوانستند از صفحه مانیتور دور شوند و دلنگران اینکه اینجا و آنجای ایران چه میگذرد، صفحههای شبکههای اجتماعی را ریفرش میکردند تا شاید خبری تازه به گوش برسد.
یک سال بعد، نگاههای ما خیره به فضای مجازی، لبریز از خاطرههای امیدواری و افسوس است. هر مرتبه چهرههای نامآشنای اپوزیسیون ایران در گوشهای در کنار همدیگر جمع شدند، وجود ما لبریز امیدواری برای تغییری واقعی شد و هر مرتبه این گروهها از هم پاشیدند، یا فعالیتهایشان از صرف شعار خارج نشد، افسوس وجودمان را پر کرد.
در این میانه، شاید برای شما هم صحبت با بقیه سختتر از یک سال پیش شده باشد. از وضعیت بد اقتصاد، حال بد سلامت روانمان که بگذریم، شاید شما هم دوستان صمیمیای را در این یک سال از دست داده باشید چون نظری خلاف شما در توییتر و اینستاگرام پست کرده بودند. شاید چهرهای را ارج مینهند که شما نفی میکنید.
اگر این وضعیت را شاهد هستید، بدانید که شما تنها نیستید. فقط ایران نیست که شاهد گسستگی اجتماعی همراه با گسترش استفاده از شبکههای اجتماعی است، بلکه در هر کجای جهان که نگاه کنید، “واقعیت مشترک ما” (our shared reality) بهشکلهای مختلف ترک خورده است.
واقعیت مشترک ما، عبارتی است که ماریا رِسا (Maria Ressa) برنده جایزه نوبل صلح از کشور فیلیپین و خبرنگار کارکشته سابق سیانان در آسیای جنوب شرقی و مدیر فعلی رسانه رپلر (Rappler) هر مرتبه در رسانههای انگلیسیزبان صحبت میکند، از آن یاد میکند.
او یکی از کسانی است که به ما یادآور میشود چگونه شبکههای اجتماعی، همانطور که به جنبشهای آزادیخواه کمک میکنند تا رشد کنند، تا خبرها پخش شود، تا چهره ژینا امینی جلوی چشمان همه ما قرار بگیرد، همزمان به ابزاری عالی برای دولتهای استبدادی مانند جمهوری اسلامی بدل شدهاند تا با کمک گرفتن از آن، واقعیت مشترک ما را نابود کنند.
وقتی حقیقت و اعتماد با دروغ و یاوه جایگزین میشود
ماریا رِسا یک فرمول جلوی چشمان ما میگذارد که چگونه واقعیت مشترک ما توسط چهرههای استبدادطلب و با کمک شبکههای اجتماعی نابود میشود. یا آنگونه که خود میگوید، چه شده که امروز، دستکم ۶۰ درصد حکومتهای جهان، دولتهای استبدادطلب هستند. او دو گروه را مسئول میشناسد، نخست استبدادطلبان و دوم شرکتهای فنآوری مانند متا (صاحب فیسبوک و اینستاگرام).
رِسا در نوشتهها و حضورهای رسانهای خود مکرر میپرسد: مرز خوبی و بدی کجاست؟ یا به زبان ساده، اگر شما بخواهی در شبکههای اجتماعی مرزی بین خوبی و بدی بکشی، به چه نتیجهای خواهی رسید؟ شاید آنگونه که رِسا تاکید میکند، ما ارزشهای خودمان را دستکم گرفتهایم.
در فضایی که خوبی و بدی مرز مشخصی ندارند، یک یاوهگوی استبدادطلب میتواند آنچه میخواهد تکرار کند. مثل دونالد ترامپ بهرغم شکست صد درصدیاش در دادگاههای ایالتی و فدرال آمریکا تکرار کند که خود پیروز انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ است. تکرار مکرر این دروغ توسط او و ارتش سایبریاش، برای مخاطبانش بدل به فکت یا امر واقع میشود.
اگر امر واقع یا فکت برای بخشی از جامعه متفاوت شده باشد، دیگر حقیقت (truth) وجود نخواهد داشت. وقتی حقیقت و فکت نباشد، جامعه یک پایه مهم دموکراسی را از دست میدهد: اعتماد. اعتماد که نباشد، حقیقت و فکت مشترکی که دیگر وجود نداشته باشد، واقعیت مشترک ما از دست رفته است.
بدون این واقعیت مشترک، نمیتوانیم مشکلات جامعه را حل کنیم. بهعنوان مثال در جنبش ژینا، بدون این واقعیت مشترک، نمیتوانیم شورای رهبری برای جنبشی شکل دهیم که چه در داخل و چه در خارج کشور، دهها میلیون نفر طرفدار دارد.
خب، شرکتهای فنآوری صاحب شبکههای اجتماعی، چگونه میتوانند بهواسطه ساختار سازمانیشان، به ابزاری قدرتمند در دست دیکتاتورهایی مانند علی خامنهای تبدیل شوند و چرا برای مبارزه با این ابزار قدرتمند باید سراغ سمزدایی دیجیتال برویم؟
«سرمایهداری تجسسی»: از اعتیاد به شبکههای اجتماعی تا مدیریت ماشینی
شوشانا زوبُف (Shoshana Zuboff) استاد تمام دانشگاه اقتصاد هاروارد و چهرهای نامآشنا در درک سرمایهداری معاصر است. او در ۱۹۸۸، از «عصر ماشین هوشمند» سخن گفت و آینده کار و قدرت را به چالش کشید. در ۲۰۰۲ از «اقتصاد حمایتی» صحبت کرد و درنهایت در ۲۰۱۴ میلادی برای نخستین مرتبه ایده «سرمایهداری تجسسی» (یا سرمایهداری نظارتی یا مراقبتی Surveillance Capitalism ) را مطرح کرد.
کتاب او «عصر سرمایهداری تجسسی: مبارزه برای آینده انسان در مرز جدید قدرت» (The Age of Surveillance Capitalism: The Fight for a Human Future at the New Frontier of Power) در ۲۰۱۸ میلادی منتشر شد و چارچوب علم اقتصاد موجود از زندگی امروز ما را ترسیم میکند.
یا خیلی خلاصه: ما در جهانی درهمتنیده از واقعیت فیزیکی و واقعیت مجازی زندگی میکنیم. در واقعیت مجازی، زندگی و رفتارهای ما توسط شرکتهای قدرتمند فنآوری پیشبینی و مدیریت میشود که از ابزارهای گوناگون خود برای خلق سرمایهداری تجسسی استفاده میکنند.
ماسک یا زاکربرگ دوست ما نیست، اینستاگرام و ایکس فقط بدنبال سود هستند
بگذارید در مثال جنبش ژینا و شبکههای اجتماعی در یک سال گذشته صحبت کنیم. آیا متوجه شدهاید که چقدر سریع دروغ پخش میشود؟ یک پژوهش امآیتی در ۲۰۱۸ میلادی هم همین را به ما میگوید: در فضای مجازی، دروغ سادهتر و سریعتر از واقعیت پخش میشود. نتیجه پخش این دروغها برای ما هراس، خشم و تنفر است.
احساسهایی که احتمالا در گذر یک سال اخیر، بارها در زمان مرور نوشتههای دیگران در شبکههای اجتماعی به سراغ همه ما آمده است. ما را وحشتزده، عصبانی و لبریز از خشم تنفر کرده است و شاید فریادزنان به تندترین زبان ممکن، به این پستهای دیگران واکنش نشان داده باشیم.
در سالگرد جنبش ژینا و قتل حکومتی مهسا امینی، دقیقا همین الان وقت این است که مکث کنیم و به خودمان یادآور شویم که ایلان ماسک یا مارک زاکربرگ، دوست ما نیستند. شرکت ایکس، متا، تلگرام و مانند آن، تنها با یک هدف شکل گرفتهاند: بتوانند به ارزانترین و سریعترین شکل ممکن، به حداکثر سود ممکن برسند. ارزانترین شیوه روبروی این شرکتها در دو کلمه خلاصه میشود: اعتیاد و هوش ماشینی.
سرمایهداری ماشینی: چگونه معتاد میشویم تا سودش به جیب مولتیمیلیاردرها برود
عمده شبکههای اجتماعی شرکتهای بدنبال سود (for profit) بهشکلهای مختلف تلاش میکنند تا واکنشهای ما را بسنجند و ما را تا میتوانند درون شبکه اجتماعی خود نگه دارند. یک ابزار مهم در اینجا، پیام اطلاع (notification) است. چرا این پیامها مکرر در تلفن همراه ما ظاهر میشوند و چرا صدا دارند؟
خیلی ساده، این شرکتها از ابزار تکاملی ما استفاده میکنند: حس رضایت از برقراری واکنشی در پاسخ به یک انسان. اگر کسی شما را صدا کند، بهعنوان مثال، عشق زندگی بگوید بیا برویم قدم بزنید، شما احتمالا لبریز از آنزیمهای تحرک و خوشحالی بشوید. این پیام پرسروصدا، همین کار را میکند اما اینجا دیگر آدمی وجود ندارد. شما در واکنش به یک پیام ماشینی، لبریز از آنزیم احساس خوب میشوید.
این تنها یک مثال از شیوههایی است که شرکتهای فنآوری استفاده میکنند تا ما را به محصول خود معتاد کنند. در شبکههای تلویزیونی یا پادکستها احتمالا در مورد اعتیاد به شبکههای اجتماعی و تاثیر آن در کودکان و نوجوانان مکرر شنیدهاید. اما تنها جوانترها نیستند که به این شبکهها معتاد میشوند، همه ما معتاد این شبکهها میشویم تا سود آن به جیب مولتیمیلیاردرهایی مانند ماسک یا زاکربرگ برود.
برای رسیدن به این اعتیاد، شبکههای اجتماعی بیشتر از هر ابزاری، وابسته به هوش ماشینی یا الگوریتم هستند. احتمالا شما فکر میکنید هر مرتبه پستی در فضای مجازی منتشر میکنید، بلافاصله این پست جلوی چشمان فالورهای شما قرار میگیرد.
در واقعیت، یک هوش ماشینی واسطه بین پست شما و مخاطبان شماست. این هوش تصمیم میگیرد با توجه به اهداف اصلیاش (حفظ اعتیاد شما، نگه داشتن شما به حداکثر زمان ممکن در این شبکه اجتماعی، رسیدن به بیشترین سود ممکن در کوتاهترین و ارزانترین شیوه ممکن) این پست را جلوی چه بخشی و چه تعدادی از مخاطبان شما قرار دهد.
فاصله ما و واقعیت مشترک ما، ماشینی است که تشخیص میدهد با توجه به دادههایش از ما و مخاطبان ما، چه را چگونه عرضه کند. هدف این هوش ماشینی، آینده ما، وضعیت ایران یا دموکراسی نیست. هدف این هوش، سرمایهداری تجسسی است.
جنگ روانی را کنار بگذار: ترمز شبکههای اجتماعی را بکش
همگام جهانی مجازی که خبرها و رویدادها را در آن دنبال میکنیم، نباید فراموش کنیم که یک جهان واقعی هم اطراف ما وجود دارد و در این جهان واقعی، انسانهای واقعی به حضور و وجود ما احتیاج دارند. خانواده، دوست، آشنا، فامیل، فقط در اینستاگرام و تلگرام نیست. آنها انسانهای حقیقی با صدا، بدن و نیازهای احساسی هستند. نیازهایی که در اعتیاد عمومی ما به فضای مجازی، نافرجام باقی ماندهاند.
الان در سالگرد قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی، وقت این است که به ارزشهای زندگیمان فکر کنیم، به سراغ آدمهای واقعی زندگیمان برویم. الان وقت این است که تلاش کنیم تا از راهکارهای گوناگون سمزدایی دیجیتال استفاده کنیم و بیشتر از آنچه درگیر خشم، تنفر و هراسهای ناشی از حضور ممتدمان در شبکههای اجتماعی باشد، سعی کنیم تا پیش از آنکه خیلی دیر شده باشد، به همدیگر بگوییم چقدر دوستت دارم. چقدر بهت احتیاج دارم. چقدر بهم احتیاج داریم.
فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در سالهای اخیر به ما کمک کرده است تا خودمان، جامعهمان و جهانمان را بهتر بشناسیم اما در دست هوش ماشینی و سرمایهداری تجسسی، ما گرفتار اعتیادی هستیم که در آن، دیکتاتورهایی مانند علی خامنهای با کمک از همین ابزارهای فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، جنگ روانی خود را پیش میبرند تا تلاشهای ما برای رسیدن به آیندهای بهتر را خنثی کنند. الان، همینالان وقت تلاش برای رهایی از این اعتیاد و رسیدن به کمی آرامش است.
برای رسیدن به این آرامش، از این فرمول استفاده کن: هر زمان خشم، هراس و تنفر وجودت را پر میکند، ترمز شبکههای اجتماعی را بکش، از جهان مجازی خارج شو و به در دنیای حقیقی، به دنبال سوراخهای کوچک خوشبختی بگرد. هنوز وقت هست تا برای همدیگر انسان باشیم.