گرچه ممکن است روانکاوی فرویدی در غرب دیگر چندان جایگاهی نداشته باشد اما به گفته گوهر همایون‌پور، در تهران، در شهری که هنوز تمایلات جنسی مردم مبتنی بر تمایلات فرویدی است، نظریه‌های فروید هنوز هم معتبر است.

گوهر همایون‌پور در طول پنج سال مشاوره دادن به مراجعانش در تهران، آنقدر موارد عقده‌های ادیپی و خواب‌های زنای با محارم را مورد تحلیل قرار داده که برای نوشتن «روانکاوی در تهران»، این ادای دین جسورانه و با رنگ و بوی ایرانی، به اندازه کافی منبع الهام داشته باشد.

بحران‌های شخصیتی تهرانی‌ها از پشت پنجره اتاق یک روانکاو
بحران‌های شخصیتی تهرانی‌ها از پشت پنجره اتاق یک روانکاو

می‌نویسد تئوری جنسی فروید رد پای بارزی در تهران دارد. در این شهر فانتزی جمعی «در نگرانی از نافرمانی، لنگر انداخته و در آرزوی اطاعت مطلق است. پسران در حالی‌که در آرزوی شورش‌اند، ناخودآگاه می‌دانند که اگر طغیان کنند ممکن است کشته شوند و بنابراین در نوعی ترس از اختگی باقی می‌مانند.»

آیا «روانکاوی در تهران»‌‌ همان کتابی است که همایون‌پور به پدرش وعده داده است؟ خاطراتی‌ست که پدرش به او پیشنهاد کرده بود آن‌ها را بنویسد؟ ما هیچوقت به طور یقین پاسخ این پرسش‌ها را نخواهیم دانست.

گوهر همایون‌پور:پسران در حالی‌که در آرزوی شورش‌اند، ناخودآگاه می‌دانند که اگر طغیان کنند ممکن است کشته شوند و بنابراین در نوعی ترس از اختگی باقی می‌مانند.

جدای از اینکه در «روانکاوی در تهران» دقیقاً چقدر حقیقت و تخیل به هم آمیخته، نویسنده برش‌هایی متفاوت از شخصیت تهرانی‌ها را نشان می‌دهد. برای مثال با یک نقاش فرانسه‌زبان اشنا می‌شویم که اهل مجادله است یا با راننده کامیونی که از تاریکی می‌ترسد و معشوقه‌ای که می‌گوید «من شخصیت بسیار قابل تجزیه و تحلیلی دارم.»

هرچه که کتاب جلوتر می‌رود، واضح‌تر می‌شود که هدف همایون‌پور بیشتر روشن کردن موضوعی است که برایش اهمیت زیادی دارد تا ردیابی ناخودآگاه فرویدی در بیماران و آرزوهای و خاطرات سرکوب‌شده‌شان.

«روانکاوی در تهران» همانطور که نویسنده در مقدمه‌ کتاب می‌گوید، «یادداشتی است برای خودم».

بخش اعظمی از آنچه که همایون‌پور به عنوان یک فرد تبعیدی‌ که از آمریکا به وطنش بازگشته، نقل می‌کند و نیز احساس بیگانگی‌اش در وطنش، ایران، جالب توجه و آگاه‌کننده است. در چند جای کتاب نکاتی ناشیانه به چشم می‌خورد، همچون تعظیم بلندبالای او به روان‌شناسان فرویدی («همانطور که کریستوا به زیبایی به ما می‌گوید») و سیر انحرافی نامعقول و بدفهم شده در نقد ادبی.

گوهر همایون‌پور، روانکاو
گوهر همایون‌پور، روانکاو

«روانکاوی در تهران»، بیشتر از تقابل میان روانکاو و بیمار استفاده می‌کند تا به شکلی تحسین‌برانگیز تصویر برساخته از ایران در رسانه‌های غرب را را اصلاح کند: حکومت ایران، حکومت توصیف‌ناپذیری است که کمر به نابودی اسرائیل و سرکوب مردم عادی ایران بسته است. نیاز به گفتن نیست که این تصویر دور از حقیقت نیست، اما به‌گونه‌ای هجوآمیز ناکامل است.

«روانکاوی در تهران» هیچ آماری ارائه نمی‌دهد و ناراحتی‌های روانی بیمارانش، کمتر ویژگی‌های فرهنگی را تصدیق می‌کنند. اینجا نوعی برخورد خاص با نظام دینی حاکم صورت می‌گیرد: نادیده گرفتنش.

یکی از دوستان خارجی همایون‌پور که پیش‌نویس اولیه کتاب را خوانده بود، در عجب مانده بود که پس آیت‌الله‌ها کجا رفته‌اند. «چطور است اسم کتابت را به دیوانگی در تهران تغییر بدهی؟»

عنوان کتاب همایون‌پور یادآور کتاب دیگری است که در دهه گذشته توسط یک بازگشته دیگر از آمریکا نوشته شد: «لولیتا‌خوانی در تهران» نوشته آذر نفیسی.

گوهر همایون‌پور: مردم اینجا تمایل زیادی به حرف زدن، حرف زدن و حرف زدن دارند.

نفیسی، نویسنده دانشگاهی ایرانی – آمریکایی «لولیتاخوانی در تهران» را درباره تجربه‌اش از تدریس در یک کلاس خصوصی ادبیات انگلیسی به زنان در روزهای ابتدایی انقلاب نوشته است. این کتاب به این دلیل که نشانگر علاقه زنان ایرانی به رمان‌های آمریکایی‌ست و آن‌ها را به شکل شخصیت‌هایی نشان می‌دهد که به زندگی در غرب علاقه دارند، با اقبال خوانندگان آمریکایی مواجه شد و موفقیت زیادی به‌دست آورد.

نگاه همایون‌پور اما پیچیده‌تر است. او در وصف فاصله میان تبعید و کشوری که به آن برگشته است خوب عمل می‌کند. در آمریکا او در زیر فشار سایه‌ای از بیگانه‌مداری قرار داشته. حالا او با نقاش فرانسه‌زبانش درباره «تنهایی، فردگرایی، و کمبود روابط انسانی» در جامعه غرب و تصویر مهیب مُردن و پوسیدن در پشت درهای آپارتمانی در پاریس بحث می‌کند. اما از خودش هم می‌پرسد، پس چرا بازگشتن به وطن چنین ناامید‌کننده بوده است؟ و در پاسخ به تشویش‌هایش درمی‌یابد که «فاصله‌ای که در غرب می‌توانستم میان خود و مردم حفظ کنم را ترجیح می‌دادم؛ مخصوصاً وقتی می‌خواستم تنها باشم و به کار‌هایم برسم. همه اینجا خیلی خون‌گرم و دلسوز به نظر می‌آیند اما آیا این تنها بهانه‌ای برای کنار هم نشستن و چای خوردن و توجیه تنبلی‌مان نیست؟» بنابراین در یکی از گفته‌های طعنه‌آمیزش اعتراف می‌کند که «در روند کار مسایل زیادی برای دیوانه کردن آدم هست.»

تمام این‌ها یادآور این است که جدای از تحریم‌ها و تهدید‌ها به جنگ، ایرانی‌ها نوعی از زندگی را زندگی می‌کنند که به‌‌ ابزارهای تحلیلی غربی‌ها واکنش‌پذیر است. اگر در این مورد نوعی حس نوستالژیک وجود دارد، احتمالاً به خاطر فرهنگی بیانی‌ است که در شهر‌های غربی با اینترنت جایگزین شده و اما هنوز در تهران جریان دارد. «مردم اینجا تمایل زیادی به حرف زدن، حرف زدن و حرف زدن دارند؛ بنابراین درمان‌کلامی در قلب شخصیت ملی ایرانیان جای خود را باز کرده است.»

منبع ترجمه
شناسنامه کتاب:

Gohar Homayounpour
DOING PSYCHOANALYSIS IN TEHRAN
145pp. MIT Press. £13.95 (US $19.95).
978 0 262 01792 3