اشیا هم زندگی سیاسی دارند، همچون حیاتِ این روزهای دیوارها در ایران که وجهی نمایشی برای اعتراض یافته‌اند. گویی با سرکوبِ بدن‌ها و صداهای معترض، این دیوارها هستند که سر بر آورده و به کمک آمده‌اند. این گزارش نگاهی انداخته به دیوارنوشته‌های سیاسی این روزها در کردستان، زادگاه ژینا و قیامِ ژینا.

دیوار؛ بیانِ جامعه زیر اختناق

کارایی دیوار همیشه جدا کردن، محصور کردن و فاصله انداختن نیست. در شرایطی دیوار می‌تواند همچون پُل عَمَل کند، یعنی متصل‌کننده باشد، چیزی را به اشتراک بگذارد، معنایی را حمل کند. دیوار در موقعیت‌ سیاسی و تاریخی خاصی می‌تواند به یک تریبون سیاسی بدل شود، به ویژه دیوارهای عمومی سطح شهرها، دیوارهایی که جلو چشم همگان‌اند، همچون شرایط امروز ایران. در وضعیتی که حاکمیت، هیچ صدا و جمعیتِ مسالمت‌آمیز و غیرمسالمت‌آمیزی را بر نمی‌تابد. در چنین شرایطی دیوارها به صدا درآمده‌اند، نه خودِ دیوارها، بلکه این صدای انسان‌هایی است که کمتر تریبون و روزنه‌ای برای به هم رساندن پیامشان ندارد.

نقش بسته بر دیواری در گیلان‌غرب (کرمانشاه)
نقش بسته بر دیواری در گیلان‌غرب (کرمانشاه)

دیوارنویسی سیاسی یک رسم مبارزاتی است که در خاور میانه هم سنت دارد. این ابداعی است از جانب گروه‌های معترض و مبارزی که نه آزادی بیان دارند، نه آزادی بعد از بیان. گمنامی، مطلوب‌ترین روش ممکن برای چنین گروه‌هایی است. و برای چنین هدفی چه چیزی بهتر از دیوارهای عمومی. در نیمه‌های شب، کسی با سر و دست‌های پوشیده، چیزی می‌نویسد. پیامی دارد برای مردمی که فردا صبح بیدار می‌شوند و از آن‌جا عبور می‌کنند. همچنین برای سیستمِ قدرتی که حرف زدن در روز روشن را بر نمی‌تابد. می‌کُشد و به زندان می‌افکند.

تریبونِ سیاسی کردستان

دیوارِ شهرهای کردستان در جریان قیامِ ژینا، به صدا درآمده‌اند. با شدت گرفتن موجِ سرکوب و بازداشت، دیوارها خروشان‌تر شده‌اند. هنوز برخی از دیوارنوشته‌های اوایل قیام هم بر دیوارها مانده. سرکوب‌گران و سانسورچی‌هایشان نرسیده‌اند همه را پاک کنند. نمی‌توانند محله به محله و کوچه به کوچه دنبال شعارنویسی بگردند و پاکش کنند.

بَنرِ «هشدار» در سنندج
بَنرِ «هشدار» در سنندج

 آن‌چه معترضان در هیج فضای دیگری نمی‌توانند بیان کنند، شبانه بر دیوارها نقش می‌بندد. هر طور هست، باید صدای خود را حتی در قالب چند کلمه رساند. محتوای دیوارنوشته‌های سیاسی بسیار مهم است. معترضان می‌توانند بر مبنای خشمشان از قدرت، تنها فحش و ناسزا بر ضدِ این و آن بنویسند. اما همچنین می‌توانند دیوارها را به بازتابِ مسیرِ سیاسی مترقی‌شان بدل کنند. این موضوع در طول ماه‌های گذشته در کردستان، محلِ توجه بوده. دیوارنوشته‌ها در کردستان همزمان وجهی سلبی و ایجابی داشته. معترضان همزمان با نفیِ روابط ستمِ موجود، آشکارا گفته‌اند که چه می‌خواهند و چه چیزی را پَس می‌زنند.

شعارنویسی در مریوان: محله مردوخ
شعارنویسی در مریوان: محله مردوخ

«مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» − این شعارِ در سراسر ایران مدام تکرار شده است. در کردستان رنگ و بوی متفاوت طنین این شعار در کردستان بیشتر به تجربه ستمِ مضاعفِ ملی ـ هویتی برمی‌گردد. شاه و شیخ، هر دو مستبدانی بوده‌اند که کارنامه‌شان در برخورد کینه‌توزانه با «حاشیه» شبیه هم بوده. هر دو در «مرکز»، سیاستِ انکار، حدف، طرد و حذفِ ادغامی را نسبت به «پیرامون» پی گرفته‌اند. این شعار در خیابان مردوخ مریوان نقش بسته. کمی آن طرف‌تر، شعارِ «نان، کار، آزادی» خودنمایی می‌کند. معنایی که در فاصله فضای خالی این دو دیوارنوشته سیاسی نهفته، می‌تواند این باشد: «شاه» و «رهبر» هر دو ستمگرند. ستمگران آزادی را از انسان‌ها سلب می‌کنند، نانشان را می‌گیرند و از کار بیکارشان می‌کنند. پس وقتی به «شاه» و «رهبر» نه گفتیم، به طبع باید به «نان، کار و آزادی» خوش‌آمد گوییم، به چیزهایی که مستبدان و سلبِ مالکیت‌کنندگان گرفته‌اند.

زن، زندگی، آزادی

در شهرِ کوچکِ موچش، شعارِ اصلی قیامِ ژینا، «زن، زندگی، آزدادی» بر دیوار خانه‌ای نوشته شده. با فاصله‌ای بسیار کم، شعارِ «زنده باد سوسیالیسم» حک شده. هر دو با یک رنگ.

شهرِ موچشِ کامیاران: دیوارنوشته سیاسی در قیامِ ژینا
شهرِ موچشِ کامیاران: دیوارنوشته سیاسی در قیامِ ژینا

 این نزدیکی هم قرابتِ معنایی دیگری را می‌رساند. معنای سیاسی و تاریخی اجزای سه‌گانه شعارِ پایه‌ای جنبش، در رسانه‌های مردمی مختلف رح داده شده. ارتباطشان با هم و همچنین ارتباطِ کلیتِ شعار با کلیتِ سیاسی فضای اجتماعی ایران هم همینطور.

اما نوشتن همزمان این شعار با «زنده باد سوسیالیسم» هم یادآور این ایده است که آرمان‌های «زن، زندگی و آزدای» با برپایی سوسیالیسم تحقق می‌یابند. این نوع شعارها در کردستان محدود به این نبوده‌اند. چنان که به یاد داریم، در گرماگرمِ مبارزات خیابانی مردم سنندج هم بَنرِ «زنده باد سوسیالیسم» از یک پل عابر در مرکز شهر آویزان شد. مردمِ رهگذر، با سوت و هورا به آن واکنش نشان دادند.

دیوار همچون تریبون زندانیان سیاسی

برای نخبه‌های زندانی: مریوان
برای نخبه‌های زندانی: مریوان

دیوار نه تنها فضای بیانِ سیاسی مردمانِ حاضر در کوچه و خیابان است، بلکه به تریبونِ آن‌هایی هم بدل می‌شود که در بندند.

مطالبه آزادی زندانیان سیاسی و پشتیبانی از آن‌ها، شعاری معمول در اعتراضات است. این شعار هم بر دیوارها حک شد و در تجمعات هم فریاد زده شده.

میدانِ رویارویی

نقش شده بر دیوار یک سالن ورزشی در سنندج
نقش شده بر دیوار یک سالن ورزشی در سنندج

دیوار در وضعیت انقلابی، به میدانِ رویارویی دو نیروی اصلی حاضر هم بدل می‌شود، یعنی ستمگران و ستم‌دیدگان. ستم‌دیدگان تلاش می‌کنند قدرتِ جمعی و باورشان را به رخِ دستگاه سرکوب بکشند. در شرایطی که معترضان ترجیح می‌دهند موقتا از حضورِ بی‌دفاعِ خیابانی پس بکشند، دیوارنویسی سیاسی همچنان امیدها و دورنماها را حفظ می‌کند. مردم از این طریق با هم و با حکومت سخن می‌گویند. نیروی سرکوبِ ستمگران همین شیوه سخن گفتن را هم بر نمی‌تابد و آن را دیوارنوشته‌ها را پاک می‌کند. به جای شعارها و مطالباتِ معترضان، اراجیفِ خودشان را بر در و دیوار می‌نویسند.

سقز: شعارهای معترضان را نیروهای سرکوب و سانسور ناخوانا کرده‌اند
سقز: شعارهای معترضان را نیروهای سرکوب و سانسور ناخوانا کرده‌اند

فضای گفت‌وگو

معترضانِ بی‌رسانه، هر آن‌چه که در ذهن و قلبشان جریان دارد را بر دیوارها می‌نویسند. با این کار، تصویری از آینده هم به دست می‌دهند. گاهی وعده «سرنگونی» می‌دهند و گاهی هم برای «فردا روز» تخیل می‌کنند و طرحی نو در می‌اندازند.

دیوار، در شرایطِ این روزهای یک فضای دیالوگِ عمومی یواشکی است، فضایی که زیرِ فشارِ جباریتِ حاکمیت و نیروی سرکوبش، ابدع شده تا حرف بزند. گلایه و شکایت کند، برنامه‌اش را در میان بگذارد و هشدار دهد.

دیوارنویسی سیاسی این روزها  قدمی است برای تسخیر و بازپس‌گیری فضای عمومی شهر. برای تبدیل کردنِ محلِ کار و زندگی، به فضای بیان، نقد، هم‌فکری و موضع گرفتن.

Ad placeholder