سالانه صدها کارگر در اثر حوادث ناشی از کار جان خود را از دست میدهند و تعداد بیشتری مصدوم و از کار افتاده میشوند. به این مساله باید مرگ ناشی از بیماریهای حرفهای را افزود که در اثر تماس کارگران با مواد و گازهای سمی، حرکات فیزیکی یکنواخت و یا سنگین، و قرار گرفتن در معرض اشعه و جریان برق ایجاد میشوند. سازمان جهانی کار میگوید تعداد قربانیان ابتلا به بیماریهای حرفهای شش برابر قربانیان مستقیم حوادث کار است.
آمار رسمی مرگ و از کار افتادگی کارگران در اثر حوادث کار در ایران تنها بخش کوچکی از واقعیت را نشان میدهد اما به نوبه خود تکاندهنده است.
آمار حوادث کار ۱۴۰۰ را مسئولان سازمان پزشکی قانونی و وزارت کار چنین اعلام کردهاند:
مدیر دفتر معاینات بالینی سازمان پزشکی قانونی میگوید در سال ۱۴۰۰، ۲۸ هزار تن در ارتباط با حوادث ناشی از کار به این اداره مراجعه کردهاند.
معاون روابط کار میگوید در این بازه زمانی ۸۰۰ کارگر در اثر حوادث کار فوت کرده و ۱۳ هزار تن دچار قطع عضو و مصدومیت میشوند.
اما نه مرگ کارگران اغلب جوان، نه از کارافتادگی هزاران کارگر در سال و از هم پاشیدگی زندگی آنها توجه چندانی را جلب نمیکند. در خبرهای حوادث کار، حتی اگر به رسانهها راه پیدا کنند، اغلب نام کارگران قربانی برده نمیشود. آنها تنها عددند: ۲۰ کارگر در تصادف سرویس حمل و نقلشان کشته و مصدوم شدند، ۵ کارگر در اثر سقوط در دیگ مواد مذاب جان باختند، یک کارگر ساختمانی از ارتقاع سقوط کرد و فوت کرد،…
کارگران حتی زمانی که هنگام کار به شکل فجیعی جان خود را از دست میدهند یا از کار افتاده میشوند، انسان نیستند، نامشان برده نمیشود و بی چهرهاند.
چهره چند تن از قربانیان حوادث کار
• سمانه عبدالهی ۲۰ ساله، کارگر فصلی کشاورزی، شاغل در شهرک صنعتی خیام
حادثه کار: واژگونی سرویس حمل و نقل
سمانه عبدالهی در آستانه ازدواج بود. در شهرک کارگری شرافت زندگی میکرد و روزها برای کار روی زمین کشاورزی به شهرک صنعتی خیام در نزدیکی شوشتر میرفت.
سمانه عبدالهی هر روز ساعت پنج صبح به همراه گروهی از زنان و کودکان شرافت کنار جاده سوار مینی بوس و عازم شهرک خیام میشد. آنها برای یکروز کار بر روی زمین کشاورزی، ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان مزد میگرفتند.
یکی از روزهای شهریور ۱۴۰۱، که کارگران فصلی کشاورزی از محل اقامتشان در شهر کارگری شرافت با مینی بوس عازم محل کارشان در شهرک صنعتی خیام بودند تصادف مرگبار مینی بوس به مرگ ۱۸ تن از کارگران از جمله ۱۲ کارگر زن انجامید. ۸ تن از کارگران با مصدومیت شدید راهی بیمارستان شدند. سمانه عبدالهی یکی از آنان بود. او در بیمارستانی در شوشتر بستری شد و چهار روز بعد جان باخت.
علیرضا عبدالهی عموی سمانه گفت کمبود امکانات درمانی در بیمارستان در مرگ او موثر بوده است. او گفت:
«پزشکان میگفتند حال سمانه خوب است و همه امیدوار بودیم که یکباره خبر مرگش را به ما دادند. سیتیاسکن بیمارستان شهر شوشتر خراب بود. ما در شوشتر متخصص لازم را نداریم. پزشکان مجبور شدند بیمار را جابهجا کنند و از ناحیه َسر سیتیاسکن بگیرند که در همین فاصله سمانه از دنیا رفت.»
اسامی برخی دیگر از زنان قربانی این حادثه به این قرار اعلام شده است:
فرخنده نوروزی ۳۰ ساله مادر ۴ فرزند، فریبا داوودی ۳۸ ساله مادر پنج فرزند، فاطمه مختاری ۲۰ ساله و زینب نوروزی ۲۱ ساله کشته شدند.
سارا نوروزی ۲۰ ساله زنده ماند. او قطع نخاع شد و پس از حادثه هشیاری نداشت. یکی از چشمهایش نیز آسیب دیده و گردنش هم شکست. او به بیمارستانی در اهواز منتقل شد. از سرنوشت او خبری منتشر نشده است.
• مرضیه طاهریان ۲۱ ساله، کارگر کارخانه «نساجی کویرجین»، قربانی حجاب اجباری
حادثه کار: گیرکردن مقنعه در دستگاه رینگ ریسندگی
مرضیه طاهریان زن جوان ۲۱ ساله در شیفت شب کارخانه نساجی کویر جین در شهرک صنعتی شرق سمنان کار میکرد. به گفتهی همکارانش، شب حادثه ابتدا مقنعهاش در دستگاه گیر کرد بعد سرش به درون دستگاه کشیده شد. در میان غلتکهای دستگاه جان باخت و جسد بی جانش از دستگاه بیرون کشیده شد.
مشاور امور زنان کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان خراسان رضوی و سایر سران تشکلهای دولتی زنان کارگر، به مرگ این کارگر جوان واکنش نشان دادند. آنها کارفرما را به دلیل عدم رعایت ایمنی محیط کار و واداشتن این زن به کار شبانه را محکوم کردند. اما بر این نکته سرپوش گذاشتند که حجاب اجباری، سودجویی کارفرما را تکمیل کرده و مرگ کارگر را رقم زده است. مشاور امور زنان کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان خراسان رضوی گفت لباس کار مرضیه طاهریان ایمن نبوده و مقنعهاش یک سایز بزرگتر بوده است.
• اخترعلی تقوی ۴۵ ساله، معلم سوختبر
حادثه: انفجار خودروی حامل سوخت در منطقه مرزی ریمدان
اخترعلی تقوی فرزند آخرداد اهل روستای کوهمیتگ از توابع سرباز، معلم بود. او پس از جراحی قلب، صدها میلیون تومان مقروض شده بود. این معلم ۴۵ ساله به سوختبری روی آورد تا بدهی پس از عمل جراحی خود را بپردازد.
او ۱۲ فروردین ۱۴۰۲، در جریان انفجار خودروی حامل سوخت در منطقه مرزی ریمدان از توابع دشتیاری (در ۱۲۰ کیلومتری چابهار) به شدت مجروح و در بیمارستان امام علی چابهار بستری شد. پزشکان وضعیت او را وخیم اعلام کردند.
«کولبر نیوز» درباره علت روی آوری این معلم به سوختبری نوشت:
«آقای تقوی چند سال پیش مجبور به انجام عمل جراحی بر روی قلب شده بود و عدم حمایت اداره آموزش و پرورش باعث شده بود که وی بالاجبار به کار سوختبری روی بیاورد تا بدهی چندصد میلیونی خود را پرداخت کند اما در اولین سرویس سوختبری دچار حادثه شده و به شدت مجروح شده است.»
اخترعلی تقوی پس از چندی برای ادامه درمان به بیمارستانی در زاهدان منتقل شد و دوشنبه ۲۱ فروردین در این بیمارستان جان باخت.
• محمود ۳۰ ساله، کارگر پیمانی از کار افتاده کارخانهی «خزر پلاستیک»
حادثه: بریده شدن انگشت و قطع دست
محمود، کارگرِ شرکتِ پیمانکاری سپهر عمران بود و در کارخانهی «خزر پلاستیک» کار میکرد. او پاییز سال ۱۴۰۱ در پایان یک روز کاری دچار حادثه کار شد و انگشت میانی یک دستش دچار بریدگی عمیق شد. پزشکان تاندونهای دستش را کشیدند تا مانع گسترش عفونت شوند.
محمود میگوید: «مجبور شدند تاندونهای دستم را بکشند. حالا دیگر آن دست را ندارم، شاید اگر پول داشتم و میتوانستم در آن فرصتِ طلایی به متخصصانِ بهتری مراجعه کنم، کار به اینجا نمیرسید.»
وقتی پروسه مرخصی استعلاجی محمود طولانی شد، برگه پایان کار را به دستش دادند. محمود ابتدای کار در این کارخانه، در مورد غیراستاندارد بودن تیغهایی که کارگران با آن کار میکنند سوال کرد، پاسخش دو روز بیکاری بود.
میگوید: «آنها میخواستند به من و کارگرانِ دیگر بفهمانند که ما حقِ اظهارنظر در مورد این چیزها را نداریم!»
میگوید: «حدود ۵ سال در کارخانه کار کردم و به دلیلِ شرایط کار و اینکه مجبور بودم ۱۲ ساعت ایستاده کار کنم، بیماری واریس و دیسک کمر گرفتم. بعد از مراجعه به پزشک استعلاجی گرفتم اما چون مهلت استعلاجی زیاد بود، گفتند نامهی بازگشت به کارت را زدهایم. گفتند به نیرویی مثل شما نیاز نداریم. گفتند از اول مریض بودی».
گفتند: «برای کمک به خودت پایان کار زدیم تا بیمه بیکاری بگیری!»
محمود درباره شرایط ایمنی کارخانه خزر پلاستیک میگوید:
«دستکشی که کارگران برای کار استفاده میکنند فقط بخشی از انگشت را پوشش میدهد. در واقع چون قطعات پلاستیکی است و باید در دست بچرخد، به کارگران دستکش انگشتی میدهند. در روز حادثه هم همین دستکش دستم بود… نه وسایل کار استاندارد است و نه دستگاه. آلودگی زیاد بود، تیغی که با آن کار میکردیم غیراستاندارد بود. برای آنکه کار سریع پیش برود سرعت باز و بسته کردنِ قالبها را زیاد کرده بودند، قالبها دائم پلیسه میخوردند و هر لحظه امکان وقوع حادثه وجود داشت. کارگر مجبور است بالای سر آن بایستد و با تیغ برنده پلیسهگیری کند. این کارِ اضافی، کارگر را خسته میکند و بارها پیش آمده که کارگر با کاترِ تیزی که حتی مو را هم میزند، دست خود را پاره کرده است. همهی اینها زمینهی وقوع حادثهی کار را بالا میبرد. ما در این شرایط کار کردیم، در این شرایط مریض شدیم، اما بعدش حقمان را کف دستمان گذاشتند و گفتند به شما نیاز نداریم».
محمود فهرست اسامی ۴۵ کارگر حادثه دیده کارخانه خزر پلاستیک را در اختیار رسانهها قرار داده است که از سال ۹۸ دچار حوادث مشابهی شده و مصدومیتشان در سازمان تامین اجتماعی هم به ثبت رسیده است.
محمود تنها پنج سال کار کرد و درپی حادثه کار، با از کارفتادگی ۶۶ درصد خانه نشین شد.
• کارگران مهاجر
مرگ پنج کارگر و کودک کار در آلونکهای مرگ
حادثه: آتش سوزی در آلونکهای کارگران بلوچ در شهرک علائین شهرری
شامگاه پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، اقامتگاه کارگران بلوچ آتش گرفت. چند تن از کارگران کودک و نوجوان بودند. پنج تن در اثر شدت سوختگی جان خود را از دست دادند. ۷ تن دیگر مصدوم و روانه بیمارستان شدند. سخنگوی آتش نشانی تهران در گزارش حادثه، وضعیت محل اقامت کارگران را چنین توصیف کرد:
«در قطعه زمین بزرگ کشاورزی، تعدادی اتاقهای کوچک کارگری با لوازم اولیه و قابل اشتعال ساخته شده بود که دچار حریق شد و آتش نشانان در دقایق اولیه هفت نفر را با علائم سوختگی از این حادثه خارج کردند. در میانه این زمین با لوازمی مانند چوب، حصیر، پتو و… اتاقکهای کارگری درست کرده بودند که کاملا سست بوده و مجموعا حدود ۲۵۰ متر مربع مساحت داشت.»
او افزود: «حدود ۴۰ کارگر در این اتاقکها سکونت داشتند و تمام این اتاقکها کاملا شعلهور بود و تا قبل از رسیدن آتشنشانان تعدادی از ساکنان آن خارج شده بودند. اما تعدادی هم گرفتار شده بودند که آتشنشانان حدود هفت نفر را که عمدتا جوان و نوجوان بوده و دچار سوختگی شده بودند، خارج کرده و به عوامل اورژانس تحویل دادند».
بنا بر گزارشهای منتشر شده در باره این فاجعه، تعداد کشته شدگان ۵ تن شامل کودکان، و تعداد مصدومان ۱۱ تن اعلام شده است. گزارش میافزاید ۳۰ تن که از آتش سوزی جان سالم به در بردهاند نیز بی خانمان شدهاند.
قربانیان این حادثه فجیع، کودکان و بزرگسالان بلوچ آواره پاکستان و بی شناسنامه بودند. سایر ساکنان شهرک علائین هم وضعیت مشابهی دارند. آنها نیز در معرض حوادث مشابهی هستند.
در یک گزارش که یک سال پیش از آتش سوزی درباره بلوچهای آواره و بی شناسنامه ساکن شهرک علائین شهرری آمده است:
«پسران ۱۲، ۱۳ سال به بالا هم در کنار پدرانشان در این مزارع کار میکنند و روزی ۵۰ تا ۶۰ هزار تومان دستمزد میگیرند. پدران البته در بخشی از این زمینهای کشاورزی با موافقت صاحبان زمینها، بامیه هم کاشتهاند و ۵۰ درصد سود فروش این بامیه را روی دستمزد خود و پسرانشان میگذارند و خرج خانه و زندگی میکنند.»
• سوختبران
حال وش خبرگزاری حقوق بشری سیستان و بلوچستان میگوید سال گذشته ۸۲ سوختبر بلوچ در راه بدست آوردن لقمهای نان جان خود را از دست دادهاند. تنها در فرودین ۱۴۰۲، بیش از ۲۰ سوختبر در اثر تعقیب و تیراندازی نیروهای مرزی، تصادف و یا حوادث مشابه کشته و یا زخمی شدهاند.
۲۵ فروردین ۱۴۰۲، یک سوختبر به نام دوستمحمد روزدار ۵۳ ساله در پی واژگونی و آتش گرفتن خودرو در محور چابهار جان باخت.
پنجشنبه ۲۳ فروردینماه سوختبر دیگری به نام محمد ریگی ۳۳ ساله در نزدیکی ایرانشهر جان خود را از دست داد.
• کولبران
به گزارش کولبر نیوز در سال ۲۰۲۲ دستکم ۲۵۸ کولبر در شهرهای سه استان کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی مصدوم شدند یا جانشان را از دست دادند. تیراندازی ماموران حکومتی نخستین عامل مصدومیت یا مرگ کولبران است. عوامل دیگر به ترتیب عبارتند از ضرب و شتم به دست مرزبانان، تصادف در مسیر کولبری و انفجار مین.
دو تن از صقربانیان کولبری در فروردین امسال، دو کولبر جوان اهل سقز، به نامهای «افشین فلاحی» و «مهدی رحمتی» هستند که روز پنجشنبه، ۱۷ فروردین ۱۴۰۲ در سد عباسآباد شهرستان بانه غرق شدند. تلاش برای یافتن پیکر این دو تن، به دلیل حجم بالای آب سد، تا این لحظه بینتیجه بوده است.
• کارگران ساختمانی
بالاترین آمار مرگ بر اثر حوادث کار مربوط به کارگران ساختمانی است که گفته میشود حدود ۴۰ درصد قربانیان حوادث کار هستند. سقوط از ارتفاع علت اصلی حوادث کار در بخش ساختمان است.
روز ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ مسعود ریگی نصرویی ۱۹ ساله حین کار ساختمانی در یزد از ارتفاع سقوط کرد و جان باخت. مسعود ریگی بلوچ بود و برای یافتن کار از زابل به یزد رفته بود.