عکاسی داستانی است که من نمی‌توانم آنرا در قالب کلمات بیان کنم.

دستین اسپارکز

اسیدپاشی به مثابه معلولسازی

خشونت اجتماعی سابقه‌ای به قدمت تشکیل اجتماع دارد. اسیدپاشی یکی از شدیدترین انواع خشونت اجتماعی است که می‌تواند از نقص عضو تا مرگ قربانی را دربر بگیرد. معمولا هدف از اسیدپاشی انتقام و نابودی زندگی اجتماعی قربانی است.

در کتاب “کاپیتالیسم و ناتوانایی”[1] معلولیت اینگونه تعریف شده است:

معلولیت به هر شرایطی گفته می‌شود که انجام برخی از فعالیت‌ها یا تعامل موثر با دنیای اطراف را برای فرد دشوارتر می‌کند. این شرایط یا اختلالات ممکن است شناختی، رشدی، عقلانی، ذهنی، فیزیکی، حسی یا ترکیبی از عوامل متعدد باشد. اختلالاتی که باعث ناتوانی می‌شود ممکن است از بدو تولد وجود داشته باشد یا در طول زندگی فرد به دست آید. غالبا افراد ناتوان بی‌جهت منزوی و از مشارکت در جامعه طرد می‌شوند.

کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق افراد دارای معلولیت، معلولیت را چنین تعریف می‌کند:

اختلالات دراز مدت جسمی، ذهنی، فکری یا حسی که در تعامل با موانع مختلف ممکن است مانع مشارکت کامل و موثر فرد در جامعه بر مبنای برابر با دیگران شود.

بر اساس هر دو تعریف فوق می‌‌توان اسیدپاشی را از عوامل ایجاد معلولیت در جامعه به شمار آورد چرا که نه تنها باعث ایجاد اختلالات جسمی در قربانی بلکه مانع مشارکت کامل و موثر شخص در جامعه و منزوی شدنش می‌شود.

عکاسی وسیله‌ای است که می‌تواند با بازنمایی قربانیان اسیدپاشی به آگاهی رسانی در خصوص این خشونت اجتماعی کمک کند. از سویی دیگر نمایش عکس‌ها می‌تواند سبب‌ساز تغییر نگاه عمومی جامعه به قربانیان اسیدپاشی شود.

بازنمایی قربانیان اسیدپاشی

از جمله تاثیرگذارترین پروژه‌های عکاسی در این خصوص می‌توان به مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» اشاره کرد. عکاس این مجموعه ابراهیم نوروزی است. نوروزی متولد ۱۳۵۹ عکاس خبرگزاری‌ فارس و روزنامه‌های جام‌جم، ایران بوده است. مجموعه‌ی عکس او در سال ۲۰۱۳ برنده‌ی جایزه‌ی اول بخش پرتره‌ی ورلد پرس فوتو [world press photo] شد.

در این مجموعه، نوروزی چهره‌ی مادر و دختری را ثبت کرده است که از قربانیان اسیدپاشی هستند. آنها در سال ۱۳۹۰ در روستای همت آباد بم زمانی که در خواب بودند توسط مرد خانواده مورد اسیدپاشی قرار گرفتند.

■ اولین تصویر این مجموعه عکسی‌ست پرسنلی از سمیه، مادر خانواده. عکسی پیش از فاجعه.

از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی
از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی

■ تصویر دوم مادر و دو فرزندش را در نخلستانی ویران نشان می‌دهد. این ویرانی در چهره‌ی سمیه و دخترش نیز مشهود است.

تمامی تصاویر این مجموعه سیاه‌سفید هستند، این تکنیک باعث می‌شود که احساس بیننده تحت تاثیر رنگ قرار نگیرد و عکس‌ها خیلی صریح و بی‌پرده، به دور از پنهان‌کاری، اتفاق تلخی که برای سمیه و رعنا افتاده است را نشان دهند. حذف رنگ همان زیبایی است که از چهره‌ی مادر و دختر رخت بربسته.

از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی
از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی

■ در تصویر سوم رابطه‌ی مادر و دختر ثبت شده است. با وجود از دست رفتن زیبایی صورتشان، احساس‌شان همچنان پابرجاست. می‌توان مدت‌زمانی طولانی به این عکس خیره ماند و مجذوب زیبایی احساس‌شان شد.

از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی
از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی

■ چهارمین تصویر، تصویری‌ست واژگون از خواب مادر و دختر. عکاس در این تصویر واژگونی زندگی سمیه و رعنا را پس از اسیدپاشی نشان داده است. نه آنها دیگر انسان‌های قبلی‌اند و نه زندگی‌شان مانند سابق است. تاریکی گوشه‌های تصویر تداعی کننده‌ی فضای تاریک حاکم بر زندگی آنهاست. زندگیی که رو به انزوا می‌رود.

از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی
از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی

■ تصویر پنجم شادی مادر و کودک را در فضایی حقیرانه نشان می‌دهد. نور مستقیم بر چهر‌ه‌ها تابیده و فضای اطراف سیاه است، همان سیاهی حاکم بر زندگی آنها. بافت زمخت دیوار پشت سر سوژه‌ها مانند بافت صورت آنهاست. هر دو بافت تداعی کننده‌ی فقر و زیبایی از دست رفته‌اند. شادی؛ همان امید جعبه‌ی پاندوراست. امید به آینده‌ای روشن. امیدی در اوج ناامیدی.

از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی
از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی

■ ششمین تصویر مجددا در همان فضای عکس پیشین گرفته شده، اما بسیار متفاوت است. تاریکی گسترش یافته و تقریبا تمامی فضای عکس، به جز چهره‌ی مادر، را در بر گرفته. مادر دیگر شاد نیست، در جهان خود فرو رفته و نگاهی خالی و مبهم به سمت افق دارد. نوری که بر چهر‌ه‌ی سوژه تابیده دیگر مانند تصویر قبلی نور امید نیست، نور واقعیت است. واقعیتی زمخت و بی‌رحم. واقعیتی سرسخت‌تر از خواسته‌ی مادر که شاید بازگشت به زمان پیش از اسیدپاشی باشد. زمانی که چهره‌ای زیبا بدور از معلولیت داشت. زمان عکس نخست.

نگاه مبهم مادر همان آینده‌ی مبهمی‌ست که پیش روی اوست. آینده‌ی یک قربانی، که انزوایی ناخودخواسته گریبان‌گیرش شده، در جامعه‌ای بی‌رحم.

از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی
از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی

■ تصویر هفتم همان ابهام و ترس را در چهره‌ی دخترک نشان می‌دهد. مانند تصویر مادر، اینجا نیز نور بر چهره‌ی رعنا تابیده و فضای اطراف‌ش در تاریکی فرو رفته است. آسمان دوسوم فضای پس‌زمینه را اشغال کرده و پر از ابرهایی‌ست که آماده‌ی بارشی سیل‌آسا هستند. سایه‌ای سیاه بر چشم راست دخترک افتاده‌ست که نشانه‌ی نابینایی اوست. حالت چشم چپ و دهان نیمه‌بازش پرسشگرست. گویی بدنبال پاسخی‌ست برای این پرسش «چرا پدرم روی صورت من اسید پاشید؟ » فضای عکس به تمامی تداعی کننده ِآغاز طوفان است. طوفانی که زندگی رعنا را پس از اسیدپاشی دگرگون خواهد کرد. دختری مطرود از جامعه.

از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی
از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی

■ هشتمین تصویر بازنمایی چهره‌ی رعناست در آینه‌ای شکسته. هم آینه و هم چهره، زیبایی خود را از دست داده‌اند. دختر با تعجب به چهر‌ه‌ی جدید خود خیره شده. تمام فضای پس‌زمینه و لبه‌های آینه محو شده‌اند و تنها چیزی که واضح است واقعیتی‌ست عریان. زخمی‌ست جانکاه. فقر در فضای عکس حاکم است. هم فقر مادی و هم فقر فرهنگی از عوامل بروز خشونت اجتماعی هستند و عکاس توانسته است این فضا را به خوبی بازنمایی کند.

از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی
از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی

 ■ تصویر نهم که تامل برانگیزترین تصویر این مجموعه است مادربزرگ، مادر و دختر را در فضای شهری نمایش می‌دهد. سمیه چهره‌ی خود را با شال پوشانده است و رعنا نیز چهره‌ی خود را پنهان نگاه داشته. دیگر نوری بر چهر‌ه‌ی سوژه‌ها نتابیده چرا که نباید در اجتماع دیده شوند. به واسطه‌ی تفاوتی که با سایر مردم دارند باید خود را پنهان کنند. حرکت سریع‌ آنها نمایش ترس و فرارشان از فضای جامعه است. فضای جامعه‌ای که همچون کادر عکاس، بسته است و دارای چهارچوب زیباشناختی مشخصی‌ست. چهارچوبی که چهره‌های رعنا و سمیه در آن قرار نمی‌گیرد.

این تصویر بازگو کننده‌ی بخش اصلی تعریف معلولیت است: «اختلالاتی که باعث ناتوانی می‌شود ممکن است در طول زندگی فرد به دست آید. غالبا افراد ناتوان بی‌جهت منزوی و از مشارکت در جامعه طرد می‌شوند.»

از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی
از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی

■ دهمین تصویر حضور سمیه را در بیمارستان ثبت کرده است. تصاویر پس‌زمینه‌ محو شده‌اند. از این طریق هم سوژه از اطراف مجزا شده است و هم ابهام و اضطراب فضای عکس را در بر گرفته. سمیه نگران از دست دادن بینایی‌ش است. چشمی که هم‌اکنون نیز جهان را تار و محو میبیند مانند جهان اطراف سوژه. جهانی که سمیه را پس زده و او همچون جزیره‌ای است سرگردان در میان آن.

از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی
از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی

تصویر یازدهم تیم جراحی را درحال عمل چشم رعنا نشان می‌دهد. باز هم تاریکی بر فضای عکس حکم‌فرماست و ابهام و اضطراب در چهر‌ه‌ی دکتر جراح مشهود است. این‌بار هم نور بر چهره‌ی سوژه تابیده. چهره‌ای آرام و معصوم در خوابی نشئه‌گون. آزاد و رها از تمامی تشویش‌ها.

از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی
از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی

■ آخرین تصویر این مجموعه سمیه را درحال نماز و عبادت نشان می‌دهد. فضای تاریک اطراف در تضاد با نوری‌ست که بر او تابیده. تنها چیزی که برای او باقی مانده امید به قدرتی ورای انسانی‌ست. قدرتی مطلق که شاید یاری‌رسان او باشد. علی‌رغم تمامی اضطراب‌ها، آرامشی غریب بر فضای این عکس حاکم است. ترس از اجتماع جای خود را به آرامش [از ماورا] داده است. زنِ تنها با خدای خود تنهاست.

از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی
از مجموعه‌ی «قربانیان عشق اجباری» (اسیدپاشی) − عکاس: ابراهیم نوروزی

چهار سال بعد از این حادثه، ریه سمیه به دلیل شدت جراحات وارده از اسید به میزانی از تخریب رسید که او را روانه تخت بیمارستان کرد و در ۲۵ فروردین سال ۱۳۹۴ جان او را گرفت.

در مقاله‌ی “عکاسی و چرخش فرهنگی”[2] چنین آمده است

دوربین عکاسی در مقام فناوری و رسانه‌ای فرهنگ‌ساز به فراخور بافتی که در آن قرار می‌گیرد معانی اجتماعی و فرهنگی خاصی را نیز تولید می‌کند. عکاسی نسبتی را میان انسان و جهان پیرامونش برقرار کرده است، نسبتی که چرخش فرهنگی را قطعیت می‌بخشد. عکاسی به ایجاد نوعی جهان‌بینی مبتنی بر امور، پدیده‌ها و مناسب‌های این‌جهانی و دنیوی منجر شده و ایران را دست‌خوش نوعی نوگرایی فرهنگی کرده است.

شاید بازنشر مجموعه‌ عکس‌های ابراهیم نوروزی نیز بتواند چرخشی فرهنگی را در جامعه ایجاد کند. فرهنگی که پذیرای افراد معلول و ناتوان در جامعه باشد و به زندگی منزوی آنها حیات اجتماعی دوباره‌ای بخشد.

––––––––––––––––––

پانویس‌ها

[1] Capitalism and Disability. Selected Writings by Marta Russell, Haymarket Books, Chicago, 2019.

[2] عکاسی و چرخش فرهنگی. بررسی نقش فناورانه دوربین عکاسی و عکس در تغییرات فرهنگی جامعه ایران، جامعه پژوهی فرهنگی، حسن زین الصالحین و نعمت الله فاضلی. ۱۳۹۳.