دیدگاه

در آخرین روزهای هفته‌ی گذشته وزارت امر به معروف و نهی از منکر افغانستان، با انتشار تصاویری در توییتر اعلام کرد که سازهای جمع‌آوری شده از شهرهای مختلف افغانستان را در بیابان نزدیک کابل سوزانده است. در این توییت قید شده است که «این سازها در راه ترویج موسیقی و فساد استفاده می‌شدند».

طالبان افغانستان که اغلب پیروان مذهب حنفی از مذاهب چهارگانه‌ی اهل سنت هستند، نگاه سخت‌گیرانه و بدون تساهلی به تعالیم اسلام دارند. طالبان افغانستان از زمان به قدرت رسیدن دوباره، تاکنون هیچ سند مکتوبی ارائه نکرده‌ که نشان دهد چه نگاهی به مسائل مربوط به سیاست و اجتماع دارد. تنها سندی که از این گروه موجود است، نظامنامه‌ای است که در تابستان سال گذشته و به زبان عربی (و نه زبان پشتو یا فارسی دری که زبان‌های رسمی افغانستان محسوب می‌شوند) منتشر شده است. در این نظامنامه، تاکید شده که روش حکومت طالبان افغانستان، همان است که در صدر اسلام بوده است.

محمد مناقبی، پژوهشگر فقه می‌گوید:

طالبان در مانیفست‌شان عملکرد خلفای راشدین، خلفای اموی، خلفای عباسی و ترکان عثمانی و همچنین صحابه‌ی پیامبر را معیار شرعی اعلام کرده‌اند، در حالی که به مباحث سیاست خارجی و مبانی حکومت‌داری نمی‌پردازند و به پراکنده‌گویی بسنده می‌کنند.

در اولین دور به قدرت رسیدن طالبان که در میانه‌های سال‌های دهه‌ی ۱۹۹۰ اتفاق افتاد، به دلیل اینکه شبکه‌های اجتماعی به گستردگی امروز نبود، خبرهای چندانی از حکومت‌داری آنها به بیرون درز نکرد. با قدرت گرفتن داعش در خاورمیانه و تسلط بر بخش‌های مهمی از سوریه و عراق، و اعلام برپایی حکومت شام و عراق، خبرهای متعددی از سخت‌گیری‌ها و مبارزه با مظاهر تمدن و فرهنگ بشری منتشر شد.

هرچند سخنی در قران مبنی بر حرام یا حلال بودن موسیقی قید نشده، اما مذاهب چهارگانه اهل تسنن و مذهب شیعه، هر کدام به زبانی و لحنی، قائل به حرمت موسیقی بوده و حکم به محدودیت آن داده‌اند. تقریبا همه‌ی این مذاهب برای رسیدن به حکم حرام بودن موسیقی، به آیه‌ی ۶ سوره‌ی لقمان، آیه‌ی مشهور به «لهو‌ الحدیث» استناد کرده‌اند.

خبرهای مبنی بر ویران کردن موزه‌های موصل، شهرهای باستانی نمرود و هترا و از بین بردن شهر تاریخی پالمیرا توسط داعش به صدر خبرها آمد. گروه داعش در لیبی اکنون قدرت برتر خود را از دست داده، اما به گزارش «دیلی‌میل» همین گروه در دوره‌ی تسلط بر شهر بندری درنا در شرق لیبی، سازهای موسیقی را به آتش کشید. شبه‌نظامیان داعش قبلاً در حال سوزاندن کارتن‌های سیگار و تنباکوی قلیان در پایگاه‌های خود در رقه‌ی سوریه و موصل در عراق و همچنین موارد دیگری که آنها را «حرام» می‌دانند، به تصویر کشیده شده‌اند.

Ad placeholder

لهو الحدیث؛ غنا یا موسیقی؟

دین اسلام بنا به ماهیت خود چند مسئله‌ی حل ناشده و مورد اختلاف دارد که موسیقی یکی از آنهاست. در حالی که در دو دین ابراهیمی یهودیت و مسیحیت، نگاه منفی به موسیقی وجود ندارد، در اسلام چون و چراهای متعددی در کار موسیقی وارد شده است. در کتاب عاموس نبی به صراحت گفته می‌شود که حضرت داود مخترع آلات موسیقی بوده است. (کتاب عاموس نبی ۶: ۶) در مسیحیت نیز نگاه مثبت به موسیقی دیده می‌شود. در پایان شام آخر، عیسی مسیح همراه با پیروانش، ثنایی به آواز خوانده است که سنت مسیحیت، آن را گزیده‌ای از «هلل» یهودیان (مزامیر ۱۱۳تا ۱۱۸ عهد عتیق) می‌داند که یهودیان آن را در جشن‌های خود می‌خوانند. برای همین است که موسیقی در غرب فرصت بیشتری برای رشد و تعالی داشته و نیز هیچگاه از سوی روحانیون در تنگنا قرار نگرفته است.

موسیقی و آواز خوش، به عنوان یکی از شاخه‌های هنری، همیشه همراه آدمی بوده است. در بین‌االنهرین، ایران قدیم، چین باستان و مصر دوران فراعنه، یافته‌های باستان‌شناسی نشان از رواج موسیقی دارد و روشن است که نمی‌توان دوره‌ای از زندگی انسان خردمند را بدون هنر موسیقی تصور کرد. چنان که نقاشی هم از هنرهای باستانی به شمار می‌آید.

در اسلام وضعیت با دو دین بزرگ ابراهیمی متفاوت است. در اسلام واژه‌ی «غنا» در اغلب موارد مترادف و برابر موسیقی فرض و نکوهیده شده است. نکته‌ی جالب این است که واژه‌ی غنا به صراحت در قران قید نشده و آنچه که در بین مفسران قران مشترک است، برآمده از تفسیر و احادیث است. در بین عموم فقها واژه‌ی غنا برابر موسیقی فرض می‌شده و با نقل احادیث، غنا و موسیقی به طور کلی حرام شمرده می‌شده است. هرچند سخنی در قران مبنی بر حرام یا حلال بودن موسیقی قید نشده، اما مذاهب چهارگانه اهل تسنن و مذهب شیعه، هر کدام به زبانی و لحنی، قائل به حرمت موسیقی بوده و حکم به محدودیت آن داده‌اند. تقریبا همه‌ی این مذاهب برای رسیدن به حکم حرام بودن موسیقی، به آیه‌ی ۶ سوره‌ی لقمان، آیه‌ی مشهور به «لهو‌ الحدیث» استناد کرده‌اند. اگر چه در این آیه به شکل عام از «لهو» سخن رفته اما مفسران این مذاهب، موسیقی و آواز را از مصداق‌های آن برشمرده و با توجه به حکم آیه آن را حرام شمرده‌اند. طبری از ابن عباس نقل می‌کند که منظور از لهو الحدیث در این آیه، همانا موسیقی و استماع آن است. یا ابن کثیر نقل کرده که از عبدالله ابن عباس سوال شد که لهوالحدیث یعنی چه و او گفت مراد از آن موسیقی است. اهل تسنن به همین قیاس به آراء ابن مسعود، ابن عباس، جابر بن عبدالله، ابوالفرج و دیگران استناد کرده و بنا به همان آیه، حکم قطعی بر حرمت موسیقی داده‌اند. در تفسیر جلالین، ذیل آیه‌ی ۶۴ سوره‌ی اسراء نیز از حرمت موسیقی سخن به میان آمده است.

درست به موازات سخت‌گیری‌های اهل تسنن و تشیع درباره‌ی موسیقی، گروهی از مسلمانان با نگاهی دیگر به وجود و مراتب آن، معتقد به اصالت موسیقی و اهمیت آن بوده‌اند و برای بهره‌مند شدن از صداها و الحان خوش، مصمم بوده‌اند. در کنار فعالیت متصوفه، متکلمان نیز بی‌کار نبوده و پیوسته با آنها در پیکار بوده‌اند. البته پیکار متکلمان فقط با متصوفه نبوده، آنها با فلاسفه هم سر عناد و دشمنی داشته‌اند.

Ad placeholder

اتفاق نظر درباره‌ی موسیقی

مذهب تشیع در صدر اسلام نمود انشقاق و اختلاف در بین مسلمانان است. از نظر اهل تسنن، شیعه چیزی جز انحراف از دین نبوده است. در سوی دیگر، شیعیان خود را پیروان راستین اسلام می‌دانند و چون در برابر اهل تسنن، اقلیت محسوب می‌شده‌اند، در طول تاریخ مدام در حال دفاع از بنیان‌های فکری خویش بوده‌اند. در سال‌های اولیه‌ی بعد از مرگ پیامبر اسلام بین شیعیان و اهل تسنن، در دریافت‌ها و درک احکام اسلام تفاوت چندانی وجود نداشته است. با گذر زمان و پیچیده‌تر شدن زندگی انسان‌ها، کم‌کم سهم تاویل و تفسیر از منابع اولیه برای پاسخ دادن به احتیاجات پیروان هر کدام از مذاهب بیشتر شد و با اضافه شدن تفسیرهای جدید، اختلاف‌ها بیشتر و بیشتر شد. اگر در صدر اسلام و در سال‌های اولیه بعد از مرگ پیامبر، عمده‌ی تفاوت‌های بین شیعه و سنی به چند مورد مشخص محدود می‌شد، امروز دیگر چنین نیست و دامنه‌ی اختلاف‌ها بسیار وسیع شده است. با همه‌ی اختلاف‌ها، درک و دریافت شیعه و سنی درباره‌ی موسیقی تفاوت چندانی ندارد. برخی فقهای شیعه نگاه بازتر و برخی نگاه سخت‌گیرانه و بسته‌تر به مصداق‌های «لهو ‌الحدیث» داشته‌اند. یک نمونه از نگاه سخت‌گیرانه، دیدگاه آیت‌الله مشکینی است. او معتقد است که غناء طرب‌انگیز، ترانه‌های فاسد، اشعار و گفتارهای رکیک، بهتان و غیبت، رمان و افسانه‌های فسادانگیز و غیره، مصداق‌های لهو الحدیث هستند. دلیل چنین آراء سخت‌گیرانه‌ای به برخی احادیث برمی‌گردد که محدثان شیعی از قول امامان نقل کرده‌اند. نظر کسانی مانند مشکینی به بنیادگرایان سلفی نزدیک است. اهل سنت موسیقی را همان غنا دانسته و حکم کلی به حرمت آن داده است. بر این اعتبار سازهای موسیقی هم ذیل همین حکم قرار می‌گیرند و هر گونه استفاده از سازها، خرید و فروش و در مواردی حتی دست زدن به ساز هم حرام معرفی شده است. چندی پیش ابوتراب ظاهری از فقهای اهل سنت در عربستان مقاله‌ای نوشت و در آن قید کرد که «قرآن و سنت آواز و نوازندگی و استفاده از آلات موسیقی را حرام نمی‌دانند». بلافاصله دیگر فقهای اهل تسنن بر او تاختند. شیخ عبدالعزیز باز در واکنش به آن مقاله نوشت:

درباره‌ی آثار و اخبار و مستندات آن مقاله برای حلال شمردن آواز و موسیقی توسط مؤلف آن به پیروی از استادش (ابومحمد بن حزم ظاهری) بسیار اندیشیدم. از گستاخی فراوان او همچون استادش ابومحمد درباره‌ی ضعیف دانستن احادیث تحریم آواز و آلات موسیقی و حتّی گستاخ‌تر از او، و ادّعای ساختگی بودن این احادیث شگفت‌زده شدم.

لحن پاسخ شیخ عبدالعزیز باز به تنهایی برای نشان دادن ذهنیت‌های جزمی درباره‌ی موسیقی کفایت می‌کند.

اگر اسلام را خطی در نظر بگیریم که یک سوی آن متکلمان قرار گرفته‌اند و در سوی دیگر متصوفه، می‌توان تصور کرد که فلاسفه جایی در میانه‌های این خط هستند. خشونتی که در مذاهب اسلامی موج می‌زند، ‌ ریشه در تاریخ اسلام دارد و چون نمی‌توان تاریخ اسلام را از اسلام جدا کرد، ‌ لامحاله این خشونت‌ها از اعماق تاریخ به امروز رسیده است.

در بین شیعیان هم گروهی معتقدند که هرگونه استفاده از ساز موسیقی حرام است. شیعیان به حدیثی از جعفر صادق، امام ششم شیعیان استناد می‌کنند. در کتاب دعائم اسلام جلد۲، صفحه‌ ۲۰۹ از جعفر صادق نقل شده است که «خرید و فروش (آلات) غناء و ساز و آواز حلال نیست و گوش دادن به آن، نفاق و دوروئی و آموزش دادنش، کفر و بی‌دینی است». یا این حدیث از امام ششم شیعیان که در اصول کافی، یکی از کتاب‌های چهارگانه‌ی شیعیان آمده است:

 خانه‌ای که در آن غناء و ساز و آواز نواخته شود، از مصیبت‌ها و بلاهای دردناک در امان نیست و دعا در آن خانه مستجاب نمی‌گردد.

با وجود چنین احادیثی، هرگونه تغییر و تحول در اجتهاد و دریافت فقهی، برای فقهایی که نگاهی سخت‌گیرانه به موضوع ندارند دشوار می‌شود. برخی فقها در اجتهاد خود از واژه‌ی صداهای مشکوک استفاده کرده‌اند. از نظر این فقها صداهای مشکوک حرام نیست و برخی نغمه‌های موسیقایی را مصداق صداهای مشکوک دانسته و حرام نمی‌دانند. روح‌الله خمینی در پاسخ به سوالی در همین زمینه می‌گوید: موضوع حرام، غنا و موسیقی است و خواندن به غیر آن نحو‏‎ ‎‏حرام نیست و موارد مشکوک که محکوم به حلیت است مانع ندارد. هر چند خمینی در سال‌های میانی دهه‌ی ۱۳۶۰ گشایشی در موسیقی ایجاد کرد، اما برخی بنیادگرایان شیعی همچنان معتقد به حرمت موسیقی و آلات آن هستند. این گروه تندرو که کم‌کم دست ِ بالا را در مناسبات و سیاستگذاری به دست آورد، نظر خود را بر جامعه تحمیل کرد. نگاهی به برنامه‌های رادیو و تلویزیون به خوبی این سخت‌گیری بنیادگرایانه را نشان می‌دهد. از دیگر مصادیق تندروی و سخت‌گیری، فشارهایی است که به اهالی موسیقی درباب برگزاری کنسرت‌ها به گوش می‌رسد. در حالی که پیش از این جلوگیری از برگزاری کنسرت فقط به استان خراسان منحصر می‌شد، آن هم فقط در دوره‌ی علم‌الهدی که به شدت با موسیقی مخالف است و آن را حرام قطعی می‌داند، امروز کار به جایی رسیده که در همه‌ی استان‌ها نمونه‌های متعددی از به هم زدن کنسرت‌ها و جلوگیری از اجرای برنامه دیده می‌شود.

اینکه چرا موسیقی در صدر اسلام چنین مورد نکوهش قرار گرفت و بزرگان صدر اسلام بر حرمت آن تاکید کردند، سوالی است که جای بررسی دارد. برخی بر این نظرند که به خاطر عقب‌افتادگی جامعه‌ی مکه در صدر اسلام، اساسا خبری از هنرهایی مانند نقاشی و موسیقی و معماری وجود نداشته است. موسیقی در آن جامعه که مناسباتی ابتدایی داشته، یک نوع موسیقی مخرب و زیانبار بوده که در آن با اشعار هجو، مردم را آزار می‌داده‌اند. در واقع حرمت موسیقی معطوف به موسیقی ابتدایی و خاص دوران جاهلیت بوده و قابل قیاس با موسیقی متعالی دیگر مناطق مانند ایران و مصر و روم نبوده است.

نگاه دیگر به موسیقی

هر چه باشد، دستور حرمت موسیقی در اهل تسنن و تشیع موجب سخت‌گیری به موسیقی‌دانان و نوازنده‌ها در طول تاریخ بوده است. مشهور است که در ابتدای دوران قاجارها، زمانی که فتحعلی‌شاه در صدد گسترش موسیقی در دربار خود بود، نوازنده‌ها و اهالی طرب، از ترس متشرعانی که همچنان قائل به حرمت موسیقی و استفاده از ابزار موسیقایی بوده‌اند، سازهای خود را زیر عبا پنهان می‌کرده و به دربار رفت و آمد می‌کرده‌اند. این فضای سنگین در نهایت باعث تشکیل گروه‌های موسیقی در دربار قاجارها شد که در همان دربار زندگی می‌کرده و از آن محدوده بیرون نمی‌رفته‌اند.

در کنار فشار سنگینی که متشرعان و اخباریون بر موسیقی و اهالی موسیقی وارد می‌کرده‌اند، متصوفه نگاه دیگری به موسیقی داشته‌اند. متصوفه یکی از سه گرایش عمده‌ی جهان اسلام بوده که در قرن‌های چهارم به بعد توانستند بین مردم ریشه بدوانند. یکی از قدیمی‌ترین متون متصوفه درباره‌ی موسیقی، کتاب کشف المحجوب هجویری است. وی در بخش‌های پایانی کتاب، چند فصل به موضوع اصوات و الحان، احکام سماع، اختلاف نظر درباره سماع، مراتب سماع، درباره رقص و دیدگاه‌های متفاوت آورده است. تردیدی نیست که آوردن فصلی درباره شنیدن اصوات و الحان موسیقی نشان دهنده آن است که موضوع موسیقی در جامعه و گوش دادن به آن از موضوعات بحث‌انگیز زمان خود بوده و هجویری را بر آن داشته که نظر خود را ابراز کند. به عبارت دیگر درست به موازات سخت‌گیری‌های اهل تسنن و تشیع درباره‌ی موسیقی، گروهی از مسلمانان با نگاهی دیگر به وجود و مراتب آن، معتقد به اصالت موسیقی و اهمیت آن بوده‌اند و برای بهره‌مند شدن از صداها و الحان خوش، مصمم بوده‌اند. در کنار فعالیت متصوفه، متکلمان نیز بی‌کار نبوده و پیوسته با آنها در پیکار بوده‌اند. البته پیکار متکلمان فقط با متصوفه نبوده، آنها با فلاسفه هم سر عناد و دشمنی داشته‌اند. متکلمان، فلاسفه و متصوفه، سه گرایش عمده‌ی اسلام، همیشه در برابر هم صف‌آرایی کرده‌اند. عجیب این است که اقبال مردم عامی با متکلمان بیشتر از متصوفه و فلاسفه بوده و آنها از پشتوانه‌ی بیشتر مردمی برخوردار بوده‌اند. از این رو در دوره‌هایی با شکستن سازها و جلوگیری از سماع به جنگ متصوفه رفته و در دوره‌هایی با انداختن رساله‌ها و کتاب‌ها به آب، با دیدگاه‌های فلاسفه نبرد می‌کرده‌اند.

Ad placeholder

سه‌گانه‌ی متخاصم

اگر اسلام را خطی در نظر بگیریم که یک سوی آن متکلمان قرار گرفته‌اند و در سوی دیگر متصوفه، می‌توان تصور کرد که فلاسفه جایی در میانه‌های این خط هستند. خشونتی که در مذاهب اسلامی موج می‌زند، ‌ ریشه در تاریخ اسلام دارد و چون نمی‌توان تاریخ اسلام را از اسلام جدا کرد، ‌ لامحاله این خشونت‌ها از اعماق تاریخ به امروز رسیده است. گروهی همچنان بر این خشونت می‌دمند و قائل به هیچ نرمی و تساهلی نیستند و گروهی دیگر تلاش می‌کنند چهره‌ی ملایمی از اسلام به دست دهند. متصوفه با سماع و رقص و با بکارگیری صداهای خوش تلاش بسیار در کاستن از خشونت نهفته در این نگرش کرده‌اند. از این جهت عرفای جهان اسلام سهم بسیار در موجه نشان دادن اسلام داشته‌اند. با همه‌ی تلاشی که عرفای متصوفه برای نشان دادن چهره‌ی خوشایند از اسلام کرده‌اند، باید منتظر ماند و تاثیر سخت‌گیری‌های طالبانی را بر ذهن مخاطبان دید. سوال این است که آیا امروز کسی هست که نگاه طالبانی را نسبت به مظاهر تمدن و فرهنگ بپسندد؟