مهرنوش مزارعی، داستاننویس متولد ۱۳۳۰. مجموعه داستانهای «بریدههای نور» ۱۳۷۳، «کلارا و من» ۱۳۷۷ و «خاکستری» ۱۳۸۱، «مادام ایکس» ۱۳۸۷ را منتشر کرده است. «انقلاب مینا» در سال ۹۴ به زبان انگلیسی منتشر شد و اخیرا این رمان را نشر باران به زبان فارسی نیز منتشر کرده است.
دکتر پیمان وهابزاده، نویسنده و جامعهشناس و استاد دانشگاه ویکتوریا کانادا. «در من چه مردهست» از آثار او از نخستین آثار به زبان فارسی با درنمایه دادخواهی و یک مجموعه داستان به یاد ماندنی در ادبیات تبعید است.
نخستین انقلاب، مینا را از زندگىِ سنتى رها میکند؛ سنتهایی که روح آزاد و سرکش او را در بند گرفته بودند. در حقیقت، سالهاى انقلابیِ ایران، ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۹، براى مینا توانمندى، آزادى، و رهایى به ارمغان مى آورد. انقلاب دوم، امکانِ رو در رویى با خویش و دستیابى به آرامشِ درونى در آینده را برای او به وجود میآورد.
در بطن این دو انقلاب و این دو راهپویی است که زندگى مینا، اگر چه با دشوارىهای طاقتفرسا و مخاطرات فراوان، دگرگون میشود. با وجود حوادث، مشکلات و گرفتاریهاى بیشماری که یکى پس از دیگرى برای مینا پیش میآیند، داستان با تعادل و ظرافت زیبایى ادامه مییابد، تو گویى کیمیاگرى زبردست این همه را با روح مینا در ترازو نهاده تا او به تعادلی درونی برسد و پس در جهان تعادل برقرار شود. مینا با سرسختی تمام تجربیات ویژه و دردناکى را از سر میگذراند: این زن بیباکانه و بىواهمه از پیامدهای احتمالی، و نیز با پرداخت بهایی کلان برای این تجربیات به پیش مىرود، و در نهایت به نوعى آزادى و از بند گسیختگى میرسد. اگر بتوانیم با دیدگان مینا به دنیا نگاه کنیم، خطر استقامت و بقاء را در ارتباطى تنگاتنگ، زنده، و متقابل خواهیم دید.
زندگى دوگانهی او میان ایران و امریکا، انتظاری که روابط اجتماعى و از پیشتعیینشده و تحمیلى از او دارند، و در مقابل، میان گذشتهاى که آگاهانه رها کرده ولى، هنوز به نوعى ناگزیر در آن زندگى میکند، از سویی، و اکنونى که راه آینده را بر او بسته، از سوی دیگر، مینا میتواند همهی تناقضها را معجزهآسا در کنار هم نگه دارد.
مینا نمىتواند یک جنبه از ناسازههایش را قربانی جنبهی دیگر کند. در عوض، چه به نوع غریزى و چه با تلاش و سختى مىتواند زندگى خود و اطرافیانش را در تعادلى نسبى نگه دارد. مینا خود را در چنگ قوانین ناهمخوان و واگرا صدمه خورده مىیابد: از یک سو گرفتار قراردادهاى اجتماعى و تحمیلی است و از سوی دیگر پیرو روح سرکش خودش. از دید یونانیان باستان، شرایط او یک تراژدى است.
سرانجام مینا آزادى را انتخاب مىکند، ولى نه به بهای ترک آنچه برایش عزیز و گرانبهاست. در حقیقت، این دیگران هستند که او را ترک مىکنند، دیگرانی که آزادگی او را برنمیتابند.
مینای مهرنوش مزارعی یک زن است، و البته قهرمان این داستان، ولى او در عین حال نمایندهی زنهاى بسیارى است. مینا تجسمِ زن طغیانگر ایرانى است. چنین شخصیتی تنها به یک انقلاب مشخص و تاریخى ایران وابسته نیست، هرچند که به عنوان یک فرد، مینا نمیتوانست خارج از این شرایط اجتماعى معین به وجود آید. تجربیات و دشواریهایى که مینا از سر میگذراند، اکنون از او یک مبارز جهانى میسازد: اسطورهاى از یک زن انقلابى انقلاب ایران و کنشگری اجتماعى به او نشان میدهند که چگونه با ستیز و مقاومت به شرایط تحمیلى و نامطلوب خود چیره شود. مینا به ما نشان میدهد که انسان از راه مبارزه و تغییر آنچه ناخواستنى است زنده میشود. بنابراین بسیارى از انسانها، شاید بیشتر ما، زنده بودن را تجربه نمیکنیم.
در تلاش براى حفظ تجربه شخصى خواننده، من در اینجا تلاش کردهام بدون اشاره به نکات حساس و تعیین کننده، در مورد این رُمان بنویسم. انقلاب مینا با زبانى ساده، صادقانه و صمیمی نوشته شده است و خواندنى لذتبخش را برای خواننده به ارمغان میآورد. خواننده مى تواند خود را در تلاطم ماجراها مجسم کند و به گونهای با تجربیات مینا سهیم باشد. داستان با هیجان جذابى جریان مییابد و خواننده که پس از چند صفحه پابند این داستان شده، دیگر نمیتواند کتاب را کنار بگذارد. و چنین است که من اثر برجستهی مهرنوش مزارعى قصه گوى پرشگرد، را تقدیر مىکنم.
با اشاره دوباره به قانون کیمیاگرى، این یادداشت پیشتر از همه اداى دینى است به مینا، قهرمان رمان مزارعی، و نیز میناهاى دیگرى که در دنیا وجود دارند. به امید اینکه دنیایى که من و شخصیت اصلیِ انقلاب مینا را در برمیگیرد به تعادلی دوباره برسد.