به گزارش پایگاه خبری “ههنگاو” در شامگاه جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، گروهی از بنیادگرایان مذهبی متعلق به جریان سلفی در شهر سقز با چاقو به تعدادی از شهروندان حمله کردهاند. بهانه این حمله که در جاده ملقرنی انجام شده، نوشیدن مشروبات الکلی توسط چند جوان سقزی بوده است. درگیری در حدی بوده که حال چندتن از این جوانان وخیم گزارش شد و تعدادی از خودِ سلفیهای حملهکننده هم در جریانِ درگیری زخمی شدهاند.
پیش از این، آن طرفتر در شهرِ مریوان هم اتفاق مشابهی روی داد. در ساعات پایانی ۱۱ اردیبهشت هم هشت نفر از سلفیهای مریوان با سر دادن شعارهای «الله اکبر» با شمشیر و قمه به مردم محله دارسیران حمله کردند. بهانه آنها هم این بود که چند جوان در این محله «کفرگویی» کردهاند. این اتفاق بازتاب بیشتری داشت. پس از ین که جهادیها با مردمِ محله دارسیران درگیر شدند و بازگشتند، فریاد زدند که «ما دوباره باز میگردیم». فردای آن روز سَلَفیها تبلیغات گستردهای به راه انداختند که مردم دارسیران را از بین خواهند برد. همفکران و همپیمانانشان در شهرهای جوانرود، سقز و سنندج از اقدام آنها حمایت کردند و تهدید کردند که در صورتی که دوباره درگیری روی دهد به کمک آنها خواهند آمد.
در طرفِ دیگر ماجرا، جریانهای سیاسی و اجتماعیِ سکولار در داخل و خارج از کردستان به حمایت از مردم دارسیران پرداختند و اقدامِ سَلَفیها را محکوم کردند. خودِ مردمِ دارسیران که از محلههای قدیمی مریوان است و هویت محلهای خاصِ خود را دارد، روزِ بعد خود را آماده مقابله با اسلامگرایان کردند. زنان و مردان و پیر و جوان در این محله در فلکه «دارایی» محله جمع شدند و برای دفاع از محله و هویتشان اعلام آمادگی کردند. چند روز پس از ماجرا چندتن از قمهکِشهای سَلَفی از جانب نیروی انتظامی دستگیر شدندو فعلاً سرنوشت قضایی آنها نامعلوم است.
چنین اقداماتی البته تازگی هم ندارد. اما تنها در سالهای اخیر است که این گروهها قدرتی کسب کردهاند که به خود اجازه میدهند در روز روشن به مردم حمله کنند.
نمونهای از اقدامات اسلامگرایان در دهه گذشته در شهر مریوان، توقیفِ فصلنامه تحلیلی ـ انتقادی «زریبار» بود که توسط روشنفکران و نویسندههای سراسر کردستان ادره میشد. این فصلنامه که در حال تبدیل شدن به یک سنتِ پژوهشی درباره مسائل کردستان بود و به دو زبان فارسی و کردی منتشر میشد، تنها به دلیل انتشارِ مطلبی درباره ناسیونالیسمِ عرب و رابطه آن با اسلام، با فشارِ گروههای اسلامی و امام جمعه شهر و تأیید حکومت برای همیشه توقیف شد.
گسترش نفوذِ اسلامگرایی در کردستان
دو واقعه اخیر در مریوان و سقز در یک فاصله زمانی نزدیک، یک زنگِ خطر جدی بود. سالها است که اسلامگرایان در قالبِ گروهها و نامهای مختلف مشغولِ تبلیغِ افکارِ تکفیری و جهادی و عضوگیری در کردستان هستند. شهرهای مریوان، سنندج، سقز و جوانرود از جمله مراکزِ اصلی فعالیتهای آنها است. اعضای این گروهها اکنون آزادانه جلسه تشکیل میدهند، ریشهای بلند میگذراند و با چهرههای خاصِ خودشان در شهر ظاهر میشوند.
مکتب قرآنیها، سَلَفیها، کاک احمدیها، جماعت دعوت و اصلاح، اخوانالمسلمین و وهابیها از جمله اصلیترین گروههایی هستند که هر کدام با سبکِ کارِ خاص خود و به روشهای مختلف مشغولِ کار هستند. اما در نهایت منطقِ همه آنها یک چیز است. منطقِ تکفیر و تخریب و کشتار.
روشِ کارشان هم تا حدودی مشابه است. سردستههای این جریانها در میان ضعیفترین و بیچیزترین و کمسوادترین مردمِ کردستان میگردند تا عضو پیدا کنند. یعنی در میان آنهایی که هیچ پشتیبانی ندارند و احساس میکنند کاملاً فراموش شدهاند. اسلامگرایان به خوبی میدانند که چنین انسانهایی استعداد زیادی برای جذب شدن در گروهشان دارند. در وضعیت بیپناهی برای مجموعهای انسان، کافی است یک جریانِ سیاسی این فرصت را داشته باشد که به صورت میدانی به میانِ آنها برود و بگوید: «من پشتیبانِ شما خواهم بود، به ما بپیوندید». در چنین وضعیتی انسانهایی که از تبعیض و فقر و بیپناهی به ستوه آمدهاند خشمشان را به کار میگیرند و به آنها میپیوندند، چرا که این گروهها از این مردم چیزی جز خشمشان نمیخواهند. تنها چیزی که برای آنها کارایی دارد همین خشمهای متراکم شده است تا در اقدامات تخریبیشان و در سر بریدنها و ایجاد رُعب و وحشت از آن استفاده کنند.
مطابق آمارهای سایت حقوق بشری ههنگاو تنها در طی چند ماه سال گذشته، ۱۴۱ جوان اهل سقز به گروههای تکفیری در افغانستان، عراق، سوریه و پاکستان درآمدهاند. ملاحسین صالحآباد، ملا هادی هرمیدول و ملا محمد علوی مشهور به «ملا یهک شهوه» از جمله اصلیترین اشخاصی هستند که در سقز مردم و جوانان را به پیوستن به گروههای تکفیری تشویق میکنند. در مریوان و سنندج و جوانرود هم وضعیت مشابهی وجود دارد. تعداد زیادی از اسلامگرایان در این شهرها در چند سال گذشته به داعش پیوستند و به جنگ با نیروهای پیشمرگه در اقلیم و نیروهای خلقی در روژآوا پرداختند.
شبکه اقتصادی اسلامگرایانِ کردستان
اغلبِ این گروهها به ویژه گروه موسوم به «کاک احمدیها» و «مکتب قرآن» شبکهای اقتصادی دارند و در تمام شهرهای کردنشین به هم متصل هستند. اعضای اصلی و کادری این گروهها داراییهای فراوانی دارند و در بازارهای اصلی شهرها پاساژ و مراکزِ خرید دایر کردهاند.
یکی از مشوقهای اصلیای هم که اسلامگرایان افراطی برای عضو شدن در نظر گرفتهاند، حمایتهایی مالیای است که از اعضای تازهوارد میکنند. همین عامل میتواند علتِ واقعیِ گرایش برخی از جوانانِ تحصیلکرده را هم به آنها توضیح دهد. پسرانِ جوانی که تحصیلاتِشان را تمام کردهاند، شغلی برای خود نمییابند و نمیتوانندازدواج کنند. گروههای اسلامگرا با مراجعه به چنین افرادی به آنها قول میدهند در صورتی که به عضویتشان در آیند و در جلسات آنها شرکت کنند، هم کمکهزینه ازدواجشان را تأمین خواهند کرد و هم به آنها شغلی خواهند داد. واقعاً هم چنین کاری را انجام میدهند. اگرچه اغلب شغلهای رده پایینشان مثل فروشندگی را به این جوانان میسپارند و از جدی بیشتر به آنها اجازه نمیدهند که از لحاظ مالی رشد کنند. امابه هر حال همین تطمیع کوچک هم برای جذب کافی است. آنها توانستهاند اشتراکشان در ایدههای تکفیری را به اشتراک در منافع اقتصادی پیوند دهند.
کاملاً مشخص است که این گروهها علاوه بر فعالیتهای تولیدی و تجاریشان در داخل، پشتیبانهایی خارجی هم دارند. از اخوانالمسلمین مصر گرفته تا وهابیهای سعودی و داعش از جمله جریانهایی هستند که گفته میشود هرکدام از گروههای اسلامی خاصِ مورد تأیید خودشان حمایت میکنند. چنین سازماندهی گستردهای دست زدن به چنین اقدامات گستاخانهای نمیتواند بدون پشتیبانی باشد.
دستهای آلوده جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی در طولِ عمرش در برابر گروههای اسلامی تکفیری رفتاری سهلگیرانه داشته، برخلافِ واکنش سرکوبگرانه شدیدش در قبالِ هر حرکتی در کردستان. از زمانی که رژیم در دهه شصت با گروه احمد مفتیزاده برای سرکوبِ مطالباتِ مردم کرد و جریانهای چپ همدست شد تا به امروز این داستان ادامه دارد. خودِ گروههای سنی افراطی هم با وجودِ تبلیغاتی که علیه مذهبِ تشیع انجام میدهند، در شرایط خاص تمایل بسیار زیادی دارند که به حاکمیت شیعه جمهوری اسلامی نزدیک شوند و منافع مشترکشان را پی بگیرند.
حتی گروههای اسلامی اقلیم کردستان عراق هم سعی کردهاند روابط خوبی با جمهوری اسلامی بنا کنند. نمایندههای آنها برای چنین هدفی بارها به تهران سفر کردهاند. حاکمیت هم به منظورِ پرورش نیروهای ارتجاعی در کردستان و مقابله با مخالفانِ سکولار و چپ و حتی راستِ کُرد، چنین گروههایی را گزینه مناسبی میداند. هرچند مواظب است که بعدها برای خودِ او موی دماغ نشوند و سهمخواهی نکنند.
جمهوری اسلامی به دو شکل در رشد و گسترش این گروهها دست داشته است: هم به شکل مستقیم و به صورت همدستی تشکیلاتی و اجازه دادن به فعالیتهای تبلیغی آنها، و هم از لحاظ ایجاد زمینه گسترش چنین افکاری که شکل غیرمستقیمِ حمایت است. منظور از زمینه شرایطی سیاسی، اقتصادی و معیشتی است که جمعیت بسیاری را تشنه قدرت، انتقامجویی و خشونت کرده است. هیچ ظرفی هم آمادهتر از تشکیلات جهادی برای ترویج خشونت و تخریب وجود ندارد.
حکومت در تلاش برای خشکاندن ریشه جریانهای مترقی در کردستان به شدت فضا را برای تاخت و تازِ اسلامگرایان آماده کرده است. قطعاً در غیاب آموزشِ دموکراتیک و جامعهپذیر شدنِ انسانی، این افکارِ تخریبگرِ جهادی و تکفیری است که جای آن را میگیرد.
به نظر می رسد نویسنده شناخت بسیار پایینی از جریانات اسلامگرایی دارد و بدور از انصاف و حقیقت، اسلامگرایان معتدل و معتقد به دمکراسی و حقوق بشر را با اسلام گرایان سلفی یکی دانسته است!
نیهاد / 22 May 2021