همچنان که در مقاله “فلسفهی آموزش و پرورش جان دیویی” تشریح شد، اهمیت شناخت نظریههای جان دیویی و تاثیر او بر مکتبها و روشهای آموزش از جنبههای گوناگون قابل بررسی است. از جمله این که جان دیویی تعلیم و تربیت دموکراتیک را افزون بر نگاه فلسفی، از جنبههای اجرایی نیز بررسی کرده و به پیشنهادهای عملی رسیده است. از دید او ساختن جامعهی دموکراتیک بر پایهی روشهای آموزشی قدیمی، فرمایشی و یکسویه ممکن نیست. مبانی دموکراسی از راه روشهای آموزش و یادگیری گشوده به گفتوگو، مشارکت میان مدرس و دانش آموز و پرورش نگاه سنجشگر، نقاد و ژرف نگر در کودکان نهادینه میشود.
نوشته حاضر، قسمت آغازین مقالهای است در تشریح ابعاد نظریهی دیویی و کاربرد آنها در قرن بیست و یکم با وجود فن آوریهای اینترنتی و شبکههای اجتماعی. قسمت دو مقاله در بخش بعدی ارایه خوهد شد و به بررسی کلاسهای درس برهمکنشی[1]، مدارس سبک مونتسوری [2]، آموزش محلی، و فلسفه برای کودکان (P4C) میپردازد که همگی نظریههای جان دیویی را در مفاد برنامهی درسی خود پیاده کردهاند.
امیدواریم که خوانندگان در این مجموعه دربارهی آموزش دموکراتیک با ما همراه باشند، برای افزایش مشارکت در شبکههای اجتماعی همرسانی کنند و با نظرها و پیشنهادها و نقدهای خود در این مسیر همراه باشند. دموکراسی پایدار تنها با آموزش و پرورش دموکراتیک ممکن میشود.
جان دیویی، متخصص تعلیم و تربیت، فیلسوف و اصلاحگر اجتماعی تجربه گرا و پیشتاز بود (گوتک ۲۰۱۴). نقشهای گوناگون دیویی تاثیر بسزایی بر آموزش و پرورش داشت و او شاید یکی از پرنفوذترین فیلسوفان تعلیم و تربیت تا امروز جهان باشد (تیوبالد ۲۰۰۹). تاثیر دیویی بر آموزش و پرورش در نظریهی او پیرامون یادگیری جمعی آشکار است. از دید او مدرسه باید نمایندهی محیط اجتماعی باشد و دانش آموزان بهترین یادگیری خود را در شرایط اجتماعی طبیعی خود دارند (فلایندرز و تورتون ۲۰۱۳). ایدهی او در سطحهای دیگر نیز بر آموزش و پرورش تاثیر گذاشت، زیرا معتقد بود که هر دانش آموزی یادگیری منحصر به فرد خود را دارد. از دید او علاقههای دانش آموزان باید تدریس معلم را به پیش ببرند (دیویی ۱۹۳۸). با تمرکز امروزی آموزش و پرورش در ایالات متحدهی آمریکا بر کاربرد مواد درسی با استانداردهای مشترک و گذراندن آزمونهای استاندارد و در سطح ایالت، یافتن شواهدی دال بر تاثیر نظریههای جان دیویی در مورد کلاس درس دشوار میشود (تیوبالد ۲۰۰۹). امروزه روش آموزش و پرورش در بیشتر کلاسهای درس، همان چیزی است که دیویی، کلاس درس سنتی مینامید. از دید او کلاس درس سنتی برای رشد دانش آموزان خردسال مناسب نیست (دیویی ۱۹۳۸). هرچند در دوران تسلط امتحان گیری، یافتن مدرسه ها، کلاسها و برنامههای درسی همخوان با نظریههای دیویی دشوارتر شده، اما برخی موارد هنوز وجود دارند. بخش بعدی این مقاله به بررسی کلاسهای درس برهمکنشی[3]، مدارس سبک مونتسوری [4]، آموزش محلی، و فلسفه برای کودکان (P4C) میپردازد که همگی نظریههای جان دیویی را در مفاد برنامهی درسی خود پیاده کردهاند.
شیریندخت دقیقیان
پیشگفتار
جان دیویی در سال ۱۸۵۹ در برلینگتون، ورمانت، متولد شد (گوتک ۲۰۱۴). او در خانوادهای بزرگ شد که در جامعهی ورمانت بسیار فعال و هوادار دورنمای سیاسی جامعهی دموکراتیک بود. این تجربهها ذهنیت او به عنوان یک متخصص تعلیم و تربیت و یک فیلسوف را شکل دادند. دیویی سخت معتقد به گردهم آمدن گروههای مردم برای حل مشکلات از راههای صلح آمیز و در روندی از “بحث، جدل و تصمیم گیری” بود (گوتک ۲۰۱۴، ص ۷۸). باورهای دیویی پیرامون دموکراسی، باهمستان مردم (کامیونیتی) و حل مشکلات، راهنمای او در گسترش فلسفهی اجتماعی و آموزشی او بودند. تا امروز میتوان جان دیویی را تاثیرگزارترین فیلسوف بر روی آموزش و پرورش دانست (تیوبالد ۲۰۰۹).
چشم انداز فلسفی
چشم انداز فلسفی جان دیویی پراگماتیسم یا تجربه/عمل گرایی پیشتاز به عنوان یک متخصص آموزشی، فیلسوف و اصلاحگر اجتماعی بود. او سخت معتقد بود که مردم مسئولیت دارند تا جهان را از راه تعلیم و تربیت و اصلاح اجتماعی به جای بهتری برای زیست بدل کنند (گوتک ۲۰۱۴). به گفتهی شیرو (۲۰۱۲) دیویی بر آن بود که تعلیم و تربیت، “عنصری اساسی برای رشد اجتماعی و اخلاقی” است (ص ۱۷۴). دیدگاهها و فلسفهی دیویی درمورد آموزش و پرورش و یادگیری، شمار بسیاری از مدرسان را طی سالها تحت تاثیر قرارداد و با بسیاری از نظریهها مانند آموزش پیشتاز، سازندگی، نظریهی دانش آموز-محور و شناخت تجربی درهم تنیده شد که همگی با آنچه دیویی کلاس درس سنتی مینامید، تفاوت دارند (دیویی، ۱۹۳۸؛ شیرو ۲۰۱۲).
چشم انداز نظری
دیویی (۱۹۳۸) آموزش و پرورش پیشتاز را “محصول نارضایتی از آموزش و پرورش سنتی” میدانست که استانداردها، مفاد درسی و روش شناسیهای بزرگسالان را به دانش آموزان تحمیل میکند. او بر آن بود که آموزش سنتی برای دانش آموزان خردسال نامناسب بود. آموزش و پرورش پیشتاز در تعریف دیویی باید تجربههای یادگیری در جمع را که مناسب رشد کودکان هستند، به کار بگیرد (فلایندر و تورنتون ۲۰۱۳). او آموزش و پرورش را “روندی از زیستن و نه آمادگی برای زیستن در آینده” میدانست (فلایندرز و تورنتون ۲۰۱۳، ص ۳۵؛ گوتک ۲۰۱۴). این مجموعه باورها دیویی را از فیلسوفانی که کلاس درسی سنتی را مناسب میدانستند، جدا میکرد. دیویی در مخالفت با کلاس درس سنتی معتقد بود که مدارس و کلاسها باید نمایندهی موقعیتهای زندگی واقعی باشند و به کودکان امکان شرکت در فعالیتهای یادگیری دارای انعطاف و قابلیت جابجایی در شرایط اجتماعی متفاوت بدهند (دیویی ۱۹۳۸؛ گوتک ۲۰۱۴). دیویی بر آن بود که ارایهی یکجای حجم بزرگی از محتواهای درسی که خارج از پیش زمینهی زندگی اجتماعی کودکان هستند، گونهای رفتار تدریس غیراخلاقی است (فلایندرز و تورنتون ۲۰۱۳). این مفهوم امروزه یک نقطهی اختلاف در آموزش و پرورش است، زیرا به شدت با آنچه در کلاسهای درس متکی به کارگیری استانداردهای مرکزی مشترک میگذرد، فرق میکند (تیوبالد ۲۰۰۹). تمرکز شدید بر روی موفقیتهای تحصیلی از راه به کارگیری استانداردهای مرکزی مشترک در کلاسهای درس امروزی، دیدن تاثیر فلسفهی جان دیویی در کلاسهای درس را به نسبت گذشته نامحتمل تر میسازد (تیوبالد ۲۰۰۹).
معلمان دانش آموز-محور بر آنند که آثار دیویی پشتوانهی بسیاری از دیدگاههای آنها در زمینهی روش یادگیری دانش آموزان بوده است (شیرو ۲۰۱۳). در کلاسهای دانش آموز-محور میتوان تاثیر باور دیویی به یادگیری در حین کار جمعی و اهمیت عمل و تجربه در آموزش را مشاهده کرد. او کلاس درس را یک واحد اجتماعی برای کودکان میدانست که در آن حل مشکل جمعی در اجتماع را یاد میگیرند. کودکان در این کلاسها هر یک، فردی منحصر به فرد به شمار میرود. دانش آموزان هنگام کار مشترک، شناخت خود را از راه معناهای شخصی گسترش میدهند و نه از راه شناخت تحمیلی از سوی معلم یا با فعالیتهایی که طبق دستورعمل او انجام میدهند (شیرو ۲۰۱۳). کودکان در این کلاسها میآموزند و با رویکرد تجربهی مستقیم به حل مشکل میپردازند. معلمان هنگام تدریس خود، علاقههای دانش آموزان را در نظر میگیرند و مفاد برنامهی درسی را با تاکید بر یادگیری پروژه-محور همراه میکنند.
تجربهی آموزشی، کلیت رشد فکری، اجتماعی، عاطفی، فیزیکی و معنوی کودک را در نظر میگیرد و نه فقط رشد تحصیلی را (شیرو ۲۰۱۳). هر چند گویی کار دیویی از نظرها دور افتاده- یا دستکم تا جایی که به سیاست آموزشی کنونی مربوط است – اما کار او اهمیت اساسی خود را در بسیاری از دپارتمانهای آموزش و پرورش حفظ کرده است (تیوبالد ۲۰۰۹). آرای فلسفی و کار جان دیویی در زمینهی آموزش و پرورش در طول سالها تاثیر بسیاری بر معلمان داشته است (تیوبالد ۲۰۰۹). فلسفهی او در این زمینه که کودکان باید مرکز روند آموزش باشند، تاثیر ماندگاری بر روی معلمانی داشته که با دیدگاهها و فلسفهی تعلیم و تربیت دیویی و روشهای او برای افزایش بازده یادگیری کودکان آشنا شدهاند (شیرو ۲۰۱۳).
چارچوب مفهومی
جمعیت ایالات متحدهی آمریکا به صورتی روزافزون گونه گون میشود و بیشک این تغییرات بر روی کلاسهای درس تاثیر میگذارند (فورد، استیوارت و وکیل ۲۰۱۴). مدارس دولتی یا همگانی و معلمان در ایالات متحده روزانه درگیر چالشهای ناشی از نیازهای گونه گون همهی دانش آموزان هستند که با هم تفاوتهای جنسیتی، تباری، اجتماعی-اقتصادی و نیازها و روشهای یادگیری گوناگون دارند. از آنجا که ارتباط نیرومندی هست میان فرهنگ و یادگیری، معلمان باید روشهای تعلیم و تربیتی را در پیش بگیرند که جوابگوی نیازهای فرهنگی باشند، از جمله انتظار موفقیت بالا برای همهی دانش آموزان، رویکردهای متنوع به یادگیری و تشویق مشارکت اجتماع و خانواده (فورد، استیوارت و وکیل ۲۰۱۴). اسلاتر (۲۰۰۹) نشان داد که آموزش شهری کارآمد یکی از پرچالشترین موضوعهای آموزش امروز است. معلمان شهری به دلیل نتیجهی نهایی بسیاری از دبیرستانهای شهری و نرخهای بالای دانش آموزان رد شده و کم انگیزه، باید خارج از محدودهها فکر کنند و به ایدههای آموزشی مناسبی برای استفاده در کلاسها برسند.
شواهد برهانهای اصلی دیویی در قرن بیست و یکم
دیویی به عنوان پدر آموزش و پرورش پیشتاز شناخته شده و یکی از مدافعان یادگیری در جمع بود (اسلاتر ۲۰۰۹). پس از پنجاه سال که از مرگ او میگذرد، برخی از ایدهها و دیدگاههای فلسفی او هر چند در ظاهری بس متفاوت، اما برای تشویق مشارکت دانش آموزان در کلاسهای درس با استفاده از تکنولوژی به کار میرود. به نظر سلاتر (۲۰۰۹) “دنیای ما امروز به دنیای الکترونیک تبدیل شده است” (ص ۱۶). اکنون که تکنولوژی بر زندگی اجتماعی دانش آموزان حاکم است، کاربرد آن راهی موثر است برای دامن زدن به مشارکت دانش آموزان که به علاقهی آنها به یادگیری در طول عمرشان میانجامد. معلمان مسئولیت دارند که سطح نوینی از تدریس را که مناسب و موثر است و از نظر اجتماعی دانش آموزان را درگیر امر آموزش میکند، ارایه دهند (سلاتر ۲۰۰۹). معلمان با استفاده از ابزارهایی مانند تلفنهای همراه، پیامک ها، پیامگیرهای فوری، اتاقهای گفتوگو و ویکی ها، میتوانند کار با ابزارهایی را به دانش آموزان آموزش دهند که با آنها راحت هستند و اطلاعات و محتوای درسی را با بیشترین بازده دریافت و جذب میکنند (سلاتر ۲۰۰۹).
نظریهی دیویی درمورد یادگیری در جمع را به روشنی در طراحی تدریس همخوان با نیازهای دانش آموزان از راه تکنولوژی مناسب در کلاسهای درس مشاهده میکنیم.
(فهرست منابع در پایان بخش دوم.)
ادامه دارد
––––––––––––––––––––––
پانویسها
[1] Responsive Classroom
[2] Montessori Schools
توضیح مترجم: در این گونه درس و کودکستان ها مواد درسی و فعالیت ها بر اساس علاقهی دانش آموزان شکل می گیرند. این روش نام خود را از ماریا مونتسوری پزشک ایتالیایی در اوایل قرن بیستم می گیرد که بر اساس آزمایش های متعدد روش تربیتی خود را گسترش داد و در سراسر جهان مورد استقبال قرار گرفت.
[3] Responsive Classroom
[4] Montessori Schools
توضیح مترجم: در این گونه درس و کودکستان ها مواد درسی و فعالیت ها بر اساس علاقهی دانش آموزان شکل میگیرند. این روش نام خود را از ماریا مونتسوری پزشک ایتالیایی در اوایل قرن بیستم می گیرد که بر اساس آزمایش های متعدد روش تربیتی خود را گسترش داد و در سراسر جهان مورد استقبال قرار گرفت.