۱۴ ماه از همهگیری کرونا در ایران میگذرد. حکومت نه تنها اقدامی موثر برای کنترل چرخه انتقال و حفاظت از جان شهروندان انجام نداده که از وضعیت به وجود آمده به مثابه یک «فرصت» برای خصوصیسازی و کالاییسازی بیشتر درمان بهره گرفته است. هزینه بهداشت و درمان در مقایسه با یکسال قبل ۴۰ درصد بیشتر شده، دارو و درمان به یک «کالای لوکس» دور از دسترس کارگران، اقشار کمدرآمد و به حاشیهراندهشدگان بدل شده است. در چنین وضعیتی عالیترین مقام جمهوری اسلامی خرید واکسن از شرکتهای انگلیسی و آمریکایی را «ممنوع» دانسته تا «میدان» برای سودجویی شرکتهای دارویی وصل به نهادهای حکومتی فراختر شود و هر یک از آنان با وعده «ساخت» یا «واردات» واکسن هم از منابع عمومی سهم بیشتری بگیرند و هم از تجارت دارو. در نهایت هم وزارت بهداشت و درمان شرکتهای خصوصی را برای واردات واکسن فراخواند تا بیش از پیش عیان شود؛ در این میان آنچه که برای جمهوری اسلامی «ارزش ندارد» جان مردمانی است محروممانده از حقوق اولیه.
در این شرایط کارزار عمومی «حق بر سلامت عمومی» با خواسته «توزیع شفاف، عادلانه و رایگان واکسن کرونا و پیگیری حق بهداشت و سلامت همگانی» از سوی گروهی از فعالان در ایران شکل گرفته است تا در میان وعدههای متناقض حکومت واکسیناسیون عمومی و رایگان همگان را به یک «مطالبه عمومی» تبدیل کند.پیش از این نیز گروهی از فعالان کارگری و دانشجویی و تشکلهای صنفی در بیانیههای واکسیناسیون رایگان عمومی را خواستار شده بودند.
زمانه از دیدگاههای دیگر در باره «اولویتهای جنبش کارگری در ایران»، «حق بر سلامت عمومی» و واکسیناسیون عمومی و رایگان استقبال میکند و میکوشد در گفتوگو با فعالان کارگری و مدنی و کارشناسان این مسئله را به بحث عمومی بگذارد.
حسین اکبری، فعال کارگری در ایران در آستانه روز جهانی کارگر به زمانه میگوید: مطالبهی واکسیناسیون رایگان و فوری باید اولویت فعلی جنبش کارگری در ایران باشد، چرا که «کرونا یار دوازدهم دولت شد برای پیشبرد خصوصیسازی و همه برنامههای نئولیبرالی آن. به باور او کرونا و ماندگاری آن و تاثیراتش در زندگی عموم مردم بسیار مصیبتبارتر از آن است که به کارگران فرصت پرداختن به مطالبات دیگر را بدهد. گفتوگو با او را در ادامه بخوانید.
■ زمانه: امسال در حالی به استقبال روز جهانی کارگر میرویم که بیش از یک سال است از سایهگستری پاندمی کرونا بر جهان میگذرد. در این میان کارگران به سبب موقعیت فرودستانهای که پیش از این هم به سبب منطق سرمایهداری حاکم بر حیات اجتماعیشان داشتند، آسیب بیشتری را به سبب «واقع شدن در موقعیتِ خطر ابتلا به سبب حضور در محیط کار»، «عدم تعبیهی سازوکارهای بهداشتی در محیط کار به منظور هرچه بیشتر کاستن از احتمال ابتلا به ویروس»، «عدم محاسبهی مُزد روزهایی که به سبب مثبت بودن ویروس یا شک و شُبهه در خصوص احتمالِ ابتلا ناگزیر از ماندن در خانه یا بیمارستان بوده و هستند و یا اخراج به این سبب»، «هزینههای بالای درمان و عدم پوشش مناسب بیمهها» و در نهایت «مرگ بر اثر ابتلا به ویروس و بحران مضاعف معیشت برای بازماندگان» متحمل شدند. با وجود پُررنگی این موارد در جریان زندگی کارگران در شرایط همهگیری کرونا، اما عمدهی مطالبات خود کارگران و یا فعالان کارگری فراتر از مباحثِ دیرینی چون «معوقات مُزدی»، «استثمارِ سرمایهداری» و «ضرورت تشکلیابی کارگران» فراتر نرفت. در صورت موافقت با این برداشت، علت آن را چه میدانید؟
حسین اکبری: قطعا با این برداشت موافقم. در تمام طول سال گذشته نیز هر زمان فرصتی دست داده است در گفتگو ها و نوشته ها اهمیت درک شرایط را نیز یادآور شدهام اما این ماجرا دو وجه دارد یکی واقعا نیازهای مادی کارگران است آنچنان که شما هم اشاراتی به آن در این پرسش داشتید و بدیهی است که غم نان آرامش را از خانوارهای کارگری و سایر زحمتکشان گرفته است. سرمایهداری ایران بسیار آزمند است و افسار گسیخته مزد کارگر را طی ماهها در حسابش می خواباند و از بهرهی آن استفاده و بعد از چند ماه پرداخت میکند. به این ترتیب این بیماری آزمندی سرمایه داران خودش اپیدمیک شده و تقریبا کمتر کارفرمایی به ظاهر هم قانون را در مورد پرداخت به موقع مزد کارانجام شده رعایت میکند. دولت هم به این اپیدمی دچار است. به راحتی در وقت انتخابات مردم را به مواردی حواله میدهد و رای مردم را میگیرد تا با آن کاسبی کند. همچنان که با سرمایه کارگران در صندوق تامین اجتماعی و شستا (شرکت های سرمایه گذاری تامین اجتماعی) چنین میکند. بدهی خود را به این صندوق نمیپردازد که هیچ؛ فرمان میدهد شرکتهای تامین اجتماعی را به بورس ببرند و از این بابت نیز دستش را در جیب کارگران میکند . خب این کارگر زندگی میخواهد، بدیهی است که بخشی از مبارزاتش اکونومیستی است . اما طرف دیگر ماجرا هم ناشی از همین علت است ولی ریشه در ناتوانی در درک ارتباط بین شرایط زیست در موقعیتهای مختلف و تاثیرات آن بر زندگی جاری است. خب این موضوع کمی نیاز به توضیح دارد و در اینجا عوامل ذهنی تاثیرات به سزایی دارد .
این قسمت را با توجه به تجارب ریسته خود کارگران و زحمتکشان و به معنای عمومیاش زندگی مردمان ایران در طی تاریخ معینی توضیح میدهم. ببینید در ایران طی پنجاه سال اخیر سه رویداد مهم اتفاق افتاده؛ دوتای آن انقلاب و جنگ رخدادهایی است ملی و منطقهای. هرچند در تحلیل نهایی به نوعی جهانی است اما مستقیما در حافظه تاریخی، انقلاب به جابهجایی قدرت سیاسی از طریق قهر و جنگ هم در مقابله با تجاوز یک کشور خارجی ثبت میشود. اما سومی یک پاندمی است به نام ویروس کرونا که عالمگیر است و متاسفانه با توجه به جمیع مشکلاتی که در ایران وجود دارد این همهگیری اثرات بسیار بدتری در کشور ما به جای خواهد گذاشت. خب این چه ارتباطی با پرسش شما دارد؟ ارتباطش اینجاست که در این موارد آنچه از این رخدادها بهبار آمده است جهت زندگی مردم را از مسیر عادی و یک زندگی نرمال به شرایط بحرانی تغییر داده است و قطار زندگی مردم به ریل دیگری افتاده. اما آنهایی که داخل این قطار هستند با توجه به هیاهویی که برای آنها ایجاد شده است این تغییر آگاهانهی جهت و ریلی که قطار روی ان افتاده است را درک نمیکنند. معنایش این است که طوری استادانه این ریل عوض میشود که سرنشینان قطار در هیاهوی داخل از درک شرایط پیرامون خود باز میمانند.
برای درک این موقعیت نیاز به همان عوامل ذهنی است که این مسیر را بفهمد و به سرنشینان قطار هشدار دهد که ببینید به کجا می روید، و متاسفانه این عامل ذهنی دچار مشکل است. از نگاه من این عامل همان روشنفکران این طبقه هستند که بنا به دلایلی خود نیز نیاز به تلنگری دارد تا به خود آید و از ماجرا با خبر شود. چرا آگاهان کارگری ما درک نمیکنند که کرونا و ماندگاری آن و تاثیراتش در زندگی عموم مردم بسیار مصیبتبارتر از آن است که به کارگران فرصت پرداختن به مطالبات دیگر را بدهد.
چرا باید امروز برای گرفتن خواستههای اقتصادی پیش از هر چیزباید سلامت را به جامعه بازگرداند و تا در شرایطی عادیتر و حداقل ایمنتر و بهداشتی بشود به مبارزه برای دیگر مطالبات پرداخت؟ این مشکلی است که درک نشده است. حتی احزاب سیاسی چپ هم اهمیت موضوع را درک نکردهاند، وگرنه موضوع مبارزه با کرونا در شرایط کنونی باید در صدر مطالبات مردم طی این پانزده ماه قرار میگرفت .
متاسفانه این مهم هنوز درک نشده است، همانطور که اثرات جنگ در انحراف مسیر انقلاب و پایمال شدن حقوق مردم درک نشد. خب میخواهم بگویم این مردم گرفتار، کارگران و زحمتکشان را نیروهای آگاه باید متوجه مسیر کنند. اگر در زمانی سازمان کارگری دنبال افزایش دستمزد میرود و یا یا فرمان تحصن و اعتصاب برای یک خواست صنفی را میدهد الان باید نیروی کارگران را در سویی که بشود ماندگاری کرونا را ازبین برد، هدایت کند. تشکل کارگری باید به ایمنی کارگر در محیط کار توجه کند، به انجام پروتکلها توسط کارفرمایان، به واداشتن دولت به تهیه واکسن و در صورت کارشکنی، اهمالکاری و بی توحهی از هرگونه ابزار تهدید کننده مثل اعتراض خیابانی و اعتصاب سود جوید. این نه تنها در ایران که به نظر من در کل جهان باید چنین شود. من در مقاله اخیرم عنوان کردم چرا در روز کارگر شعار واکسیناسیون فوری ، رایگان و همگانی شعار مهم و اصلی طبقه ی کارگر است. دقیقا به این خاطر است که این پاندمی ضمن آنکه دارد جان کارگران و زحمتکشان را میگیرد، امکانی شده است برای بازسازی سیستم سرکوب و بازتولید استبداد از سویی و شرایطی برای غارت بیحد و حساب مردم از طرف دیگر توسط همه آنانی که بیش از چهاردهه به کارفریب مردم و سلب همهگونه مالکیتی از آنان دست زدهاند، منابع وهست و نیست مردم را در اختیار گرفتهاند و با آن دارند علیه خود کارگران و زحمتکشان کار میکنند.
یک مثال روشن آن موضوع اعتراضات به حق کارگران هفتتپه به مجموعهای از مسایلی که اگر بخواهیم مشکلات جامعه ایران را در برابر سرمایهداری رصد کنیم انگار همه چیزهایش جمع شده است در شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه؛ یک مدل کوچک شدهی ایران؛ از عدم امنیت شغلی و اجتماعی کارگران وامنیتی کردن فضا و ساخت و تولیدِ شوهای تلویزیونی اعتراف گیری تا عدم پرداخت دستمزدها تا چندین ماه و عدم ایمنی شغلی و مسایل صنفی دیگر و خصوصیسازی و واگذاری خلاف قانون اساسی منابع عمومی موجود به بخش خصوصی و موضوع بخشش و رانت دولتی به این سرمایهداران واختلاس ثابت شدهی کارفرمایان این بخش، و از آنطرف فشارِ اقتصادی به کل شهر شوش که زندگی و گذران آنها با مرکزیت بنگاه اقتصادی نیشکر هفتتپه جریان دارد. [شبیه] اینها را در ابعاد کشوری داریم. خب حالا کرونا با این مبارزات پی درپی و مستمر در هفتتپه چه کرده است؟ من متاسفم که باید بگویم در خود هفتتپه فعالینی کارگری هستند که در برابر این موضوع کمکاری می کنند. نمونه؛ نوع اجرای پروتکل بهداشتی را در آنجا که به صورت فیلمی منتشر شده بود خیلیها دیدهاند با دستگاههای سمپاش کارگر نیبر را اسپری میکنند. باور کنید کالا را هم اینطور ضدعفونی نمیکنند که کارگر را [ضد عفونی کردند]. معلوم نیست آن مواد که اسپری میشود چیست و ترکیب آن چگونه است؟ خب اینکار ساده را که نظارت کمیته ایمنی و بهداشت یک تشکل کارگری میتواند انجام دهد از آنها دریغ میکنند. تازه این جا خواستهاند بگویند ما پروتکل را در شروع کار رعایت کردهایم خب مضحکتر از آن چه چیزی است ؟
آگاهان و فعالان اجتماعی ما اهمیت مبارزه برای سلامت را متاسفانه درک نمیکنند. در بهترین حالت مثلا برای دعوت به اعتراض علیه حداقل دستمزد آگهیای را که منتشر میکنند، تصویر ماسک را روی آن نقاشی میکنند و یعنی اینکه با رعایت پروتکل بیایید به موضوعی جز سلامت جان اعتراض کنیم. باید پرسید آیا نمیشود در کنار مطالبه برای مزد، علیه کالایی شدن واکسن و بازی سیاسی با کرونا اعتراض کرد؟ درست است که هر سحن جایی و هر نکته مکانی دارد اما میشود این سخن را پرورده کرد و با نکتهسنجی جایگاه بهتری برای آن پیدا کرد. فرض کنید گفته شود: “در این شرایط کرونایی که ازما واکسن را دریغ کردهاید آمده این بگوییم حداقل دستمزد ظالمانه تصویب شده است “.
از نظرمن مسوول بخشی از این بی توجهی روشنفکری کارگری است. برخی از روشنفکران ما درزندگی واقعی سیاست را درک نمیکنند، بیشتر غرق در مسایل غیرانضمامی و تئوریهای محض هستند، سیاستورزی نسبت به امر واقع را نمیشناسند. این خیلی مهم است که ما چقدر برای جان کارگران، فرودستان و مردم اهمیت قائلیم و چقدر به آن می پردازیم. برایتان آشکار خواهد شد که واقعا بیانیهها و اطلاعیهها برای روز کارگر تا چه اندازه بازگو کنندهی این مشکل بسیار بزرگ و انسانکُش است.
درد دیگر ما اینکه خیلی از آنها که توسط رسانه برای کارگران حرف میزنند علیرغم اینکه دوست دارند کاری بکنند ولی چون دور از زندگی داخل ایران هستند دیگر متر و معیارها از دستشان در رفته است. مثلا خیال میکنند همه جا سوئد و نروژ است. باور کنید این عین واقعیت است؛ گاهی چیزهایی را میخوانم که این موضوع را آشکارا بطور خندهداری نشان میدهد. خب یکی از اینها را برایتان مثال میآورم؛ یکی از کسانی که همواره اخبار کارگری را در خارج منتشر میکند و علی القاعده باید نسبت به دیگران عینیتر برخورد کند، در گزارشی در باره بازنشستگان چنین مینویسد: «دیگر اینکه شکل اعتراض نیز تغییر پیدا کرده است. شکل اعتراض تا قبل ازسال جدید تجمع درمکان های ثابت بود. الان درمواردی بهشکل راهپیمایی اعلام نشده همراه است. در تهران ازجلوی مجلس میروند تا مقابل سازمان برنامه یا ازجلوی وزارت کاردرخیابان آزادی میروند تا مقابل سازمان تامین اجتماعی حرکت میکنند. عین همین حرکت در شوش هم دیده شده است» . نویسنده این مطلب حتی نمیداند فاصله ساختمان مجلس و ساختمان سازمان برنامه و بودجه چقدر کوتاه است. بین وزارت کار و سازمان تامین اجتماعی اصلا فاصلهای وجود ندارند. دو ساحتمان مجاور و چسبده به هم هستند. چطور این ذهنیت در او ایجاد میشود؟ خیلی عجیب است که این گزارش دارد رشد کمی و کیفی مبارزات بازنشستگان را توضیح میدهد. این همان ناآشنایی است که میتواند نه در شناخت جغرافیای دو مکان که در شناخت جغرافیای سیاسی – اجتماعی کنونی و در اهمیت موضوعات نسبت به هم نیز رخ دهد.
■با وجود خسارتهای اقتصادیای که بنگاههای تولیدی و خدماتی مختلف به خاطر همهگیری کرونا متحمل شدند و این امر به نوبهی خود بر وضعیت نیروهای کار آنها اثر گذاشته است، بسیاری معتقدند که منطق سرمایهداری حاکم بر اقتصاد جهانی از طریق هرچه بیشتر کالاسازی حوزهی بهداشت و درمان موفق شده خسارتهای دیگر را جبران کند. اگر این نظر درست باشد، چطور میتوان مطالبهی پایان بخشیده شدن به همهگیری کرونا از طریق توزیع آسان و رایگانِ هرچه سریعتر واکسن و رعایت شدن پروتکلهای بهداشتی توسط دولت را میانجی مبارزات کارگران علیه سرمایهداری دانست؟
ح ا: خب موضوع کالاسازی بهداشت مثل سایر کالا سازیها موضوع تازهای نیست. آنچه ایراد دارد واکنش به این موضوع است و اینکه این کالاسازیها که خواست سرمایهداری است امری گریزناپذیر و لایتغیر است. این اشکال ذهنی، اعتماد بنفس را در مقابله با این روند هردم فزاینده میگیرد. چرا نمیشود با کالاییسازی هرچیزی مقابله کرد؟ اگر تشخیص کالاییسازی بر واقعیت رفتار سودجویانهی سرمایهداری منطبق است که هست، پس نقطهی مقابل آن مبارزه با آن است. شعار واکسیناسیون رایگان و فوری و همگانی و رفتن به سوی تحمیل این خواست مردمی به دولت ها تنها راه چاره کار است.
تعلل در مبارزه علیه کالاییسازی یعنی پذیرش آن. این دیگر موضوع مدارس به اصطلاح غیرانتفاعی (که به غلط نامگذاری شد تا مردم را فریب دهند مثل همه ی موارد دیگر) یعنی مدارس خصوصی و آموزش کالایی نیست که بخشی از پذیرش آن هم فرهنگی باشد و براساس چشم و هم چشمی اقشار متوسط به بالا و سایر ملاحظات فرهنگی –اجتماعی موجب پایداری و پابرجایی آن شود. واکسن یعنی نجات از مرگ و نیستی و باید برای به دست آوردنش جنگید. دولتها موظفند شرایطی فراهم کنند که واکسن رایگان و فوری و همگانی تهیه شود. دولتی که این کار را نمیکند جنایتکار است؛ ضد مردمی است و خود بخشی از اهرم اجرایی سیاست کالایی کردن واکسن کروناست که باید با او نیز برخورد کرد.
■در حالی که پس از سرکوب اعتراضات مردمی آبان ۹۸ و بعد از فاجعهی شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراین توسط سپاه شدت خشم و اعتراض عمومی میتوانست شعلهورتر از قبل شود، با همهگیر شدن ویروس کرونا، هر شکلی از اعتراضات سیاسی و اجتماعی تا اطلاع ثانوی به محاق رفت تا اینکه در اواخر سال گذشته، شدت فشارهای معیشتی وارده به قشر بازنشستگان (که آسیبپذیرتر بودنشان در برابر ویروس و هزینههای احتمالی درمانی که ناگزیر میبایست متحمل میشدند را بالا میبرد) این انسداد سیاسی را شکست و بار دیگر خیابانها صحنهی اعتراضات مردم و البته سرکوب حکومت بود. از این نظر اگر به تأثیرات کرونا بر جنبش کارگری نظر بیافکنیم، آسیبهای وارده چه مواردی بودند؟
ح ا: ارزیابی جنبش اعتراضی بازنشستگان به خودی خود ملاکی برای اثبات شکست انسداد سیاسی نیست. انسداد سیاسی بسیار وسیعتر و گستردهتر از آنست که رفتارهای اعتراضی گروههایی از بازنشستگان _ که از نظر کمی قابل اندازهگیری و سنجش هم هست- را معیار قرار دهیم. شما میبینید که در همین شرایط بسیاری از اقدامات سرکوبگرانه ادامه دارد. اعضای کانون نویسندگان را بیدلیل و با اتهامات ساختگی زندانی میکنند. دانشجویان و معلمها را بازداشت و احکام ناروایی برایشان صادر میکنند. روزنامهنگاران و بسیاری از اهالی رسانه محدودیتهای جدی دارند. تشکلهای کارگری و سایر نهادهای مدنی هنوز به رسمیت شناخته نمیشوند. موضوع بازنشستگان اگر چه موضوع پراهمیتی است اما انسداد را از بین نمیبرد، می تواند نشانهای از تب اجتماعی باشد. میزان الحرارهای برای اندازهگیری خشم و عصیان است و البته واقعی، اما جامعه در بازنشستگان خلاصه نمیشود.
اشکال روشنفکری طبقه کارگر هم همین جاست. هر روز به یک چیزی دلخوش میشود و شروع میکند به تحلیلهای آنچنانی که مثلا مبارزات هفتتپه را نشان فراگیر شدن مبارزات طبقهی کارگر نشان دهد. بازهم تاکید کنم که آن مبارزات واقعی و بسیار ارزشمند و بزرگ هستند و در تاریخ به عنوان جنبشی آگاهانه و پیگیر ثبت شده و میشوند و اتفاقا در اساس خودشان معیار هستند. من در مقاله ای در باره مبارزه با خصوصی سازی نوشتم مبارزه کارگران هفت تپه علیه خصوصی سازی مبارزهی معیار است؛ یعنی توجه به آن اهمیت زیادی دارد. ولی باز اشاره میکنم که ببینید کرونا چه کرد با این مبارزهی معیار. کرونا یار دوازدهم دولت شد برای پیشبرد خصوصیسازی و همه برنامههای نئولیبرالی آن. [در اینجا] معلوم شد آن بازیهای عدالتخواهی هم که سرش وصل بود به جایی در قدرت، چه راحت جمع شد.
گاه آدم تعجب میکند که چرا واقعا روشنفکری کارگری تا این اندازه خطی میبیند و خطی عمل میکند و رهنمود میدهد. مثلا شعارهایی که کاربرد مقطعی خوبی دارند به یکباره شعار استراتژیک میشوند و نافی خلاقیت در کشف شعارهایی که انکشاف آنها مکملی برای این شعارها و عمق بخشیدن به مبارزهی کارگران است. شعارهایی که بر «فقط گرایی» تکیه دارند، فقط فلان شکل اعتراض درست است، تبدیل میشود به شعار محوری. مثل اینکه گفته میشد تنها راه رهایی جنگ مسلحانه است. خب این “تنها” در نفس خودش خلاقیت را ایجاد نمیکند و نادرست است و عجیب که شکلی از مبارزه را تنها شکل میداند و فقط به آن پیله میشود. این که گفته شود انسداد سیاسی هم با مبارزات بازنشستگان شکسته میشود از همین قماش است. متاسفانه اینطور شنیده شده که میگویند جنبش بازنشستگان سکاندار جنبش اعتراضی است، درست همین سکان را ممکن است با کمی متناسبسازی، پرداخت وجوهی در این باره ازدست بازنشستگان بگیرند. پس بعد از آن سکاندار کدام بخش خواهد شد؟
زمانی در همین دو سه سال پیش اعتراضات کامیونداران عمده شده بود و دایما با پرداختن به این موضوع همه دعوت به اعتصابات سراسری میشدند. در همان موقع مبارزات کارگران هفتتپه هم اوج گرفت، فولادیها، هپکوییها و آذرآبیها هم راه حل مشکلات جدی را در مبارزه و در خیابان یافتند و فضای جامعه را تحت تاثیر قرار دادند، ولی با ورود کرونا این اعتراضات کم کم فروکش کرد. خب اینها که حوزههای معینی بودند با خواسته های معین ولی به دلیل وجود ضعفها و از یکسو و فریب کارگران از سوی دیگر توسط جریانهایی که نام عدالتخواه برخود داشتند، این مبارزات منحرف شد. هپکو از بخش خصوصی به بورس رفت، بخشی از سهام آنهم [در بورس] به بخش خصوصی دیگری واگذار شد و شعار فریبکارانه فروش سهام در بورس، کارگران را فریفت و ماجرا الان در جاهای دیگر دارد پیش میرود. این اعتراضات و معترضان کارهای بزرگی را در شرایط سرکوب انجام میدهند، اگر هنوز دزدان جرات نمی کنند بگویند که “دزدیدیم خوب کاری کردیم دزدیدیم ” به خاطر همین جانهای شریفی است که از خود مایه میگذارند، اما چیزی در این میانه کم است و آن اراده جمعی کارگران در سازمانهای مستقل کارگری است که بتواند به استمرار حقخواهی کارگران توان بخشد. [آن] چیزی هم نادیده گرفته میشود؛ آن شرایطی است که اکنون ما و آیندهی ما را به گروگان گرفته ماندگاری کروناست. باید بخواهیم که کرونا نابود شود و تنها راه حل واکسیناسیون فوری، رایگان و همگانی است.
خوب حالا تا واکسن این کرونا مثل باد هواس همه جا میرود و… اما تلفات تا امروز کم هست ما اینجا برای یافتن اب مجبوریم بریم سراغ هسته سخت زمین یعنی چند وقت دیگه ادامه پیدا کند زمین نشست میکند و فرو میرود اما چه ربطی دارد ربط دارد چون نسلهای بعدی هم در کار هست و اب میخواهند برای زندگی تلفات کمه حالا از ازمایشگاه امد بیرون یا گلوبالستها علم کردن برای مقابله با ترامپ و یا اومد دیگه بدلیل تخریب زیاد محیط زیست لکن تلفاتش همنوز کمه باید یک ویروس بسیار قدرتمند تر جایگزین کنیم که مثل چی درو کنه ممکنه بگید تو نمیترسی بگیری جواب خیر
پورشاسب / 26 April 2021