حمید نوری ۶۰ ساله، دادیار سابق قوه قضائیه زمانی که برای دیدار با اقوامش به کشور سوئد سفر کرده بود، شنبه ۹ نوامبر ۲۰۱۹ / ۱۸ آبان ۱۳۹۸ در فرودگاه بینالمللی آرلاندای استکهلم با حکم دادسرای این شهر به صورت موقت بازداشت شد و یک سال و ۹ماه در بازداشت موقت ماند. دادستانی سوئد ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۱ (۵ مرداد ۱۴۰۰) در اطلاعیهای تحت عنوان «پیگرد جنایات جنگی در ایران» خبر از تحویل رسمی کیفرخواست حمید نوری به دادگاه داد. بر اساس این کیفرخواست حمید نوری با دو اتهام اصلی روبهروست: جنایت جنگی (نقض حقوق عمومی بینالملل، از نوع سنگین) و قتل. هر دوی این اتهامها به دلیل نقش مستقیم در کشتار بیش از ۱۰۰ تن از مخالفان و زندانیان سیاسی در سالهای پایانی جنگ ایران و عراق (در دهه ۶۰ و مشخصاً سال ۱۳۶۷) علیه نوری مطرح شده است.
دوشنبه ۲۰ سپتامبر / ۲۹ شهریور روز دیگری از جلسه رسیدگی به اتهامهای حمید نوری (با نام مستعار عباسی) در دادگاه استکهلم با شهادت دو شاکی و شاهد ادامه پیدا کرد. نصرالله مرندی که در دهمین جلسه دادگاه شهادت داده بود به سوالهای وکیلان نوری پاسخ داد. همچنین مسعود اشرف سمنانی که بنا بود در روز ۳۱ اوت در دادگاه شهادت دهد و این امکان فراهم نشده بود، امروز شهادت خود را ارائه داد.
جلسه امروز در لیستی که پیش از این از سوی دادگاه منتشر شده است، شماره روز ندارد. جلسه پیشین جلسه هفدهم است و جلسه بعدی شماره ۱۸ خورده است.
این اولین بار است که طی بیش از سه دهه پس از کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، یکی از متهمان به دست داشتن در این جنایت در دادگاه محاکمه میشود.
وکیل مدافع حمید نوری در آغاز سوال و جواب با نصرالله مرندی گفت که چون مدتی از شهادت او در دادگاه گذشته، او موارد را یادداشت کرده و با توجه به گذشت زمان بخشهایی از شهادت نصرالله مرندی را تکرار میکند. وکیل نوری در ادامه و به روال چند جلسه گذشته در ابتدا از نصرالله مرندی پرسید که آیا روند دادگاه را تعقیب کرده است؟ و مرندی پاسخ داد که بله. سپس وکیل نوری درباره زمان بازداشت او و اطلاعات منتشر شده پس از بازداشت پرسید.
نصرالله مرندی گفت که از زمان بازداشت حمید نوری تا وقتی که اسم و عکس او منتشر شده، از بازداشتش بیاطلاع بوده است. او گفت که اسم و عکس نوری را پس از بازداشت او در اینترنت دیده است:
«یک بار خبر دستگیری آمد که اسم و عکسی نبود و بعد اسم و عکس منتشر شد.»
وکیل نوری اما گفت آنچه از ناحیه مرندی مطرح میشود با اظهاراتش در نزد پلیس متفاوت است. او سپس به این گفتهها پرداخت و از رئیس دادگاه خواست تا اجازه دهد که او این اظهارها را بخواند. در این مورد گفتوگویی میان رئیس دادگاه و وکیل حمید نوری درگرفت. رئیس دادگاه گفت که در بازجویی پلیس هم نصرالله مرندی همین را گفته اما وکیل حمید نوری اصرار دارشت که این اظهارها متفاوت است. در نهایت رئیس دادگاه پذیرفت که وکیل مدافع نوری آن بخش از اظهارهای مرندی را بخواند. بر اساس آنچه وکیل نوری خواند، مرندی گفته است که شب شنبه ۹ نوامبر (شب بازداشت نوری) خبر بازداشت او را شنیده است. نصرالله مرندی در پاسخ گفت که پس از بازداشت حمید نوری، خبر بازداشت او را از قول کاوه موسوی در کانال تلگرام شورای مدیریت گذار خوانده است. پس از این بحث، وکیل نوری به اولین برخورد مرندی با حمید عباسی در سال ۶۶ پرداخت و اینکه مرندی گفته است ”عباسی آمده و خودش را به عنوان دادیار جدید زندان گوهردشت معرفی کرده است.” وکیل حمید نوری در ادامه درباره لباس حمید عباسی سوال کرد و از نصرالله مرندی خواست که بگوید او چه لباسی به تن داشته است. مرندی گفت:
«یادم نمیآید اما لباس شخصی به تن داشت. اینکه کت بود یا کاپشن یا چه، یادم نیست.اما لباس پاسداری نبود.»
وکیل حمید نوری در ادامه درباره کفش نوری (حمید عباسی) در اولین برخورد سوال کرد و مرندی گفت که خودش هم یادش نمیآید که هفته قبل چه کفشی به پا داشته و در مورد عباسی هم نه خود او و نه کفشش برای او مهم نبوده است که بخواهد روی آن دقیق شود. وکیل نوری اما به اظهارات نصرالله مرندی در نزد پلیس برگشت و اینکه مرندی گفته است حمید عباسی (نوری) “کفش کتانی” به پا میکرده و پشت آن را میخوابانده و آن را مثل دمپایی میپوشیده است. او از مرندی پرسید که آیا توضیحی در این باره دارد؟
نصرالله مرندی گفت او همه اینها را گفته و این گفتهها را تأیید و تکرار میکند اما این مورد ربطی به اولین برخورد حمید عباسی (حمید نوری) با او در سال ۶۶ ندارد و او این مورد را بعدا و در دفعههای بعدی که با عباسی برخورد کرده، دیده و متوجه شده است.
وکیل حمید نوری در ادامه به برخی دیگر از موارد شهادت نصرالله مرندی پرداخت و در جریان این بازخوانی به کتاب ایرج مصداقی رسید. او از نصرالله مرندی پرسید که آیا ایرج مصداقی را میشناسد؟ مرندی گفت: «بله! او در بند دو بود.» سپس وکیل نوری بخشی از کتاب مصداقی را خواند که در آن به نقش [داود] لشکری در بردن زندانیان برای اعدام پرداخته است.
وکیل نوری گفت که متوجه است این کتاب را نصرالله مرندی ننوشته اما:
«در اینجا حرفی از ناصریان [محمد مقیسه] و حمید عباسی (حمید نوری) نیامده.»
مرندی گفت که او بر اساس دیدههایش صحبت کرده و نه شنیدههایش. این آن چیزی بوده که او دیده است. در اینجا رئیس دادگاه از وکیل مدافع نوری خواست که خواندن کتاب ایرج مصداقی را متوقف کند و گفت که شاهد (نصرالله مرندی) در این مورد پاسخ خود را داده و کفایت میکند. وکیل مدافع حمید نوری در ادامه باز هم به مواردی از شهادت مرندی پرداخت. در بخشی از این ارجاعها به نام حمید خدابندهلویی اشاره شد که مرندی گفت:
«من خدابندهلویی را نام بردم و گفتم که میتوانید او را احضار کنید تا شهادت بدهد که چطور ضربه حمید عباسی (حمید نوری) به چشم او باعث کور شدنش شده است.»
نصرالله مرندی در ادامه شهادتش درباره اینکه محل استقرار هیأت مرگ پیش و پس از اعدامهای ۶۷ چه کاربردی داشته است صحبت کرد. او در پاسخ به سوال وکیل مدافع حمید نوری گفت:
«در مورد پیش و پس از آن اطلاعی ندارم. من را یک بار آنجا بردند و من آن چیزهایی را که دیدم، شرح دادم.»
مرندی درباره نقش دیگر مسئولان زندان گوهردشت و پاسدارها در اعدامهای ۶۷ گفت که در جریان اعدامها همه پاسدارها و مسئولان نقش و حضوری فعال داشتهاند. وکیل مدافع حمید نوری خطاب به مرندی گفت که او از پاسداری به نام حاجی محمود نام برده است. نصرالله مرندی گفت که از او نام برده، گمان میکند و شنیده است که او “سرپاس” پاسدارها بوده و فرد مرموزی بوده است.
در ادامه وکیل حمید نوری به بخشی از بازجویی نصرالله مرندی پرداخت که او در آن حاجی محمود را مسئول امنیت زندان معرفی کرده است. مرندی گفت که او در این مورد بیتقصیر است و تناقضی در گفتههایش وجود ندارد چون این افراد در زندان “چپ و راست” برای خودشان سمت درست میکردند. وکیل نوری با تکرار گفته نصرالله مرندی این فصل از پرسشها را تمام کرد و به موضوع کروکی و نقشه زندان و محل قرار گرفتن مرندی پرداخت.
مرندی پیش از این در جلسه شهادتش در دادگاه گفته بود که نقشههای خودش را دارد و بر اساس آنها توضیح میدهد. نقشههایی در دادگاه به نمایش درآمد و نصرالله مرندی بر اساس آنها توضیح داد. او درباره محل نشستن خودش و دیگر زندانیان گفت و اینکه کسانی را که تصمیم به اعدام کردنشان میگرفتهاند، از کدام طرف میبردهاند.
نصرالله مرندی در ادامه شهادتش در دادگاه حمید نوری در پاسخ به سوال وکیل مدافع نوری گفت که در راهروی مرگ صدای نوری را شنیده و چون سرش را بالا میآورده نیمی از بدن او را دیده:
«تهش مرگ بود و مهم نبود که [به خاطر بالا آوردن سر] کتک بخوری.»
مرندی گفت که وکیل مدافع نوری میتواند این مورد را در بازجویی او در نزد پلیس هم ببیند. وکیل مدافع حمید نوری گفت:
«بله! میخوانم، البته با اجازه رئیس دادگاه چون من فکر میکنم که این بخش از اظهاراتت با آنچه در نزد پلیس گفتهای متفاوت و متناقض است.»
در ادامه رئیس دادگاه اجازه داد تا بخش مورد نظر وکیل حمید نوری از اظهارهای نصرالله مرندی در نزد پلیس خوانده شود. خود رئیس دادگاه هم در اینجا گفت که در این مورد سوال دارد و موضوع برایش روشن نشده است. همچنین گفت که ممکن است برخی دیگر از وکیلان مدافع (مشاور) هم در این مورد سوال داشته باشند.
وکیل حمید نوری اظهارهای مرندی در نزد پلیس را خواند و گفت:
«نصرالله بر اساس این اظهارات تو فقط صداهایی را شنیدهای نه چیزی بیشتر ….»
نصرالله مرندی گفت:
«من همینها را قبلا گفتهام و کوتاه تکرار میکنم که بارها صدای عباسی و دیگران را شنیده بودم و آنجا هم با بالا آوردن سرم توانستم از زیر چشمبند بخشی از تن او را ببینم. این همان چیزیست که قبلا توضیحش دادهام و حالا اینجا کوتاه گفتم.»
دیدن یا شنیدن؛ مساله این است
دادگاه پس از ۱۵ دقیقه تنفس ادامه یافت. با آغاز دوباره دادگاه وکیل مدافع نوری سوالاتش را از نصرالله مرندی از سر گرفت. او درباره دیدن حمید عباسی یا شنیده شدن صدایش از سوی مرندی سوال کرد و بار دیگر مدعی شد که گفتههای مرندی در اینباره در نزد پلیس و در دادگاه با هم نمیخوانند. مرندی اما در پاسخ گفت که آنچه دیده را از آنچه شنیده تفکیک کرده است:
«من به پلیس گفتم که ندیدهام، اینجا گفتم شنیدهام. اینها از نظر من با هم تناقضی ندارد.»
با این پاسخ، سوالهای وکیل مدافع حمید نوری به پایان رسید و سپس دادستان در پاسخ به سوال رئیس دادگاه که پرسید آیا کس دیگری سوال دارد، گفت که چند سوال کوتاه دارد.
دادستان در مورد روز ۱۵ مرداد ۶۷ سوال کرد و نصرالله مرندی از طاهر بزاز حقیقتطلب یاد کرد و گفت که دوست صمیمی او بوده است و حمید عباسی (نوری) او را برای اعدام برده است.
مرندی که در این هنگام منقلب شده، با گریه گفت که او هم میخواسته همراه طاهر برود. نصرالله مرندی گفت که در راهروی مرگ ترسی از این افراد (زندانبانان) نداشته و سرش را بلند کرده است تا از زیر چشمبند ببیند:
«او بود که طاهر و پنج شش نفر دیگر را صدا زد.»
دادستان پرسید: «در بازجویی پلیس شما به یک شکاف اشاره کردهاید که از آن میدیدید. آیا این شکاف همان است که با بالا آوردن سرتان ایجاد میشد و الان (امروز) به آن اشاره کردید؟» مرندی پاسخ داد: «بله، همان است. اینطوری از زیر چشمبند میدیدم.»
با اعلام دادستان مبنی بر اینکه سوالاتش از #نصرالله_مرندی تمام شده و با توجه به اینکه دیگر وکیلان هم سوالی از مرندی ندارند، پرسوجو از او به پایان رسید.
رئیس دادگاه از نصرالله مرندی برای حضورش در دادگاه تشکر کرد و مرندی هم متقابلا از اینکه فرصت حرف زدن پیدا کرده تشکر کرد. با پایان شهادت مرندی، رئیس دادگاه اعلام کرد که دادگاه با شهادت مسعود اشرف سمنانی ادامه مییابد.
روایتی دشوار از سال ۶۷
جلسه در نوبت بعدازظهر از حدود ساعت ۱۳ به وقت محلی از سر گرفته شد. در این نوبت مسعود اشرف سمنانی به عنوان شاکی و شاهد شهادت داد.
رئیس دادگاه به مسعود اشرف سمنانی به عنوان شاکی و شاهد خوشامد گفت، روند دادرسی را به او توضیح داد و گفت که این روند با سوالهای دادستان آغاز و بعد هم دیگر وکیلان مشاور (مدافع) از او سوال خواهند کرد تا در نهایت نوبت به وکیلان مدافع حمید نوری برسد.
پیش از سوالهای دادستان اما وکیل مشاور (مدافع) مسعود اشرف سمنانی درباره موکلش به دادگاه توضیح داد و گفت که مسعود اشرف سمنانی، هنگامی که درس مهندسی میخوانده بازداشت شده و در دادگاهی پنج دقیقهای به هفت سال حبس محکوم شده است. وکیل مشاور درباره اشرف سمنانی گفت که او را دو بار نزد هیأت مرگ بردهاند و او آگاه بوده است که اعدامها در جریان است.
نکته دیگری که وکیل مشاور درباره اشرف سمنانی گفت این بود که او بعد از خروج از ایران، به سوئد رفته و اکنون تابعیت سوئدی دارد. وکیل مشاور به نقش مسعود اشرف سمنانی در نقشههای کشیده شده از زندان گوهردشت و زندان اوین اشاره کرد و گفت او این نقشهها را در همکاری با ایرج مصداقی کشیده است و این نقشهها در کتابهای مصداقی منتشر شدهاند.
وکیل مشاور همچنین گفت که برای مسعود اشرف سمنانی اصلا آسان نیست که از زمان اعدامها روایت کند:
«او همین حالا هم دارد اشک میریزد. مسعود همچنان پیش روانشناس میرود و خدمات مشاوره میگیرد و از آن اتفاقات آسیب جدی دیده است.»
پیش از طرح سوالهای دادستان از مسعود اشرف سمنانی، دو مورد تاریخ که از سوی وکیل مشاور گفته میشود غلط ثبت شدهاند اصلاح میشوند. سپس رئیس دادگاه مطابق روال گذشته به مسعود اشرف سمنانی اطلاع داد که بازجویی به شکل صوتی و تصویری ضبط میشود. پس از صحبتهای رئیس دادگاه، دادستان پرسش و پاسخ را با مسعود اشرف سمنانی آغاز کرد. او روند را برای اشرف سمنانی تشریح و گفت پس از چند پرسش روایت “مسعود” را خواهد شنید و سپس دوباره احتمالا سوالهایی میپرسد. او از مسعود اشرف سمنانی پرسید که چه سالی بازداشت شده است؟
مسعود اشرف سمنانی گفت:
«سال ۱۳۶۲ به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین، شرکت در تظاهرات ۳۰ خرداد ۶۰ و کمک مالی به سازمان تا پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ به هفت سال زندان محکوم شدم.»
مسعود اشرف سمنانی در ادامه درباره انتقال از زندان اوین به زندان گوهردشت گفت که احتمالا بهمن ۶۶ به گوهردشت منتقل شده است:
«ما در بند ۳ اوین در اعتراض به شرایط و وضعیتمان اعتصاب غذا کردیم. به دنبال این اعتصاب غذا ما را به زندان گوهردشت منتقل کردند. آنجا و در استقبال از ما، گفتند که لخت بشویم (با شرت) و بعد پاسدارها تونل درست کردند و با هرچه دم دستشان بود، از جمله کمربند و مشت و لگد، ما را زدند. بعد ما را به یکی از بندهای عمومی گوهردشت منتقل کردند. … ما را از اوین چشمبند زدند، دستبند زدند به هم و با اتوبوس بردند به زندان گوهردشت.»
مسعود اشرف سمنانی در ادامه روایتش گفت:
«بعد از اینکه ما به این سالن عمومی آمدیم، ماها را کردند توی اتاقها و درها را بستند و ما اعتصابمان را شکستیم پس از چند روز (دقیق به خاطرم نیست)، بچهها را یکی یکی میبردند بیرون به جایی و آنجا [داود] لشکری، نام و اتهام آنان را میپرسید ….»
مسعود اشرف سمنانی در اینجا گفت که اگر نقشهای از یک بند عمومی زندان گوهردشت باشد، بهتر میتواند توضیح دهد. تا زمان آماده شدن نقشه، رئیس دادگاه حمید نوری از اشرف سمنانی خواست که تنها دیدههایش را مطرح کند. او بر این نکته تأکید ورزید.
در ادامه نقشهای آماده شد که نقشه بند عمومی نبود. مسعود اشرف سمنانی گفت که بدون نقشه توضیح خواهد داد. او گفت:
«در مقابل بندهای عمومی یک فرعی وجود داشت. بچهها را میبردند آنجا و اگر در مورد اتهامشان میگفتند “مجاهدین”، با کابل میزدند روی پایشان. چون بچهها دمپایی داشتند، میزدند روی پا. من که رفتم اول اتهامم را گفتم هواداری. گفتند هواداری چی؟ من گفتم منافقین. کابل نخوردم و برگشتم به بند اما چند نفر از بچهها که گفته بودند مجاهدین کابل خورده بودند…»
مسعود اشرف سمنانی در ادامه درباره تعداد زندانیان و بندی که تا پیش از شروع اعدامها، او و دیگر زندانیان منتقل شده از زندان اوین را در آنجا نگه میداشتهاند، توضیح داد.
دادستان در ادامه و در واکنش به توضیحهای مسعود اشرف سمنانی گفت آنطور که فهمیده آنان اخبارشان را از بند روبهرویی و بند زیرین هم میگرفتهاند. اشرف سمنانی گفت که زیر را نمیداند چون زیر احتمالا فرعی بوده است. او سپس به حضورش در اتاق هیأت مرگ پرداخت:
«… بعد از دو ساعت سه ساعت …، یک چنین زمانی، ناصریان (محمد مقیسه) آمد و من را به اتاق هیأت مرگ برد. من را روی یک صندلی نشاند و من که چشمبندم را برداشتم در درجه اول سه نفر را روبهروی خودم دیدم. اشراقی که دادستان بود، نیری که ملا بود و وسط نشسته بود و کسان دیگری هم بودند از جمله شوشتری ….»
مسعود اشرف سمنانی در ادامه گفت:
«[حسینعلی] نیری رو کرد به من و پرسید که هوادار چه گروهی هستی؟ ….»
پیش از اینکه اشرف سمنانی بگوید چه پاسخی به سوال نیری داده، گفتوگویی در دادگاه با قاضی شکل گرفت و او پس از رد و بدل شدن یکی دو جمله، تنفس اعلام کرد.
با آغاز دوباره دادگاه، مسعود اشرف سمنانی شهادتش را از سر گرفت و گفت:
«من گفتم هوادار سازمان. او گفت کدام سازمان؟ گفتم خودتان که میدانید اما آخر سر گفتم منافقین. گفت تقاضای عفو میکنی؟ اینجا یک چیزی در ذهن من است و یک چیزی در ذهن او. من فکر میکردم که عفو یعنی ولم میکنند بروم اما او عفو را به معنی اعدام نشدن به کار میبرد. من البته میدانستم اعدامها در جریان است. من گفتم که چیزی از حکمم نمانده و تا شما کارهای اداریاش را بکنید آزاد میشوم. او گفت که حالا شاید زودتر آزاد شدی. من گفتم اگر اینطور است بله. بعد گفت حاضری مصاحبه بکنی با تلویزیون؟ من با توجه به اینکه فکر نمیکردم بتوانند امکاناتش را فراهم کنند گفتم بله. بعد نیری به من گفت برو یک متن بنویس برای مصاحبه … اما الان یک چیزی یادم آمد. اشراقی با توجه به حرفهای من گفت که تو اگر با منافقین نیستی بگو که چه کسانی در زندان سر موضع هستند؟ من گفتم من مریضم -که واقعا هم بودم-، میگرن دارم، معدهام مریض است و …. من خیلی در جریان نیستم که در زندان چه میگذرد. اینجا اشراقی رو کرد به نیری و گفت که حاجآقا! این “سگمنافق” است …. در نهایت ولی نیری به من گفت که برو و متن مصاحبهات را بنویس.»
مسعود اشرف سمنانی در ادامه گفت که وقتی از اتاق خارج شده متوجه میشود حمید عباسی (حمید نوری) مشغول خواندن نام برخی زندانیان است که برای اعدام برده میشوند. او همچنین گفت که ناصریان (محمد مقیسه) خطاب به او گفته است که برو و یک متن مصاحبه خوب بنویس ….
مسعود اشرف سمنانی سپس به نوبت دوم حضورش در اتاق هیأت مرگ اشاره کرد و گفت که متنی دو سه خطی همراه داشته که در آن سازمان مجاهدین را محکوم کرده بوده:
«برگه را دادم و نیری خواند. پوزخندی زد که آقایان ببینید چی نوشته و آنچه را من نوشته بودم بلند خواند. بعد به من گفت که این به درد نمیخورد. من گفتم که خب شما بگویید چه بنویسم …. دیگر داشتم بلند میشدم تا بروم که نیری به ناصریان گفت حاجآقا یک برگه بدهید بنویسد.»
مسعود اشرف سمنانی گفت که وقتی بیرون آمده برای اینکه بتواند آن برگه را که شاید تا ۱۰ خط بوده بنویسد، چشمبندش را کمی بالا زده است و در این فاصله در راهروی مرگ خیلی چیزها را دیده است:
«عباسی (حمید نوری) را دیدم که گروهی از زندانیان را که به صف شده بودند، میبرد برای اعدام. من دو سه ساعتی آنجا بودم و رفت و آمد ناصریان (محمد مقیسه)، حمید عباسی (نوری) و دیگر پاسدارها را میدیدم. آنجا بودم تا بالاخره ناصریان آمد دنبالم و من را برد. اول فکر کردم که من را هم برای اعدام میبرد اما از راهپله رفتیم و من را برد به یک انفرادی. آنجا ناصریان من را کتک زد … مشت، لگد …. بعد هم گفت که حتما فردا باید بروی و مصاحبه کنی. برو و متن مصاحبهات را بنویس… من حدود یک ماه و نیم آنجا بودم و دیگر خبر از بیرون نداشتم تا آمدند و در را باز کردند. من آمدم بیرون و از در کناری هم زندانی دیگری آمد که بعد فهمیدم نامش اکبر است و چون صورتش شبیه گورباچف بود، صدایش میکردند اکبر گورباچف. او را که آوردند بیرون لشکری با کابل پشتش را سیاه کرد.»
مسعود اشرف سمنانی در ادامه گفت که یکی دو هفته بعد “ما” را منتقل کردند به سالن عمومی دو:
«من مدتی که در یکی از فرعیها بودم یکی از همبندیهایم، مجتبی اخگر را دیدم که او هم پشتش را به من نشان داد که از کابل سیاه شده بود ….»
-اشرف سمنانی در ادامه گفت:
«اما وقتی وارد سالن دو شدم شاید ۱۰۰، ۱۵۰ نفر از بچهها را آنجا دیدم. کسانی را که بعد از اعدام مجاهدین باقی مانده بودند شاید آنجا جمع کرده بودند. البته شاید در جاهای دیگر هم کسانی بودهاند.»
اشرف سمنانی شهادتش را اینطور ادامه داد:
«در زمان قبل از اعدامها وقتی ما در یکی از این فرعیها بودیم، یک روز صبح که زمان دقیقش یادم نیست، دیدم که یک نفر افتاده است روی زمین. خونین بود و انگار بیهوش. شاید حفاظ بیرونی یکی از انفرادیها در طبقه دوم یا سوم هم افتاده بود … بعد به بچهها گفتم که بیایید نگاه کنید، یکی اینجا افتاده …. من آن روز نمیدانستم که او کیست اما بعد فهمیدم که او ناصر منصوری بوده که خودش را از سلولش به پایین پرت کرده. بعد دیدم پاسدارها آمدهاند و به بدن او لگد میزنند. او را هم بعد اعدام کردند.»
اعدامها در جریان است
دادگاه حمید نوری پس از ۱۵ دقیقه تنفس از سر گرفته شد و مسعود اشرف سمنانی بیان شهادتش را به عنوان یکی از شاکیان و شاهدان از سر گرفت. او گفت که قبل از ۱۸ مرداد در یکی از فرعیها بوده و هر روز میآمدهاند چند نفر را میبردهاند تا اینکه تعداد ماندهها شاید به دو نفر رسیده؛ او و یک نفر دیگر. این دو نفر از ۳۰ نفر زندانی بوده است که در این فرعی بودهاند. مسعود اشرف سمنانی گفت که ناصریان دنبال او آمده و او را با خود برده است. در ادامه دادستان از اشرف سمنانی خواست که محل خود را روی نقشه زندان مشخص کند.
در خلال این امر اشرف سمنانی به خطایی در نقشه اشاره کرد و سعی داشت که با توجه به ذهنیت خود، نقشه را تصحیح و جهتها را روشن کند. او محل استقرار خود را دقیق کرد و گفت در محلی که نشان داده است دو سه ساعت مانده تا او را به اتاق هیأت مرگ ببرند. او گفت که در این مدت یک چشمبند معمولی به چشم داشته است. دادستان پرسید که از زیر این چشمبند چه میدیدید؟
مسعود اشرف سمنانی پاسخ داد:
«من چنانکه گفتم خبر داشتم که اعدام در جریان است برای همین هوشیار بودم و میخواستم ببینم که دور و برم چه میگذرد. ناصریان و آقای عباسی (نوری) و پاسدارها را میدیدم که در آمد و رفتند. فضا شلوغ بود و شمار زیادی زندانی اینجا، اینجا و اینجا [روی نقشه نشان میدهد] در راهرو نشسته بودند. اینکه ناصریان و عباسی (حمید نوری) و … چه میکردند را من وقتی خودم را بردند پیش هیأت مرگ فهمیدم. ناصریان من را برد اما آنجا چیزی نگفت. درباره هیأت هم من از قبل از طریق مرس فهمیده بودم که ملایشان نیری است و پورمحمدی هم هست. به همین خاطر هم میتوانستم حدس بزنم با چه کسانی روبهرو هستم.»
مسعود اشرف سمنانی در ادامه با نشان دادن نقشه و روشن کردن محل استقرار خود روی نقشه گفت که جایی نزدیک ورودی اتاق هیأت مرگ مستقر بوده و آنجا زندانیانی را دیده است که دست روی شانه هم گذاشتهاند و صف درست کردهاند و “آقای عباسی” (حمید نوری) که نام آنان را خوانده، آنها را برای اعدام برده است. او درباره اینکه چطور این جزییات را دیده تکرار میکند که چون خبر از اعدامها داشته، هوشیارتر برخورد میکرده، با حرکت سر و ابرو تلاش میکرده تا از زیر چشمبند ببیند و فضا را بهتر درک کند:
«من میدیدم که یک آدمی میآید با لباس شخصی و در یک لحظه نگاه کردن میتوانستم بخشی از چهرهاش را ببینم. … یک بار دیدم که دست این پاسدارها کیسههای کوچکی بود که در آنها ساعت، انگشتر، کاغذ تا شده و … بود و بر اساس آنچه در جریان بود نتیجه گرفتم که اینها باید برای کسانی باشد که اعدام شدهاند ….»
دادستان از مسعود اشرف سمنانی پرسید که پس این نتیجهگیری شماست؟ اشرف سمنانی گفت: «بله! این نتیجهگیری من است.» دادستان پرسید که چه باعث شده است نتیجه بگیرید این افراد اعدام شدهاند؟ اشرف سمنانی گفت قبلش به ما خبر داده بودند و بعد هم که این بچهها را میبردند، دیگر نبودند و ما هیچ خبری از آنان نداشتیم و هیچوقت هم خبری از ایشان نشد ….
مسعود اشرف سمنانی درباره رفت و آمدهای ناصریان (محمد مقیسه)، حمید عباسی (حمید نوری) و … و اینکه او درباره این رفت و آمدها چه فکر میکند، گفت:
«میرفتند و بچهها را میآوردند پیش هیأت. از اتاق میآوردندشان بیرون، به سلول برشان میگرداندند، میرفتند به سمت حسینیه و شاید بچههایی را از جاهای دیگر هم میآوردند. من درباره مقصد آنها و جایی که میرفتند نمیتوانم با اطمینان بگویم اما این اتفاقها در راهروی مرگ در جریان بود.»
مسعود اشرف سمنانی در ادامه بار دیگر به محل اتاق هیأت مرگ اشاره کرد و از وجود یک راهروی کوچک و یک راهروی بزرگ خبر داد. او محل استقرار خود را روی نقشه نشان داد و همچنین مجموعه توضیحاتش را با ارجاع به نقشه، دقیق کرد.
مسعود اشرف سمنانی در ادامه در پاسخ به سوال دادستان درباره برخوردهای پیشینش با حمید عباسی (حمید نوری) گفت:
«… در آغاز سال ۶۷ ناصریان و عباسی دو سه باری آمدند بند ما و گفتند که ما چه باید بکنیم و چه نباید بکنیم. گفتند که ورزش دستهجمعی نکنید، نماز جماعت نخوانید و …. اینها را البته ناصریان میگفت و من یادم نمیآید حمید عباسی (حمید نوری) چیزی گفته باشد. البته بچههایی را که برای تنبیهی میبردند، میگفتند که او برای تنبیه آنان عمل میکرده.»
در ادامه دادستان از مسعود اشرف سمنانی پرسید که اگر حمید عباسی (نوری) در بند آنان حرف نزده و او صدایش را نشنیده، از کجا میداند صدایی که در راهروی مرگ میشنیده، صدای او (حمید نوری) بوده؟
اشرف سمنانی در پاسخ گفت:
«من صدای ناصریان و لشکری را میشناختم و میدانستم که صدا صدای آنان نیست. بعد هم میدیدم که او [حمید نوری] دارد [اسمها را] میخواند.»
مسعود اشرف سمنانی در بخش دیگری از روایتش به موارد دیگری از برخوردش با حمید عباسی (حمید نوری) اشاره کرد. از جمله موردی که او از زندانیان مصاحبه میگرفته و آنان را مسخره میکرده است. اشرف سمنانی گفت جریان مصاحبه و اعترافگیری که او پنج شش بار در آن حضور داشته، در حسینیه زندان گوهردشت انجام میشده است؛ حمید عباسی (حمید نوری) یک طرف مینشسته و زندانی طرف دیگر و زندانیان دیگری روی زمین به تماشا:
«آنها میخواستند ما ببینیم که یک زندانی چطور مواضع گروهش را زیر سوال میبرد.»
مسعود اشرف سمنانی در پاسخ به سوال دادستان که آیا بعد از اعدامها هم خود او با حمید عباسی (نوری) برخورد داشته است یا نه، گفت که اتفاقا برخورد او هم با عباسی در زندان اوین برای همین مصاحبه بوده است:
«بعد از اعدامها من به زندان اوین منتقل شدم تا سال ۶۸. آن زمان شرط آزادی، انجام مصاحبه ویدئویی بود اما وقتی من آزاد شدم نمیدانم به چه دلیلی این مصاحبه انجام نشد. چند وقت بعد اما زنگ زدند که بیا برای انجام مصاحبه. وقتی من رفتم اوین، برای اولین بار بدون چشمبند وارد شدم. رفتم و ناصریان (محمد مقیسه) من را تحویل حمید عباسی (#حمید_نوری) داد و گفت که با من مصاحبه کند. اتفاقا مصاحبهها در اوین هم در حسینیه بود گویا و حمید عباسی من را برد به حسینیه و مصاحبه آنجا انجام شد. ۱۰-۱۵ دقیقه با من صحبت کرد و بعد هم گفتند که برو.»
رئیس دادگاه در اینجا پایان دادگاه را -زودتر از موعد معمول- اعلام کرد و جلسه ۲۰ سپتامبر به پایان رسید.
بنا بر برنامه جلسه بعدی دادگاه حمید نوری چهارشنبه ۲۲سپتامبر/۳۱ شهریور برگزار خواهد شد. در جلسه روز چهارشنبه مسعود اشرف سمنانی ارائه شهادتش را در پاسخ به سوالهای دادستان ادامه خواهد داد و سپس دیگر وکیلان مشاور(مدافع) سوالاتشان را از او خواهند پرسید. در نهایت وکیلان مدافع نوری از اشرف سمنانی سوال و جواب خواهند کرد.
فراخوان برای گردهمایی مقابل دادگاه حمید نوری در استکهلم
روز گذشته ۱۹ سپتامبر گروه «دادخواهان خاوران» با انتشار فراخوانی اعلام کرد همزمان با شرکت سه تن از اعضای خانوادههای جانباختگان در دادگاه نوری، صدیقه حاج محسن (خواهر حسین حاج محسن) و لاله بازرگان (خواهر بیژن بازرگان) در روزهای ۲۵ و ۲۶ مهر/۱۸ و ۱۹ اکتبر و هم چنین عصمت طالبی (خواهر عادل طالبی) در روز ۶ آبان /۲۸ اکتبر ، در روزهای ۱۸ و ۱۹ اکتبر مقابل دادگاه حمید نوری تجمع خواهند داشت.
در متن این فراخوان آمده است:
حمید نوری یکی از مجریان اصلی فاجعه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶٧ در چنگ عدالت گرفتار شده است. او نماینده حکومتی است که رئیس جمهورش ابراهیم رئیسی یکی از تصمیم گیرندگان اصلی و عضو هیئت مرگ بوده است.
محاکمه نوری در نفس خود پیام اجرای عدالت را دارد و طلیعه امید را در دلها زنده کرده است.
این گروه در ادامه از دیگر خانوادههای دادخواه، فعالان سیاسی، مدنی و حقوق بشری برای شرکت در این دو روز تجمع دعوت بهعمل آوردهاند.