تقدیر از رکنالدین خسروی، کارگردانی با ۶۰ سال سابقه فعالیت در تئاتر ایران، کار شایسته و پسندیدهای بود که شب هشتم ژوئن به ابتکار انجمن سخن در دانشگاه سواس لندن انجام گرفت.
خسروی، بیش از ۱۰ سال است که به اجبار، خاک وطن را ترک کرده، تن به مهاجرت داده و غربتنشین شده و اکنون در لندن زندگی میکند. اما کار تئاتر در غربت، کار سادهای نیست و کارگردان تئاتر، حتی اگر آدم کارکشته و برجستهای مثل خسروی باشد، باز هم برای به روی صحنه آوردن نمایشهای مورد علاقهاش، نه بودجه لازم را دارد، نه سالن مناسب و نه بازیگرانی که بتوانند ایدههای نمایشی او را تحقق بخشند. با اینحال، خسروی در این سالها، بیکار ننشست و در حد توان و امکاناتی که در اختیار داشت، نمایشهایی غالباً تکپردهای با بازیگرانی محدود (حداکثر یک یا دو بازیگر) از نمایشنامهنویسانی چون فرناندو آرابال (همه عطرهای عربستان)، داریو فو (مدهآ)، اوژن یونسکو (آوازهخوان طاس)، گوگول (یادداشتهای روزانه یک دیوانه)، وودی آلن (مرگ در میزند) و غلامحسین ساعدی (دعوت) را در لندن و شهرهای دیگر اروپا بر روی صحنه برده است.
پرویز جاهد: «در مراسم بزرگداشت خسروی، آنچه که از زبان برخی سخنرانها درباره این کارگردان برجسته تئاتر ایران و کارهای او گفته شد، بیانگر اهمیت جایگاه او در تئاتر مدرن ایران و تاثیرگذاریاش بر سه نسل از هنرمندان تئاتر، از بازیگر گرفته تا نمایشنامهنویس و کارگردان بود.»
خسروی، کارگردانی است که در غرب (لندن) تحصیل کرد و با تکنیکها و سبکهای نمایشی مدرن آشنایی دقیقی داشت و به اندازه لازم، برشت، چخوف، بکت، یونسکو، سارتر و آرابال را میشناخت و بعد از بازگشت به ایران، با رویکرد خلاقانه خود، این نمایشها را در فضای تئاتر ایران اجرا کرد. کارگردانی که به گفته افسانه داغستانی، بازیگر تئاتر ساکن لندن، برای او همواره، پرده آخر، آغازی دوباره بود. کارگردانی که اهمیت زیادی برای تماشاگر و نقش او در تئاتر قائل بوده و تماشاگر، مرکز ثقل کارهای او محسوب میشود. به گفته داغستانی، خسروی، کارگردانی است که تماشاگر هوشمند تربیت میکند و تماشاگر، با ذهنی فعال و متمرکز، نمایشهای او را میبیند.
در مراسم بزرگداشت خسروی، آنچه که از زبان برخی سخنرانها درباره این کارگردان برجسته تئاتر ایران و کارهای او گفته شد، بیانگر اهمیت جایگاه او در تئاتر مدرن ایران و تاثیرگذاریاش بر سه نسل از هنرمندان تئاتر، از بازیگر گرفته تا نمایشنامهنویس و کارگردان بود.
گرچه سخنان طولانی و نامربوط یکی از سخنرانان (کاوه مهمید) که به جای معرفی آقای خسروی و کارهایش، بیشتر وقتش را صرف بازگویی سرگذشت تئاتر در ایران از دوره قاجار تا امروز کرد، واقعاً برای حاضران در مجلس، کسالتبار بود. این ادعای آقای مهمید که «پسامدرنیسم در ایران مدیون آقای خسروی است» نیز بیشتر به یک شوخی شبیه بود تا حرفی جدی در مورد کارهای آقای خسروی.
نامبرده در بخشی از سخنان خود در مورد خسروی گفت: «خسروی همواره کوشید از تئاتر یک لابراتوار انسانسازی بیافریند. برای او روی صحنه، پشت صحنه و تماشاچیان صحنه، جایگاهی یکسان دارند.»
محمود کویر، شاعر و نمایشنامه نویس ساکن لندن نیز که رکنالدین خسروی، نمایش صلاحالدین ایوبی نوشته او را در سال ۲۰۰۴ در لندن اجرا کرده بود، قطعه شعری را که در ستایش خسروی سروده بود، خواند. او درباره خسروی گفت: «در بیشتر نمایشهای خسروی، یک نردبان وجود دارد. نردبانی که تماشاگران با آن به دیدار عشق، آزادی و هنر میروند. امروز خسروی بر بالاترین پله این نردبان ایستاده است.»
پرویز صیاد که برای اجرای برنامه نمایشی خود در لندن بود، با حضور ناگهانی خود در این مراسم، همه را غافلگیر کرد. صیاد برای ادای احترام به خسروی، روی صحنه رفت و درباره نحوه آشنایی خود با او گفت: «یادم هست که تازه دبیرستان را تمام کرده بودم و آدرسی در دستم بود حوالی بهارستان و دنبال اداره هنرهای دراماتیک میگشتم. بالاخره آن را پیدا کردم. حیاط با صفای کوچکی بود با راهپلههایی که به طبقه دوم میرفت. در کنار آن راه پلهها، اتاق کوچکی بود. سرک کشیدم. مرد جوانی آنجا نشسته و مشغول مطالعه بود. کنار در هم نوشته بودند ثبت نام برای کلاسهای فن بیان. در اتاق را باز کردم و گفتم سلام! آقای جوان سرش را بلند کرد و گفت برای ثبت نام آمدی؟ گفتم: نه من در مسابقه نمایشنامهنویسی شرکت کردم و اسمم درآمده. در کشو را باز کرد، نگاهی کرد و گفت پرویز صیاد هستی؟ چون آن سال سه نفر برنده شده بودند و من نفر سوم بودم. آن دو نفر کاملاً شناخته شده بودند و معلوم بود که نفر سوم من هستم. گفتم بله. از پشت میزش بلند شد و گفت من رکنالدین خسروی هستم. رفتم دستش را فشردم. آنچنان فشاری به دستم داد که دستم بعد از حدود نیم قرن هنوز درد میکند.»
محمود کویر: «در بیشتر نمایشهای خسروی، یک نردبان وجود دارد. نردبانی که تماشاگران با آن به دیدار عشق، آزادی و هنر میروند. امروز خسروی بر بالاترین پله این نردبان ایستاده است.»
پرویز صیاد در ادامه حرفهایش گفت: «در آن زمان اداره هنرهای دراماتیک، شبهای چهارشنبه، نمایشنامهای به طور زنده در تلویزیون کانال سه پخش میکرد. به هرحال آقای خسروی مرا فرستاد پیش زنده یاد دکتر مهدی فروغ، رئیس اداره هنرهای دراماتیک و ایشان خیلی مرا تشویق کرد که نمایشنامه تکپردهای بنویسم. من واقعاً با نمایشنامه تکپردهای آشنا نبودم. گفت شما تلویزیون نگاه نمیکنی؟ برنامه هفتگی ما را؟ گفتم ما تلویزیون نداریم. بعد به توصیه دکتر فروغ، قرار شد که آقای خسروی به من یاد بدهند که چگونه نمایشنامه تکپردهای بنویسم، چون نمایشنامههایی که آن زمان در تلویزیون اجرا میشد همه ترجمه از منابع خارجی بود و ایشان راهنمایی کرد که چطور بتوانم داستان را به جای سه پرده، در یک پرده بگنجانم.»
به گفته صیاد، آقای خسروی، سراپا اشتیاق و شیفته تئاتر بود و در معرفی او به جامعه تئاتری ایران به عنوان نمایشنامهنویس نقش مهمی داشت: «من این بخت را پیدا کردم که در اولین نمایشنامهای که خسروی برای تلویزیون کار کرد یک نقش کوچک داشته باشم و کارم را در واقع برای تلویزیون از همان نمایشنامه که نمایشی تکپردهای از یوجین اونیل بود، شروع کردم. »
صیاد همچنین گفت که خسروی، اولین نمایشنامهای را که او برای تلویزیون نوشته بود کارگردانی کرد.
صیاد در پایان حرفهایش گفت: «بعد از حدود نیم قرن از این اتفاق، اجازه بدهید اعتراف کنم که دیدار با خسروی و آشنایی با او تأثیرش برای من و در زندگی من بیشتر از آن نمایشنامهای بود که برایش جایزه گرفتم.»
در یکی از قسمتهای این برنامه، بهرخ بابایی، بازیگر تئاتر ساکن آلمان که در نمایشهای «همه عطرهای عربستان» و «عشق آنتیگون» خسروی بازی کرده بود، ضمن ادای احترام به این کارگردان تئاتر، چند ترانه قدیمی ایرانی از جمله ترانه از «خون جوانان وطن لاله دمیده» عارف را به همراه تار و تنبک، اجرا کرد.
اجرای نمایشنامه تکپردهای و کوتاهی از آنتوان چخوف به نام «متهم»، بخش دیگری از این برنامه بود که در آن جواد شمس، نقش قاضی دادگاه و حمید عبدالملکی، بازیگر تئاتر مقیم هلند، نقش متهم را بازی میکردند.
اما حق هنرمند و استاد پیشکسوت تئاتری مثل رکن الدین خسروی این بود که در مراسم بزرگداشتاش، همه بازیگران و طراحان صحنهای که با او کار کرده بودند، همه دانشجویانش و همه کارگردانهایی که از او آموختند و خود را مدیون آموزشها و رهنمودهای او دانسته و میدانند، حضور داشته باشند و درباره او و کارهایش حرف بزنند اما متأسفانه این آرزو، امکانپذیر نبود و آنها که میبایست در این مراسم باشند، فرسنگها از محل برگزاری آن دور بودند. با این حال، ویدئویی که آدوم صابونچیان، سینماگر مقیم لندن با استفاده از صحنههای چند فیلم مستند موجود درباره خسروی ساخته بود و در این مراسم به نمایش درآمد، تا حدی این خلاء را جبران کرد و بخشی از دیدگاههای برخی چهرههای آشنای تئاتر ایران و همکاران خسروی از جمله جعفر والی، ایرج راد، جمشید جهانزاده، آزیتا حاجیان، رویا تیموریان و تعدادی دیگر را برای حاضران در سالن برونوی گالری دانشگاه سواس لندن، بازگو کرد.
پرویز جاهد: «رکنالدین خسروی، در تمام طول مراسم ساکت بود و حتی وقتی به درخواست مجری مراسم به روی صحنه رفت، کلمهای بر زبان نراند و تنها با دست زدن و نگاههای قدرشناسانه، به ابراز احساسات علاقمندان پاسخ گفت.»
به گفته عطاالله کوپال، نمایشنامه نویس و مدرس تئاتر، خسروی با همه مکاتب و سبکهای تئاتری از سبک استانیسلاوسکی و مایرهولد گرفته تا سبک برشت و گروتوفسکی آشنا بود و همه این سبکها را بر روی صحنه اجرا کرد. به گفته او، پیش از خسروی، همه، کارهای برشت را به صورت دکلمه اجرا میکردند اما خسروی برای اولین بار، نمایش ژاندارک برشت را به مفهوم برشتی آن روی صحنه آورد.
جعفر والی نیز در این ویدئو درباره خسروی گفت: «او آموختههایش را به جوانان یاد میداد و بین تئاتر حرفهای و تئاتر دانشجویی پلی ایجاد کرده بود.»
اما رکنالدین خسروی، در تمام طول مراسم ساکت بود و حتی وقتی به درخواست مجری مراسم به روی صحنه رفت، کلمهای بر زبان نراند و تنها با دست زدن و نگاههای قدرشناسانه، به ابراز احساسات علاقمندان پاسخ گفت. به جای او همسر و همکار قدیمیاش، سیمین خسروی، در سخنان کوتاه و صمیمانهای درباره تجربه زندگی مشترکش با خسروی گفت: «من زمانی که دانشجوی دانشکده هنرهای دراماتیک بودم با رکنی آشنا شدم و در نمایشنامه آنتیگون ژان آنوی، در نقش ایسمن خواهر آنتیگون که نقشاش را ثریا قاسمی بازی میکرد، ظاهر شدم اما انگار این بازی من آن قدر بد بود که رکنی دیگر هیچوقت پیشنهاد بازی به من نداد ولی برای اینکه دل مرا نشکند به من پیشنهاد ازدواج داد.»
خانم خسروی در پایان گفت: «زندگی کردن با آدمی مثل رکنی، کار آسانی نیست. با همه مهری که رکنی به من و بچهها در زندگی داشت، حفظ تعادل در خانواده با شرایط ایشان کار سختی بود. اما من نه به عنوان همسر بلکه به عنوان شاگرد رکنی که با دنیای شگفتانگیز تئاتر و تاثیر آن در جامعه آشنا شدم، لازم دانستم آنچه را که در توان دارم به کار بگیرم تا این جان شیفته و این ذهن خلاق بتواند به راهش ادامه دهد.»
گالری زمانه: نکوداشت رکنالدین خسروی به کوشش انجمن سخن در لندن. عکسها: پرویز جاهد
Trackbacks