با هر اظهار نظر و خبری درباره مذاکرات هسته‌ای جمهوری اسلامی با طرف‌های حاضر در برجام، موجی از امید یا ناامیدی نسبت به احتمال احیای برجام ایجاد می‌شود. در حال حاضر گمانه‌زنی‌ها بیشتر به سمت آمادگی دولت‌های آمریکا و ایران برای «وضعیت بدون توافق هسته‌ای» متمایل است. رسانه‌های مختلف درباره این «وضعیت احتمالی» گمانه‌‌هایی مطرح می‌کنند که با رجوع به آرشیوهای خبری می‌توان از آنها مطلع شد. در کنار اظهارات کارشناسان و تحلیلگران شاید بد نباشد موضوع مذاکرات هسته‌ای از چشم‌انداز تعدادی از مردم عادی در ایران هم مورد بررسی قرار بگیرد. مردم کوچه و خیابان نسبت به اخباری که درباره مذاکرات هسته‌ای به آنها می‌رسد چه حسی دارند و به چه نتایجی می‌رسند؟ این اظهار نظرها در یک بازه‌ چند هفته‌ای جمع شده‌اند.

سوزاندن درخت و ریشه

■ یک آقای دستفروش ۵۸ ساله، متاهل و دارای سه فرزند می‌گوید:

«چه عرض کنم؟ ما که آنقدرها خبر نداریم از پشت پرده ولی اگر می‌خواستند توافق کنند اینقدر طول نمی‌کشید. یا آخوندها بمب اتم را ول نمی‌کنند یا آمریکا فهمیده که فایده ندارد و دارد صبر می‌کند تا از ریشه بسوزاند. آخرش اسرائیل می‌زند. وقتی اتمی از کار بیافتد خودشان التماس می‌کنند برای مذاکره. آنوقت آمریکا را نمی‌دانم قبول کند از این‌ها یا قبول نکند.»

او اضافه می‌کند: «اصل مطلب اتمی است. موشک و هواپیما اینقدر مهم نیست. فلسطین آن همه موشک فرستاد برای اسرائیل، با سپر آهنی همه را زدند. برای جمهوری اسلامی، غنی‌سازی و این کارها، آخرین زورشان است که می‌زنند.»

■ یک خانم کارگر، میانسال، مجرد و دارای یک فرزند می‌گوید:

«روزی ۱۱ ساعت پای چرخ هستم و خدا شاهد است وقتی پنیر تمام شد، دو روز نتوانستم پنیر بخرم برای بچه‌ام. پنیری که سه سال پیش کلیویی ۱۸ هزار تومان می‌خریدم امسال کیلویی ۴۶ هزار تومان بود. شده است کیلویی ۱۱۰ هزار تومان. مغازه‌دار می‌خندد و می‌گوید پنیر شده هم قیمت طلا. خنده دارد؟ می‌گوید دولت یارانه ریخته از پول یارانه خرج کنید. آرتروز دارم، گردنم، دستم، شب با جان کندم می‌خوابم از درد. نفری سیصد هزار تومان ریختند به حساب، نفری یک میلیون تومان گران کردند. خدا کند به حق فاطمه زهرا به تیر غیب گرفتار شوند با این مملکتی که درست کرده‌اند.»

این خانم با انتقاد از تمرکز افکار و اخبار روی موضوع مذاکرات هسته‌ای می‌گوید:

«چپ می‌رویم هسته‌ای، راست می‌آئیم هسته‌ای. تلویزیون روشن می‌کنیم هسته‌ای. انتخابات می‌شود هسته‌ای. خراب شود این هسته‌ای که در گلوی ما را گرفته است. هسته‌ای به چه درد من می‌خورد با پنیر کیلویی ۱۱۰ هزار تومان؟ هسته‌ای به چه درد من با این اجاره‌ها؟ اورانیوم را غلیط کردید که پنیر را از سر سفره مردم بردارید و نان را گران کنید؟ ان‌شاء الله درد عزیزانتان را با چشم خودتان ببینید. خدا کند دردی بگیرید که درمان نداشته باشد. خراب بشود این مملکت، تر و خشک با هم بسوزد همه ما راحت شویم.»

یک آموزگار: «مذاکرات درباره مسائلی که به مردم ایران مربوط است انجام نمی‌شود. درباره مسائلی بین خودشان حرف می‌زنند. اگر به توافق برسند چیزی سهم مردم نمی‌شود جز اینکه اعصاب‌مان کمی راحت می‌شود. اگر توافق بین خودشان با عوض شدن دولت در ایران یا آمریکا بهم بخورد، دوباره تحریم می‌کنند و فشارش روی ما است. شگردشان شده این که تحریم بشوند، دلار را گران کنند، توافق که می‌کنند قیمت دلار پائین نمی‌رود. چه توافق بکنند و چه توافق نکنند، اگر قیمت دلار سی هزار تومان بماند من معلم نمی‌توانم زندگی کنم.»

تحریم‌ها بهانه است؟

■ یک شهروند بازنشسته می‌گوید:

«مردم ناراضی هستند، اخبار که گوش می‌کنی هر روز اعتراض هست، پول نیست، روغن نیست،…! » او خطاب به مسئولان نظام می‌گوید:

«فکر می‌کنید اینقدر همیجوری مردم را اسیر نگاه می‌دارید که بمب اتم بسازید؟ مردم یقه شما را می‌گیرند. فکر نکنید همیشه همینطوری می‌ماند.»

او اضافه می‌کند:

«روغن را گران کردند، الان همین حلب چهارصد هزار تومانی و بطری صد هزار تومانی که می‌گویند نیست. قبلاً روغن با در قرمز نبود به جایش مجبور بودیم روغن با در سبز بخریم. می‌گفتند با در سبز مواد سرطانی است ولی چاره نداشتیم. بدون روغن نمی‌شود غذا درست کرد. الحمدالله الان دیگر نه سبز هست و نه قرمز. تا دیروز جلوی پخش را می‌گرفتند، گران که می‌شد از فردایش فروشگاه‌ها را پر می‌کردند روغن با قیمت جدید. شما بی‌ریشه‌ها ده برابر کردید قیمت را، همین قیمت جدید را نمی‌توانید جور کنید. قیمت‌ها شده قیمت خارج. پول بده، روغن وارد کن با قیمت خارج بفروش. از جیب مردم است. همین کار را درست نمی‌توانید انجام بدهید بی‌‌پدر و مادرها.»

او با مقایسه میان ایران و فلسطین می‌پرسد:

«به جای اینکه فکر نابودی اسرائیل باشید شکم مردم را سیر کنید. این همه فلسطین، فلسطین که می‌کنید تورم در فلسطین چقدر است؟ گرانی چقدر است؟ در غزه قیمت روغن ده برابر می‌شود؟ یکی باید بیاید خود ما را از دست این‌ها نجات بدهد. توافق کردند فرقی نداشت، توافق نکردند فرقی نداشت. همه جورش را دیدیم. برجام بهانه است. به بهانه تحریم همه چیز را گران کردند، پول‌ها و بچه‌هایشان را فرستادند خارج. روزی که سقوط کنند، فرار می‌کنند پیش بچه‌ها و پول‌هایشان.»

بن‌بست یا وضعیت «بدر و خیبر»؟

■ یک دانشجوی علوم سیاسی از وجود یک دو دستگی در بین «اساتیدی که مستقیم به نظام وصل هستند» و آنها که «به هر حال ارتباطاتی دارند» می‌گوید:

«برخی آقایان وضعیت کشور را بن‌بست توصیف می‌کنند و دلیل آنرا تحریم‌ها می‌دانند. معتقدند نیاز است اوضاع به شکلی مدیریت شود که ما حداقل با اتحادیه اروپا روابط حسنه داشته باشیم. برخی اساتید هستند که به شکل خصوصی می‌گویند که روابط ما با آمریکا باید برقرار شود اما فضای عمومی دانشگاه وضعیتی را ندارد که این نظرات به طور شفاف بیان شود.»

او ادامه می‌دهد که گروه دوم بر خلاف گروه اول وضعیت کشور را «بن‌بست» نمی‌دانند و معتقدند طبق همان فرمایش که ما در وضعیت «بدر و خیبر هستیم»، در مسیری قرار داریم که به سمت ایجاد تمدن جدید اسلامی حرکت کنیم و ایران مرکز این تمدن باشد.

«… فکر می‌کنم که نکته اصلی اینجاست چون در مثال‌هایی که می‌زدند مورد پاکستان خیلی برجسته است. به بمب هسته‌ای پاکسان، بمب اتمی اسلامی می‌گویند. پاکستان بین دو قطب اصلی جهان اسلامی به جریان وهابیت نزدیک است. ضمن اینکه از کانون درگیری اصلی خاورمیانه که موضوع فلسطین اشغالی است از نظر جغرافیایی فاصله دارد. در نتیجه یا ایران باید جای عربستان را بگیرد و روی پاکستان نفوذ داشته باشد یا اینکه بمب اتمی شیعه ساخته شود.»

او اضافه می‌کند:

«دشمنی پاکستان با هند است و فلسطین موضوعیتی برای پاکستان ندارد. بنابراین بحث جایگزینی هژمونی ایران روی پاکستان به جای عربستان معنی ندارد. در مورد ساخت بمب هسته‌ای، مدل اساتید، مدل پاکستان و کره شمالی است در صورتی که دقت ندارند شرایط جهان با آن شرایطی که پاکستان خود را تسلیح کرد متفاوت است. به قول آقای مطهری، برنامه بمب هسته‌ای ایران یک برنامه لو رفته است که امکان خودش را از دست داده است. اسرائیل بارها اعلام کرده که آماده است مراکز هسته‌ای را بزند. با توجه به پاسخی که به ترور قاسم سلیمانی دادند، اگر آمریکا از اسرائیل حمایت کند به نظر نمی‌رسد که نظام جواب بدهد. کما اینکه شک هست که قدرتهای شرقی اصلاً چنین چیزی را می‌پذیرند که ایران بمب هسته‌ای داشته باشد یا خیر.»

«ساخته‌اند و قایم کرده‌اند»

نظری در بخش‌هایی از جامعه ایران وجود دارد مبنی بر اینکه بمب اتم را «ساخته‌اند و قایم کرده‌اند». سازنده و پنهان‌کننده «جمهوری اسلامی»، «سپاه»، «ایران»، «آخوندها» و «اصل کاری‌ها» معرفی می‌شوند. تخمین‌ها از تعداد این بمب‌ها به این شرح است:

–  حداقل دو سه تا دارند.
–  چندتایی دارند.
–  یکی هم داشته باشد بس است.
–  می‌گویند از روسیه خریده‌اند.

■ یک پاکبان می‌گوید که «ما شنیده‌ایم دارند.» از این پاکبان سوال کردم که اگر جمهوری اسلامی سلاح هسته‌ای در اختیار دارد دلیل سال‌ها مذاکرات هسته‌ای چیست؟ پاسخ می‌دهد:

«من که این چیزها را نمی‌دانم. می‌گویند نگه داشته‌اند برای اینکه اگر جنگ شد استفاده کنند.»

■ یک کارمند بانک که او نیز معتقد است جمهوری اسلامی سلاح هسته‌ای در اختیار دارد معتقد است «بمبهای هسته‌ای که دارند برای اسرائیل و کشروهای عربی است» و دلیل مذاکرات این است که بمب‌های بیشتری نسازند. او مورد استفاده این بمب‌های هسته‌ای احتمالی را شلیک به خلیج فارس می‌داند:

«بمب اتم مثل بمب معمولی نیست. اگر به ایران حمله کنند، یک دانه بمب وسط خلیج فارس منفجر شود همه کشورهای عربی نابود می‌شوند. چاه‌های نفت منفجر می‌شود، دنیا تعطیل می‌شود.»

■ یک نوجوان ۱۷ ساله می‌گوید اینکه ایران سلاح هسته‌ای داشته باشد بد نیست ولی «به شرط اینکه به مردم کاری نداشته باشند.» نظر این نوجوان ایرانی متوجه آزادی‌های اجتماعی است. می‌گوید: «به همه چیز گیر می‌دهند» و مثال می‌زند:

«پلیس فتا دوست مرا به خاطر یک عکس که روی اینستاگرام گذاشته بود احضار کرد. پرونده‌اش سیاسی شده بود. پدرش آشنا پیدا کرد که ولش کردند.»

■ در مقابل این نظر، خانم فروشنده‌ای قرار دارد که معتقد است اگر ایران به کشورهای خارجی کاری نداشته باشد کشورهای خارجی هم به این کاری نخواهند داشت:

«شعار می‌دهند مرگ بر آمریکا. من جوان بودم، یادم هست. سفارت آمریکا را گرفتند. آن موقع جمهوری اسلامی شده بود، خمینی بود. اول با آمریکا رابطه داشتند بعد که گروگانگیری کردند خراب کردند. بمب هسته‌ای به چه دردمان می‌خورد؟ بنشینیم مثل آدم زندگی کنیم. بقیه کشورهایی که بمب ندارند چکار می‌کنند؟ ما هم مثل آنها.»

■ مالک یک فروشگاه تجهیزات رایانه‌ای می‌گوید:

«چیزی که بازار نشان می‌دهد این است که خبری از توافق نیست.»

از او سوال کردم آیا توافق هسته‌ای میان جمهوری اسلامی و قدرت‌های جهانی را به طور کلی منتفی می‌داند؟ پاسخ داد:

«در بازار شما با روز، هفته و ماه سر و کاری داری. در این بازار کسی که پشتش پر باشد برای شش ماه یا یک سال برنامه‌ریزی می‌کند. کله گنده که این باشد ما که ته صف هستیم از این غلط‌ها نمی‌توانیم بکنیم.»

توضیحات مبسوط این فروشنده پیرامون این نظر می‌چرخد که از نظر بازار، امکان توافق هسته‌ای میان جمهوری اسلامی و آمریکا، در افق شش ماهه یا یکساله وجود ندارد. صرف نظر از درست یا غلط بودن صحبت‌های این فروشنده، به نکته‌ای اشاره می‌کند که به بحث اصلی این گزارش مرتبط است:

«امکان ندارد کسی در این بازار از نظر قیمت ضرر کند. پول داشته باشی هر چیزی بخری بالای نرخ تورم و قیمت دلار سود می‌گیری اما خریدار نیست. از زمان احمدی‌نژاد جیب مردم آب رفته تا امروز. آنهایی که داشته‌اند پول را تبدیل کرده‌اند به دلار، طلا، زمین و ماشین. پول نقد نیست، خریدار نیست. شما با این وضعیت که دلار ۳۰ هزار تومان است، صد هزار دلار جنس می‌خری به جای سه میلیارد برایت چهار یا چهار و نیم آب می‌خورد. چقدر بنیشینم و منتظر باشم که این را بفروشم؟»

آیا منافع مذاکره کنندگان در احیای برجام است؟

■ یک فروشنده قطعات صنعتی می‌گوید انتظار طولانی مدت درباره مذاکرات هسته‌ای بین جمهوری اسلامی و قدرت‌های جهانی باعث ضعیف شدن بازار شده است.

«تکلیف مردم معلوم شود. اگر تحریم هست، جنس ارزان چینی هم هست. قیمت دلار گیرم پنجاه هزار تومان بشود. ولی وقتی معلوم نیست توافق کنند یا نه، آن ده درصد بالا و پائین شدن قیمت دلار، نمی‌گذارد چرخ بازار بچرخد. کسی دست به زمین، ملک، سکه و ارز نمی‌زند. این وسط آنهایی که سرمایه درشت دارند این جنس‌ها را می‌خرند، می‌خوابانند در انبار و بالاتر می‌فروشند. خود فروشنده‌ای که رفته یک سوراخی پیدا کرده و جنس آورده، پسفردا باید جنس خودش را با قیمت بالاتر از کسی که خرید کرده و انبار کرده، بخرد. انبارها پر است و تا وقتی مجبور نباشند بیرون نمی‌دهند. خرده‌فروش دستش خالی است. جنس نیست. جنس باکیفیت که اصلاً نیست و اگر پیدا شود پول نداریم که خرید بزنیم. اگر افرادی راهی برای واردات پیدا کنند مجبور هستند زود رد کنند. ما نمی‌توانیم سرمایه را بخوابانیم. گرفتاری دارد. در شغل ما وضعیت وحشتناک است. جنسی که با دستمزد دویست و ده میلیون تومان بوده شده سه میلیارد و دویست، بدون دستمزد. قطعه آلمانی اصل، آکبند، هشتاد و خرده‌ای بوده است، الان جنس دست دوم آشغال، فاکتور اولش چهارصد پنجاه میلیون است. این حداقل یکبار باید دست به دست شود تا برسد دست من که بفروشم. چقدر باید بکشم روی جنس؟ تازه مگر می‌شود جنس را پشت فاکتور اول خرید؟ اگر واسطه نفهمد که مورد فوری و فوتی است، دو یا سه دست می‌چرخد. من یک سوال از شما دارم. بندرها دست کی است؟ وارد کننده اصلی کی است؟ این‌ها چرا باید توافق کنند وقتی دارند سه برابر حالت عادی سود می‌کنند؟ یک سال است قطعه وارد شده، خوابیده کمرگ. می‌فهمی یعنی چه؟ یعنی پول انبار صفر. یعنی اینقدر پارتی کلفت است که کمرگ برایش انباری حساب می‌شود. حراست و نگهبانش مجانی. چی‌ بهتر از این؟ به اسم تحریم‌ها اینقدر جمع کرده‌اند که نیاز ندارند جنس‌هایشان را از کمرگ بیرون بکشند. آنها که تیم مذاکره فرستاده‌اند خودشان گلوگاه اقتصاد هستند. مردم چشم به اخبار مذاکرات نگه داشته‌اند، خودشان نشسته‌اند و با پارتی و حق امضا، پول روی پول می‌گذارند..»

مذاکره بر سر چه؟

■ یک آموزگار جوان می‌خواهد بداند «وقتی تیم اینطرف و تیم آنطرف با هم می‌نشینند، درباره چه چیزهایی حرف می‌زنند؟ دود این اوضاع به چشم مردم می‌رود پس مردم حق دارند بدانند مذاکره سر چیست. اختلاف سر چیست؟ تفاوت مذاکرات دفعه قبلی و این دفعه چیست؟»

و می‌افزاید: «هر دو طرف را می‌گویم. به نظر من جمهوری اسلامی، آمریکا، اروپا و چین به اینجا که می‌رسند اختلافی با هم ندارند. چیزی به مردم ایران که وسط این معرکه هستند نمی‌گویند.»

این شهروند می‌گوید:

«از سال ۱۳۸۸ که در انتخابات تقلب شد تا احمدی‌نژاد شلوغ کند و فعالیت‌های غنی‌سازی بکنند تا امروز، فقط صحبت از سانتریفیوژ و غنی‌سازی است. می‌گویند اگر ۹۰ درصد بشود بمب اتم می‌سازند. شما اگر اینترنت را ببینید یا شبکه‌‌ها را، همه این را می‌گویند. سوال من این است که اگر این را حل کردند چرا به هم خورد؟ تقصیر آمریکا بود یا خود اینها؟ حالا که دوباره در حال مذاکره هستند چه امیدی هست که مثل دفعه قبل نشود.»

این آموزگار صحبت‌های خود را اینطور جمع‌بندی می‌کند:

«مذاکرات درباره مسائلی که به مردم ایران مربوط است انجام نمی‌شود. درباره مسائلی بین خودشان حرف می‌زنند. اگر به توافق برسند چیزی سهم مردم نمی‌شود جز اینکه اعصاب‌مان کمی راحت می‌شود. اگر توافق بین خودشان با عوض شدن دولت در ایران یا آمریکا بهم بخورد، دوباره تحریم می‌کنند و فشارش روی ما است. شگردشان شده این که تحریم بشوند، دلار را گران کنند، توافق که می‌کنند قیمت دلار پائین نمی‌رود. چه توافق بکنند و چه توافق نکنند، اگر قیمت دلار سی هزار تومان بماند من معلم نمی‌توانم زندگی کنم.»

انقلاب گرسنگان یا جنگ؟

■ یک شهروند ۳۵ ساله که برای امرار معاش مجبور به داشتن دو شغل است ضمن دفاع از برجام و احیای برجام می‌گوید:

«مثل بقیه مردم دلم می‌خواهد زودتر جمهوری اسلامی برود ولی نه این طوری. این سال‌ها می‌گفتند که اگر فشار زیاد شود، مردم به خودشان می‌آیند و انقلاب می‌کنند ولی اتفاقی نمی‌افتد. چند روز شلوغ می‌شود، چند نفر را با تیر می‌زنند، چند نفر را دستگیر می‌کنند و بعد تمام می‌شود. از سال ۱۳۹۷ تا امروز وقت نکرده‌ام یک کتاب بخوانم. برنامه‌های سیاسی را نگاه می‌کردم. مطالب کانال‌های تلگرام را می‌خواندم. این چند سال روزی چند دقیقه بیشتر وقت نمی‌کنم بروم تلگرام. آن هم اگر فیلترشکن وصل شود. از سال ۹۷ زندگی را تعطیل کرده‌ام و فقط کار می‌کنم که بتوانم کرایه‌خانه بدهم. با این وضعیت که همه مجبور هستند فقط به فکر خودشان باشند نمی‌شود انقلاب کرد. مردم سر یکدیگر کلاه می‌گذارند برای اینکه رحم و مروت از بین رفته است. هر کسی به فکر خودش است و منتظر است بقیه انقلاب کنند. آن کسانی که به آخر خط رسیده‌اند و می‌زند به سیم آخر، چون نمی‌دانند چکار کنند و لیدر ندارند، شکست می‌خورند.»

■ یک کارمند جوان که شاغل و مجرد است و به اجبار در خانه پدر و مادرش زندگی می‌کند، وضع خود را چنین شرح می‌دهد:

«با اضافه‌کاری سه و ششصد می‌گیرم. اگر یک سال دست به حقوقم نزنم و همه را پس‌انداز کنم یک گوشی آیفون می‌توانم بخرم. ده سال اگر به حقوقم دست نزنم می‌توانم یک ماشین ایرانی بخرم. پنجاه سال اگر دست به حقوقم نزنم می‌توانم بروم شهرستان خانه بخرم. همه این‌ها به شرطی که آخر سال قیمت‌ها دو برابر نشود. اگر دوباره توافق کنند قیمت‌ها پائین می‌آید یا حقوق من بالاتر می‌رود؟ ته‌اش این است که اگر توافق کنند قیمت‌ها فقط سالی ۳۵ درصد گران می‌شود. من همین حالا کامل باخته‌ام. دلم می‌خواهد توافق نشود تا جمهوری اسلامی مثل من ببازد. توافق فقط برای آنها خوب است نه ما. »

■ یک جوان که شغل خود را فعالیت در بازار رمزارزها اعلام می‌کند معتقد است روند مذاکرات هسته‌ای میان جمهوری اسلامی و قدرت‌های جهانی به جنگ ختم خواهد شد.

«در کار ما لازم است که همه اخبار را بخوانیم. هر خبری تاثیر دارد روی بازار. من مطالب همه تحلیلگران ایرانی و خارجی را می‌خوانم. تا یک جایی بیشتر آنها نظرشان روی بازگشت به برجام بود ولی بعد از حمله روسیه به اوکراین، تحلیل‌ها دارد عوض می‌شود. ایران و آمریکا فهمیده‌اند که نمی‌توانند توافق کنند. دلار بین ۲۷و ۲۹ بازی می‌کرد ولی رفت روی ۳۰. با اولین خبر بد شیفت پیدا می‌کند بین ۳۱ تا ۳۳. تثبیت که شد آماده می‌ماند برای خبر شکست توافق. بعدش اسرائیل، تاسیسات هسته‌ای را می‌زند.»