کتاب ” در میانه، در حاشیه – درباره لایههای فقیر طبقه میانی در ایران” دربرگیرندهی این مقالههاست:
■ پرویز صداقت: بسط و قبض طبقهی متوسط در ایران ■ محمدرضا نیکفر: طبقهی متوسط ایران و لایههای فقیر آن؛ طرح زمینه و برخی نکتههای لازم برای این بحث ■ محمد مالجو : مصرف بیشتر، رضایت کمتر؛ نارضایتی طبقهی متوسط از سطح زندگیِ ارتقایافته در ایران ■ بهمن ابراهیمی: تأثیر رؤیاهای اتمی جمهوریاسلامی بر طبقهی متوسط ایران ■ مریم قهرمانی: زمان از دست رفته ■ ایمان گنجی: زاغهها و جمعیتهای «نامرئی» نئولیبرالیسم ■ بیژن فرزانه: یک «طبقهی نوین خطرناک»؟ بررسی مختصر برخی مولفههای مفهوم طبقهی متوسط فقیر در ایران ■ نازلی کاموری: کنش گفتاری تأثیرگذار بر کمپین های آنلاین و آفلاین علیه قتل ناموسی، تجاوز جنسی و حجاب اجباری ■ میدیا خانلری: هویتطلبی کُردی و تنزل طبقاتی؛ مطالعهای دربارهی طبقهی متوسط در شهر سنندج در بخش خدمات ■ امید مهرگان: تصاویر باز یک فروبستگی: یادداشتهایی دربارهی سینمای دههی اخیر ایران ■ یکتا سرخوش: طبقهی متوسط و مسئلهی مواد در ایران امروز.
کار جمعآوری مقالهها و تدوین کتاب را نازلی کاموری پیش برده است. این کتاب به زودی به انگلیسی هم منتشر میشود.
مقدمه کتاب
تمرکز توجه رسانهی “زمانه” بر جامعه است. گزارش از جامعه، طرح پرسش درباره جامعه و تلاش برای یافتن پاسخ برای آنها، بخش اصلی محتوای این رسانه را میسازند. بخش ثابتی از گزارشگری “زمانه” گزارش در مورد وضعیت طبقهی کارگر، و شکلهای مقاومت و مبارزه آن است.
در جریان گزارشگری روزانه در مورد لایههای محروم جامعه و مناطق حاشیهای و مورد تبعیض، مدام این موضوع جلب نظر میکند که حکایت فقر در ایران محدود به موقعیت فقیر بودن نیست، بلکه جنبهی مهمی از موضوع را فقیر شدن تشکیل میدهد. پدیدهی رانده شدن به زیر خط فقر به ویژه در ده سالهی اخیر موضوع ثابت گزارشگری و بحث رسانهای است، از جمله در رسانههای حکومتی. مسئلهی فقیر شدن، مسئلهی همهی لایههای زیرین جامعهی ایران است. اما اگر تفکیکی تحلیلی کنیم میان فقیر شدن و فقیرتر شدن، موجه میشود توجه خاص به نفس فقیر شدن، بدانسان که دامنگیر لایههایی میشود که فقیر به حساب نمیآمدهاند و تصور در درون و بیرون این لایهها این بوده است که فقیر نمیشوند. این توجه، لایههای فقیرطبقهی میانی را در کانون فکر اجتماعی پرسشگر قرار میدهد: چرا چنین شدند؟ چه بخشی از جامعه را تشکیل میدهند؟ زیستجهانشان چگونه است؟ چه چشماندازی برای خود تصور میکنند؟ چگونه مطالبهگری میکنند و به مقاومت و اعتراض رو میآورند؟ جوانانشان چه نگاهی به زندگی و سرنوشت خود دارند؟ … طرح این گونه پرسشها انگیزه تهیهی این مقالهها و جمعآوری آنها در قالب این کتاب شده است.
موضوع لایههای فقیر شده طبقه متوسط، یا بنابر اصلاحی رایج “طبقه متوسط فقیر” (middle class poor) به صورت مستقیم و غیر مستقیم همواره موضوع پژوهش اقتصادی و اجتماعی بوده است. این مقوله دست کم از دههی ۱۹۶۰ به صورت ویژه در جامعهشناسی آمریکا در چارچوب بحث تحرک اجتماعی رو به پایین (downward mobility) موضوع تحقیق و بحث قرار گرفته است.[1] آصف بیات از این مقوله برای توصیف و توضیح جنبشهای اجتماعی در خاورمیانه استفاده کرد و باعث شد پس از او به آن در توضیح پویش اجتماعی در خاورمیانه توجه ویژهای شود.[2]
مقالههایی که در این کتاب چاپ شدهاند، از زاویههای گوناگون به موضوع لایههای فقیر طبقه میانی در جامعهی ایران میپردازند. در آنها هم کلیت این لایهها و بود-و-باش آنها بررسی شده و هم جنبههای خاصی از وضعیت آنها.
پرویز صداقت در مقالهاش با عنوان “بسط و قبض طبقهی متوسط در ایران” به سهم نسبی طبقهی متوسط در پیکرهبندی طبقاتی جامعه ایران میپردازد. به نظر این اقتصاددان، «طبقهی متوسط امروز ایران از دو سو تحت فشار است. نخست روندهای ساختاریتر در اقتصاد سرمایهداری جهانی و انقلاب فناوری اطلاعات که بسیاری از فعالیتهایی را که پیشتر فعالیتی تخصصی و در یدّ فنسالاران بود مهارتزدایی کرده و وجوه تمایز این گروه از مزدبگیران طبقهی کارگر را کمرنگ کرده است. دوم، انسداد ساختاری سیاسی – اقتصادی ایران امروز که این طبقه را به همراه سایر طبقات مردم تحت فشار قرار داده است». نوشتهی او «با توجه به این تصویر کلی، با بررسی انفعال سیاسی بخشهایی از این طبقه، به نقش مداخلهی جنبشهای اجتماعی در رفع این انفعال می پردازد».
محمدرضا نیکفر در ابتدای نوشتهاش با عنوان “طبقهی متوسط ایران و لایههای فقیر آن” مینویسد:«این مقاله بر آن است به لایههای فقیر طبقهی متوسط بپردازد، بهویژه به جوانان این بخش»، و در ادامه مسیر بررسیاش را این گونه روشن میکند: «لزوم تشریح یک دید ترکیبی در تحلیل طبقاتی و کوشش برای توضیح زمینهها باعث میشود مقاله فوراً و مستقیم به سراغ موضوع نرود. از توضیح دید ترکیبی شروع میکند، سپس به توضیح فضای اجتماعی در ایران میپردازد. در ادامه، متمرکز میشود بر طبقهی متوسط به طور کلی. در بخش پایانی است که نظر به وضعیت لایههای فقیر طبقهی متوسط شکل انضمامی به خود میگیرد. در این بخش به موضوع از زاویهی حرکتهای اجتماعی پرداخته میشود.»
موضوع محوری مقالهی محمد مالجو با عنوان “مصرف بیشتر، رضایت کمتر”، نارضایتی طبقهی متوسط است، آن هم در موقعیتی که سطح زندگیِ در ایران ارتقا یافت. پرسش او این است: چرا سطح زندگی و رضایت از سطح زندگی نزد بخشهای وسیعی از اعضای طبقهی متوسط در ایران طی دورهی پس از جنگ هشتساله روندهایی واگرا داشتهاند؟» به نظر مالجو «کاهش سطح زندگی طبقهی متوسط در نخستین نیمهی دههی نود خورشیدی نسبت به ابتدای این دهه، که عمدتاً بر اثر بروز پیآمدهای تحریمهای بینالمللی بر ضد اقتصاد ایران رخ داده است، به میانجی بروز انواع اختلالات کمّی در سبک زندگیاش و تشدید انواع اختلالات کیفی در شیوهی زندگی طبقهی متوسط، مستقیماً مسبب افزایش نارضایتی طبقهی متوسط از سطح زندگیاش شده است.»
پس از اینکه جنگ هشت ساله ایران و عراق پایان یافت، دورهای به نام “سازندگی” آغاز شد که یک محور تلاش پیشبرندگان آن تقویت یک طبقهی متوسط متصل به حکومت و پشتیبان آن بود. دههی ۱۳۷۰ از نظر حفظ سطح مادی زندگی و ارتقای آن از دید طبقه متوسط در مجموع مثبت بود، هر چند نارضایتی از بسته بودن فضای سیاسی و اجتماعی به جای خود باقی ماند. در ابتدای ۱۳۸۰ بحران ناشی از فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی آغاز شد، و از آن هنگام این بحران با پیامدهایی چون تحریمهای بینالمللی علیه ایران تأثیری عمیق بر اقتصاد کشور به جای گذاشته است. “تأثیر رؤیاهای اتمی جمهوریاسلامی بر طبقهی متوسط ایران” عنوان مقاله بهمن ابراهیمی (نام مستعار، ساکن ایران) است. بهمن ابراهیمی مینویسد: «حکومت ایران به دنبال آن است که به عنوانی یک حکومت تثبیت شده و دائمی در معادلات بینالمللی به حساب آید، اما چون مشکل مشروعیت داخلی دارد و در کشمکش ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک با همسایگان ایران و قدرتهای غربی است، به دنبال راهی برای حل مشکل امنیت خود است. ظاهراً راه حل حکومت ایران برای این مشکل، دستیابی به سلاح هستهای یا قرارگیری در آستانهی تولید آن است. این وضعیت جمهوری اسلامی را به صورت دورهای در معرض تحریمهای اقتصادی شدید قرار خواهد داد. چنین حالتی طبقهی متوسط ایران را در معرض فشار اقتصادی و نوسان سطح رفاهی و زیستی قرار میدهد و باعث تولید نارضایتی در این طبقه و همچنین اختلال در پروسهی دستکاری ساختار طبقاتی ایران میشود. این پژوهش در پی اثبات وجود آن و تحلیل اثرات آن است.»
از ابتدای شکلگیری طبقهی متوسط جدید در ایران، یکی از شرطهای ممکنکنندهی عمدهی ورود به این طبقه یا حفظ موقعیت خود در آن تحصیل و کسب تخصص بوده است. نکتهی چشمگیر دورهی اخیر این است که دیگر داشتن مدرک دانشگاهی ورود کسی را به این طبقه یا حفظ پایگاه در این طبقه را تضمین نمیکند. مریم قهرمانی، پژوهشگر در ایران، در مقالهی “زمان از دست رفته” این موضوع را با نظر به بحران بیکاری دانشآموختگان مقاطع عالی تحصیلی بررسی میکند. مقالهی او «تبعات اجتماعی و روانی بحران بیکاری دانشآموختگان» را به بحث میگذارد، «مسئلهای که غالبا در پژوهشهای انجام شده در ارتباط با موضوع بیکاری دانشآموختگان آموزش عالی مغفول مانده است.»
“در میانه، در حاشیه” این عنوان کتابی است که در دست دارید. حرکتی مشاهده میشود از میانه به سمت حاشیه که پیشتر در مورد جامعهی ایران با ابعاد کنونی مشهود نبود. اما حاشیه چیست، حاشیه کجاست و چه جایگاهی از نظر تبیین جایگاههای اجتماعی دارد؟ ایمان گنجی در مقاله “زاغهها و جمعیتهای «نامرئی» نئولیبرالیسم” از منظر حاشیه به پرسمان طبقهی متوسط فقیر مینگرد. یک پیامد رانده شدن طبقه متوسط به حاشیه سوق یافتن قشرهای فرودستتر این طبقه به سکونتگاههای غیررسمی و بدمسکنی است. این موضوع در مقاله ایمان گنجی از زاویه اختلاط زاغه و طبقات میانی در ائتلاف مبارزاتی بررسی شده است.
آیا لایههای میانی به حاشیه رانده شده یک تودهی انفجاری را میسازند؟ مقالهی “یک «طبقهی نوین خطرناک»؟ نوشتهی بیژن فرزانه (نام مستعار) این مسئله را موضوع کار خود قرار داده است. فرزانه مینویسد: «اعتراضات سراسری دیماه ۱۳۹۶ گفتمان سیاسی حاکم بر ایران را به شکل بازگشتناپذیری تغییر داد. آصف بیات برای تبیین یکی از عوامل اصلی که پس از این اعتراضات در سپهر سیاسی ایران ظهور کرد از عبارت “طبقهی متوسط فقیر” استفاده میکند. این مفهوم با نظریات او دربارهی انقلابهای عربی و جوانان خشمگین خاورمیانه همخوانی دارد. در این جستار، تلاش میشود اجزای تعریف مطرحشده از جانب آصف بیات یکبهیک تبیین شوند، و تاریخ تکوین این طبقه از دو دهه قبلتر یعنی با آغاز دوران معروف به اصلاحات، بررسی شود. برای فهم ضرورت پیدایش این طبقه، علاوه بر تاریخ بیستساله، باید به برخی از مولفههای دیرین تر در ساخت طبقاتی جامعهی ایران پرداخت.» بررسیای که بیژن فرزانه صورت میدهد به گفتهی خودش همه در جهت پاسخ دادن به این پرسش است که طبقه متوسط فقیر چه نقشی در جنبشهای اجتماعی ایفا میکند.
وضعیت طبقه متوسط و فقیر شدن لایههایی از آن برآمده از یک همتافتهی سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی است. آنچه را که بر این طبقه و کلیت جامعه میگذارد تنها نمیتوان با عاملهای اقتصادی توضیح داد. این امر به ویژه در مورد زنان صادق است که تبعیض جنسیتی برآمده از ایدئولوژی دینی به سرکوب سیاسی و فرهنگی آنان راه میبرد و به صورت مستقیم بر موقعیت اقتصادی آنان تأثیر میگذارد. نازلی کاموری در مقاله “کنش گفتاری تأثیرگذار بر کمپین های آنلاین و آفلاین علیه قتل ناموسی، تجاوز جنسی و حجاب اجباری” این موضوع را بررسی کرده است. او مینویسد: «از سال ۱۳۸۵، با اعمال تدریجی تحریمهای اقتصادی بیشتر علیه برنامه هستهای جمهوری اسلامی، ایران با رکود اقتصادی روبهرو شد و زنان طبقه متوسط که در خط مقدم مبارزه برای احقاق حقوق خود قرار داشتند، تحت تأثیر شرایط سیاسی و اقتصادی قرار گرفتند. پس از سال ۱۳۸۸، دستگاه کنترل حکومتی بر فعالان حقوق زنان، به ویژه کمپین یک میلون امضاء فشار آورد و بسیاری از آنها را سرکوب و زندانی کرد، این سرکوب به همراه کاهش سهم زنان ایرانی از اقتصاد، شکل مشارکت در کمپینهای مطالبه محور برای حقوق زنان را تغییر داد.»
عنوان عمومی طبقهی متوسط و دیگر مقولههایی از این دست نباید در معنایی یکدستکننده استفاده شوند. وضع فردی از لایههای فقیر طبقهی متوسط در مرکز از بسیاری جهات فرق دارد با وضع فردی در موقعیت مشابه از نظر درآمد در مناطق حاشیهای و یا متعلق به یک گروه مورد تبعیض به لحاظ هویت دینی، قومی یا جنسیتی، یعنی دور از هویت استاندارد مورد توجه مرکز قدرت. تفاوتهای هویتی به تفاوت در گرایش راه میبرند. میدیا خانلری (جامعهشناس ساکن کردستان، اسم مستعار)، در مقالهاش با عنوان “هویتطلبی کُردی و تنزل طبقاتی” نتیجهی مطالعهای را منعکس کرده درباره یک جامعهی آماری در بخش خدمات در شهر سنندج. او این پرسش را در برابر خود گذاشته که «چه رابطهای میان تزلزل در جایگاه طبقاتی و گرایش به معنایابی هویتی وجود دارد».
یکی از وجوه مسئلهی طبقات اجتماعی نحوهی بازنمایی وضع و شأن طبقات در فرهنگ است. امید مهرگان، در مقالهی «تصاویر باز یک فروبستگی» به بازنمایی زندگی لایههای میانی در سینمای دههی اخیر در ایران پرداخته است. او بازنمایی را شکستخورده میداند. مینویسد:«سینمای دههی اخیر در ایرانْ بازنمایی طبقات متوسط ایرانی بهشیوهای غریب است: نه از نظر مضامینی که بسیاری از فیلمهای این دوره به آن پرداخته اند، بلکه شیوهی سینمایی خاصی که طی آن، فیلمها از پاسخدادن به پرسشهایی که خودِ فیلمها بهنحوی کمسابقهای توانستهاند طرح کنند، بازمیمانند. این شکست معرف آن است که چگونه خود جامعه فاقد ابزارِ لازم برای صورتبندیِ راهحلهای حقیقی یا گرهگشاییهای رضایتبخش به مسائل خودش است، مسائلی که از ازدواج صدمهدیده تا خیانت و فقر را دربرمیگیرد.» مقاله امید مهرگان «با بررسی چهار فیلم از سینمای اخیر ایران در ارتباط با برخی از نمودهای های طبقهی متوسط ایران، به این شیوهی سینمایی و دشواره های آن می پردازد.»
مقاله «طبقهی متوسط و مسئلهی مواد در ایران امروز» نوشتهی یکتا سرخوش (نام مستعار) به یک نحوهی رویارویی با مشکلات زندگی به ویژه در میان جوانان میپردازد: رو آوردن به مواد مخدر. مینویسد: «در این مقاله ابتدا تاریخی خلاصه از مواد مخدر، محرک و روانگردان و مصرف آنها در ایران را ارائه میدهیم و از سوی دیگر به سیر تحول قوانین منعکننده و کیفری مرتبط با مصرف یا دادوستد مواد نیز مینگریم. یکی از پرسشهای اصلی پیشروی ما این است که آیا در این چهل سال اخیر، مادهی مصرفی و شیوهی مصرفی ارجح، الگوی مصرف و قشر مصرفکننده تغییراتی کردهاند؟ و اگر چنین است، این تغییرات را چگونه میتوان در بستر تغییرات اجتماعی و اقتصادی جامعهی ایران تحلیل کرد؟» بنابر بررسی یکتا سرخوش بخش بزرگی از مصرفکنندگان مواد مخدر در ایران از طبقهی میانی و قشر فقیر آن هستند، اما در بازنمایی مسئله گرایشی قوی به انکار این موضوع وجود دارد. او مینویسد: «فلاکت اقتصادی روزافزون در جامعهی ایران در دهههای اخیر، باعث فقیرشدن هرچهبیشتر طبقهی “متوسط” و تبدیل آن به طبقهی متوسط فقیرشونده یا فقیر شده است. بخشی از این طبقه، برای رفع نیازهای اقتصادی و گذران معاش نیز دست به انواع بزهکاریهای مرتبط با مواد زدهاند.»
***
جامعهی ایران جامعهی پیچیدهای است. هر بررسیای در بهترین حالت میتواند مدعی تقریر مسئلهای یا همتافتهای از مسائل در این جامعه باشد. مجموعهی این مقالات پیش از هر چیز دلالت بر کمبود بررسیهای آماری و میدانی در مورد وضع طبقات اجتماعی در ایران دارند. امیدواریم با انتشار این مجموعه کمک کرده باشیم که به این کمبود توجه شود.
–––––––––––
پانویسها
[1] بنگرید به عنوان نمونه به:
Thomas Tissue, “Downward Mobility in Old Age”, Social Problems, Volume 18, Issue 1, Summer 1970, 67–77, DOI
[2] Bayat, Asef (2013). Life as Politics: How Ordinary People Change the Middle East. 2nd Ed. Stanford: Stanford University Press.
آیا این کتاب چاپ هم شده است؟
اگر چاپ شده, از کجا میتوان آنرا سفارش داد.
−−−−−−−−−−
ویراستار: ممنون از توجه شما. نه، تنها به صورت نشر دیجیتال است.
دانشجو / 23 January 2022
خیلی ممنون که در مورد طبقه متوسط چنین پژوهش کاملی انجام دادین. شخصا از سال 97 روند فقیر شدن خودمان را شاهد بوده ام الان در ابتدای 1401 واقعا از 1400 هم فقیر تر شده ایم کاملا مشخص هست. احساس میکنم دیگر صاحب هیچی نخواهم شد. آینده سختی در پیش داریم. خیلی ممنون.
مجتبی / 24 March 2022
بسیار مطالب مختصر ،مفید و تاُثیرگذاری به مخاطب ارائه میکنید.سپاسگزارم و آرزوی موفقیت میکنم برای شما
جاوید / 24 March 2022
نیازی به کتاب نیست همینکه 44 سالم شده و هنوز دنبال کارم و 4تا عید گذشت و نتوانستم برای تنها پسرم لباس عید تهیه کنم نشان از عمق فاجعه هست.
خدا بداد فرزندانمان برسه.
ی / 25 March 2022
متاسفانه روشن نیست چرا در گردآوری این مقالات، جای مقالهی بسیار جالب کمال خسروی تحت عنوان «افسانه و افسون طبقهی «متوسط» که در رادیو زمانه نیز منتشر شده بود، خالیست! این نوشته از محدود مقالاتی است که به تجزیه و تحلیل و بررسی مارکسیستی دربارهی به اصطلاح طبقهی «متوسط» پرداخته است.
بهاره نعیمی / 13 June 2022