عدم حضور وریا غفوری، بازیکن پیشین تیم ملی ایران و کاپیتان فعلی استقلال تهران در اردوهای اخیر تیم ملی با اعتراض هواداران و دوستداران فوتبال روبرو شده است. بسیاری حذف او را سیاسی می‌دانند. وریا غفوری در گفت‌و‌گویی اخیراً با روزنامه «فرهیختگان» درباره عدم دعوت از او در تیم ملی حذف خود را چنین توصیف کرد: «خود من اعتقادم بر این است که روی اسم من خط قرمز کشیده شده و خیلی وقت هم هست که این اتفاق افتاده است یعنی از خیلی وقت پیش روی اسم من خط قرمز کشیدند در غیر این صورت بحث نبودن من در فهرست جدید تیم‌ملی هیچ توجیه فنی ندارد. به‌ نظر من این مساله فوتبالی نیست و نمی‌تواند ریشه‌های فوتبالی داشته باشد.» حذف غفوری بار دیگر بحث سیاست سرکوب در فوتبال ایران را برجسته کرده. محمدحسین قدوسی در یادداشت زیر به این مسأله می‌پردازد.

مدتی است که وریا غفوری، کاپیتان تیم فوتبال استقلال، به تیم ملی دعوت نمی‌شود، اما این اولین بار است که با این صراحت نسبت آن واکنش نشان می‌دهد. انگشت اتهام متوجه سرمربی تیم ملی و فدارسیون فوتبال است. 

دو روز بیش، دراگان اسکوچیچ، سرمربی کروات تیم ملی نام ۲۲ نفر از بازیکنان شاغل در لیگ ایران را به اردوی تیم ملی دعوت کرد؛‌ فهرستی که مطابق انتظار شامل نام وریا غفوری نبود و البته ورای این موضوع، تعجب همه را برانگیخته است: چگونه و چرا این نفرات به تیم ملی دعوت شده‌اند؟

همه فوتبالیست‌ها دوست دارند در تیم ملی کشورشان بازی کنند و بسیاری از ستاره‌ها به دلایل فنی یا سلیقه مربی از تیم ملی کشورشان جا مانده‌اند: امه ژاکه سرمربی تیم ملی فرانسه اریک کانتونتا را در اوج فوتبالش به تیم ملی فرانخواند. در ایران اما روی نام ستاره‌ها به بهانه‌های دیگری هم می‌توان خط کشید: به بهانه‌های اخلاقی و اسلامی، به دلایل سیاسی، و البته با انگیزه‌های اقتصادی. 

در دهه شصت و اوایل هفتاد، حتی زدن ریش با تیغ می‌توانست فوتبالیست‌ها را از ریل موفقیت خارج کند: در آن سالها، فوتبالیست‌هایی مثل رضا نعلچگر، کورش تشت‌زر و حتی رضا احدی به خاطر صورت بدون موی‌شان نتوانستند همان جایگاهی را کسب کنند که مثلاً محمد مایلی کهن به دست آورد. 

 در فضای آشفته پس از انقلاب و در آستانه‌ بازی‌های آسیایی ۱۹۸۲ دهلی، اولین اقدام جدی حکومت اسلامی برای بازسازی ایدئولوژیک فوتبال «طرح عدم دعوت از بازیکن بالای ۲۷سال به تیم ملی» بود. مصطفی داوودی، رئیس سازمان تربیت بدنی دولت رجایی این طرح را با هدف پوست‌اندازی فرهنگی تیم ملی فوتبال در دستور کار قرار داد: یک «انقلاب فرهنگی» فوتبالی که نتیجه‌ آن حذف چهره‌هایی مثل ناصر حجازی و شکست مفتضحانه در اولین حضور بین‌المللی تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران بود.

احتمالاً برجسته‌ترین قربانی اخلاقی-اسلامی فوتبال در ایران، مجاهد خضیراوی ستاره‌ نوظهور خوزستانی است که به جرم شرکت در یک پارتی شبانه در سال ۱۳۷۹ به مدت پنج سال و در عمل برای همیشه محروم شد؛‌ بازیکنی که وقتی کمتر از ۲۰ سال داشت، توانست جای مهدی مهدوی‌کیا را در تیم ملی بگیرد.

تا همین اواخر، «خالکوبی» یا «برداشتن زیر ابرو» می‌توانست کارنامه‌های حرفه‌ای فوتبالیست‌ها را به‌شدت تحت‌تاثیر قرار دهد.  

وریا، ستاره کرد فوتبال ایران، در چند سال گذشته، یک‌تنه مرزها و استانداردهای مداخله سلبیریتی‌ها‌ در موضوعات اجتماعی و سیاسی را جابه‌جا کرده است.

همین الان گفته می‌شود رامین رضائیان به دلیل انتشار برخی از عکس‌های خصوصی در فضای مجازی در فهرست سیاه تیم ملی قرار گرفته است.

حذف از فضای فوتبال، البته می‌تواند دلایل سیاسی و ایدئولوژیک روشن‌تری نیز داشته است. اگر از چهره استثنائی تاریخ فوتبال ایران، پرویز قلیچ‌خانی درگذریم که به دلایل سیاسی مجبور به ترک ایران و تبعید شد، در همین سالهای اخیر این زمزمه وجود داشته که وریا غفوری به دلایل سیاسی از پوشیدن پیراهن تیم ملی محروم شده است.

ماجرای کوروش تشت‌زر:

کوروش تشت‌زر که اکنون ساکن کانادا است، سال ۱۳۹۸ در گفت‌وگویی با «کافه خبر» از نقش نیروهای امنیتی در جدایی‌اش از استقلال در سال ۱۳۷۵ پرده برداشت:
«یک روز در هتل لاله بودیم که آقای اولیایی به من گفت به طبقه پنجم برو که یک عده با تو کار دارند. من هم طبقه پنجم رفتم و از طرف افرادی به من اعلام شد که اگر می‌خواهی به فوتبال بازی کنی، باید از استقلال جدا شوی و به تیم دیگری بروی. من تا امروز هم نفهمیدم که این افراد چه کسانی بودند.»

وریا، ستاره کرد فوتبال ایران، در چند سال گذشته، یک‌تنه مرزها و استانداردهای مداخله سلبیریتی‌ها‌ در موضوعات اجتماعی و سیاسی را جابه‌جا کرده، و بارها به مناسبت‌های مختلف (در ماجرای دستگیری فعالان محیط‌زیست، در موضوع تیراندازی به کولبران، آتش‌سوزی مدرسه دخترانه در زاهدان، اعتراضات آبان ۹۸، در جریان اعدام نوید افکاری، سرنگونی هواپیمای اوکراینی و …) با پیام‌های انتقادی‌اش در رسانه‌های اجتماعی در کنار مردم ایستاده است.

وقتی اعضای تیم فوتبال استقلال، در واکنش به خودسوزی سحر خدایاری، در آغاز یک بازی رسمی با تی‌شرت مشکی وارد زمین شدند که روی آن عبارت «دختر آبی» به زبان‌های فارسی و انگلیسی درج شده بودند خبرگزاری فارس و دیگر رسانه‌های حکومتی به غفوری تاختند که او این «تی‌شرت‌ها را … بین بازیکنان پخش کرده و به رغم مخالفت جواد زرینچه، سرپرست تیم، از بازیکنان خواسته با این تی‌شرت‌ها وارد زمین شوند و عکس یادگاری بگیرند.»

 وریا غفوری تنها فوتبالیستی است که در سه دهه اخیر رو به دوربین صدا و سیما گفته است: «اون تلویزیونه؟ تلویزیون رو خاموش کن. من با تلویزیون حرف نمی‌زنم.»

و البته به دلایل همین موضع‌گیری‌های انتقادی به کمیته اخلاق فدارسیون فوتبال و دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شده، مورد بازخواست حراست وزارت ورزش قرار گرفته، و حتی گفته می‌شود حساب توییتری او پس از واکنش به اعدام نوید افکاری، تحت فشار  سازمان اطلاعات سپاه بسته شده است.

علاوه بر انگیزه‌های اخلاقی و سیاسی، سایه عنصر «غیر فوتبالی» دیگری نیز بر فوتبال گسترده است و به نظر صحبت‌های اخیر وریا غفوری متوجه همین عامل سوم است: دلالی. 

فهرست اخیر تیم ملی که همزمان با فصل نقل و انتقالات اعلام شده، این شائبه را برانگیخته که افرادی دیگری غیر از سرمربی تیم ملی در انتخاب بازیکنان دخالت داشته‌اند، مشخصاً کارگزارها، کارچاق‌کن‌ها و واسطه‌هایی که در اقتصاد غیرشفاف فوتبال در ایران فعال‌اند. 

بسیاری همچون وریا غفوری، دراگان اسکوچیچ را -مثلاً در مقایسه با کارلوس کیروش، سرمربی سابق تیم ملی -کوچک‌ و در قواره مربی‌گری تیم ملی نمی‌دانند؛ واقعیتی که احتمالاً نرخ تاثیرپذیری او از عناصر «غیرفوتبالی» را افزایش می‌دهد.

چندی قبل حامد کاویانپور، بازیکن سابق تیم ملی، افشا کرد در زمانی که برانکو ایوانکویچ سرمربی تیم ملی بوده، گروهی با او تماس گرفته و وعده داده بودند که در ازای پرداخت ۴۰ میلیون تومان می‌تواند لباس تیم ملی را بر تن کند و مسافر جام جهانی ۲۰۰۶ باشد. در مورد این ادعا  (و اداعای مشابه) پیگیری و شفاف‌سازی لازم البته صورت نگرفت تا ابهام همچنان باقی بماند. 

https://www.radiozamaneh.com/353727/

ورود دلال‌ها و به طورکلی سرمایه به فوتبال ایران، از اوایل دهه هفتاد و کم و بیش همزمان با ورود سردارهای سپاه به آن صورت پذیرفت. هر دو فرایند (و در ادامه شکل‌گیری کمیته‌های اخلاق و صیانت) بخشی از روند خاص حرفه‌ای شدن فوتبال در ایران و حرکت آن به سوی خصوصی و در واقع خصولتی شدن بوده‌اند.

تا اطلاع ثانوی مسیر حرفه‌ای شدن فوتبال در ایران از دریچه یک مثلت «غیرفوتبالی» می‌گذرد. این مثلت را این طور باید ترسیم کرد: یک راس، کمیته اخلاق و صیانت و مانند آن، یک رأس حراست وزارت ورزش و مدیرهای سپاهی و امنیتی و  رأس سوم، کارگزارها و اسپانسرها. … و همین‌ کشیش‌ها، بازجوها و دلال‌ها با همکاری یکدیگر، فرایند خصوصی‌شدن باشگاه‌های فوتبال ایران را مامایی خواهند کرد.